واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > زمانیان، علی - رابطه ی آدمیان با خداوند، دست کم بردو گونه است و از دو سو می توان با خدا ارتباط برقرار کرد و درباره اش اندیشید. البته چنین نیست که همه ی آدمیان به یک اندازه و به یک نحو می توانند هر دو سنخ رابطه را برقرار کنند، بلکه ظرفیت ها و توانایی هایی لازم است تا بتوان هر دو رابطه را برقرار کرد. علاوه بر آن، چنین نیست که هر یک از این روابط، ثابت و تغییر ناپذیر باشد، بلکه هر یک از دو وجه رابطه می تواند کم یا زیاد شود، فزونی و یا نقصان پذیرد. فراز و فرود هر یک از این روابط، شدیداً تحت تاثیر کیفیت زندگی شخص و نحوه ی گذران زندگی اجتماعی است. رابطه ی آدمیان با خداوند، دست کم بردو گونه است و از دو سو می توان با خدا ارتباط برقرار کرد و درباره اش اندیشید. البته چنین نیست که همه ی آدمیان به یک اندازه و به یک نحو می توانند هر دو سنخ رابطه را برقرار کنند، بلکه ظرفیت ها و توانایی هایی لازم است تا بتوان هر دو رابطه را برقرار کرد. علاوه بر آن، چنین نیست که هر یک از این روابط، ثابت و تغییر ناپذیر باشد، بلکه هر یک از دو وجه رابطه می تواند کم یا زیاد شود، فزونی و یا نقصان پذیرد. فراز و فرود هر یک از این روابط، شدیداً تحت تاثیر کیفیت زندگی شخص و نحوه ی گذران زندگی اجتماعی است. همچنان که خواهد آمد، مهم ترین عامل در کانون تغییراتی که در نسبت انسان با خدا به وجود می آید، پدیده ی « رنج » است. تجربه ی سختی، مشقت و رنج ،ممکن است هر دو رابطه را دچار تغییر و تحول کند. دو نوع رابطه ی انسان با خدا عبارت است از: 1- رابطه ی وجودی - احساسی با خدا 2- رابطه ی اندیشه ای - معرفتی با خدا هر یک از این دو سنخ رابطه با خدا، می تواند به « خدای دور » یا « خدای نزدیک » منجر شود. هر یک از دو نوع رابطه را باید بر روی یک طیف مدرج قرار داد و آن را درجه بندی کرد. بنابراین دو طیف درجه بندی شده ای داریم که در یک سوی آن ( در حالت افراط ) خدای کاملاً دور قرار دارد و در سوی دیگر ( در حالت تفریط ) خدای کاملاً در دسترس و محسوس وجود دارد. حال اگر این دو طیف را بر روی هم ، چون علامت "+" ترسیم کنیم، لاجرم چهار وضعیت به دست می دهد. چهار وضعیت عبارت اند از: 1- خدایی که از نظر عاطفی، احساسی و وجودی به انسان نزدیک است و خدایی که از نظر فهم و ادراک نیز بسیار نزدیک است و می توان او را کاملاً شناخت. 2- خدایی که از نظر فهم، کاملاً در دسترس است اما چندان از آدمی دور است که نه او آدمی را احساس می کند و نه آدمی او را می تواند احساس کند. 3- خدایی که هم از نظر احساسی و تجربه ی شخصی و هم از نظر معرفتی، دور از دسترس است. 4- خدایی که چندان دور است که به چنگ فهم و ادراک نمی افتد، اما چنان نزدیک است که می توان او را احساس کرد و رابطه ی صمیمانه ای با او برقرار نمود. بنابراین انواع چهارگانه ی رابطه، می توان به سنخ شناسی خداشناسی پرداخت: سنخ اول: خدایی که می توان با او رابطه ی صمیمانه و نزدیک برقرار کرد اما نمی توان آن را شناخت و از دایره ی فهم انسانی خارج است. ( خدای عارفان ) سنخ دوم: خدایی که می توان با او رابطه ی صمیمانه و نزدیکی برقرار کرد و می توان او را شناخت و از دایره ی فهم انسان خارج نیست. ( خدای عامیانه ی " شبان " در قصه ی موسی و شبان و خدای پیرزن نخ ریس ) سنخ سوم: خدایی که نمی توان شناخت و از ادراک ما دور است و هم نمی توان با او رابطه ی صمیمانه و نزدیکی برقرار نمود. ( خدای فیلسوفان ) سنخ چهارم: خدایی که می توان شناخت اما رابطه ی نزدیک و صمیمانه ای با او نمی توان برقرار کرد. ( خدای عوام مصیبت زده ) مساله ی اصلی فلاسفه، فهم و درک خداست و مساله ی اصلی عرفا، احساس خدا و با خدا زندگی کردن است. فیلسوف به رابطه ی معرفتی و عارف به رابطه ی وجودی می اندیشد. او می خواهد خدا را در دایره ی ادراک خود درآورد و این یکی می خواهد با او زندگی کند. بنابراین شناخت و فنا دو مقوله ی کانونی برای فیلسوف و عارف است. این نوشته ی کوتاه سعی دارد شرح و بسطی درباره ی انواع چهارگانه ی خداشناسی ارائه دهد. اما پیش از آن، ذکر یک نکته ضروری است. در این جا درباره ی خدا ( آن گونه که هست ) بحث نمی شود، بلکه آن گونه که انسان ها می اندیشند و احساسی که در درونشان اوج می گیرد، مورد توجه است. بنابراین موضوع این مقال، خداشناسی نیست، نحوه ی رویارویی و مواجهه ی آدمی با مساله ی خداست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]