تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820312125
ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: آري نوجوان 13ساله اي كه ديروز بنيان گذار نظام مقتدر جمهوري اسلامي او را رهبر خود خطاب مي كرد، سالها پيش گوي سبقت را از ما كه هنوز اندرخم يك كوچه جا مانده ايم، ربود. حكايت اصحاب فيل، قوم نوح، قوم عود، شهادت حضرت علي(ع)، امام حسن (ع) و بيعت سوري اهالي كوفه با امام حسين (ع)، جنگ هاي مختلف، فتنه انگيزيهاي طول تاريخ اسلام و در عصر حاضر، فرافكني هاي برخي افراد در قبل از انتخابات هر كدام به نوعي ميدان آزموني براي آزمودن افراد فراهم ساخته است. روزگاري نه چندان دور نوجواني از جنس عشق، رها از خويشتن خويش به عشق پر و بال دادن به روياهايش، خيال ترك خانه را به قصد آزمودن خويش در سر مي پروراند. آن سال مثل هميشه محمد حسين با معدل عالي قبول شده بود، و آينده اي روشن انتظارش را مي كشيد، اما انگار همه چيز آنطور كه تصور مي شد، پيش نمي رفت، دست تقدير ستاره اي از جنس عشق و تولي را در دياري ديگر بر پيشاني محمد حسين نشانه رفته بود. اين نشانه را پدرش وقتي كه تقاضاي محمدحسين را براي حضور در جبهه شنيد، درچشمان روشن و براقش به وضوح خواند و تسليم خواسته او شد. بعد از مدتها، انتظار محمد حسين خوشحال و سرشار از عشق به همراه بچه هاي پايگاه مقاومت و داوطلبان ديگر به قصد حضور در جبهه راهي سفر شد. جلب رضايت فرمانده لشكر براي حضور محمدحسين 13 ساله در جبهه ها براي او كه بياني شيوا داشت چندان كار مشكلي نبود، سخنان زيبا و برخواسته از جان او انگار مجوز عبور محمدحسين شد. محمد حسين فهميده به همراه دوست كوچكش محمدرضا شمس با ديگر داوطلبان در بيست و پنجم شهريورماه 1359 يك هفته پيش از اعلام رسمي آغاز جنگ به خط مقدم جبهه خرمشهر اعزام شدند. محمدحسين درس مدرسه عشق را به گونه اي از بر بود كه زمان پس دادن آن، برق چشمان هم درسان و هم رزمانش ديدني بود. چند روزي از حضور محمدحسين در جبهه نمي گذشت كه انفجار خمپاره‌اي محمد حسين و محمد رضا را راهي بيمارستان ماهشهر كرد، بعد از گذشت چند روز محمد حسين و محمد رضا خسته از تحمل محيط بيمارستان بي‌صبرانه خود را به خرمشهر رساندند، اينجا نيز بار ديگر جثه لاغر و نحيف محمدحسين بايد توسط ديگر فرماندهان براي ورود به جبهه محك مي خورد. و محمدحسين بار ديگر خود را از زير نگاه ريزبينانه و واقع گرايانه فرماندهان بدر برد و وارد جبهه شد، لحظه ها، ثانيه ثانيه سپري مي شدند و لحظه آخر كه همان زمان آزمون بود فرا مي رسيد. هشتم آبان سال 1359بود، صداي رگبار مسلسل و تيربارهاي دشمن و سربازان خودي رشته افكار محمدحسين را پاره كرد، انديشه اي كه او را به پشت خاكريزها و سنگرهاي خاكي رسانده بود، انديشه اي كه آن روز بيشتر از هميشه قوت گرفته بود، تيرهايي كه از اسلحه محمدحسين رها مي شد، در ادامه تحقق افكار و آرمانهايش زبانه مي كشيد، محمدحسين و محمدرضا در هجوم تيربارهاي عراقي‌ها، محاصره شده بودند، تيري كه پاي محمدرضا را نشانه رفت، دل محمدحسين را به درد آورد. چندي بعد دست هاي كوچك و نحيف محمدحسين با سختي و زحمت جسم ناتوان محمدرضا را به پشت خط مي كشاند، نوجوان بسيجي دوباره به جايگاه خود بازگشت. صداي خرد شدن وسايل و تكه هاي باقي مانده از خودروهاي جنگي زير پنج تانك عراقي ذهن محمدرضا را متوجه خود كرد، تانك هاي عراقي به طرف سنگرهاي رزمندگان اسلام هجوم مي آوردند. تفكر نشات گرفته از آرمانهاي ائمه اطهار و امام راحلو شهادت همرزمانش را تاب نياورد، محمدحسين فهميده نيك فهميده بود كه چگونه مي توان گوي سبقت را از ديگران ربود، نارنجكي را به كمر بست و به طرف تانك‌هاي عراقي روان شد. جسارت و جرات محمدحسين آنقدر رسوخ ناپذير بود كه حتي آن تيري كه