تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838103901
قرآن، معجزه پايدار
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: قرآن، معجزه پايدار
اشاره: براي آنكه مقام شامخ نبوت دستخوش اغراض جاهطلبان و خودخواهان واقع نگردد و دست راهزنان و دروغگويان از اين دستاويز كوتاه شود، بر هر فرستادهاي از طرف خداوند لازم است به امري دست زند كه انجام آن از عهده ديگران خارج باشد(معجزه) تا بدين وسيله موقعيت خود را از افراد عادي بشر جدا سازد وگواهي راستين بر صحت مدعاي خود اقامه نمايد. واضح است كه هرگاه چنين امري درميان نباشد، براي هرفرد از افراد بشر ممكن است كه به چنين ادعايي برخيزد و افكار را به خود متوجه سازد و مايه تفرقه و اختلاف ميان مردم شود و در نتيجه آرا و نظريات مختلف در هرمحيط و عصري حكمفرما گردد و به جاي هدايت و سعادت كه از اهداف مهم انبياست، ضلالت و شقاوت آنان فراهم شود.از اين رو براي كساني كه به راستي مدعي چنين مقامي هستند، ضروري است كه ادعاي خود را مستند به حجت و متكي به مدركي محسوس نمايند تا راه تشخيص راست از دروغ و حق از باطل براي مردم عادي به خوبي روشن گردد.
آنچه در پي ميآيد گفتگويي است با حجتالاسلام دكتر سيدمحمدعلي ايازي درباره: مفهوم معجزه، فرق معجزه با كرامت، دلايل ضرورت معجزه، علت معجزه، معجزه پيامبراكرم(ص)، وجوه اعجاز قرآن و ...
در ابتدا از مفهوم و چيستي معجزه بگوييد.
معجزه از ريشه است كه به معناي بن و پايان يك شيء آمده است (مفردات/547، ماده عجز). معجزه را به اين جهت معجزه ميگويند كه انسان در پايان و انتهاي راه به واماندگي و خستگي ميرسد و ناتوان ميشود. قرآنپژوهان، معجزه را اين گونه تعريف كردهاند: معجزه امر خارقالعادهاي است كه پيامبران آن رابراي اثبات نبوت و رسالت شان ارائه ميدهندو تحدي ميكنند. بنابراين معجزه بايد فوق طاقت افراد بشري و همچنين سلامت از معارضه بذاته و بنفسه باشد؛ يعني عجز و ناتواني و سلامت از معارضه، به دليل ويژگي خود معجزه باشد و از بيرون تحميل نشده باشد؛ بنابراين معجزه داراي مشخصات زير است:
1- معجزه فعل خداوند است؛2-- برخلاف عادت و غير متعارف ميان كساني است كه معجزه در آن رخ ميدهد؛3--- خداوند آن را به مدعي نبوت اختصاص ميدهد، به طوري كه تاييد ادعاي او باشد.
بحث و بررسي اعجاز قرآن از چه اهميتي برخوردار است؟
در آغاز، در اهميت بحث معجزه و ضرورت پرداختن به اين مساله عرض كنم كه بدون وحياني دانستن كلمات اين كتاب، نميتوان بر الفاظ و كلمات و قدسيت آن تاكيد كرد و براي خصوصيت الفاظ و تقديم و تاخير و كلمات مرادف جهتي و معنايي طلب كرد. بيترديد از نظر مسلمانان، قرآن كريم تنها سند رسالت پيامبر(ص) است، و بحث اعجاز قرآن يكي از موضوعات بسيار مهم گفتمان قرآن پژوهي است و از منزلت والايي برخورداراست؛ از اين رو هر مسلمان معتقد به قرآن، نياز دارد از سر الهي بودن اين كتاب آگاهي يابد. بحث اعجاز به اين دليل كه اين كتاب حجت نخستين و معجزه كبري بر صدق رسالت پيامبر(ص) است، براي هر مسلماني جاي كاوش و بررسي و شناخت باقي ميگذارد.
البته درباره اهميت موضوع و تاثير منقح كردن موضوع و قلمرو و تبيين موضوعات اين دانش در فرهنگ اسلامي، باز اين نكات مطرح است:
1. موضوع اعجاز يكي از مسائل مهم علوم قرآن است و مباحث گسترده و ابعاد و جوانب بسياري دارد. اين بحث هم در علوم قرآن پايه و اساس دارد و هم در تفسير، و به عنوان يكي از مباني تفسير شناخته ميشود.
