واضح آرشیو وب فارسی:الف: نبرد پنهان سياسي امام رضا(ع) چگونه بود؟
از ابتداي نيمه دوم قرن اول هجري، خلافت اسلامي بطور آشكار، با پيرايههاي سلطنت آميخته شد. بطوري كه خلافت اسلامي، جاي خود را به سلطنت، خودكامگي و استبداد داده بود. لذا در اين دوره، مبارزه سياسي ائمه اطهار - علهم السلام – روي محور مبارزه با اين حركت بنا نهاده شد، كه زمينهسازي آن، حركت امام سجاد(ع) پس از واقعه عاشورا بوده است.
حدود ۱۴۰ سال بين اين وقايع و ولايتعهدي امام رضا عليهالسلام فاصله وجود دارد كه به سبب شيوهاي كه جريان وابسته به اهل بيت پيش گرفته بودند، هميشه بزرگترين وخطرناكترين دشمن دستگاههاي خلافت به شمار ميآمدند كه در نتيجه، همواره در فشار و سختي به سر ميبردند.
اين شيوه مبارزان ياران اهل بيت، در بسياري از مقاطع، به پيروزي نزديك ميشده، اما هر بار ضربه بر محور و مركز اصلي نهضت، يعني شخص امام معصوم، به زندان رفتن يا شهادتشان، مانعي بر سر راه پيروزي نهايي بوده است. همچنين وقتي كه نوبت به امام معصوم بعد ميرسيد، آنقدر فضاي اختناق حاكم بود كه مجدداً زماني طولاني صرف آماده كردن شرايط ميشد.
پس از شهادت امام موسي كاظم(ع) اختناق شديدي بر سرزمينهاي اسلامي حكمفرما شد. به تعبير يكي از ياران امام رضا(ع): «از شمشير هارون خون ميچكيد»، در اين دوره كه هارون از هيچ ظلمي نسبت به شيعيان دريغ نميورزيد، امام رضا(ع) تلاش كرد تا درخت تشيع را از گزند حوادث به سلامت بدارد و مانع پراكندگي و دلسردي ياران پدرش شود. لذا «تقيه» را بعنوان ابزار كارآمدي براي حفظ جان امام كه محور روح جمعيت شعيان بود، بكار گرفت.
اين دوره از امامت حضرت علي بن موسيالرضا(ع) كه با سلطنت هارون همراه بود، ۱۰ سال بطور انجاميد. پس از اين دوره، شرايطي پيش آمد كه «امين» پسر هارون كه به خلافت رسيده بود به سبب بيم از جاهطلبيهاي مأمون – برادر كوچكش – آماده نبرد با او شد و سرانجام جنگي داخلي بين خراسان و بغداد درگرفت.
در تمام اين جنگ كه حدود پنجسال شد، شيعيان و جريانات وابسته به اهل بيت(ع) نهايت استفاده را بردند و به تقويت بيش از پيش خود پرداختند.
پس از پايان اين جنگها روي كار آمدن مأمون، حكومت تضعيف شده عباسي كه از جنگهاي داخلي بيرون آمده بود و ديگر توان و ابهت دوره هارون را نداشت، شيعيان علوي را كه در زمان جنگهاي داخلي مأمون قدرت گرفته بودند، بعنوان مهمترين تهديد در پيشروي خود ميديد.
لذا مأمون كه فردي بسيار زيرك، باهوش و سياستباز بود، با توجه به نقاط ضعف حكومت خود و قدرتمندي حريف، چنين تدبير كرد كه امام رضا(ع) را به خراسان دعوت كند.
انگيزههاي مأمون از دعوت به خراسان عبارتند از:
۱- تبديل صحنه مبارزات حاد انقلابي شيعيان آن زمان، به عرصة فعاليت سياسي آرام و بيخطر
اين حركت، يعني پايان دادن به مبارزه خستگيناپذير شعيه در تقيه. از آنجا كه تقيه با دو وجه «قداست» و «مظلوميت» همراه بود، تبديل به ابزاري كارآمد جهت نشر انديشه اسلام ناب محمدي شده بود. لذا مأمون سعي كرد تا امام را بعنوان وليعهد انتخاب كند چرا كه با وليعهد شدن امام، ديگر وجهه جمع شيعيان، نه مظلوم بود و نه مقدس.
۲- تخطئه ادعاي شيعه بر غاصبانه بودن خلافت امويان و عباسيان و مشروعيت دادن به آنها
انتخاب شدن امام به وليعهدي، ضمن تخطئه كردن ادعاي شيعيان مبني بر غاصبانه بودن خلافت امويان و عباسيان، اين ادعا را ناشي از ضعف و عقده حقارت بروز ميداد و ضمناً چنين وانمود ميكرد كه شيعيان و امام معصوم، بدليل عدم دسترسي به دنيا نسبت به آن زهد ميورزيدند. اين، يعني نقض تمامي ادعاهاي شيعيان.
۳- كنترل كانون معارضه و مبارزه عليه عباسيان
با انتخاب شدن امام به وليعهدي، امام معصوم كه همواره كانون مبارزه و معارضه بود، در كنترل حكومت درميآمد. اين موفقيتي بود كه هيچكدام از اسلاف مأمون به آن دست نيافته بودند.
۴- تبديل كردن وجهه امام، به وجههاي غيرمردمي
در محاصره حكومت قرار گرفتن امام، سبب ميشد تا بين امام و محبتها و عواطف مردم فاصله بيفتد. از طرفي سيستم شايعهپراكني دستگاه عباسيان، با شايعاتي، سعي داشت تا مردم را نسبت به امام بدبين كند و تصويري مخالف آنچه كه امام هست، ترسيم كند.
۵- كسب وجهه و حيثيت معنوي براي مأمون
مأمون با اين كار، براي خود وجههاي معنوي دست و پا ميكرد و رنگي از مقدسمآبي ميگرفت، چرا كه همواره نزديكي دينداران به دنياطلبان، از آبروي دينداران كاسته و به آبروي دنياطلبان و به آبروي دنياطلبان ميافزايد.
۶- تبدل امام به توجيه گر دستگاه خلافت
به خيال خام مأمون، وليعهد شدن امام سبب ميشد تا امام رضا(ع) تبديل به يك توجيهگر دستگاه خلافت عباس شود. با اين كار هيچ نغمه مخالفتي برنميخواست و تمام زشتيهاي دستگاه خلافت، پوشيده ميماند.
اين تدابير مأمون كه قطعاً وجوه پيچيدهتر ديگري نيز داشته است، چنان زيركانه طراحي شده بود كه هيچكس حتي فضل بن سهل كه نزديكترين افراد به وي بود، از محتواي اين سياست آگاهي كامل نداشت.
اما از اينطرف حضرت علي بن موسيالرضا – عليه الاف التحيه و الثناء – با تدبيري الهي، دست به عمليات خنثيسازي زد و مأمون را در جنگي كه طراحي كرده بود، با تدابير زير شكست داد:
۱- ابراز نارضايتي هنگام خروج از مدينه
حركت امام هنگام خروج از مدينه، به گونهاي بود كه همه اطرافيان، به نيت سويي كه در پي دعوت مأمون از امام رضا(ع) بود، يقين كردند امام بدبيني خود نسبت به مأمون را به گوش همه رساند و بر تمامي اطرافيان ثابت كرد كه اين سفر، سفر مرگ اوست.
۲- ابراز عدم پذيرش ولايتعهدي، تا زماني كه مأمون صريحاً امام را به قتل تهيد كرد
از آنجا كه بسياري از دستاندركاران حكومت عباس و حتي فضلبن سهل مكار از تدبير پيچيده مأمون بيخبر بودند، ناشيانه خبر عدم قبول ولايتعهدي امام رضا(ع) را در همه جا منتشر كردند.
خود امام رضا(ع) نيز همواره ميفرمودند: من تهديد به قتل شدم تا وليعهدي را قبول كردم. اين سخنان با سابقهاي كه مأمون در جنگي پنجساله با برادرش داشت – كه هزاران نفر از جمله برادرش را كشت و سر او را شهر به شهر گرداند – نقشه مأمون را آشكارتر و رسواتر ميكرد.
