تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى كوتاهش براى روز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834913683




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شايد مهريه، پير‌زن را از زن دوم و جوان نجات دهد


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: شايد مهريه، پير‌زن را از زن دوم و جوان نجات دهد خبرگزاري فارس: در اين دنياي پهناور زنان و مرداني هستند كه بر سر مسائل كوچك و پيش پا افتاده از يكديگر جدا مي‌شوند و حتي دليل قانع‌كننده‌اي براي خود ندارند و در اين ميان نيز برخي براي جلوگيري از ازدواج مجدد شوهرانشان و حفظ زندگي مشترك خود، دست به هر كاري مي‌زنند. به گزارش خبرنگار اجتماعي باشگاه خبري فارس «توانا»، به دنبال مجتمع قضايي خانواده 2 مي‌گشتم كه ناگهان ساختمان سنگي سرد و بي روحي توجهم را به خود جلب كرد. از درب ورودي كه وارد شدم، در دلم هياهو و در ذهنم سؤالات بسياري تكرار مي‌شد و پيش خود زمزمه مي‌كردم كه امروز به چه دليلي، زندگي عده‌اي نابود خواهد شد. كنار در ورودي مجتمع از اتاقك حفاظت كه پرده‌ برزنتي سبز رنگي‌ آن را پوشانده بود، داخل شدم؛ برخي از زن‌ها با گريه و برخي ديگر نيز به اميد اينكه آزاد خواهند شد، به اين اتاقك كوچك وارد مي‌شدند. از حفاظت كه گذر كردم به درب شيشه‌اي و اصلي دادگاه رسيدم و قصد رفتن به داخل را داشتم كه ناگهان زن ميانسالي در حالي كه دست پيرمردي را در دست داشت، مرا هل داد و وارد شد ناخودآگاه به دنبال آنها رفتم؛ گويي حتي ساختمان سرد و بي روح فقط آن دو را مي‌نگريست. در حالي كه كنار زن ميانسال گام‌هاي آرامي را برمي‌داشتم، به او گفتم: درخواست شما چيست كه به دادگاه آمديد؟ پيرمرد نگذاشت زن پاسخم را بدهد و به من نگاه كرد و گفت: زنم نمي‌تواند جلوي توقعات بيجاي خود را بگيرد. به زن ميانسال گفتم: مگر چه توقعي داريد؟ زن با كمي من و ‌من كردن گفت: مهريه‌ام را مي‌خواهم و چون مقدارش زياد است، او فكر مي‌كند توقع من بيجاست. رو به پيرمرد كردم و گفتم: مگر مهريه همسرتان چقدر است؟ زن نگذاشت پيرمرد حرفي بزند و گفت: 500 سكه طلا همين. شوهرم وضع مالي خوبي دارد و مي‌تواند آن را به طور كامل بپردازد و به خاطر همين، درخواست مهريه دادم تا آن را كامل بگيرم. با گذر از پله‌هاي دادگاه به راهرويي طولاني رسيديم كه چشمان ما در انتهاي آن به دفتر سرپرست مجتمع قضايي مي‌رسيد. زن با خيال راحت روي صندلي نشست و من كنار پيرمرد رفتم و مانند او اين راهروي طولاني را با قدم‌هاي خود مي‌پيمودم و كم‌كم شروع به صحبت با او كردم و به پيرمرد گفتم: چرا آرام و قرار نداريد؟ گفت: من نمي‌خواهم مهريه‌اش را بدهم چرا كه قصد دارم با سرمايه‌ام بعداً به خواستگاري يك دختر 18 ساله كه او را ديده‌ام، بروم و اگر كل مهريه همسرم را بپردازم، ديگر نمي‌توانم با او ازدواج كنم. زن با كلمات محبت‌آميز از مرد دعوت مي‌كرد تا در كنارش روي صندلي بنشيند ولي انگار پيرمرد او را نمي‌ديد و فقط به فكر فرار از اين موقعيت بود. مگر اين زن برايش چه چيزي كم گذاشته بود كه مرد به ازدواج مجدد آن هم با يك دختر 18 ساله كه سن نوه‌اش را داشت، مي‌انديشيد. كنار زن رفتم تا بيشتر با او آشنا شوم، زن با صورت مهربان، خندان و آرامش، از نشستن من در كنار خود استقبال كرد و گفت: هر طور شده براي حفظ زندگي‌ام بايد مهريه‌ام را بگيرم؛ با تعجب به زن گفتم: چرا شوهرتان قصد ازدواج مجدد دارد؟ مگر شما با هم اختلافي داريد؟ زن رو به من كرد و در حالي كه دو دستش را به هم مي‌فشرد، گفت: مي‌خواهد با كسي كه جوانتر از من است، ازدواج كند تا پيرتر از اين نشود و سرحال بماند. با خنده‌اي، كل حرف‌هاي دلم را به زن انتقال دادم و زن گفت: مي‌دانم؛ شوهرم مانند بچه‌ها فكر و رفتار مي‌كند؛ انسان‌هاي پير، شبيه كودكان مي‌شوند و بايد حواسمان بيشتر به آنها باشد. من و شوهرم حدود 10 سال با يكديگر تفاوت سني داريم و من نسبت به او چندان پير نيستم ولي شوهرم تصميم خود را گرفته و مي‌خواهد ازدواج كند. من مي‌دانم؛ دختر جوان فقط به خاطر اموال شوهرم او را مي‌خواهد بنابراين بايد با گرفتن مهريه‌ و درخواست‌‌ها و توقعات زيادم، جلوي اين وصلت را بگيرم. مشغول حرف زدن با زن بودم كه ناگهان زن از جاي خود بلند شد. با هراس به دنبال پيرمرد مي‌گشت؛ گويي پيرمرد از دادگاه خارج شده بود؛ به بهانه كمك به زن به دنبال مرد گشتيم كه ناگهان او را تكيه زده به ديوار كنار در سنگي مجتمع ديدم؛ زن به سمت او دويد و با يكديگر دادگاه را ترك كردند. انتهاي پيام/گ




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 550]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن