محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840592054
بهمنيار و فرهنگ عامه
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: بهمنيار و فرهنگ عامه
عرض و طول فرهنگ هر قوم، از آثار پيچيده و فاخر نخبگان تا ادب و حكمت عامه و لطايف و حتي خرافات موجود در يك جامعه را در بر ميگيرد. در گذشته، به اين بخش اخير اهميت كمتري داده ميشد و تصور غالب اين بود كه تصوير فرهنگ را تنها ميتوان در كتب بزرگان دانش و اعاظم فرهنگ و ادب قوم ديد. اندك بودند كساني كه متوجه اهميت و ژرفاي فرهنگ عامه شده، و از طريق آن به نهانيترين خاستگاههاي اخلاق و باورها و عقايد و اسطورهها و حكمت برخي مناسبات اجتماعي در ميان مردم پيبرده بودند. جهان كهن، فرهنگ را نخبهگرا و صدرنشين ميپنداشت و منزهتر از آن ميدانست كه به حكمت و زبان و باور عوام آغشته شود. تنها اندكي از حكيمان و دانشوران بزرگ بودند كه با عقل پنهان در اين امور و مفاهيم مضمر و ارزش بيحد و حصر آن را دريافته و حتي فراتر رفتند و منزلت زيباييشناسانة آن را نيز پذيرفتند و كوشيدند به ديگران بياموزند.
امروزه ما ميدانيم كه بخش مهمي از غناي شكلي و محتوايي غزلهاي خواجه حافظ يا كليات آثار شيخ سعدي يا تمثيلات مولانا جلالالدين، وامدار زبان و باورها و مفاهيم معتبر در كوچه و بازار و قوام يافته در ميان تودة گمنام مردمان فارسيزبان است. محققان و ادبپژوهان در اين باب رسالهها نوشته و پژوهشها كردهاند و كم و بيش ما نيز از آن آگاهيم. اما برخي ادبا و حكماي خردمند ما، كه در صدر ايشان عبيد زاكاني قرار دارد، در همان دوراني كه كرشمة قلم بزرگاني همچون شيخ اجل و خواجة شيراز و ملاي روم، رشك سروش فرشتگان بود، خود را يكسره وقف فرهنگ عامه كرده و از ذخيرة بيپايان اين فرهنگ حظي وافر برده و به خوانندگان خود لذتي اوفر ارزاني فرمودند. البته عبيد بر جنبههاي انتقادي و افشاگرانهاي كه در كنايات و لطايف عوام بود، تأكيد بيشتري داشت و از اين جنبه، آثار يگانه و بيمانند خود را تدوين فرمود؛ اما نبوغ و درك بيمانند مردي چون او بود كه نسخة مكتوب لطايف و برخي باورها و جستارهاي ارجمندي از ادب عامه را براي ما باقي نهاد و هنوز كه هنوز است و تا زبان پارسي و فرهنگ ايراني برجاست، اين مكتوبات و رسائل گرامي نيز خوانده خواهد شد.
باري، به رغم نفوذ و وسعت اين آثار، گذشتگان ما آن را جدي و در زمرة علوم و منابع ارجمند تحقيق قلمداد نميكردند. غالباً در حاشيه و جهت تفنن و تفريح خاطر به كار ميآمد و عمدتاً بر جنبة طنز و مزاح يا بهرة هجو و هزل به كار گرفته ميشد. اغلبي از شعراي بزرگ ما، در قصايد و اشعار معروف به «اخوانيات» يا در حكاياتي كه در قالب قطعه سروده ميشد و برخي ديگر از صورتهاي شعر كلاسيك پارسي، به سراغ اين گونه مسائل رفته، طبعاً لطايف و طنزها و كنايات ظريف و حتي دشنامها و بددهنيهاي مرسوم و مكتوم نيز در اينجا مجال طرح مييافت. تنها براي دوستان و محافل خودماني هم نبود، به رسم خصومت نيز هزل و هجو و نقدهاي بسيار سروده و در تتمة دواوين شعرا يا ديگر آثار بزرگان ادب و فرهنگ ايران ضميمه شده است. از مهستي گنجوي و برخي شعراي اولين تا اديبان شاعران مكتب عراقي، تا سرايندگان سبك وقوع و مكتب هندي و عصر بازگشت و رستاخيز تا اين زمان؛ بر حجم و كميت اين نوع آثار دائماً افزوده شده و تجليات مختلفي از اين ژانر ادبي پديد آمده است.