۳- عدم دخالت امام در خلافت
سرانجام امام رضا(ع) بشرطي ولايتعهدي را پذيرفت كه در هيچيك از شئون خلافت، دخالت نكند. مأمون نيز با اين تصور پيشنهاد امام را پذيرفت كه بعداً امام را به عرصه فعاليتهاي خلافتي بكشد. اما امام رضا(ع) در همين دورة وليتعهدي، چهرهاي مخالف و معترض نسبت به حكومت از خود بروز داد كه جالبترين صحنه اين مبارزات منفي «نماز عيد» بود كه امام رضا(ع) به اصرار زياد مأمون و بشرط عمل به شيوه پيغمبر اكرم(ص) و امام علي(ع)، آنرا ميپذيرد. امام در اين نماز، چنان از فرصت بهره ميگيرد كه مأمون از كرده خود پشيمان ميشود و امام را از ميانة راه باز ميگرداند.
۴- بهرهبرداري اصلي اين ماجرا
اما اصليترين حركتي كه در اين بين توسط امام رضا(ع) انجام گرفت، عبارتست از برملا كردن داعية امامت شيعه در سطح تمام جهان اسلام و دريدن پرده غليظ تقيه و رساندن پيام تشيع به گوش همه مسلمانها، در اين دوره ولايتعهدي، تربيون خلافت در اختيار امام رضا(ع) بود و در آن سخناني را كه در طول صد و پنجاه سال گذشته، جز در خفا و با تقيه به خصيصين و ياران نزديك گفته نشده بود، به صداي بلند فرياد كردند.
نمونههايي از اين حركت، عبارتند از: مناظره در جمع علماء، نامة «جوامع الشريعه» كه در آن رئوس مطالب عقيدتي و فقهي شيعي را براي فضل بن سهل بيان كرده بود، حديث معروف امامت كه در مرو براي عبدالعزيزبن مسلم بيان كرد و قصايد فراواني كه به مناسبت ولايتعهدي امام رضا(ع) توسط دعبل و ابونواس سروده شد و جزو قصايد برجسته عرب بشمار ميرفت.
در نتيجه، بر منابري كه بيش از نود سال به ائمه دشنام داده مي شد، منقبت آنها بطور گستردهاي گفته شد.
۵- استفاده از هر فرصتي براي ارتباط با مردم
مأمون از آنجا كه بيم داشت تا امام حتي در مسير آمدن از مدينه به مرو با شيعيان و محبين اهل بيت تماس نگيرد، مسير حركت امام را بگونهاي در نظر گرفت كه امام از شهرهايي مانند كوفه و قم – كه مركز تجمع شيعيان و محبين اهل بيت بوده – عبور نكنند. اما در مسير حركت، امام در شهرهاي بصره و نيشابور، چنان گسترده با مردم ارتباط برقرار كرد كه عملاً تدبير مأمون اثر معكوس داشت.
۶- حمايت از سردمداران جريانات شيعي
عليرغم تدبير مأمون براي تبديل كردن امام رضا(ع) به توجيهگر دستگاه حاكم، امام رضا(ع) از سر جنبانان تشيع، حمايت كرد و آنها را كه مدتها در كوهها و مناطق صعبالعبور اقامت كرده بودند، مورد تشويق و دلجويي قرار داد.
نتيجه اينكه يكسال پس از ولايتعهدي امام رضا(ع)، در مدينه و مكه و ديگر اقطار مهم اسلامي، نه فقط نام علي بن موسي عليه السلام، طبق نقشه مأمون به طمع حرص به دنيا و حب مقام و قدرت دنيوي از رونق نيفتاده بود، بلكه حشمت ظاهري بر عزت معنوي او افزوده شده و زبان ستايشگران پس از دهها سال، به فضل و رتبة معنوي پدران مظلوم او گشوده شده بود.
و مأمون پس از شكست در اين سطح گسترده، به همان روش اسلافش در مقابل امام معصوم (عليهم السلام) رو آورد و امام رضا – عليهالسلام – را به شهادت رساند.
*نويسنده: مجيد احساني نيك
دوشنبه|ا|3|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]