محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831452861
خوانندههاي ميليونتوماني
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ايران- همشهري جوان: در يك كلام؛ شهرت! اينكه تب خوانندگي اين روزها اينقدر بين جوانها داغ شده، يك دليل واضح دارد؛ شهرت. وقتي اوضاع به سمتي رفته كه ميشود با داشتن چند ميليون پول مفت خواننده شد، چرا كه نه؟ وقتي ميتواني دست توي جيبت بكني و آلبوم بدهي بيرون و كليپ بسازي و به همه نشان بدهي، چرا بايد حسرت بچه معروفشدن را در دلت نگه داري؟ «بنگاههاي خوانندهسازي» همينجوري رشد ميكنند و خوانندههاي درپيت همينجوري بيشتر ميشوند. آلبومها به صورت زيرزميني دست به دست ميچرخند و تويي كه تا ديروز اوج شهرتت اين بود كه آقاي گل ليگ محلهتان هستي، حالا يكشبه شدهاي پاي ثابت ضبطصوتهاي ماشينهاي كوچه و خيابان. تا بوده همين بوده! خوبياش اين است كه امتحانكردن اين راه براي رسيدن به شهرت، خيلي راحتتر از راههايي مثل فوتباليستشدن يا بازيگر شدن است؛ چون نه ذرهاي استعداد ميخواهد و نه دوزار سواد! اما هميشه رسيدن به رؤيا اينقدر راحت و نزديك نيست. خيلي وقتها آدمهاي زرنگتر از تويي وجود دارند كه در چشم به هم زدني پولت را ميگيرند و كلاهت را برميدارند و آنوقت تو ميماني و حسرت هميشگي شهرت ... «ما خودمان اسپانسر ميشويم؛ تهيه آلبوم و ساخت كليپ و شعر و آهنگسازي و تنظيم.»، «با بزرگان موسيقي پاپ همراه شويد و صداي خود را باور كنيد»، «فقط با يك آهنگ صدايتان را به بازار عرضه كنيد.» حتي نگاه كردن به اين تبليغات هم آدم را وسوسه ميكند. اگر چرخي در صفحه نيازمنديهاي روزنامهها زده باشيد، متوجه ميشويد كه مؤسساتي وجود دارند كه هر روز از شما دعوت ميكنند به آنها اعتماد كنيد و سراغشان برويد تا برايتان آلبوم موسيقي تهيه كنند. اصلا هم مهم نيست كه صدايتان مزخرف است يا چيزي از موسيقي نميدانيد؛ مهم اين است كه شما جوانيد و عشق شهرت و احتمالا دوزار هم ته جيبتان پول هست؛ پولي كه حاضريد براي چهره شدن خرجش كنيد؛ رؤيا شروع ميشود. استوديو يا اتاقخواب؟! يك خانه 3 طبقه، انتهاي بلوار فرحزادي شهرك غرب؛ نه از تابلو خبري هست نه قيافه ساختمان به استوديوي موسيقي ميخورد. طبق قرار قبلي زنگ اول را ميزني و در باز ميشود. جلوي در ورودي منزل، جوان 22-21 سالهاي ايستاده با موهاي بلند و تهريش؛ اين همان پسري است كه شمارهاش را از روزنامه پيدا كردهاي و امروز باهاش قرار گذاشتهاي تا نمونه كار نشانت بدهد و گوش شيطان كر با هم اولين آلبوم را بدهيد بيرون. هيچچيز اينجا شبيه تصور اوليه آدم نيست؛ نه استوديويي، نه منشياي و نه خدم و حشمي؛ فقط و فقط يك خانه ساده كه بوي قرمهسبزي ناهار هنوز هم داخلش موج ميزند. دفتر كار استاد درواقع همان اتاقخوابش است؛ البته بايد منصف بود؛ اتاق به لطف وجود دوتا گيتار و يك كيبورد كمي موسيقايي شده. روي ميز آنطرف هم كامپيوتري هست كه از نبود يك سيستم صوتي درست و حسابي رنج ميبرد! روي تخت مينشيني تا ديالوگهاي 2 همكار آينده شروع شود: «من روي اين كامپيوتر همه نمونه كاري دارم. فقط شما بگو دوست داري چه سبكي كار كني و بعد فايلها يكي يكي باز ميشوند تا سليقه مشتري دست استاد بيايد. اين وسط تو بايد يك دهن هم بخواني؛ نگران نباش! خوببودن صدا خيلي ملاك نيست». «يككمي فالش ميخواني؛ البته مشكلي نيست، توي استوديو درستش ميكنيم». و حالا وقت اين است كه هر دو به افقهاي دوردست نگاه كنيد: «اگر به توافق برسيم من 3ماهه كار را برايت جمع ميكنم؛ چندتا شعر آماده و مجوز گرفته دارم كه ديگر معطل ترانه نماني؛ كيبورد و گيتار را هم خودم ميزنم، چرا بيخود پول نوازنده بدهي؟ ماكت اوليه كه حاضر شد. خبرت ميكنم بيا وردار ببر خانه، آنجا تمرين كن. بعدش 2 روز ميرويم استوديو ضبط ميكنيم و تمام!». جملات پر است از قوتقلب؛ اينقدر كه فكر ميكني تا خوانندهشدن يك وجب بيشتر فاصله نداري! او حتي مدعي است كه اين طرف و آنطرف آشناهايي دارد كه ميتوانند سهسوته مجوز آلبومت را بگيرند؛ فقط بايد كمي شيتيل را ببري بالا. و اما يك پيشنهاد: «شما چون اعتماد به نفس نداري، بهتر است قبل از تهيه آلبوم، يك تكآهنگ كار كني ببيني خوشت ميآيد يا نه. اگر نتيجه خوب بود كه ميرويم برايTrackهاي بعدي». استاد درعينحال تذكر ميدهد كه ميشود براي كمتركردن هزينهها بيخيال استوديو شد و توي همين اتاق 6 متري سروته قضيه را هم آورد؛ ضمن اينكه براي مشتريهاي بيحوصله يك راه كمدردسر هم هست: «آهنگ آماده هم دارم، شما فقط بايد رويش بخواني. البته اين به درد كساني كه ميخواهند كار را ادامه بدهند نميخورد. من كه پيشنهاد نميكنم». سلام آقاي مالباخته 25 سالش است؛ سيامك از آن جوانهايي است كه از 4 سال پيش تا الان مدام بين «مؤسسههاي خوانندهساز» چرخيده. در طول اين چرخزدنها هم 4 ميليون تومانش را خوردهاند؛ بدون اينكه حتي آلبومي تهيه شده باشد. او حسابي از چم و خم ماجرا باخبر است: «بچههاي ديوانه و بيفكر زيادند. دوست دارند مشهور شوند. منتها مسئله اين است كه خيليهايشان پول قلنبه ندارند. من ديدهام بچههايي را كه رفتهاند قرض و قوله كردهاند يا حتي وام گرفتهاند تا بتوانند يك Track آهنگ بسازند. چندتا از دوستانم هستند كه هنوز دارند قسط وام ميدهند. خيليها هم براي پسدادن قرضشان رفتهاند سراغ كارهاي نامربوط. اين اتفاق خيلي براي بچهها ميافتد». روال كار كساني كه قرار است براي آلبوم شما آهنگسازي بكنند اينجوري است كه معمولا مبلغ قرارداد را در 3قسط ميگيرند؛ اولين قسط قبل از شروع كار، دومي بعد از تهيه ماكت اوليه و سومي بعد از تحويل آهنگ؛ هرچند هيچوقت اوضاع به اين روبهراهي نميشود: «روزي كه پول را ميگيرند، ناپديد ميشوند. بعد بايد با هزار بدبختي توي شمال يا توي يكي از اين كافيشاپهاي تهران گيرشان بياوري و بروي التماس كني جان هركس كه دوست داري بيا از فردا كار را شروع كنيم!». اما وقتي كار به قول خودشان استارت ميخورد: «ميآيد شروع ميكند با كيبورد آهنگزدن؛ لالالا...! وقتي هم بپرسي كه آقا اين ديگر چي است؟ ميگويند داريم دمو ميسازيم. اگر هم يك وقت اعتراض كني شاكي ميشوند كه تو چي از موسيقي ميفهمي كه حرف ميزني و اگر كار بالا بگيرد و نخواهيد باهم كار كنيد؟ «كافي است بگويي پولم را پس بده. بلافاصله قرارداد را ميكشند جلو و شروع ميكنند به حساب و كتاب. همان آهنگ درپيتي را كه جلوي رويت زده، 700هزار تومان باهات حساب ميكند؛ يك ميليون پيشقسط دادهاي، براي 300 هزار تومان بقيهاش هم يك چك 2ماهه ميدهد دستت كه حالا حالاها بايد براي نقدكردنش بدوي!» و خب، طبيعي است كه دستت به جايي بند نخواهد بود: «كاري نميتواني بكني چون كسي نيست كه به دادت برسد؛ آن بيرون اگر اتفاقي بيفتد، قاضي هست، محكمهاي هست كه ميتواني بروي شكايت كني. ولي اينجا بايد بروي سراغ كي براي شكايت؟! اينها جوري قرارداد را تنظيم ميكنند كه همهچيز به نفع خودشان باشد!» گزارش اكشن ميشود سيامك لابهلاي حرفهايش سراغ يك مورد خاص هم ميرود؛ 2 چهره تقريبا سرشناس كه با استفاده از چهرههاشان ملت را جذب ميكنند و به بهانه ساخت آلبوم، با آنها وارد معامله ميشوند. به گفته او، اين 2 نفر كه قبلا بازيگر بودهاند، با حضور در يك مسابقه كه مدتي از يك شبكه ماهوارهاي پخش ميشد، حالا براي خودشان دفتر و دستكي راه انداختهاند و در زمينه توليد آلبوم فعاليت ميكنند: «اينها در آن برنامه يك مسابقه خوانندگي راه انداخته بودند؛ فراخوان ميدادند و ملت هم ميآمدند؛ چرا نيايند؟ همه عاشق اين كارند؛ عاشق شهرت؛ عاشق ديدهشدن. از هركس بخواهي با كله ميآيد. بعد از فراخوان 5 هزار نفر آمدند. يك كيبوردزن درپيت گذاشته بودند آنجا كه از مردم تست ميگرفت؛ منتها هر نفر بايد براي تستدادن 10 هزار تومان پول ميداد». ضرب كنيد؛ 5 هزارتا 10 هزار تومان ميشود به عبارتي 50 ميليون تومان! سيامك ميگويد مسابقه بهانه بوده؛ درواقع آقاي «ف.ن» و خانم «ا.