واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهي به رمان «كتاب زندگي»/
خبرگزاري فارس: خبرگزاري فارس: رمان «كتاب زندگي» با نگاهي به زندگي شهيد مهدي رجببيگي از دانشجويان پيرو خط امام(ره) نوشته شه و در آن به ناگفتههايي از زندگي اين شهيد والامقام پرداخته شده است.
بازآفريني و بازخواني زندگي بعضي از افراد تاثيرگذار در جامعه، علاوه بر يادآوري زندگي اين افراد كه اغلب حيات و زندگي خود را فداي آرمانهاي يك ملت ميكنند، ميتواند راه تازهاي را براي خدمت به خلق خدا در مسير زندگي خيليها باز كند. مانند ماجراهاي زندگي شهيد مهدي رجب بيگي كه دستمايه كار يكي از نويسندگان كشورمان شده است.
اصغر استاد حسن معمار، كه پيش از اين هم با بهرهگيري از زندگي مبارزان انقلابي و همچنين رزمندگان اسلام، كتابهاي متعددي را در قالب خاطره و زندگينامه داستاني نوشته، اين بار بر اساس ماجراهاي زندگي شهيد مهدي رجب بيگي، رمان «كتاب زندگي» را نوشته است كه اين اثر اخيراً در قالب يكي از موضوعات «طرح تدوين تاريخ انقلاب اسلامي» توسط انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي چاپ و منتشر شده است.
ناشر در ابتداي اثر آورده است: دفاع مقدس خوان گستردهاي بود كه دهقان و كارگر، پزشك و كارخانهدار، طلبه و دانشجو، زن و مرد، كوچك و بزرگ، بيسواد يا باسواد، همه به نحوي از آن بهرهمند شدند. زنده نگه داشتن ياد آن روزها و پرداختن به حال و هواي روحي و جسمي و معنويت حاكم بر آن وظيفه همگان علي الخصوص موسساتي چون مركز اسناد انقلاب اسلامي است. همانگونه كه مقام عظمي ولايت (مد ظله العالي) جملهاي ناب در اين زمينه فرمودند كه مانند غالب جملات ايشان معروف شد و بر سر زبانها افتاد:«زنده نگه داشتن ياد شهدا كمتر از شهادت نيست.»
ماجراهاي رمان كتاب زندگي، حول محور يك خانواده چهار نفري ميچرخد كه پدر خانواده، آقاي زماني دست به قلم دارد و سالها پيش در زمان جنگ تحميلي و هشت سال دفاع مقدس حضور فعالي در جبهههاي جنگ حق عليه باطل داشته و در همين دوران دختر كوچك و يكي از اقوام نزديكشان را هم از دست داده است.
خانواده آقاي زماني كه وضعيت مالي نسبتا نامطلوبي دارند و هميشه براي اجاره خانه و پرداخت پول پيش با مشكل روبه رو ميشوند، چند سالي را در خانهاي سپري ميكنند، اما به خاطر اتفاقاتي مجبور به ترك آن خانه ميشوند و دست بر قضا به واسطه معتمدي نامي سر از خانهاي در خيابان جمهوري، خيابان شهيد مهدي رجب بيگي، پلاك 1/24 كه خانه شهيد مهدي رجببيگي است در ميآورند. در ادامه اتفاقاتي براي اين خانه و خانواده رخ ميدهد كه بي ارتباط با آقاي معتمدي هم نيست. در نهايت زماني، نويسنده با بهرهگيري از فضاي معنوي خانه شهيد رجب بيگي موفق به نوشتن كتاب جديد خود ميشود كه در آن به ابعاد مختلف زندگي شهيد رجببيگي هم اشاره ميشود.
يكي از ويژگيهاي كتاب حاضر، پرداخت غير مستقيم به زندگي شهيد رجب بيگي است كه براي اين منظور، نويسنده ابتدا يك خط داستاني موازي را طرحريزي كرده و با روايت اين زندگي كه به ماجراهاي زندگي يك نويسنده و خانوادهاش مربوط است، به مرور به وقايع زندگي شهيد رجب بيگي نزديك شده و در نهايت محوريت اصلي داستان را به اين زندگي ميسپارد.