آغاز ثبت و ضبط فرهنگ عامه
خوشبختانه در دوران ما، جمعي از استادان و ادبدانان برجسته و نكتهسنج، پژوهشهاي ارزشمند و مهمي در اين عرصهها انجام داده و ديگر مثل سابق، دست ما كاملاً خالي نيست. تصور ميكنم از اواخر عهد قاجار و در دوران سلطنت ناصرالدين شاه بود كه عدهاي از زبدگان فكر و فرهنگ، متوجه اهميت فرهنگ عامه يا فولكلور شدند و براي ثبت و ضبط آن آستيني بالا زدند. بيگمان در رأس اين گروه، ستاره درخشان ادب ايران، ميرزا حبيب اصفهاني، روشنفكر و نثرنويس تبعيدي ايران در استانبول بود كه با دقت و در عين حال وسواسي پژوهشگرانه، نخستين آثار انتقادي در عرصه ادب عامه ضبط و ثبت كرد. حيطه كار او وسيع و كيفيت آثارش وضيع و متناسب با وضع فرهنگي عصر جديد بود.
ميرزا حبيب دو رمان انگليسي و فرانسوي به نامهاي «سرگذشت ژيل بلاس» اثر آلن رنه لوساژ و «سرگذشت حاجي باباي اصفهاني» به قلم جيمز موريه را به نثر خيرهكنندة پارسي برگرداند. او در اين دو اثر، فرهنگنامهاي از زبان عامه و صحنههايي از زندگي مردم كوچه و بازار و صفحاتي از عادات و تمايلات ايشان و توصيفاتي از وضع شهرها و اجزاي زندگي و سرانجام گنجينهاي از تمثيلات و ضربالمثلها و كنايات و استعارهها و تكيهكلامهاي عامه مردم را گنجاند. اما كارش منحصر به اين نبود. او درباره مسائل مربوط به واژگان و دستور و ساختار زبان پارسي هم كوششها كرد. نخستين دستورزبان پارسي را نوشت و اصطلاح دستور را به جاي نحو عربي و گرامر فرنگي را جا انداخت.
ميرزا حبيب برخي تلخيصها هم از آثار مهم ادبي انجام داده و مهمتر از اينها، او نخستين تصحيحهاي انتقادي و امروزي از چند اثر ادب عامه انجام داد؛ از جمله تصحيح و انتشار ديوان نظام فارسي (معروف به البسه) و ديوان ملا بُسحاق شيرازي (متخلص به اطعمه) كه هر دو فرهنگنامههاي ارزشمندي از ذخيره ادب مردمي است كه خالي از طنز و لطايف ظريف هم نيست. به هر جهت ترديد نبايد كرد كه ميرزا حبيب، سلسله جنبان اين جريان در روزگار ما بوده و تحت تأثير او، افراد ديگري مثل محمد مقدم و سيدمحمدعلي جمالزاده نيز شروع به نگارش نثرهاي مرسل و متكي به ارزش زبان عامه مينمايند.
مرحوم استاد جمالزاده كه به درستي پدر قصه نويسي نوين ايران نام گرفته، اندكي پس از ميرزا حبيب شروع به كار كرد. او قصههاي زيبايي نوشت كه سرشار از مثلها و متلها و تكيهكلامهاي تودههاي فرودست مردم بود. «يكي بود يكي نبود»، «فارسي شكر است»، «دارالمجانين»، «كباب غاز»، «صحراي محشر» و تعداد پرشماري از اين آثار،ميراث قلم اين مرد عاشق ايران زمين است. قبلاً ميرزا حبيب اصفهاني، در پايان دواوين اطعمه و البسه و آثار ديگر، فرهنگي از اصطلاحات عامه گردآورده و قصد داشت فرهنگنامه مجزايي از آنها به دست دهد؛ اما ظاهراً موفق نشد. جمالزاده اين كار را كرد و فرهنگي از گويش و مثلها و عبارات و اصطلاحات را از تداول روزمره استخراج و ثبت كرد. كتاب مهمي هم به نام «خلقيات ما ايرانيان» نوشت كه واكنشهاي مثبت و منفي فراواني برانگيخت؛ لذا بايد ميرزا حبيب و جمالزاده را پيشگامان توجه و تحقيق در فرهنگ عامه قلمداد كرد.