چ» از اين طريق پسرهاي جوان را به خوانندهشدن و تهيه آلبوم تشويق ميكردند: «بابا، اين يارو بازيگر است، اصلا موسيقي نميداند چيست! اين قدر همه جا بيدر و پيكر است كه فقط از چهره بودنش استفاده ميكند و براي ساخت هر Track بين 3 تا 4 ميليون تومان ميگيرد، در حالي كه بزرگان موسيقي ما هم چنين پولي نميگيرند؛ اصلا خجالت ميكشند كه حرف پول را بزنند». اين 2 نفر هنوز هم فعال هستند و اتفاقا در تهران دفتر هم زدهاند: «آقاهه كه موسيقي نميفهمد. 4 تا نوازنده بدبخت دارد كه با 50-40 هزار تومان كار ميكنند. يكي را هم كه 20 تا 30 درصد تنظيم بلد است، ميآورد. همان جا هم خانمش برايت شعر ميگويد: «ديگه نميگم بمون برام...» و آخرش يك چيزي تحويلت ميدهند در حد آش!». مثل اينكه آقاي بازيگر از سابقهاش در تلويزيون هم استفاده ميكند؛ به اين صورت كه بعضي خوانندهها را براي خواندن تيتراژ پاياني سريال به كارگردانها معرفي ميكند. اين امتياز ويژه(!) شامل حال سيامك هم شده: «زنگ ميزد به فلان كارگردان كه يك خواننده گير آوردم كه برايت آهنگ ميخواند و پول هم ميدهد! بعد ما را ميبردند توي استوديو كه تست بگيرند؛ تو نگو همان جا آهنگ را ضبط ميكنند بدون اينكه خبردار شوي ميفرستند سازمان. اين جوري تو 2 ميليون پول دادهاي، كارگردان هم پولش را گرفته، پورسانت آقاي «ف.ن» هم كه رديف است!». ورود سوم شخص خيلي از اين كساني كه توي روزنامه آگهي ميدهند واقعا آدمهاي تازهكاري هستند كه اكثرشان با استفاده از برنامههاي كامپيوتري آهنگزن شدهاند: «دستگاههايي هست كه با آنها صداي خواننده خارجي را برميدارند و صداي جديد ميگذارند رويش. الان هم كه ديگر برنامههايي آمده كه حتي يك بچه هم اگر يك كم كامپيوتر سرش بشود ميتواند آهنگ بسازد». داريوش خواجهنوري با گفتن اين حرفها سر صحبت را باز ميكند. به هر حال او سالهاست كه در زمينه موسيقي كار ميكند و شاگردهاي زيادي هم داشته و دارد. جالب اينكه بسياري از شاگردهاي او حالا دارند به همين صورت براي مردم آهنگ ميسازند و پول پارو ميكنند: «اكثر نوازندههاي من الان آهنگساز شدهاند. اين ايرادي ندارد اما مسئله اين است كه جديدا شاگردهايي كه فقط چند ماهي است موسيقي را شروع كردهاند، توي روزنامه آگهي ميدهند و كار ميسازند»، شاگردهايي كه براي خودشان دفتر و دستكي درست كردهاند و ديگر بيخيال ياد گرفتن شدهاند: «آدم از اين تأسف ميخورد كه شاگردهايي كه شش ماه است گيتار ميزنند و هيچي هم از تئوري موسيقي نميدانند و اتفاقا شاگردهاي خوبي هم نيستند، الان آهنگسازي ميكنند و پولهاي گنده ميگيرند». خواجه نوري از نمونههايي ميگويد كه سرشان كلاه رفته و بعد آمدهاند سراغ او: «يك آقايي چند وقت پيش آمد سراغ من. ميگفت 15 ميليون داده تا با عنوان كشف ستاره و پخش كردن كارهايش در شبكههاي ماهوارهاي داخلي شش تا آهنگ برايش بسازند. اول فكر كردم دارد شوخي ميكند. آهنگسازش كسي بود كه من ميشناختمش و ميدانستم حتي نميتواند آكورد بگيرد! خيليها از اين راه به نان و نوا رسيدند؛ آدمهايي كه اتفاقا مشهور هم نيستند. من تعجب ميكنم كه مردم چطور به اينها اطمينان ميكنند». اما آهنگسازها هميشه هم گمنام و در پيت نيستند. تعداد قابل توجهي از چهرههاي آشناي موسيقي هم از اين كارها ميكنند؛ اما نه با نام خودشان بلكه به اسم شاگردهايشان. البته رقمهاي دريافتي آنها سرسامآور است؛ يك چيزي حدود 5 ميليون براي هر track! بعضي از مؤسسات هنري نام آشنا هم هستند كه به طور غيرمستقيم در اين جريان دست دارند؛ يعني تعداد زيادي از اين مؤسسههاي خردهپا جزو زيرمجموعههاي آنها به حساب ميآيند. داريوش خواجهنوري آخر حرفهايش ميگويد: «خيليها ميدانند كه اين آهنگها چطوري ضبط و پخش ميشوند؛ جريان كاملا واضح است. فقط نميدانم چرا كسي به روي خودش نميآورد؟ نميفهمم چرا مردم هنوز دنبال اين آدمها ميروند؟». اما شايد بهترين حرف براي تمام كردن اين گزارش، حرفي باشد كه سيامك ميزد: «خيليها سر اين قضيه لطمه خوردهاند. شما حداقل 10ميليون تومان هزينه ميكني، اما خداحافظ! پولت ميسوزد. اگر خيلي كارت بگيرد و براي پخشش مشكل نداشته باشي شايد 2ميليونش زنده شود اما قصه همين جا تمام شده. براي هيچ كدام از آنها هم مهم نيست كه تو موفق ميشوي يا نه». و تو كم كم خودت را قانع ميكني كه براي مشهور شدن راههاي ديگري هم وجود دارد و رويا همين جا تمام ميشود. با چقدر پول خوانندهتان ميكنند؟ بستگي دارد كه كارتان گير كدام دسته بيفتد؛ يك عده تازهكارند و تنها كار ميكنند؛ از مؤسسه و دفتر هم خبري نيست؛ اينها ارزانتر حساب ميكنند. اما اگر برويد سراغ آنهايي كه ادا اطوارشان زياد است، بايد چند برابر پول خرج كنيد. اينجا ميتوانيد حدود نرخهاي هر 2 دسته را ببينيد: 1 - كر و كثيفها شعر: 150 تا 200 هزار تومان. البته اگر چهره سرشناسي برايتان شعر بگويد، اين رقم تا 500 هزار تومان هم ميرود. اين راه هم در نظر داشته باشيد كه شعرهاي مجوز گرفته 20 تا 30 هزار تومان گرانترند. آهنگسازي و تنظيم: براي هر قطعه بين 300 تا 500 هزار تومان، معمولا بروبچ، هزينه نظارت ضبط و اين جور عناوين دهن پركن را هم روي همين پول سرشكن ميكنند! نوازنده: براي هر ساز، 70 تا 80 هزار تومان. استوديو: براي هر track به طور متوسط 50 هزار تومان. البته معمولا آدمهايي كه آماتور به حساب ميآيند بايد پول بيشتري براي اجاره استوديو بدهند. هزينه دوندگي: شامل رفت و آمد براي گرفتن مجوز و جمع و جور كردن نوازندهها و اين جور چيزهاست؛ سرجمع ميكند به عبارتي 100 هزار تومان. اتوكشيدهها شعر: از 300 هزار تومان به بالا. آهنگسازي و تنظيم: براي هر قطعه از يك ميليون و 700 هزار تومان شروع ميشود و گاهي حتي تا 6 ميليون تومان هم ميرسد؛ البته براي هر تك آهنگ! نوازنده: همان 80 تا 70 هزار تومان. استوديو: معمولا هزينه استوديو را سر همان پولي كه براي آهنگسازي گرفتهاند، حساب ميكنند. هزينه دوندگي: ندارند چون كليه امور بعد از كامل شدن آهنگها، برعهده مشتري است! اوضاع قمر در عقرب است هميشه اين جمله را شنيدهايم: «هر ننه قمري آمده خواننده شده!». منظور گويندهها هم البته بيشتر در محدوده موسيقي پاپ است؛ چه آن موقع كه موسيقي پاپ تازه متولد شده بود و چه حالا كه خوانندگان و موزيسينها با آزادي نسبي تقريبا هر چه را دوست دارند، ميخوانند. يعني هر كس با هر صدايي و با هر لحني و با هر رنگي ميتواند آهنگي توليد كند و از طرق مختلف آن را به گوش ملت منتظر برساند. اين طرق مختلف هم واقعا در نوع خود نوبرند! اما قبل از رسيدن به اين طرق مختلف، بهتر است در اين باره صحبت كنيم كه پس چگونه اين آهنگها با استقبال نسبي مواجه ميشوند؟ مهمتر از همه آهنگ الكترونيكياي است كه سازندگان با حجم و قدرت بالا ضبط ميكنند. اين آهنگها بيشتر به واسطه تنظيم ترنس يا هاوسشان است كه مورد توجه قرار ميگيرند؛ نه شعر آنچناني وجود دارد، نه ملودي چشمگيري و نه صداي خوشي. اما نكته اينجاست كه با تبليغات فراوان از طريق وبسايتها و وبلاگهاي واقعا زنجيرهاي، ناگهان حمله شديدي به گوش مخاطبان آغاز ميشود. اگر خواننده محترم شغل «بابا پولداري» هم داشته باشد كه ديگر حل است؛ يك كليپ خوش رنگ با دوربين Canon و يك ايده يك خطي هميشگي براي پخش از شبكههاي نيمه مجاز كافي است. تعرفه آهنگها هم طبق شنيدهها، يك ميليون تومان براي 2 هفته است. به مشتريان ويژه تخفيف هم داده ميشود. اين در حالي است كه مطابق نظر ارشاد، اثر هر خوانندهاي كه از اين شبكهها پخش شود، نميتواند وارد بازار رسمي شود؛ يعني بازدهي مالي رسمي در حد صفر. اما نكته همينجاست كه براي اين رفقا، درآمد در درجه n ام اهميت هم قرار ندارد؛ مهم شهرتي است كه بين همدانشگاهيها يا دوستان مهمانيها ايجاد ميشود. حالا اگر مدت قرارداد با شبكهها هم تمام شد، كسي اين همه وبسايت دانلود مجاني را كه نگرفته. ميشود آلبومها را براي دانلود در اختيار مديران اين سايتهاي زنجيرهاي گذاشت تا چند هفتهاي هم نام خواننده معمولا خوشتيپ قصه ما در اين سايتها ديده شود؛ چه ديده شدني! اما وبسايتها هم جديدا زرنگتر شدهاند. براي پروموت كردن يك خواننده يا آلبوم، هزينهاي دريافت ميكنند و اين آلبوم تا هفتهها در صدر اين وبسايت قرار ميگيرد و اگر 10 آلبوم ديگر هم در اين مدت منتشر شود، لينك دانلود آلبوم همانجا آن بالابالاها ميماند و از جايش تكان نميخورد. نكته اينجاست كه در اين وانفسا و در كوران آهنگهاي بد و بسيار بد، اگر كار خوبي هم ارائه شود، فرصت معرفي به مخاطب را از دست خواهد داد و كسي نميتواند خوب را پيدا كند و از بدها جدا شود. اوضاع بايد قمر در عقرب شود كه علياحضرت ننه قمر بتواند خواننده شود؛ ظاهرا شده! يكيترانهسازميشه يكي ميشه آوازهخون در سالهاي اخير امكانات ساخت، ضبط و انتشار آهنگهاي پاپ آنقدر آسان و ارزان در دسترس عموم قرار گرفته كه «خواننده شدن» ديگر يكي از پيش پاافتادهترين شيوههاي خودنمايي پيوستن به كلاب «بچه معروفها» به حساب ميآيد! از قديم گفتهاند با يك گل بهار نميشود. ضربالمثل با مسمايي است؛ اما اگر به ما ايرانيها باشد، با همان «تك گل» خداداد عزيزي 12 بار ديگر به جام جهاني صعود ميكنيم و چه حماسهها و خيار چمبرها كه خلق نميكنيم! مثلا كجاي دنيا سراغ داريد كه خوانندهاي با يك آهنگ ناتمام – آن هم بدون تبليغات رسمي بي آنكه كسي چيزي غير از اسم كوچكش بداند – ظرف 2 هفته به معروفترين و محبوبترين خواننده روز بدل شود؛ بعد هم كه آلبومش در بيايد با استفاده از جو موافق برخاسته از همان سينگل جادويي، نه تنها صاحب پرفروشترين و توي بورسترين كاست سال بشود، بلكه يكي از پرمخاطبترينهاي تاريخ موسيقي يك مملكت 100 ميليوني از كار در بيايد؟ براي «بنيامين بهادري» كه اينطوري بود. البته خيلي از خوانندههاي دنيا هستند كه بين كارهايشان، يكي چنان گل ميكند كه با همان تك آهنگ ميروند توي تاپ تنها و ميشوند هنرمند تاريخساز. مثلا آهنگ «هتل كاليفرنيا» - كه تمام كارهاي «ايگلس» يك طرف، اين يك ترانه هم يك طرف – باعث ثبت نام و خاطره خواننده و گروه در قلب مردم چند نسل در همه دنيا شده. يا خواننده خدا بيامرز، ناصر عبداللهي خودمان كه با «ناصريا» ميشناسيمش و وقتي كه زنده بود، اسم گروهش را هم همين گذاشته بود... اما اينكه كسي با همان اولين تك ترانهاش بتواند مثل بنيامين سر و صدا كند، كي ديده، كي شنيده؟! همين امكان استثنايي، هر آدم عشق صحنه و صدا را وسوسه ميكند تا شانسش را امتحان كند؛ حتي همين خواهرزاده 17 ساله ما كه انصافا با آن صداي جوجه خروسي و دو رگهاش، جايش در pmc و ايرانموزيك سخت خالي است و سخت در آرزوي يك ميليون تومان پول است تا اولين كليپش را بدهد و معروف شود! اين را هم حتما ميدانيد كه هم سن و سالهاي او علاقه شديد و عجيبي به سبك رپ دارند. شايد باورتان نشود ولي اينها نه تنها به كار خوانندگان ساير سبكها توجهي ندارند، بلكه پاپخوانها را سطح پايين و چيپ ميدانند؛ راكرها را در درجه دوم بعد از رپ و سنتيها را هم كه اصلا بيخيال! از هنر به هنر، شاخهاي به شاخهاي ديگر بعضيها از سر «خوشحالي» خواننده ميشوند؛ يعني آنقدر حال و اوضاعشان رديف است كه پول و وقت اضافه براي خواننده شدن دارند. حالا خواننده خواننده هم كه نه؛ دستكم آلبومي، آهنگي، كليپي بدهند و از رفقا پس نيفتند. توي چشمترين اعضاي اين گروه، بچه معروفهاي عالم ورزش (مشخصا فوتباليستها) و بعد هم هنرپيشهها (بازيگرها) هستند. اخبار مربوط به آوازخواني اينها را شنيدهايد و حتما دربارهشان گزارشهاي متعدد و مختلفي چاپ شده. تازهترين اين هنرمندها، «محمدرضا هدايتي»، بازيگر طنزهاي تلويزيوني است كه آلبوم «برگ و باد»ش يكي از همين روزها منتشر ميشود. اما خيليهاي ديگر از همين آقا خوشحالها هستند كه شهرت ملي ندارند و معروفيتشان مثلا به محله و شهرك يا پيست ريس و جاهايي از اين دست خلاصه ميشود. بعضيهاي ديگر هم چون ديدهاند بضاعتش را دارند و سرشان از كلاه شهرت بيكلاه مانده، سعي ميكنند خواننده شوند. «عباس شادكمالي» يكي از همين دوستان است. او مدتهاست كه متوجه شده صدايش از خيلي خوانندههاي روز بهتر است. خب، وقتي مايهاش را دارد (هم معنوي و هم مادي) و علاقه و گلبول خوانندگي هم از بچگي توي خونش بوده، ديگر چرا نخواند؟ شادكمالي كارش چيز ديگري است و درست نقطه مقابل چيزي است كه عموما هنر ميدانيم؛ هرچند بعيد است خودش با ما همعقيده باشد؛ چرا كه عشق اتولها، اسپرتكردن ماشين را يكجور هنر مدرن و ستايشبرانگيز ميدانند! عباسآقا هم چنين مغازه اي دارد. دم را غنيمت شمريد «هيربد حسيني» 2 سال پيش كه كليپ «شيما» از شبكههاي ماهوارهاي پخش شد، 21 ساله بود؛ دانشجوي رشته ادبيات فارسي و مدعي آهنگسازي كه بعد ديد چربش خوانندگي دارد به سمت سن ميكشدش. خيلي زود دست به كار بستن آلبومي شد كه تقريبا همه كارهايش را خودش انجام ميداد؛ از ساخت موزيك گرفته تا كلام و آواز و بعد هم كه قاعدتا پاي كليپ به ميان ميآمد؛ كارگرداني و حتي تدوين موزيك ويدئوهايش را. متاسفانه (يا شايد هم برعكس) پروژه هنري هيربد تا امروز در حد همان يك كليپ مانده؛ ويدئويي كه اواخر سال1384 توسط يكي از نشريات به عنوان بدترين كليپ سال انتخاب و معرفي شد. موزيك و اجراي هيربد خب، مثل بقيه كارهاي اين روزها بود. اما اين تصاوير پخش شده از شبكههاي ماهوارهاي بود كه آن عنوان كذايي را براي همهكارة آن به ارمغان آورد! البته در زمانهاي كه خوانندهاي خوب و حرفهاي مثل «رضا يزداني»، كارگرداني كليپهايش را به رفيق ترانهسرايش، «يغما گلرويي» ميسپارد و به گفته خودش از تجهيزات تصويربرداري آماتور (عين جملهاي كه خودش ميگويد: «از اين دوربينهاي فيلمبرداري عروسيها!») استفاده ميكند يا آدم سن و سالداري مثل «بهمن معروفي»، تصاوير سفر توريستياش به چين را به عنوان كليپ به خورد خلقالله ميدهد، از جوانها و تازهكارها چه توقعي ميرود؟! «اميرحسين» 33 ساله، طبق قوانين بينالمللي از وقت رسمي جوانياش گذشته ولي سخت احساس جواني ميكند. خب، كمي هم گريم و لباسهاي مد روز به يارياش آمده تا زياد به شناسنامهاش توجه نشود. خيلي انرژي دارد و در جابهجا كردن دوربين و لوازم صحنه به عوامل ساخت كليپش كمك ميكند. اگر از او بپرسيد اسم آلبومش چيست، جواب جالبي ميدهد: «اسم نداره هنوز، البته اگر آلبوم بدم. هنوز كه تصميم نگرفتهام. بذار اول كليپم پخش بشه...». محض تبليغ، محض كاسبي «كامبيز» بوتيك دارد. اينكه فروشگاهش كجاست مهم نيست؛ مهم اين است كه شغل دومي هم دارد و آن خواندن در مجالس شادي است؛ عروسي، حنابندان، پارتي و... كه وقت آخر هفتههايش را حسابي پر كرده و مجبور شده براي باز نگه داشتن بوتيك از همسرش كمك بگيرد. آقا كامبيز اخيرا هر جا كه ميرود، سيدي كليپش را هم همراه دارد و با گشادهدستي حتي راننده تاكسيها را هم از كرمش بينصيب نميگذارد. ميگويد مبلغ لازم را به حساب ريخته و امروز فردا بايد منتظر پخش ويدئواش از شبكههاي ماهوارهاي باشيم. از حدود يك ماه پيش كه تدوين اين كليپ نهايي شد، اعتماد به نفس دوست خواننده ما بيشتر شده و رقم دستمزدش را بالا برده؛ قبلا بين 150 تا 200 هزار تا ميگرفت اما الان به كمتر از يك ميليون راضي نميشود. ميگويد افت دارد، حالا ديگر همه ديدهاندش (ديدهايدش؟!) و زشت است «مفت» مجلس قبول كند. ميگويد: «به جان خودم، اگر كليپ نداده بودم حاضر بودم خيلي جاها بدون منت و مجاني بخوانم. موضوع پول نيست، ميگويم آدم وقتي معروف شد بايد قدرش را بداند. آبروي خودش را براي چندر غاز نبرد!». گروهها و خوانندههاي زيادي هستند كه از همان اول زود گوشي دستشان آمد كه با راه افتادن شبكههاي ماهوارهاي دوزاري – كه هر پرت و پلايي را با خرج دلار ميشود تويشان نشان داد – چه امكان تبليغاتي گيرشان آمده. آنها اصلا به آلبوم و كنسرت و مصاحبه و چيزهايي از اين دست كه معمولا عشق خوانندگيها طالبشان هستند، فكر نميكنند؛ برايشان فقط اسم در كردن و معروفيت مهم است، آن هم نه براي اينكه سر چهارراه بايستند و جلوهفروشي كنند يا توي جردن با اتول كرايهاي بالا و پايين بروند. اين دوستان فقط و فقط ميخواهند برنامههاي آخر