واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: پيام اخلاقي موقوف / شيطان در جلد ادبيات داستاني
ادبيات - ادبيات داستاني مثل هر هنر ديگري ميتواند آموزنده باشد يا ايجاد انگيزه كند، اما وظيفهاش اين نيست.
به گزارش خبرآنلاين، هدف از خواندن داستان، به ويژه داستانهاي غيرواقعي چيست؟ اين سئوالي است كه مطلبي جديد در وبلاگ آموزش «نيويورك تايمز» قصد داشت به آن پاسخي دهد.
آن استون و جف نيكولز، والديني هستند كه از دو فرزند دوقلو خود در جريان مهماني در روز عيد پاك ميخواهند به همراه ديگر بچههاي مهماني به چند سئوال درس زبان انگليسي كلاس سوم جواب دهند.
بچهها يك داستان كوتاه درمورد چند بچه ببر ميخوانند كه شيوه دفاع كردن از خود را ياد ميگيرند، اما بچهها موفق نميشوند در پاسخ به يك سوال چهارگزينهاي به توافق نظر برسند. سئوال اين است: «داستان بيشتر درمورد چيست؟»
والدين دوقلوها نتيجهگيري ميكنند كه چنين سئوالهايي از دانشآموزان دو ضرر دارد، يكي اينكه با ادبيات پيشپاافتاده روبرو ميشوند و ديگر اينكه ياد ميگيرند داستان را نبايد براي لذت بردن خواند و بايد به دنبال پاسخ براي سئوالهاي «احمقانه» باشند.
اين دو فكر ميكنند مشكل از نظام آزمونگيري است كه يادگيري را در ساختاري كاملا خشك خلاصه كرده است. حتي داستاني «ابلهانه» درمورد بچه ببرها هم «چندين تفسير» دارد و اين به ضرر خواننده و متن است.
به نظر ميرسد استون و نيكولز درمورد كاهش علاقه به شيوه آزمونگيري درست ميگويند، اما نارضايتي از ادبيات داستاني به دوران اوليه فرهنگ آمريكا بازميگردد. جيليان آوريِ مورخ در كتاب «مراقب كوك باشيد: كودكان آمريكايي و كتابهاي آنها، 1621-1922» ميگويد پيورتينها در قرن هفدهم درمورد هرگونه قصهگويي غيرنوشتاري براي كودكان و بزرگسالان شك داشتند.
آنها فرزندان خود را مجبور ميكردند تا آنجا كه ممكن است متون مختلف را با آن حروف عجيب بخوانند، در هر حال اين امر براي آنها عجيب نبود، آنها به دنبال رفتن به دانشگاه هاروارد نبودند و به خواندن انجيل اكتفا كرده بودند.
آوري توضيح ميدهد كه در نظر پيورتينها داستان «شايد خواننده را از كارهاي مفيد» دور نگه دارد و درنتيجه داستان «دروغي تمام و كمال» است. آنها داستان را «دروغ مصلحتي» ميدانستند كه هدفش نه پليدي صرف است و نه نيكي صرف، بلكه هدفش چيزي رنگارنگ و دردسرساز است: «امري براي شادي و گذران وقت گرانبها».
اگر فكر ميكنيد روزگار چنين تفكراتي به سر آمده است دوباره فكر كنيد! والدين امروز هم مدام بچههاي خود را تشويق ميكنند تا رمانهايي چون «تار شارلوت» و «فارنهايت 451» را بخوانند، اما اينكه فرزندان آنها بخواهند با كتاب خواندن تفريح كنند تحتالشعاع اين تفكر قرار ميگيرد كه كتابخواني به منظور پيشرفت در زندگي واجب است و لاغير.
بايد «خوب» بخواني تا نمره «خوب» بگيري و بايد نمره «خوب» گرفته باشي تا به دانشگاه هاروارد بروي و بايد به اين نمرههاي «خوب» برسي تا بتواني كاري «خوب» پيدا كني. اخلاقگراها خواندن داستان براي گذران «وقت گرانبها» را نبخشيده و نميبخشند و حالا كتابخواني حداقل براي بچهها به يك «وظيفه» بدل شده است.
اخلاقگراها ما بزرگسالان را طوري تربيت كردهاند كه به داستان به عنوان مكانيسمي براي درك پيام يا دريافت دستورعمل نگاه كنيم. هرگاه كتابي با معيارهايي چون «درس زندگي» توصيف شود كه «آموزنده» است حس ميكنيد كه «زندگي مفرح» شكست خورده است.
در تلويزيون و سينما اغلب كلاسهاي ادبيات به اين شكل نشان داده ميشود كه دانشآموزان مدام ميگويند حرف «واقعي» فيتزجرالد و همينگوي و شكسپير اين است كه «راه دل» را پيش بگيريد يا اينكه با ترسهايتان مقابله كنيد يا اينكه با خودتان روراست باشيد. اگر به دستگاههاي كتابخوان دوستان خود هم نگاه كنيد ميبينيد زير جملههايي مثل «خودتان باشيد، به استعداد خود متكي باشيد!» خط كشيده شده است.
ضعف چنين رويكردي به داستان آشكار است: اگر چيزي كه واقعا به دنبال آن هستيد مجموعهاي از نصايح خللناپذير است پس چرا به خودتان زحمت ميدهيد و داستانهايي درمورد عشقهاي سُست و شاه ديوانه ميخوانيد؟ چرا در كتابفروشي خيلي راحت به سمت قفسه كتابهاي «كمك آموزشي» نميرويد؟
برخي نويسندههاي جديد مثل فيليپ راث هم به كل داستان را رد ميكنند و سراغ تاريخ يا ادبيات غيرداستاني ميروند و توضيح ميدهند كه حداقل مطمئن هستند «چيزي ياد ميگيرند.» كتاب خواندن ميتواند يك تفريح محض باشد، اما حرف برخي اين است كه ياد گرفتن چيزهايي مثلا درمورد زندگي كلئوپاترا ارزش بيشتري دارد تا خواندن داستان زندگي شخصيت خيالي مثل اليزابت بنت (شخصيت اصلي رمان «غرور و تعصب» جين آستين).
در نهايت چنين رويكردهايي يك هدف را دنبال ميكنند و آن رسيدن به موفقيت اخلاقي يا موفقيت مادي است و اين دو دلمشغوليهاي اصلي پيورتينها در قرنها پيش بوده است.
اما براي برخي از ما كتاب خواندن خودش يك هدف است، و آنچه ادبيات داستاني ارائه ميدهد درس اخلاقي نيست، بلكه يك تجربه، مكاشفه، و اعتلاي روح است. ادبيات داستاني مثل هر هنر ديگري ميتواند آموزنده باشد يا ايجاد انگيزه كند اما وظيفهاش اين نيست و ادبيات اغلب زماني بهتر است كه درس اخلاقي نميدهد.
سالن / 31 ژانويه / ترجمه: حسين عيديزاده
58241
چهارشنبه|ا|12|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]