واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: وزيريان: من فيلم سياسي درباره روزنامهنگاران نساختهام / گزارش كامل نشست «يك سطر واقعيت» در خبرآنلاين
سينما - كارگردان فيلم سينمايي «يك سطر واقعيت» معتقد است اين فيلم نگاهي سياسي به مسئله مهاجرت و وضعيت كاري روزنامهنگاران ندارد.
سميه عليپور: علي وزيريان به همراه حسين ياري بازيگر «يك سطر واقعيت» در خبرآنلاين، در جمع گروهي از روزنامهنگاران و منتقدان حاضر شد و درباره تازهترين ساخته خود سخن گفت.
اين فيلم با بازي ياري و مهراوه شريفينيا در نقشهاي اصلي روايتي از زندگي زوجي روزنامهنگار است كه به واسطه مواجهه با پيشنهادي و مشكلاتي كه در مسير كاري خود دارند به فكر مهاجرت ميافتند. «يك سطر واقعيت» در بخش مسابقه سينماي ايران جشنواره فيلم فجر با 31 فيلم سينمايي ديگر رقابت مي كند.
وزيريان كه پيش از اين در دو فيلم «يك وجب از آسمان» و «خدا نزديك است» سراغ موضوعاتي انساني رفته بود، در فيلم تازه خود دست روي موضوع داغ مهاجرت روزنامهنگاران گذاشت كه اين موضوع و پرداخت او در فيلم از نگاه روزنامهنگاراني كه اغلب سابقه همكاري با او داشتند مورد ارزيابي قرار گرفت.
علي ميرفتاح، روزنامهنگار: جداي اين بحث كه فيلم خوب است، ميخواهم به اين مسئله بپردازم كه با وجود روزنامهنگار بودن شخصيت اصلي فيلم، كار او چندان در كنار اين شخصيت نمود پيدا نميكند. فقط ميبينيم مجلهها برگشته و يا شخصيت اصلي بدهكاري دارد. با توجه به اينكه سالها خودتان سابقه فعاليت در مطبوعات داشتيد ميتوانستيد از آن فضا بهره بيشتري ببريد و به اين ترتيب بچههاي مطبوعات لذت بيشتري از كار ببرند. سامان مقدم هم در «پارتي» نتوانسته حال و هواي مطبوعات را دربياورد، اما در اينجا ديدن فضاي كار مطبوعاتي ميتوانست به گرماي كار كمك كند.
علي وزيريان، كارگردان: تمركز من روي اتفاقي بود كه ميافتد . زماني كه فيلمنامه را مينوشتم به اين نكتهاي كه اشاره ميكنيد توجه داشتم . مثلاً سكانس مصاحبه فروغ با نويسنده را به همين دليل در فيلم قرار دادم. زمان تدوين پيشهاد آقاي حسندوست اين بود كه آن بخش حذف شود ، اما باز به همين دليل كه ميخواستم اين شخصيتها را در زندگي كاريشان هم ببينيم آن را از داستان حذف نكردم. به همين دليل اين حاشيهاي كه ميگوييد در فيلم كمرنگتر شده است. البته پسري كه براي گرفتن حقالتحرير ميآيد از همين موارد است.
ميرفتاح: آن هم جزو گرفتاريها و بدبختيهاست.
حسين ياري، بازيگر: داستان از جايي شروع ميشود كه اينها به ته قضيه رسيدهاند.
ميرفتاح: خب هر يك از ما بارها به ته قضيه رسيدهايم، اما در عين حال دليل اينكه كار را رها نميكنيم مواردي است كه به نظرم در فيلم نشان داده نشده است.
ياري: اينها عملا كار را رها ميكنند. اين شخصيتها به جايي رسيدهاند كه انتهاي قضيه است. يكي دو بار هم همسرش از او ميپرسد واقعا تصميمت را گرفتهاي. او كنده ، اما اين را پنهان ميكند. داستان از زمان كندن آنها شروع ميشود و به همين دليل است كه شايد آن مسائلي كه ميگوييد در فيلم ديده نميشود.
وزيريان: كار مطبوعات شكلهاي مختلفي دارد. يكي به شكلي كه من و شما تجربه آن را در هنر معاصر داشتيم؛ كل پرسنل مجله من و شما بوديم و يك نيروي اجرايي، وضعيت ما همين طور بود كه در فيلم ميبينيم. شكل ديگر انتشار هفتهنامه مهر بود يا كار كردن در روزنامه بود كه فضاي آن كاملاً متفاوت از فضاي فيلم است. البته لا به لاي روايت داستان ، مسائلي كه مدنظر شما (ميرفتاح) است در فيلم ديده ميشود.
ميرفتاح: منظور من اين است كه با وجود داشتن معماري، فضاي موجود در مطبوعات را در اين فيلم نداريم. اگر اين بخشها اضافه ميشد به جذابيت كار كمك ميكرد و اهالي رسانه را بيشتر ميتوانستيد با خود همراه كنيد.
وزيريان: هدفم از ابتدا اين بود كه قصهام را مينيماليستي روايت كنم. اگر اين وجوه را پررنگ ميكردم آنگاه فضاي فيلم خاصتر ميشد . شايد براي اهالي رسانه گرمتر و جذابتر ميشد، اما اين جذابتر شدن كار را براي مخاطبان عام كمتر ميكرد.
ياري: مسئله اين است كه آقاي وزيريان بايد از دو مرحله عبور ميكرد، يكي ارتباط عام با فيلم و ديگري ارتباط گروه خاص مطبوعاتيها. الان همه به عنوان مخاطب عام در نمايش عمومي جشنواره با فيلم ارتباط گرفتهاند، اما اهالي رسانه بيشتر به دنبال يافتن دنياي خود در فيلم هستند.
ميرفتاح: دو فيلم قبلي شما شايد با بيمهري مطبوعات مواجه شد. گروهي سياسي شدهاند و فيلمهايشان حاشيهدار هست براي همين فيلمهايشان مورد توجه قرار ميگيرد، تعدادي از كارگردانان ميدانند چطور اهالي مطبوعات را با خود همراه كنند.
عليپور: آقاي وزيريان برخلاف فيلمهاي قبليتان در اين فيلم سراغ موضوعي رفتهايد كه سوژه داغ اين روزهاست. طيف جديد مهاجرتها را در دو سال اخير در ميان اهالي مطبوعات داشتيم. پرداخت شما به موضوع با وجود التهابي كه در ذات آن نهفته است خيلي ملتهب نبود. همين طور نوعي نگاهي منفي در كليت فيلم نسبت به اين رفتن القا ميشود. اين چقدر برگرفته از نگاه شخصي خود شماست و چقدر به نبود امكان براي پرداخت كامل به اين موضوع بازميگردد؟
علي وزيريان
وزيريان: اگر فيلم را با دقت ببينيم، من قضاوت نكردهام كه رفتن چه نتيجهاي به همراه خواهد داشت. تعمداً يكي دو جا، مثلا جايي كه در آشپزخانه مجله، دو شخصيت اصلي فيلم نشستهاند و صحبت ميكنند، فروغ (مهراوه شريفينيا) از همين منظري كه شما ميگوييد شروع به صحبت ميكند، دليلش هم اين نيست كه از مهاجرت بدش ميآيد، بلكه مشخصاً دليلش اين است كه اينجا بودن و كارش را دوست دارد. در مقابل كسري (حسين ياري) به او جواب ميدهد كساني كه ميگويند آنجا بد است ادا اطوار در ميآورند و از افرادي مثال ميزند كه از رفتن خود راضي هستند. من چنين نگاهي ندارم و قضاوتي هم نكردم. خيلي جاها در فيلم روي نكاتي تاكيد كردم كه چنين استنباطي صورت نگيرد.
عليپور: خب شخصيت منطقي فيلم فروغ است و شخصيتي كه هيجانيتر تصميم ميگيرد كسري.
ميرفتاح: واقعا فيلم در مورد مهاجرت بيتفاوت نيست و نسبت به آن موضعگيري دارد.
وزيريان: موضوع اصلي فيلم مهاجرت نيست، اما دوست داشتم درباره قشري از جامعه صحبت كنم كه شرايط كار در اينجا و دلمشغوليهايشان آنها را به سمت مهاجرت ميكشاند. در واقعيت خيلي از آدمهاي مطبوعاتي يا نويسندگان و هنرمندان را ديدهام كه از ايران رفتهاند، اما با مشاهده نوشتههاي آنها در وبلاگهاشان مشخص است كه حال خوبي ندارند.
دليلش را هم در فيلم گفتهام. اينكه تو در اينجا به زبان مادري ميتواني مجله دربياوري و يا قصه بنويسي، اما در آنجا چه كار ميتواني بكني؟ من نميگويم آنجا رفتن بد است و يا مهاجرت بد است، اما از اين زاويه به قصه نگاه ميكنم كه آدمهاي فرهنگي در سرزمين خود به مراتب موفقترند و بهتر ميتوانند با مخاطبان ارتباط برقرار كنند و هم سخن باشند.
كيوان كثيريان، منتقد: آقاي وزيريان وقتي اين بريدن اتفاق ميافتد فقط به خاطر توزيع بد مجله نيست، اگر آن طور بود سيستم توزيع را درست ميكرد و ميماند. وقتي بخش اصلي و دليل رفتن حذف ميشود ما به درستي نميفهمم او كجا و كي و چطور بريد و حالا قصد رفتن كرده است.
ماجرا خيلي صنفي شده است و قضيه تقليل داده شده است. انگيزه رفتن اينجا لق شده است، زيرا اتفاقات قبل از رفتن او چك برگشتي و توزيع بد و اعتراض همسايههاست. در اين فيلم باز هم فضاي روزنامهنگاري چندان دقيق ترسيم نشده است. مردم از روزنامهنگاري در فيلمها و سريالها همين را ميبينند.