اندكي پس از آن، و شايد مقارن جمالزاده، تحقيقات ژرفتري در ادب عامه به دست استاد داستاننويسي، صادق هدايت انجام گرفت كه فقط جنبه گردآوري و ثبت نداشت، بلكه بر نگاه نقاد و تحليلگري شكل گرفته بود كه با هدف كاوش در لايههاي عميق فهم اجتماعي و برقراري پيوند با روح قومي و فرهنگي توده مردم تداوم مييافت.
در كنار هدايت استاد نامدار ادب، علامه علياكبر دهخدا نيز فرهنگنامه كمنظير خود به نام «امثال و حكم» را تأليف و تكميل ميفرمود. اثري درخشان و عالي كه بعدها به كوشش دانشور فقيد استاد دكتر محمدمعين تكميل و منتشر شد و يكي از مهمترين منابع مطالعات مربوط به زبان و فرهنگ عامه را در ايران قلمداد شد. از پي اين دانشوران، داستاننويسان، اديبان، محققان و كوششگران زيادي ظهور كرده و هر يك گوشهاي از كار را گرفتند كه مرحوم استاد انجوي شيرازي، مرحوم احمد شاملو، دكتر جابر عناصري، استاد احمد مجاهد و عده زيادي از دانايان فرهنگ ايران به اين موضوع توجه نشان دادند و آثار مهم و مفيدي بر جاي نهادند. يكي از استادان دانشوري كه به اين موضوع علاقه نشان داد و اثري جالب و خواندني تاليف كرد، مرحوم استاد احمد بهمنيار، آموزگار شهيد و پژوهشگر فهيم اوايل سده خورشيدي كنوني است.
شرح احوال احمد بهمنيار
درباره زندگي و نسب و حسب و مشاغل و فعاليتهاي علمي بهمنيار، يا به عنوان روزگار جواني: ميرزا احمد دهقان، خوشبختانه منابع موثق و مفيدي در دسترس است. وي در روز 9 بهمن ماه 1262، برابر با 29 ربيعالاول سال1301 قمري در كرمان زاده شد. او در زادگاهش تحصيل كرد و نزد آقا ميرزاحسن كوهبناني و ملاغلامرضا رباطي علوم مقدماتي را آموخت. پدرش آقامحمدعلي و برادر بزرگترش آقا محمدجواد كه هر دو به «معلم» معروف بودند، آموزش صرف و نحو و ديگر علوم متعارف را به احمد عهدهدار شدند؛ اما عمر پدر چندان دير نپاييد و از آنجا كه فرزند بسيار كوشا و باهوش بود، به سرعت ترقي كرد و در 16 سالگي صاحب كرسي تدريس شد. اندكي بعد در 18 سالگي، نه فقط تدريس ميكرد، بلكه نظامت و ادارة مدرسة ابراهيميه (مدرسة علميه و سعادت سالهاي بعد) را نيز به عهده گرفت. علاقهاش به تعليم و تدريس چنان بود كه بعداً همت كرد و خود مدرسهاي به نام اسلاميه (يا عماديه در سالهاي پسين) تأسيس نمود.
اين گرايشها و فعاليتها در وجود او، حاصل و محصول نوعي تجددخواهي و ميل به ترقي بود. طبع شعر قوي داشت و از جواني با تخلص «دهقان» شعر ميسرود. به تدريج شور جواني و افكار آزاديخواهانه، پايش را به محافل سياسي و صفحات روزنامهها باز كرد و همراه ديگر آزاديخواهان كرمان به فعاليت در شاخة حزب دمكرات در آن منطقه پرداخت. سواد و اشتياق و اعتمادي كه در او ديده ميشد، تأثيرش را بر اطرافيان ميافزود. در سال 1289ش روزنامهاي به نام دهقان راه انداخت كه ناشر افكار و اشعار انقلابي و آزاديخواهانه بود؛ اما فضاي واپسگرا و استبدادزدة محلي، تساهلي نشان نميداد. پنج سال پس از آن، او و گروهي از هم مسلكان و دوستان حزبياش بازداشت و به حبس در ارگ كريمخاني در شيراز گسيل شدند. بيش از چهارده ماه در اين زندان بود؛ اما بيكار ننشست. در مجلس زبان تركي استانبولي را آموخت و معروف است كه قصيدة شكوائيهاي زيبا سرود كه بعدها بسيار خوانده و از سوي برخي ادباي بزرگ تحسين شد. ابياتي از چكامة غم گرفته چنين است:
مرا جان بفرسود ازين زندگاني كه در وي نديدم دمي شادماني
چهها ميتوان يافت در آن حياتي كه بر جان كند بار ننگش گراني