2. در بحث اعجاز، به بسياري از زيباييها و شگفتيهاي معنايي قرآن توجه ميشود و ما را به ابعاد ادبي، غيبي، محتوايي و زيباييهاي آن آشنا ميكند و در بخش معنا، ويژگي معارفي قرآن و تفاوت آن با ديگر كتابها، گفتارها، نوشتهها، قانونها و بيان تاريخي گذشتهها كشف ميشود.
3. بحث اعجاز پاسخي است به شبهاتي كه برخي از منكران وحياني بودن اين كتاب، از دهريون پيشين گرفته تا ماديون امروز، مطرح نموده و چنين وانمود كردهاند كه قرآن هيچ ويژگي الهي و قدسي ندارد و كتاب و گفتار انساني، حداكثر از سوي مصلحي الهي است!
4. از افراط و تفريطها هم جلوگيري ميكند و معلوم ميشود كه اگر قرآن معجزه فعلي است كه بشر از آوردن آن عاجز است و به قول ابن خلدون: در كجاها و در چه وجوهي، از آوردن به مانند آن ناتوان است و در چه جنبهاي تنها بعد هدايتي و تعليمي دارد. و اين در صورتي است كه قلمرو معجزه معين شود و معلوم گردد كه چه چيزي از اين كتاب معجزه است.
تحدي به چه معناست؟
تحدي يعني ديگران را به مبارزه طلبيدن. معناي ديگرآن، همتاطلبي، هماوردي و يكتاطلبي است. پيامبران به مردم ميگويند كه معجزه يك امرالهي و قدسي است و فقط قدرت الهي توان انجام اين امر را دارد وحتي ما انبيا هم به خودي خود قادر به انجام اين كار نيستيم، اگر شما فكرمي كنيد كه معجزه يك كار بشري است و ديگران هم ميتوانند انجام دهند، بياييد و انجام دهيد.البته مشي اوليه پيامبران تحدي نبود. آنان ميخواستند كه مردم با درك و دريافت ايجابي به حقيقت كلام برسند. تنها درشرايط خاص است كه پيامبران به تحدي روي ميآوردند.
آيا تحدي از نظر تاريخي پيشينهاي هم دارد؟
افزون بر سابقه تاريخي تحدي در ميان پيامبران، در عرف و فرهنگ عرب كه شعر و سخن و عرضه بهترين و آهنگينترين كلمات هنر آن قوم بود، رسم تحدي ادبي و هنري امر طبيعي بوده و به فراواني وجود داشته است، لذا هم نظر به عادات و سنن آنان و هم نظر به اينكه ادعا ميكردند اگر بخواهند، ميتوانند نظير قرآن را بياورند، خداوند تحدي ميكند.
به لحاظ تاريخي، اگر كسي به مخالفت با اين كتاب بپردازد يا در الهي بودن آن ترديد كند، طبيعي است كه پيامبري بيايد و تحدي كند؛ زيرا تحدي بسيار بهتراز آن است كه سالهاي سال در مبارزه و جنگ با آنها باشد، براي اثبات نبوت خود دليلي منطقي عرضه كند و از مردم بخواهد كه اگر بر انكار الهي بودن كتاب دليل دارند، بياورند واگر ميتوانند، مانند آن را بياورند.
آيا معجزه خارق عادت است؟
بله؛ اما كار غيرطبيعي محال نيست و با كار خارقالعاده متفاوت است. خارقالعاده بودن به اين معناست كه در روند اسباب و علل طبيعي نيست؛ يعني از كارهايي نيست كه از جنس مقدورات بندگان باشد يا مقدور كلي نيست يا مقدور طبيعي نيست. مثلا فرض كنيد كه آتشي بخواهد به باغ و بوستان تبديل شود، مسلما بايد يك سير طبيعي طي كند تا به باغ و بوستان تبديل شود؛ يعني بايد اين آتش خاموش شود، بذري كاشته شود و زماني بگذرد تا بذر سبز شود؛ ولي در داستان حضرت ابراهيم يكباره آتش سوزان به بوستان و خنكي تبديل ميشود كه اين نشدني است. اين كار خارقالعاده است؛ ولي محال نيست؛ چون ميتوان آتش را خاموش كرد؛ اما به گذشت زمان و بهرهگيري از عوامل مادي و طبيعي و اسباب شناخته شده نياز دارد.