به پايش اصابت كرد هم نتوانست در اراده پولادينش خللي وارد كند. محمدحسين در حالي كه نگاه منتظر مادر و چشمان غمبار پدرش را لحظه اي از ياد نمي برد، سعادت اخروي را برگزيد و تن نحيف و كوچكش را كه مي توانست آينده را از آن خود كند به زير تانك پيشرو انداخت. تانك دشمن كه از انفجار نارنجك بسته به كمر محمدحسين منفجر شد، رعب و وحشت را به دل سرنشينان ديگر تانك ها انداخت و منجر به متواري شدن آنها شد، حلقه محاصره شكسته شد و پس از مدتي نيروهاي كمكي از راه رسيدند و آن منطقه را از وجود متجاوزين پاكسازي كردند. وي اين نه پايان يك آزمون بلكه شروعي زيبا براي محمدحسين و درسي جاودانه براي آناني بود كه امروز مانده اند و گاهي به اشتباه يا از سر دنيا دوستي راهي را برمي گزينند كه دل پير فرزانه انقلاب را به درد مي آورد. حركت زيباي محمدحسين فهميده، لوح بي جان روزگار را دوباره جان بخشيد و يادآور وجود دليرمرداني اينچنين شد. به محض شهادت محمدحسين فهميده، صداي جمهوري اسلامي ايران با قطع برنامه هاي عادي خود خبر شهادت اين نوجوان بسيجي را اعلام كرد. بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران نيز در دومين سالگرد شهادت محمدحسين فهميده با اشاره به شجاعت اين نوجوان گفت: رهبر ما آن طفل سيزده ساله اي است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجك، خود را زير تانك دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد. شهيد اصحاب قلم سيد مرتضي آويني نيز در قسمتي از برنامه پنجم روايت فتح با نام شهري درآسمان، كشته شدن محمد حسين فهميده را اين گونه توصيف كرد خرمشهر، از همان آغاز خونين شهر شده بود. خرمشهر، خونين شهر شده بود. آيا طلعت را جز از منظر اين آفاق مي توان نگريست؟ آنان درغربت جنگيدند و با مظلوميت به شهادت رسيدند و پيكرهايشان زير تانك هاي شيطان تكه تكه شد و به آب و باد و خاك و آتش پيوست. شهيد آويني در ادامه آورده است: اما... راز خون آشكار شد. راز خون را جز شهدا در نمي يابند. گردش خون در رگ هاي زندگي شيرين است. اما ريختن آن در پاي محبوب، شيرين تر.... شايستگان آنانند كه قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است كه ترس از مرگ جايي براي ماندن ندارد. شايستگان جاودانانند. حكمرانان جزاير سرسبز اقيانوس بي انتهاي نور، كه پرتوي از آن همه كهكشان آسمان دوم را روشني بخشيده است. و اكنون نگهداري اشياي بازمانده از نوجوان شهيد محمدحسين فهميده در موزه شهدا تهران، تاسيس موزه شهداي دانش آموز درخانه پدري محمد حسين در كرج و چاپ تصوير او بصورت نقش‌آب برروي اسكناس دوهزار ريالي از جمله اقداماتي است كه به منظور حفظ ياد و آرمانهاي اين شهيد بزرگوار انجام شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز در وصف شهيد حسين فهميده، مي‌فرمايند: زنده نگه داشتن ياد حادثه شهادت دانش‌آموز بسيجي، شهيد فهميده از اصالت‌هاي دفاع مقدس مي‌باشد. رهبري عظيم الاشان انقلاب اسلامي در ديدار با خانواده محمدحسين فهميده در رابطه با فداكاري و شجاعت او فرمودند: بروز چنين حوادثي كه از تربيت صحيح و اصالت‌هاي خانوادگي است، صرفاً در محيط‌هاي اسلامي جلوه‌گري و نورافشاني مي‌كند. بقاياي پيكر شهيد محمدحسين فهميده دربهشت زهرا، قطعه 24، رديف 44، شماره 11، به خاك سپرده شد. چه زيبا و هنرمندانه ره صد ساله را در 13سال طي كرد، او در دل سياهي شب چه نوري را جسته بود و با خداي خود چه نجوا كرده بود كه اينچنين عاشقانه هفت شهر عشق را كوچه به كوچه و بزرن و به بزرن زير پا گذاشت و در ماواي عاشقان آرميد. و به قول مولانا هفت شهر عشق را عطار گشت ماهنوز اندرخم يك كوچه ايم....ك/4 7433/2624
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]
-
گوناگون
پربازدیدترینها