من اي زندگاني، بست آزمودم تو آني كه از هر چه بدتر هماني
حكيم از گلستان دنيا نچيند به جز خار اندوه و نامهرباني
چه آسايشي خيزد از مرز و بومي كه جلاد بر وي كند مرزباني
از بهمنيار تعهدي مبني بر عدم دخالت در امور سياسي و كنارجويي از فعاليتهاي حزبي گرفتند و در سال 1296 همراه با ديگر زندانيان آزاد و به تهران فرستاده شد. اين زمان، مملكت درگير مشكلات و نارسايي و فقر و پريشاني بود. بهمنيار جوان هم تنگدست و رنجكشيده بود و به ناچار براي امرار معاش به استخدام ادارة مالية خراسان درآمد. با اين همه، فكر فرهنگ و شور سياست رهايش نكرد. در واپسين سالهاي حكومت قاجار و در ابتداي قرن هجري شمسي كنوني ـ 1301 خورشيدي ـ در خراسان روزنامهاي به نام «فكر آزاد» منتشر كرد كه ميتوان از عنوان آن، پي به مواضع و خط مشي آن برد. سال بعد، از شغلش استعفا كرد و راهي پايتخت شد. روزنامهاش را هم با خود آورد و كوشيد آن را در هياهوي تهران منتشر نمايد. در اين كار، شاعر آزاده، حسين پژمان بختياري هم او را ياري ميداد؛ اما پس از يك سال دچار مشكلات متعددي شد. در اين ايام حكومت تغيير كرد و رضاشاه و تشكيلات و سلسلة تازه برقرار شد.
احمد بهمنيار به سال 1305 در وزارت فرهنگ استخدام شد و به ادارة معارف آذربايجان منتقل شد. يك سال در دبيرستان محمدية تبريز تدريس كرد؛ اما باز هم دوام نيافت و به تهران بازگشت. در سال 1306، در زمان داور كه بنيانگذار دادگستري جديد در مملكت بود، به آن اداره رفت و در تصحيح و تنقيح قوانين و ساماندادن به تشكيلات عدليه به برخي فضلا و قانوندانان و شخصيتهاي دانشور ياري داد. عدليه، امكان سفر و مأمويت به مناطق مختلف كشور را براي بهمنيار فراهم كرد. به قزوين و بعد به همدان رفت و در آنجا با وزير وقت معارف آشنا شد. اين وزير، بهاءالملك، برادر اعتمادالدوله ميرزا يحييخان قراگزلو بود و تحت تأثير دانش و فضل و متانت بهمنيار قرار گرفت. به خواهش و سفارش بهاءالملك، بهمنيار به وزارت معارف منتقل و جهت تدريس در مدارس مهم تهران ـ از جمله دارالفنون ـ انتخاب شد. در بهمن ماه سال 1310 به جهت تدريس در دارالمعلمين عالي نيز برگزيده شد.
فعاليتهاي كاري بهمنيار همچنان ادامه داشت تا آنكه تحولي مهم در نظام آموزش عالي ايران رخ داد. در سال 1313 دانشگاه تهران تأسيس شد و بهمنيار كه آموزگاري متبحر و فاضل در درسهاي ادبيات پارسي و عربي و فلسفه و منطق بود، به دانشكدة معقول و منقول راه يافت و به تدريس تاريخ در اين دانشكده پرداخت. اندكي بعد، در سال 1315 از سوي شوراي عالي دانشگاه تهران، به عنوان استاد ادبيات پارسي و عربي در دانشكدة ادبيات برگزيده و مشغول به كار شد. كار منظم و آثار ارزشمند و پژوهشهاي مفيد بهمنيار سبب شد تا مدارج كمال و ترقي را به سرعت طي كند. در سال 1321 به عضويت پيوستة فرهنگستان ايران درآمد. او در طي همين سالها ـ از 1318 به بعد ـ با علامه دهخدا در تنظيم و تكميل لغتنامه همكاري ميكرد.
كار و فعاليت زياد، بر جسم استاد بهمنيار اثر نهاد و عوارض آن در اوايل دهة 1330 آشكار شد. رخدادهاي غمبار سياسي در سال 1332 نيز براي اين مرد شريف و دانا، كه در جواني سياستگري آرمانخواه و در تمام عمر فرهنگمردي ايرانخواه بود، بسيار فرساينده بود. در نيمروز جمعه 12 آبان سال 1334، موطن جسم را ترك كرد و درگذشت. پيكر استاد بهمنيار در گورستان وادي ايمن كربلا به خاك سپرده شد.