هفتهشان پر شود و به صورت فشرده و چندمجلسي يك شب، در مهمانيهاي بيشتري بخوانند و پول بيشتري عايدشان شود. بياستثنا كار همهشان خال است؛ آهنگ پارتي ميخوانند و از تقليد صداي مشاهير ابايي ندارند؛ چه برسد به خواندن آهنگهاي اين و آن! جالب توجهترين، خلاقترين(!) و توي بورسترينشان اين روزها، همان گروهي است كه به قول رفقا: «آهنگ بررهاي خواندهاند». يكي از دوستان كه ماه پيش در يك عروسي مجلل و افسانهاي در منطقه لواسان شاهد اجراي اين گروه بوده ميگويد: «كارشان خيلي گرفته و ديگر براي مجلسهاي كوچك ناز ميكنند. چندتا آهنگ عجيب و غريب خواندند، به علاوه آهنگهاي روز. قيافهها و لباسهايشان را كه اصلا نگو! از جلفبازي هم چيزي كم نگذاشتند!». گروه اسم دركرده ديگر، «0098» است. با كمي تغيير، توصيفات بالا را ميشود درباره آنها هم به كار برد. ضمنا چنين هنرمنداني اصلا دنبال گرفتن مجوز نميروند چون اصلا نيازي به آن ندارند. بين خودمان باشد، تفاوتشان با خيلي از خوانندگان مجاز در همين خصوصياتي است كه گفتيم و گرنه بعيد است خيلي راحت مجوز نگيرند؛ آخر موردي ندارند طفليها، فقط زود به زود دلشان براي ناناي آخر هفته و پول توجيبي كلفت تنگ ميشود! بعضي از پارتيدارهايشان حتي به صدا و سيما هم نفوذ كردهاند و بايد عرض كنيم اوضاع كاسبيشان سكه است، وقت سر خاراندن ندارند، حتي وسط هفته هم. پر هوادارترين عضو اين جماعت، همان آقايي است كه اداي «عارف» را درميآورد و اخيرا در تلويزيون به جايي رسيده كه صاحب حق آب و گل شده. همان را ميگوييم كه غير از صدا، حتي طرز لباسپوشيدن نسخه آنور آبياش را هم تقليد ميكند و براي هربار جلوي دوربينرفتن، كلي وقت گريم ميكند تا گره ابروها و شكل لب و لوچهاش مثل استاد باشد! جووني، آي جووني طفلي خواهرزاده ما دلش ميخواهد يك ميليون تومان بيكار داشته باشد تا به كار بيندازد و با آهنگ و كليپ شخصياش تاخت بزند. (بخوانيد: زمين بزند!) خب، جواني است ديگر. همهمان جوان بوديم و گاهي كارهاي مضحكترو بدتر از اين هم كردهايم. حالا يا شايد اين نوشتهها را بخواند و دستش بيايد كه با يك كليپ چه كاسبيها ميشود كرد يا بالاخره كار خودش را ميكند و خدا را چه ديدهايد! شايد هم روزي اين خواهرزاده ما هم گل كرد. ... و این سکه دو رو دارد هاینریش بُل، نویسنده آلمانی، وقتی اولین بار نوشتههایش را داد به سردبیر یک مجله برای چاپ، سردبیر ازش پرسید: «تو برای چی مینویسی؟». هاینریش بل که گویا قبلا حواسش به این سؤال نبوده، خودش میگوید آن روز برای اولین بار به این سؤال فکر کردم و بعدش صادقانه گفتم: «چون انتخاب دیگری ندارم». اما سردبیر آن روز به هاینریش بل خرده نگرفت. بعدها هم تا آنجا که من میدانم، منتقدی نیامد که تیشه به ریشه نوشتههایش بزند؛ به یک دلیل ساده؛ چون او نوشتن را بلد بود و خوب مینوشت. اما اگر او نوشتن را بلد نبود و بد مینوشت و باز هم میگفت: «چون انتخاب دیگری ندارم»، باز هم آیا هیچکس به او خرده نمیگرفت؟ قبول کنید که خرده میگرفتند آنوقت. از هر نویسندهای انتظار میرود چیزکی بداند و اگر نمیداند، لااقل قلمی داشته باشد. خوانندگی هم مثل نویسندگی، هیچی هم که نخواهد، یک صدای باشخصیت میخواهد. برای خوانندهشدن هم ناچاری که مختصری سواد شعری داشته باشی و اقلا بتوانی متن یک شعر را درست بخوانی و شعر قوی را از ضعیف تشخیص بدهی؛ کمی هم از موسیقی سر در بیاوری و بالاخره شخصیت و حساسیت اجرای یک اثر هنری را داشته باشی. در موسیقی پاپِ ما اما انگشتشمارند آنهایی که همه این موارد را با هم دارند. بعضیها سهتایش را دارند، بعضیها دو تایش را و بعضیها فقط یکی را. اما این وسط، آدمهای دیگری هم هستند که هیچیک از این چهار تا را ندارند و باز هم دلشان میخواهد بخوانند و میخوانند. انگار که در خوانندگی، چیزی هست که خیلیها را جذب میکند. این همان چیزی است که افراد و مؤسسات «خوانندهساز» از آن سوءاستفاده میکنند و سود میبرند و این همان چیزی است که حتی فوتبالیستها و