واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مباني ديني فرهنگ ايثار و شهادت
خداوند انسان را به دميدن روح خود مفتخر نمود و اين راز شكوه و عظمت بعد معنوي و شخصيت ملكوتي انسان است و ارزش جسم خاكي تنها در حفاظت و مراقبت از آن روح خدايي است. از ديدگاه قرآن كريم، زندگي در ابديت تجسم مييابد. وَ ما هذِهِ الحَياهُ الدُّنيا اِلاَّ لَهو وَ لَعِب وَ اِنَّ الدَّارَ الآخِرَهَ لَهِيَ الحَيَوانُ لَو كانُوا يَعلَمُون (عنكبوت/64) اين زندگي دنيا چيزي جز سرگرمي و بازي نيست و زندگي واقعي سراي آخرت است، اگر ميدانستند! خداوند انسانهاي كوته بين و آخور نگر را از واقعيت زندگي، نا آگاه ميشمرد و ميفرمايد: يَعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَياهِ الدُّنيا وَ هُم عَنِ الآخِرَهِ هُم غافِلُون (روم/7) آنها فقط ظاهري از زندگي دنيا را ميدانند و از آخرت (و پايان كار) غافلند!. در بينش قرآن، اگر انسانها از نسيم لطيف وحي محروم شوند و از موعظه خداوند، بهره نگيرند، مردگاني متحرك و مردارهايي بيارزشند. تنها موجودي كه داراي زندگي واقعي است، خداوند است كُلُّ مَن عَلَيها فانٍ وَ يَبقي وَجهُ رَبِّكَ ذُو الجَلالِ وَ الاِكرامِ (الرحمن /2627) همه كساني كه روي آن [زمين] هستند فاني ميشوند، و تنها ذات ذو الجلال و گرامي پروردگارت باقي ميماند. و او به انسان كه گُل سر سبد آفرينش است، حيات جاودانه عنايت ميكند تا در دوران زندگي مادي، زمينههاي بروز استعداد جاودانه خود را محقق كند. انسان كامل، مشتاق ملاقات پروردگار خويش است به سوي او ميشتابد. يا اَيُّهَا الاِنسانُ اِنَّكَ كادِح اِلي رَبِّكَ كَدحاً فَمُلاقيهِ (انشقاق/6) اي انسان! تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت ميروي و او را ملاقات خواهي كرد. اين نگرش نسبت به نظام هستي و فلسفه آفرينش، مرگ را براي انسان لذت بخش و خوشايند ميسازد تا از آن استقبال كند و جسم كم ارزش خويش را به كيمياي مرگِ سرخ، شرف و شكوه بخشد.
آزمودم مرگ من در زندگي است
چون رهم زين زندگي پايندگي است
اقتلوني اقتلوني يا ثقات ان في قتلي حياتا في حيات (سروش،3/499) انساني كه سرمست سبوي ديدار يار شود، از همه آنچه او را اسير كند، آزاد ميشود و به عوامل پايدار و ماندگار ميانديشد. و در خون خويش ميغلتد و نعره مستانه ميزند. همه عوامل زبوني، حقارت، سستي، خودباختگي از او ميگريزند و به شكوهي پايدار و غروري ماندگار دست مييابد. از اين روي پير فرزانه جماران فرمود: در قاموس شهادت واژه وحشت نيست. (خميني ،15/2) مباني ديني فرهنگ ايثار و شهادت: فداكاري و از خود گذشتگي، يك ارزش جهاني و فرا مذهبي است. همه انسانها نسبت به افرادي كه با شجاعت در مقابل ستم قد بر افراشتهاند و تن به ذلّت و خواري ندادهاند، اداي احترام كرده و آنان را ستايش ميكنند. حتي افراد ناتوان و زبوني كه جرات اظهار وجود در برابر ستم و ياراي مخالفت با ستمگري نيافتهاند، نسبت به انسانهاي قهرمان و مقاوم ابراز احترام ميكنند. پيامبر عزيز اسلام (ص)، قبل از بعثت در پيمان حلف الفصول كه فلسفه آن دفاع از مظلومان و ستمديدگان بود شركت كرد. چون به رسالت مبعوث شد، فرمود: در خانه عبدالله بن جدعان، شاهد پيماني بودم كه اگر مالك همه شتران سرخ مو بودم، مرا چنين شادمان نميكرد و اگر در اسلام نيز كسي بر اين اساس از من ياري بطلبد آماده ياري او هستم (ابراهيمي/133) حملات انتحاري مجاهدان گمنام مسلمان، عليه صهيونيست غاصب و زورگو، بدون ملاحظه سن و جنسِ قهرمانان آن، مورد تقدير و تحسين همه حقطلبانه جهان است. ايثار و شهادت، جايگاه فوقالعاده ارزشمندي در فرهنگ ديني دارد. آنچه كرامت و عزّت انسان را تثبيت و تقويت ميكند و روح متلاطم و پوياي او را به نهايت كمال و اوج تعالي رهنمون ميشود، در اين حقيقت متجلي است. ايثار و شهادت، منشأ تربيت انسان جاودانه و