تأليفات و شعرهاي بهمنيار
بخشي از تأليفات استاد بهمنيار، مقالههاي اوست كه در روزنامههايي كه خود منتشر ميكرد به چاپ ميرسيد. برخي نوشتههاي او، كه با دست خطي زيبا تحرير ميشد نيز پراكنده شده و ممكن است بعداً منتشر شود. مقالات علمي و ادبي هم در مجلات ديگر به چاپ رسانده است؛ از جمله:
ـ املاي فارسي، مجله آموزش و پرورش، سال 23، شمارههاي 4 و 5 و 9 و 10، اين مقاله بعداً در جلد اول مجلة فرهنگستان تجديد چاپ شد و همان است كه در مقدمة لغتنامة دهخدا نيز آمده است.
ـ هوش باطن، نامة شهرباني؛ سالهاي 1318 و 1319.
ـ بر حكمت سعدي نتوان خرده گرفتن، مجله تعليم و تربيت (سعدينامه)، سال 8، ص 649.
به جز اينها، او تلخيصهايي از متون كهن و درجه اول ادب و فرهنگ ايران براي تدريس در مدارس و دانشگاههاي كشور فراهم كرده و آثار زيادي از رسايل شيخيه، خاصه تقريرات و رسالههاي حاج محمد كريمخان كرماني به خط اوست. ديگر آثارش شامل تصحيح و تأليفهاي باارزشي است كه جملگي از منابع مفيد و موثق براي محققان محسوب ميشود.
همشهري فاضل و شيرين سخن بهمنيار، استاد محمدابراهيم باستاني پاريزي، مقالة شيوا و مفصلي در شرح احوال و كيفيت آثار و حيطة افكار نوشته كه بسيار خواندني و نكتهسنجانه و عبرتآموز است. اين مقاله كه در ابتداي «داستان نامة بهمنياري» منتشر شده، حامل و منبع اغلب اطلاعاتي است كه در زندگينامههاي بعدي آمده است: از جمله مقالة مندرج در جلد 4 دانشنامة جهان اسلام (صفحات 847 و 848)، كه گزارش كوتاهي هم از آثار مرحوم استاد بهمنيار داده است:
بهمنيار فهرست آثار و تأليفاتش را به خط خود نگاشته است. مهمترين آثار چاپ شدة وي عبارتند از: روزنامة دهقان (كرمان، دوسال ـ 1329 ـ 1331)؛ روزنامة فكر آزاد (مشهد، دو سال و تهران، يك سال ـ 1301 ـ 1304 ش)؛ تحفة احمديه در شرح الفية ابن مالك (1330، دو جلد)؛ تصحيح اسرار التوحيد في مقامات شيخ ابي سعيد (تهران 1313 ش)؛ تصحيح التوسل الي الترسل بهاءالدين محمد بنمؤيد بغدادي (تهران 1315 ش)؛ تصحيح تاريخ بيهق ابوالحسن علي بن زيد بيهقي (تهران 1317 ش)؛ شرح احوال و آثار صاحب بن عباد (به كوشش محمدابراهيم باستاني پاريزي، دانشگاه تهران، 1344 ش)؛ تصحيح الابنيه عن حقايق الادويه (به كوشش شادروان دكتر حسين محبوبي اردكاني، دانشگاه تهران، 1371 ش)؛ داستان نامة بهمنياري (به كوشش فريدون بهمنيار، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1369 ش)؛ ديوان اشعار (بيتا)، تصحيح زبدهالتواريخ در تاريخ آل سلجوق (؟)، تاريخ ادبيات عربي در سه جلد (؟) و...
همانطور كه گفته شد، رسايل مرحوم بهمنيار از عمق و غناي خاصي برخوردار است. «رسالة املاي فارسي بهمنيار كه بيش از نيم قرن از چاپ آن ميگذرد، مانند ديگر آثار وي، از جهت صحت و اتقان مطالب و نظم منطقي و قبول خاص و عام، از بهترين آثاري است كه تاكنون در اين باره تأليف شده است.» (دانشنامه، همان) در دايرهالمعارف ايرانيكا، او با عنوان دانشپژوه، معلم و اديب معرفي شده است.
