واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اما عجیبترین نکته درباره «آسمان محبوب» این است که فیلم به شدت از اجرایش لطمه میخورد. اتفاقی که در سینمای مهرجویی شاید برای اولین بار است که رخ میدهد. فیلم پر از تکسکانسهایی است که ایده بینظیری دارند، اما.... مرواریدی که سنگ شد «آسمان محبوب» از هر دوره فیلمسازی داریوش مهرجویی تکهای را برداشته است: حال و هوای روستایی و فاقد المانهای زندگی مدرن و شهری را از دوره «گاو»، شیوه روایت مدرن، درگیر شدن در کابوسهای شخصیت اصلی و سکانسهای خواندن خاطرات را از دوران «هامون»، دغدغههای فلسفی یا عرفانی (مثل دغدغه ابرانسان یا انسان کامل) را از دوره «پری» و نمایش آدمهای مهربانی که به هم کمک کرده و برای هم غذا میآورند را از دوره «مهمان مامان». یکی از مشکلات اصلی فیلم همین تکهپاره بودنش است. این که مهرجویی و محمدیفر هر تکه از مظروف خود را در ظرفی ریختهاند و این امر، تجانس و تعادل کار را از بین برده است. به عنوان مثال روایت مدرن، استفاده از نریشن شخصیت اصلی و تلفیق کابوس و واقعیت در برخی از لحظات، برای فیلم شخصیتمحوری چون «هامون» که در آن با روایتی از درونیات و دغدغههای یک فرد روبهرو بودیم و کاراکترهای دیگر با او معنا پیدا میکردند، کاملاً مناسب است اما در «آسمان محبوب» که بیشتر به روابط بین آدمها میپردازد تا درونیات شخصیت اصلی، جواب دلچسبی نمیدهد. از طرف دیگر فیلم پر از سوالاتی است که بیجواب میماند. البته قرار نیست هر فیلمی به همه ابهامات پاسخ دهد. آثار برادران مارکس هم مثلاً سوالات منطقی بسیاری را ایجاد میکنند! اما لازمه آن سبک دیوانهوار، ابهامات منطقی است. در مورد «آسمان محبوب» مشکل این است که فیلم بین دو قطب معلق است. نه آنقدر منطقی است که ابهامات ایجاد شده را برطرف کند و نه آنقدر جفنگ است که ابهامات منطقی به نقطه قوت فیلم بدل شود. اما عجیبترین نکته درباره «آسمان محبوب» این است که فیلم به شدت از اجرایش لطمه میخورد. اتفاقی که در سینمای مهرجویی شاید برای اولین بار است که رخ میدهد. فیلم پر از تکسکانسهایی است که ایده بینظیری دارند، اما با اجرای ضعیف بر باد میروند. از جمله سکانسی که عمو غریب از داخل آب مروارید بیرون میکشد و دکتر شایان از این کار ناتوان است. ایدهای که یادآور همان بحث انسان کامل و ابرانسان است که در ابتدای نوشته به آن اشاره شد اما این صحنه حس و حال لازم را ندارد. حالا اجرای این ایده را با ایده ماهیهایی که در «پری» از آب بیرون میپرند مقایسه کنید تا ببینید چرا اجرای ضعیف را عامل خراب شدن این صحنه میدانم. یا مثلا ایده درجه یک برق شیطانی چشم عمو غریب از دید دکتر شایان که با اجرای نچسبش بیشتر یادآور سکانسهایی از فیلم «بتمن میآغازد» کریستوفر نولان است که در آن شخصیتها با استشمام گاز مسموم، چهره شخصیت مترسک (سیلیان مورفی) را شبیه چیزی میبینند که از آن میترسند! ضمن اینکه زومها، زومبکها و تکانهای دوربین روی دست در «آسمان محبوب» عذابدهندهاند. اما بیانصافی است که به نکته مثبت و فوقالعاده دوستداشتنی فیلم هم اشاره نکنیم. مهرجویی نگاه بیطرفانه و دوستداشتنی خود به شخصیتهای آثارش را در «آسمان محبوب» هم حفظ کرده است. نگاه مهرجویی در این فیلم امتداد نگاهی است که در آثار متاخرش دیده بودیم. اگر مهرجویی در «طهران: روزهای آشنایی» نشان میداد که فقر و غنا هیچکدام به تنهایی نکته منفی یا مثبتی به شمار نمیروند، در «آسمان محبوب» ایده مشابهی را درباره آدمهای شهری و روستایی مطرح میکند. در اینجا نه شهری بودن قرار است امتیازی به شمار رود و نه روستایی بودن. آنچه در این فیلم شخصیتها را میسازد، داشتههایشان نیست، بلکه انتخابهایشان است و این باعث میشود تا «آسمان محبوب» (فارغ از خوب یا بد بودن کیفیتش)، همچون ساختههای اخیر مهرجویی، به اثری متفاوت و یکه در سینمای ایران از حیث جهانبینی تبدیل شود. به هر حال فراموش نکنید که «آسمان محبوب» کار یک استاد است. حتی اگر در حد بهترینهای مهرجویی نباشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]