جاودانگي انسان است و حقيقت وجود او را تبيين و تفسير ميكند. برخي از مباني، اين حركت عميق انساني در فرهنگ دين، عبارتند از: الف) از اويي و به سوي اويي در نگرش الهي، انسان مورد عنايت خاص خداوند است. حضرت حق تعالي او را براي معرفت نسبت به خويش و عبوديت در برابر خود آفريده است. وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلاَّ لِيَعبُدُونِ (ذاريات /56) من جنّ و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند). عبوديت نهايت و اوج تكامل انسان و قرب او به خدا است. عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعي يعني كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غير او است، را فراموش كند، حتي خويشتن را (مكارم، 22/387) انسان پس از گذر از اين گردنههاي صعب العبور، به محضر حضرت حق بار مييابد و مشمول عنايت خاص او ميشود. خداوند عزيز، انساني را كه به ارزش خويش پي نبرده و به انتخاب راه هدايت توفيق نيافته است، چنين توصيف ميكند؛ ولي او از آن گردنه مهمّ نگذشت! و تو نميداني آن گردنه چيست. آزادكردن بردهاي، يا غذا دادن در روز گرسنگي ... يتيمي از خويشاوندان، يا مستمندي خاكنشين را، اينها روزنههاي وصل است، زيرا انساني كه به جسم خود وابسته است و از آنچه مايه تقويت و فربهي روح است، غفلت ميكند، راز زندگي جاودانه را نيافته و گوهر وجود خويش به بهايي اندك فروخته است. گذر موفقيت آميز و استوار از آزمونهاي دشوار الهي و بردباري و استقامت در برابر ناملايمات و مشكلات، لذت ارتباط با خداوند را فراهم ميآورد وَ لَنَبلُوَنَّكُم بِشَيءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجُوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَ الأَنفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ الَّذينَ اِذا اَصابَتهُم مُصيبَه قالُوا اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَيهِ راجِعُون (بقره / 155156) قطعاً همه شما را با چيزي از ترس، گرسنگي، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش ميكنيم و بشارت ده به استقامتكنندگان. آنها كه هر گاه مصيبتي به ايشان ميرسد، ميگويند: پس بر مبناي فرهنگ ، انسان پيوسته آماده حضور در آزمونهاي دشوار است و چون سنگي گرانبها از كوره آزمونهاي سخت ميگذرد تا گوهر خالص و ناب وجودش آشكار گردد. آنان كه به نداي خيرخواهانه فَأَينَ تَذهَبوُنَ (تكوير/26) پس به كجا ميرويد؟ و دعوت آسماني فَفِرّوا الي اللهِ (ذاريات/50) پس به سوي خدا بگريزيد، اعتنا نميكنند، در مواجهه با حوادث سهمگين قيامت به دنبال راه فرار ميگردند يَقُولُ الاِنسانُ يَومَئِذٍ اَينَ المَفَرُّ (قيامت/10) آن روز انسان ميگويد: "راه فرار كجاست؟!" و پاسخ ميشنوند: كَلاَّ لا وَزَرَ اِلي رَبِّكَ يَومَئِذٍ المُستَقَر(قيامت /1112) هرگز چنين نيست، راه فرار و پناهگاهي وجود ندارد آن روز، قرارگاه نهايي تنها به سوي پروردگار تو است. شكوه به سويي اويي آنگاه به نهايت ميرسد كه بانگ ميزنند: لِمَنِ ال مُلكُ اليَومَ حكومت امروز براي كيست؟ و همه ناگزير فرياد ميزنند: لِلَّهِ الواحِدِ القَهَّار براي خداوند يكتاي قهّار است ( غافر /16) ب ) كرامت و منزلت انسان: انسانها دو گونهاند: عدهاي زبون، ذليل و خود باختهاند و با سستي و تن پروري به پروار كردن جسم خود ميپردازند و با هر طعمهاي ميسازند و در هر مزبلهاي رحل اقامت ميافكنند. و هرگز خود را براي رويارويي با موانع تكامل مهيا نميكنند و بر زمين چسبيدهاند. قرآن كريم آنان را توبيخ ميكند و ميفرمايد: يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُم اِذا قيلَ لَكُمُ انفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلتُم اِلَي الأَرضِ اَ رَضيتُم بِالحَياهِ الدُّنيا مِنَ الآخِرَهِ فَما مَتاعُ الحَياهِ الدُّنيا فِي الآخِرَهِ اِلاَّ قَليل (توبه/38) اي كساني كه ايمان آوردهايد! چرا هنگامي كه به شما گفته ميشود: بر زمين سنگيني ميكنيد (و سستي به خرج ميدهيد)؟! آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شدهايد؟! با اينكه متاع زندگي دنيا، در برابر آخرت، جز اندكي نيست. اينان از اوج شكوه به كنج ذلت خزيدهاند و هويت و شخصيت عظيم انساني خويش را پاس نداشته و حرمت روح متعالي را نشناخته و خود را موجودي بيهوده و بيارزش پنداشتهاند. و در امور زندگي به طفيليگري تن دادهاند اما گروه دوم، از لذّت معرفت بهرهمند شده و با چشمان باز پا به عرصه آفرينش نهادهاند و در پرتو عظمتي كه خداوند به آنان ارزاني داشته و همه موجودات هستي را در برابر اراده آنان رام و مسخر كرده، به بهرهگيري از لذائذ معنوي پرداخته و در كشتزار طبيعت در پي به دست آوردن مغز و ريشه نعمتهاي الهي كوشيده اند. سبك بار و چالاك پا در ميدان فداكاري نهاده و رضايت خداوند را بر همه چيز ترجيح دادهاند و در اوج نداي خوش آمد ملائك پا بر عرصه بهشت نهادهاند. اينان به عظمتي دست يافتهاند كه خداوندي كه كمال مطلق و مطلق كمال است و هرگز در وعدهاش ناراستي و كژي وجود ندارد، خريدار جان آنان است. اِنَّ اللَّهَ اشتَري مِنَ المُؤمِنينَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ (توبه /111) خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريداري كرده، كه (در برابرش) بهشت براي آنان باشد. علي(ع) انسان برتر و برترين انسان عالم آفرينش پس از پيامبر اعظم(ص)، تجسم عيني اين آيه شريفه قرآن است. او كه ارزش واقعي خويش را شناخته است، بدون هراس و فقط براي حفظ جان رسول خدا (ص) در بستر او ميآرمد و اين مدال افتخار را براي بشريت به ارمغان ميآورد. پيامبر عزير اسلام(ص) فرمود: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَغنَي اُمَّتِي بِسَنَابِكِ خَيلِهَا وَ مَرَاكِزِ رِمَاحِهَا (كليني،5/2) خداوند امت مرا به وسيله سم اسبها و فروگاه نيزهها بي نياز كرد. همچنين ميفرمايد: مَا مِن قَطرَهٍ اَحَبَّ اِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِن قَطرَهِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ (كليني،5/ 53) هيچ قطرهاي نزد خداوند عزيز و بزرگ، محبوبتر از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود، نيست. هيچ وقت خون شهيد هدر نميرود، خون شهيد به زمين نميريزد، خون شهيد هرقطرهاش تبديل به صدها قطره، و هزارها قطره، بلكه به دريايي از خون ميگردد و در پيكر اجتماع وارد ميشود. ج) پويايي و تكامل انسان: برخي از انسانها، بسان عنكبوت خود را در تارهايي كه ميبافند، زنداني ميكنند و پيوسته كاخهاي خيالي خود را براي صيد موجودات ضعيف زينت ميبخشند، غافل از آنكه سستترين خانهها، خانه عنكبوت است. اينان زنداني خويشاند. طبيعت، جامعه و تاريخ را در قالب ذهن ناتوان خويش تفسير ميكنند. اهل هجرت حركت، سازندگي، ارتباط با مردم و مشاهده حقايق عالم نيستند. اما گروهي از انسانها، اهل حركت و هجرتند و لحظهاي آرام نميگيرند و ايستايي و سكونت را موجب مرگ و خواري ميدانند.
ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم
موجيم كه آرامش ما در عدم ماست
پيوسته ميكوشند تا گامي به پيش بردارند و با موانع راه بستيزند. هجرت اصل حياتي و مهم زندگي آنان محسوب ميشود. زيرا تاريخ پر شكوه اسلام با هجرت آغاز ميشود. تلاش انسان، موتور محركي است كه پيوسته انرژي توليد ميكند و زمينه رشد و تعالي جامعه را فراهم ميآورد اگر اين موتور بي حركت بماند و درجا بزند، پس از مدتي توان خود را از دست ميدهد. لازمه رشد انسان، پويايي و تحول است. البته هر تلاشي موجب سعادت نيست، برخي از انسانهاي تلاشگر در بيراهه گام ميزنند و در كوير بذر ميپاشند و جز حنظل درو نميكنند.
جمعه|ا|16|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]