مثلا اگر من بگويم ميخواهم خورشيد را در مشتم قرار دهم، اين محال است؛ چون خورشيد بزرگ است و دست من كوچك؛ ولي ميتوانم بگويم كه اين عصاي موسي(ع) در يك سير تكويني طبيعي به خاك و از خاك به موجودي مثل اژدها تبديل ميشود؛ اما پيامبري با قدرت الهي اين زمان را فشرده ميكند؛ يعني زمان سي چهل ساله را سرعت ميبخشد و عصا را يك مرتبه تبديل به اژدها ميكند. همچنين كسي كه فلج است، محال نيست كه خوب شود؛ اما كارهاي علمي و پزشكي زيادي و اسباب شناخته شده مادي لازم است و زمان ميبرد تا او درمان شود؛ اما حضرت عيسي(ع) به اذن خدا يك مرتبه دست افليج را ميگيرد و بلندش ميكند؛ يعني عنصر زمان را از بين ميبرد. همچنين حضرت سليمان به كسي كه علم كتاب نزدش بود: ، امر كرد تخت ملكه سبا را از يمن، در يك چشم برهم زدن، در مقابل او قرار دهد. اين كار محال نيست؛ ولي زمان و امكانات و تداركات ميخواهد واز كارهايي است كه شخص الهي به اذن خداوند انجام ميدهد؛ بنابراين معجزه محال نيست؛ اما غير طبيعي است و چون غيرطبيعي است بايد به يك قدرت الهي متكي باشد.
با توجه به اينكه معجزه خارق عادت است، ناقض اصل عليت و اصول عقلي نيست؟
معجزه ناقض اصل عليت نيست، عليتها گوناگوناند و بعضي از آنها براي ما ناشناخته است؛ مثلا در گذشته اگر كسي ميخواست از تهران به مشهد برود، بايد سوار اسب، درشكه و... ميشد و گاهي يك هفته يا يك ماه طول ميكشيد تا به مشهد برسد؛ اما با گذشت زمان يك رشته اسباب و علل جديدي به نام ماشين، قطار و هواپيما به وجودآمد كه سرعت را افزايش داد. همه اين دگرگونيها علل طبيعي و مادي و شناخته شده دارد؛ اما برخي فعل و انفعالها ناشناخته و عامل آن اسباب و علل غيرعادي است. در اين صورت است كه خارق عادت و غيرطبيعي است، هر چند داراي علت است، ولي ما آنها را نميشناسيم و اگر شناختيم تصديق ميكنيم كه عادي نيست.
بنابراين معجزه ناقض اصول عقلي هم نيست؛ چون عقل اموري را كه ميشناسد، ميتواند تشخيص دهد ك--ه كدامشان برخلاف عقل است؛ ولي در باره اموري كه نميشناسد، نميتواند نظري بدهد.
پس وقتي ميگوييم كاري معجزه نيست؛ يعني اينكه عقل در باره آن شناخت ندارد؛ مثلا عقل مكانيزم كسي را كه طي الارض ميكند، نميداند، بنابراين آن را نفي نميكند. عقل اموري را نفي ميكند كه مخالف با اسباب و علل باشد؛ مثلا پزشكان درباره فردي تشخيص ميدهند كه سرطان دارد؛ اما ممكن است بر اثر كرامت و دعايي كه انجام ميگيرد، تمام مشكلات بدن او برطرف شده و خوب شود. اين امرطبيعي وعادي نيست؛ اما محال هم نيست؛ چون پزشكان معتقدند از نظر پزشكي بايد فرد روندي را با اسباب عادي طي كند تا احتمالا خوب شود. در عين حال آنها بيان ميدارند كه اين خوب شدن يكباره، خارقالعاده است؛ ولي محال نيست و ميتواند اتفاق افتد.
آيا ميتوان گفت هرعمل خارق العادهاي معجزه است؟
خير، معجزه عمل خارقالعادهاي است كه به قصد اثبات رسالت يا امامت باشد و تحدي هم بكند؛ چون در بسياري از مواقع، اولياي خدا كراماتي را انجام ميدهند كه نه درباره آن ادعايي دارند و نه به آن تحدي ميكنند و نه از انجام آن قصدي براي اثبات دارند، بلكه شخصي از آنها درخواستي ميكند و آنها هم به اذن خدا آن عمل خلاف عادت را انجام ميدهند.