وزيريان: دلايل بريدن كسري در فيلم ديده ميشود. چيزهايي را كه شما اشاره كرديد مسائل فرعي قصه است در باره درك نشدن كسي از سوي جامعه كه كار سالم فرهنگي ميكند. از دوستش بگيريد كه پيشنهاد مجله زندگي صورتي ميدهد و خودش يك جور كاسب كار فرهنگي است كه اين جور آدمها را زياد مي بينيم تا موارد ديگري كه شما گفيتد، اما در سكانسي كه آنها در اتوبان كنار ماشين هستند كسري به صراحت ميگويد چرا بريده. جايي كه به فروغ ميگويد: «مگه نميبيني هميشه متهم رديف اول مائيم.» و بعد هم دلايل ديگر.
كثيريان: به هر حال اين فيلمي درباره روزنامهنگاران است و شما نشانههايي گذاشتيد كه آنان را به عنوان روزنامهنگار ميبينيم. فشارهايي كه به اين روزنامهنگار وارد شده آنچنان نيست كه دليل رفتن او را توجيه كند.
وزيريان: من سعي كردم تا جايي كه ممكن است دلايلي را بيان كنم. نمونهاي را هم آوردم، اما يادآوري چيزي را ضروري ميبينم، اينكه اين فيلم، يك فيلم سياسي درباره روزنامهنگاران نيست.
كثيريان: شايد اگر ماجراي رفتن به كانادا و ماندن در آنجا گرفته ميشد اين لقي داستان رفع ميشد.
وزيريان: اتفاقاتي كه ميافتد نشان ميدهد كسري مشكلات زيادي دارد و به همين دليل پيشنهاد كمك بلاعوض را ميپذيرد اگر دلايل بيشتر از اين چيزي ميشد كه در فيلم است آنوقت موضوع ديگري كه در بطن فيلم است غيرقابل قبول ميشد و آن طمع كردن كسري است كه باعث سقوطش ميشود . چيزي كه براي هر كسي و در هر موقعيتي ممكن است پيش آيد.
حسين ياري
عليپور: آقاي وزيريان با همه محدوديتهايي كه براي طرح موضوع فيلم وجود داشت و پرداخت به موضوع مهاجرت احساس ميكنيد حق مطلب در فيلم ادا شده و آنچه كه ميخواستيد بگوييد عنوان شده است؟
وزيريان: در اين فيلم آن هم در قالب يك قصه رمزآلود فقط اشارات مختصري به موضوع مهاجرت شده ؛ مثلاً جايي از فيلم كه فروغ ميگويد اگه آدم تو مملكت خودش غريب باشه اونوقت تكليف چيه. فروغ و كسري ميتوانند نماد بخشي از جامعه فرهنگي ما باشند كه واقعاً بنا به دلايلي شرايط ادامه كار برايشان مساعد نيست.
اين فقط به روزنامهنگار اختصاص ندارد. اين قشر قدري جديتر به موضوع مهاجرت نگاه ميكنند. فكر ميكنم فقط اشاراتي به موضوع مهاجرت در فيلم است. موضوعي كه لازم است مسئولين دربارۀ آن تامل جديتر داشته باشند.
كثيريان: به هر حال ما در فيلم روزنامهنگاري را ميبينيم كه پولي به او پيشنهاد شده و طمع كرده و ميخواهد برود. چون انگيزه رفتن او همدلي برانگيز نيست در نهايت نگاه من به عنوان شهروند عادي به اين شخصيت نگاه به آدمي است كه طمع كرده است و پولي ميگيرد و ميرود. حذف دليل رفتن بايد با حذف مهاجرت همراه ميشد.
وزيريان: شايد مشكل از اينجا ناشي ميشود كه من براي حرف زدن درباره موضوعي اجتماعي قشري را انتخاب كردهام كه نسبتشان با سياست يا نسبت دادن آنها به سياست پررنگتر از بقيه اهالي فرهنگ است و همين باعث ميشود كه توقع از موضوع فيلم بالاتر رود.
عليپور: آقاي ياري، صحبتهاي آقاي كثيريان تحليلي در مورد نقش شما بود، ديدگاه شما هم به شخصيت چنين است؟
ياري: ميتوانيم دو نوع نگاه داشته باشيم. مسئله اين است كه به نظرم اين همه واقعيت نيست، همانطور كه سازنده اثر ميگويد تا جايي كه توانسته مطرح كند، اما از منظر ديگر من با اين ديدگاه موافقم، نه اينكه خودمان خودمان را سانسور كنيم. حرف من اين است كه آرمانگرايي نبايد هيچ وقت پردهاي شود كه نتوانيم واقعيت را ببينيم، آن ديگر توهم ميشود. اگر آرمانگرايي باعث شود من واقعيت را نبينم هم دچار توهم ميشوم و هم دچار ايست و ديگر من قهرمان نيستم. به همين دليل است كه من با رويكرد آقاي وزيريان در فيلم موافق هستم.
58243
يکشنبه|ا|16|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3652]