شخصيت زماني، نويسندهاي است كه سالها به واسطه زندگي مستاجري دچار سختيهاي فراوان شده است و حالا به پيشنهاد معتمدي كه در پايان داستان معلوم ميشود با هدف از پيش طراحي شدهاي به سراغ زماني نويسنده آمده است، به سراغ خانهاي در خيابان جمهوري ميرود. ورود او به اين خانه فصل جديدي در زندگياش محسوب ميشود كه با دغدغههايي همراه است. نويسنده در همان ابتداي داستان به اين دغدغه ها اشاره ميكند:
«...معتمدي رو به زن ميگويد:«حاج خانم، اين بنده خدا همان است كه برايتان گفته بودم، براي اتاق بالا! عيال وار است!»... درست بود كه قبل از آن هم در جاهاي درجه يك مستاجر نبوديم ولي خوب، به هر حال امكانات اوليه فراهم بود. اما اينجا بايستي براي كارهاي روزمره به طبقه همكف بياييم. چارهاي نيست. بايد تحمل بكنيم. يادم هم باشد؛ براي راضي شدن اقدس (همسر زماني) ، آن هم با وضعي كه سر قضيه مشرفي (صاحب خانه قبلي) پيش آمده بايد نذر و نيازي بكنم...» (صفحه 12 و 13)
راوي و همسر و فرزندانش به خانه جديد اثاث كشي ميكنند و به مرور با مسائلي رو به رو ميشوند كه برايشان تازگي دارد. همسر راوي (اقدس) كه در ابتدا با آمدن به اين خانه مخالفت ميكرده، در پي ماجراهايي كه به واسط آشنايي با حاج خانم، صاحب خانه كه مادر شهيد مهدي رجببيگي است، تا حدودي متحول شده و با راوي مدارا ميكند. او حتي براي نوشتن كتاب جديد شوهرش به او كمك هم ميكند.
در اين مقطع از داستان است كه راوي با برادر شهيد رجب بيگي هم آشنا ميشود، او هم در معرفي ابعاد مختلف زندگي شهيد به نويسنده موثر واقع ميشود و در نهايت، نويسنده با كمك دادههايي كه از اعضاي خانواده شهيد دريافت كرده است، شالوده رمان خود را پيريزي ميكند و با ز با كمك اعضاي اين خانواده اثر را به سر انجام ميرساند.
يكي از ترفندهاي نويسنده براي ورود به دنياي ذهني خانواده شهيد رجب بيگي، خلق ماجراهايي است كه به واسطه آن، مادر شهيد به دليل پارهاي از اتفاقات، شخصيت مهدي زماني، نويسنده را فرزند خود، شهيد مهدي رجب بيگي ميپندارد و همواره او را به اين اسم خطاب ميكند:
«...خيس مي شوم و به خانه جمهوري بر ميگردم. اقدس در حياط است. حاج خانم از پشت پنجره به ريزش باران نگاه ميكند. او باز مرا مهدي خود مينامد.
اقدس جلو ميآيد.
- خيس شدي؟
حاج خانم هم از خانه بيرون ميآيد.
- بيا تو مهدي جان تا سرما نخوردي. بدو پسرم، زود لباست را عوض كن!» (ص 273)
اين موضوع باعث شده شخصيت نويسنده به لايههاي دروني ذهن مادر شهيد نفوذ كند و از اين طريق، اثري را خلق كند كه در آن، وجوه مختلف زندگي شهيد مهدي رجب بيگي بازتاب داده شده است.
چاپ اول رمان «كتاب زندگي» در تابستان امسال (1390) با شمارگان 1500 نسخه در 304 صفحه و با قيمت 4100 تومان از سوي انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي در تهران چاپ و منتشر شده است.
-------------------------------------
نويسنده: علي الله سليمي
-------------------------------------
انتهاي پيام/و
دوشنبه|ا|3|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]