چه دليل يا دلايلي برضرورت معجزه وجود دارد؟
معجزه به اين دليل آورده ميشود كه كساني ممكن است سند و دليلي براي اثبات رسالت خود نداشته باشند و شاهدي بخواهند تا نشان دهند كه فرستاده خدا هستند. به همين دليل معجزه و كرامت با هم تفاوتهايي دارند. اول اينكه كرامت هرچند يك عمل خارقالعاده است و ديگران نميتوانند آن را انجام دهند (چه بسا ممكن است پيامبران، امامان يا افراد صالح بتوانند آن را انجام دهن--د)؛ ولي براي سند اثبات عمل--ي انجام نميشود. دوم اينكه در كرامات تحدي نميكنند؛ يعني به مبارزهطلبي دعوت نميكنند. براي نمونه هنگامي كه حضرت موسي(ع) براي اثبات رسالتش، عصا را به اژدها تبديل كرد، فرعون هم عدهاي را جمع كرد تا در مقابل موسي كاري انجام دهند،آنها هم تلاش و كوشش بسيار كردند؛ ولي در نهايت ساحران اولين كساني بودند كه به حضرت موسي(ع) ايمان آوردند و اعتراف كردند كه كار آنها با كار پيامبر خدا متفاوت است. بنابراين كاركرد و هدف معجزه اثبات رسالت و پيامبري پيامبران است.
سوال بعدي من اين است كه آيا ميتوان وقوع معجزه را اثبات كرد؟
معجزات بردو قسماند: حسي و عقلي. معجزات حسي براي كساني قابل اثبات است كه درعصر وقوع معجزه زندگي ميكردند و سير تكون معجزه را ديدهاند؛ مثلا براي كساني كه عصاي حضرت موسي را دي--ده و شاهد تبديل شدن آن به اژدها بودهاند يا كساني كه شاهد پرتاب شدن حضرت ابراهيم با منجنيق به آتش و سپس تبديل شدن آتش به بوستان بودهاند، معجزه قابل اثبات است. اين مطالب و داستانها به تواتر براي ديگران نقل شده كه از اين طريق هم قابل اثبات است؛ اما اگر غير از اين دو طريق باشد، در معجزات حسي قابل اثبات نيست.
دسته دوم معجزات عقلي هستند؛ يعني بايد يك نوع خردورزي، كاوش و بررسي انجام شود تا معلوم شود كه اين كار عادي و طبيعي نيست. قرآن كريم از جمله معجزات عقلي است. امروزه معارف قرآن كريم مورد بحث و بررسي و مقايسه قرار ميگيرد. بحث ميشود كه آيا قرآن كريم ميتواند از يك فردامي باشد كه در 1400 سال پيش در جزيره`العرب زندگي ميكرده است؟ آنها به اين نتيجه ميرسند كاري كه او انجام داده و سخناني كه گفته، عادي نبوده است. اين مقايسه و تطبيق كاري عقلاني است. بايد قرآن مقايسه و تطبيق شود و سطحش ارزيابي شود تا اهل نظر و درك بفهمند كه اين كار، كاري خارقالعاده است. با چنين كاري است كه معجزه بودن و خارقالعاده بودن حركتي ثابت ميشود.
آيا معجزه يك امر واقعشدني است و نميتوان منكر وجود و وقوعش شد؟
اصولا معجزه در مقابل منكران انجام ميگيرد؛ اما مومنان وقتي حرفي را ميشنوند، اگر آن حرف منطق و استدلال داشته باشد، ميپذيرند و دنبال عمل خارقالعاده نميگردند. فرض كنيد به يك فرد مومن بگويند شرك مورز و بتپرستي مكن، دزدي مكن و به حقوق و مال مردم تجاوز مكن، به پدر و مادر خود احترام بگذار. فرد مومن به عقلش رجوع ميكند و ميبيند اينها حرفهاي خوبي است و استدلال و منطق دارد، بنابراين ميپذيرد و احتياجي هم به معجزه ندارد.
قرآن كريم تا سالهاي پنجم بعثت پيامبر(ص) بحث تحدي را مطرح نكرده است؛ اما در اين مرحله كه شايد مدتها از دعوت پيامبر گذشته و سخنان بسياري زده شده، براي اينكه نشان داده شود اين كتاب سحر، جادو، شعر و اسطوره نيست يا به كمك ديگران درست نشده، دعوت به تدبر ميكند تا معلوم شود كه اين كتاب از سوي خدا فرو فرستاده شده است: (مومنون:68) در ادامه فرموده است: (مومنون: 70- 69) چون مردم يا قبول ميكردند يا نميكردند. آنهايي كه قبول ميكردند، ايمان ميآوردند و آنهايي كه قبول نميكردند، حتي بعدها هم كه تحدي كردند، باز نپذيرفتند.