مردي كه در 16 سالگي استعداد و لياقت داشت زبان عربي و ادبيات فارسي را به بهترين نحو ممكن، تا آن حد بياموزد كه بعد از مرگ پدر دانشمندش، حوزة درس وي را زير نظر بگيرد و تدريس كند.
استاد بديع الزمان فروزانفر دربارة احمد بهمنيار گفته است: در سال 1301ش، روزنامة فكر آزاد را در خراسان منتشر ساخت و درست همين هنگام بود كه اين ضعيف را با اين استاد قويدست اتفاق آشنايي و ديدار افتاد. و سبب آن بودكه مرحوم استادم، ميرزا عبدالجواد اديب نيشابوري، كه از بزرگان ادباي قرن اخير بود و اغلب اشخاصي كه به شعر و ادب عربي و فارسي آشنايي دارند، تربيت يافتة محضر آن بزرگوارند و بيشتر استادان ادب نيز از محضر آن آفتاب معرفت اكتساب انوار فضايل كردهاند، از كمالات نفساني و حُسن ذوق و لطف اصالت و وسعت اطلاع جناب آقاي بهمنيار براي ضعيف مطالبي فرموده بودند؛ و چون استاد مرحوم كمتركسي را قبول داشتند و حتي از متقدمين ادبا عدة معدودي را ميستودند، تصديق ايشان از مقام علمي و ادبي اين استاد گرامي، براي شاگردان ايشان فوقالعاده عجيب بود و غريب مينمود، در همان ايام. (پژوهشگران ايران ، ج1 ، ص372)
اما از ديوان اشعار مرحوم استاد، گويا حدود هزار و پانصد بيت برجا مانده است كه شامل چند قصيده و غزل و مسمط است و برخي مثنويها و قطعهها و غالباً در نشريات گوناگون منتشر شده است. معروفترين شعرش كه از سوي ادبا و استادان علاقمند به سبك خراساني در دورة اول دانشگاه تهران بسيار پسند افتاده و ستوده شده است، «چكامة حبسية بهمنيار» است كه صد و بيت دارد. مثنويها وقطعههاي حكايي و مطايبات انتقادي و طنزآميز نيز دارد كه برخي از آنها مشابه يا ترجمان داستانهاي حيوانات ـ فابل ـ به شيوه و سياق لافونتن فرانسوي است. وي به سبك قدما و شاعران هم روزگارش ، ماده تاريخهايي، از قبيل تاريخ تأسيس برخي مدارس يا وفات دوستان و امثالهم هم سروده است و البته غزلياتي هم دارد؛ از جمله اين غزل:
نشست سيل سرشك از دلم غبار ملال
سبك نگشت ز افغان و ناله بار ملال
فغان كه برق اميدي نميكند جستن
ز ابر حادثهبار فضاي تار ملال
هجوم جيش بلا را دريغ و درد كه نيست
در اين زمانه پناهي به جز حصار ملال
ميانة من و سرمنزل سلامت و امن
كشيده دست قضا، سيم خاردار ملال
بسي نهال نشانديم در زمين امل
كه زان نهال نچيديم غير يار ملال
ملال تيره چو شب كرد روزگار مرا
كه باد چون شب من تيره روزگار ملال
نشاط و خرمي از ما مجو كه طينت ما
سرشتهاند ز آب و گل ديار ملال
چكامة طربآور مخواه از دهقان
كه هست طبعش پروردة كنار ملال
از حيث مضمون و حس و حال، شعر بهمنيار تلخ است و اين انعكاسي از اوضاع و سرگذشت اوست. به سبك خراساني و شعر فاخر شعراي متقدم پارسي گرايش داردو فخامت كلام و صنعت پردازي را در حد اعتدال مجاز ميداند . براي مثال برخي ابيات اين قصيده كه در منقبت امام رضا(ع) سروده، واجد همين ويژگيهاي سبكي است:
چرخم ز بس به جرم هنر داد گوشمال
دلتنگ گشتم از هنر و خسته از كمال
آوخ كه گشت طوطي طبع بلند من
از سنگ حادثات چو زاغ شكسته بال
مانا ز بطن مام جهان بوده بخت من
همزاد رنج و اخت غم و توأم ملال
يا خود به جز سعادت من كاتب قضا
ننوشته شرح ممتنع و معني محال
جانم به لب رسيد ز اسقام لايزول
كارم به جان كشيد ز آلام لايزال
ادامه دارد
سه|ا|شنبه|ا|27|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]
-
گوناگون
پربازدیدترینها