در قرآن آمده كه حضرت موسي يازده معجزه آورد؛ ولي با اين حال عده قليلي ايمان آوردند: (يونس:83)
اين معجزات گاه باعث دردسر پيامبران ميشد؛ زيرا معلوم ميشد كه حتي معجزات براي معاندان كارساز نيست. اتفاقا اگر اين معجزات بسيار شود، ممكن است از جاي ديگر سر دربياورد، چنانكه ظاهرا در عصر خود عيسي(ع) با تولد معجزه گونه وي، كساني به اين شك افتادند كه عيسي پسر خداست: (مائده:116)
اين چنين بود كه معجزات حسي، با همه حيرتگري، نقشآفرين نبوده است؛ چون آنها بنا نداشتند كه ايمان آورند. اصل بر اين نيست كه حتما پيامبران معجزه بياورند، بلكه مردم به عقلانيت و طبع و فطرت سليم شان رجوع ميكنند و ميبينند كه حرف آنها درست است و ميپذيرند. اما منكراني هستند كه هيچ چيزي را قبول نميكنند و براي هرچيزي كارت شناسايي و مدرك صوري ميخواهند. معجزه پيامبران در حقيقت يك نوع كارت شناسايي است براي كساني كه شك و ترديد دارند يا دنبال بهانه ميگردند.
پس پيامبري بدون معجزه هم امكان دارد.
بله، پيامبري ميتواند بدون معجزه باشد. پيامبراني بودهاند كه از پيامبران گذشته خود پيروي ميكردند يا شريعت پيامبر گذشته را تاييد ميكردند و در مقام راهنما و جانشين پيامبر قبلي معرفي ميشدند، بنابراين احتياجي به معجزه نداشتند؛ چون دليل و شاهد آنها معرفي پيامبر پيشين است. البته ممكن است در آن مقام هم كساني بگويند شما به چه دليل نبي هستيد و در آنجاست كه به آوردن معجزه احتياج پيدا ميكنند. ما حداقل در مورد بعضي از پيامبران
دليلي نداريم كه معجزه آوردهاند؛ يعني ممكن است معجزه آورده باشند؛ ولي ثبت نشده باشد.
هر چيزي علتي دارد، معجزه علتش چيست و از چه سنخ علل است؟
گفتيم همه معجزات اسباب و علل دارند. هر چيزي در نظام خلقت اسباب و عللي دارد: هر چيزي كه در اين عالم اتفاق ميافتد، بر اساس مقدمات و شرايط و اسباب است. اصولا نظام تكوين مبتني بر علت است؛ البته برخي از اين علل و اسباب مادي است و برخي غيرمادي، بعضي شناخته شده است و بعضي ناشناخته. مثلا اگر كسي در گذشته ميگفت من در ايران صحبت ميكنم و يك نفر در آمريكا صداي مرا ميشنود، مردم به او ميخنديدند؛ اما امروزه چون لوازمي مثل مخابرات، تلفن و موبايل و مانندش به وجود آمده، اين مساله به صورت شناخته شده فهميده ميشود. معجزات هم به همين صورت هستند، درباره آنها هم ممكن است از روشهايي استفاده شود كه ناشناخته باشد. به هرحال معجزه اسباب و علل دارد، البته معجزات از سنخ علل مادي نيستند؛ هر چند كه ناشناخته باشند. گاهي اسباب و علل طبيعي و عادي دارند؛ مثلا در گذشته علاجي براي فلج اطفال وجود نداشت؛ ولي امروزه با واكسن ميتوان از فلج اطفال جلوگيري كرد. اما كار حضرت عيسي(ع) فرق ميكند؛ او كسي را كه فلج شده بود، يكباره شفا داد و سلسله طبيعي را سرعت بخشيد. پس علل معجزه را ميتوان هم مادي دانست و هم غيرمادي؛ ولي اگر علل مادي باشد، براي ما ناشناخته است يا آن علل سرعت بخشيده شده است.
شنبه|ا|26|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]
-
گوناگون
پربازدیدترینها