هنرپیشههای معروفمان را هم هل میدهد سمت خوانندگی. اما همه اینها فقط یک روی سکه است که به گمانم کمخطرتر است از آن روی سکه. یکی از دوستانم که سالها پیش از ایران رفته بود، چندی پیش برگشته بود و میگفت آنجا موسیقی روزمان را دنبال میکرده و هر از گاهي، پای همان یکی دو تا کانال ماهوارهای 24ساعته که کلیپ ترانههای داخلی را پخش میکنند، مینشسته. از موسیقی روزمان بد میگفت و مینالید که مضمون ترانههایمان این روزها چه رقتبار شده. میگفت دختران ایرانی چه خطاکار و پیمانشکن شدهاند توی این ترانهها! میگفت پسران ایرانی چه همهشان دلشکسته و خنجر از پشتخورده شدهاند این روزها! میخواست بداند موسیقی امروزمان واقعا انعکاسی از جامعه امروز است یا نه. میگفت این کارها آنقدر به هم شبیهاند که یکیشان را بشنوی، انگار همهشان را شنیدهای. میگفت آدم خوشش نمیآید این کارها را به اسم موسیقی سرزمینش به این و آن معرفی کند. میگفت موسیقی آنورِآب، قویتر از اینها اگر نباشد، ضعیفتر ازشان نیست قطعا. میگفت... دوستم از آن روی سکه میگفت؛ از همان رویی که به گمانم خطرناکتر است از این روی سکه. ايمان جليلي- مزدك علينظري- محمد کیاسالار- مجيد رئوفي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 723]
صفحات پیشنهادی
خوانندههاي ميليونتوماني
خوانندههاي ميليونتوماني-ايران- همشهري جوان: در يك كلام؛ شهرت! اينكه تب خوانندگي اين روزها اينقدر بين جوانها داغ شده، يك دليل واضح دارد؛ شهرت. وقتي اوضاع به سمتي ...
خوانندههاي ميليونتوماني-ايران- همشهري جوان: در يك كلام؛ شهرت! اينكه تب خوانندگي اين روزها اينقدر بين جوانها داغ شده، يك دليل واضح دارد؛ شهرت. وقتي اوضاع به سمتي ...
يك سوم مواد غذايي در جهان هدر مي رود
دستگيري 80 نفر از اراذل و اوباش معروف تهران · خوانندههاي ميليونتوماني ... بهداد سليمي بهترين وزنه بردار جهان شد يك سوم مواد غذايي در جهان هدر مي رود · راز سنگ قبر آیت ...
دستگيري 80 نفر از اراذل و اوباش معروف تهران · خوانندههاي ميليونتوماني ... بهداد سليمي بهترين وزنه بردار جهان شد يك سوم مواد غذايي در جهان هدر مي رود · راز سنگ قبر آیت ...
با سرخوردگی اول ازدواج چه کنید!
دستگيري 80 نفر از اراذل و اوباش معروف تهران · خوانندههاي ميليونتوماني . ... اعتياد ريشه اصلي بزهكاري و ناهنجاري اجتماعي است اعتياد ريشه اصلي بزهكاري و ناهنجاري ...
دستگيري 80 نفر از اراذل و اوباش معروف تهران · خوانندههاي ميليونتوماني . ... اعتياد ريشه اصلي بزهكاري و ناهنجاري اجتماعي است اعتياد ريشه اصلي بزهكاري و ناهنجاري ...
توليد 15 هزار تن ميوه سردرختي در كشت و صنعت مغان
پژوهشگر ديني سوريه: حضرت فاطمه (س) بهترين الگو براي زن مسلمان است · قاچاق و اجبار كودكان به كار در مناطق سيل زده هند · خوانندههاي ميليونتوماني · مامور شليككننده ...
پژوهشگر ديني سوريه: حضرت فاطمه (س) بهترين الگو براي زن مسلمان است · قاچاق و اجبار كودكان به كار در مناطق سيل زده هند · خوانندههاي ميليونتوماني · مامور شليككننده ...
سيما از شبكههاي ماهوارهاي شكايت ميكند
خوانندههاي ميليونتوماني اما وقتي كار به قول خودشان استارت ميخورد: «ميآيد شروع ميكند با كيبورد آهنگزدن؛ لالالا. ... بيرون اگر اتفاقي بيفتد، قاضي هست، محكمهاي هست ...
خوانندههاي ميليونتوماني اما وقتي كار به قول خودشان استارت ميخورد: «ميآيد شروع ميكند با كيبورد آهنگزدن؛ لالالا. ... بيرون اگر اتفاقي بيفتد، قاضي هست، محكمهاي هست ...
پيت و همسرش(البته هنوز رسمي نشده) !
خوانندههاي ميليونتوماني اما آهنگسازها هميشه هم گمنام و در پيت نيستند. .... «اميرحسين» 33 ساله، طبق قوانين بينالمللي از وقت رسمي جوانياش گذشته ولي سخت احساس .
خوانندههاي ميليونتوماني اما آهنگسازها هميشه هم گمنام و در پيت نيستند. .... «اميرحسين» 33 ساله، طبق قوانين بينالمللي از وقت رسمي جوانياش گذشته ولي سخت احساس .
به من اعتماد نمي كنند/ حتما بايد «فارسي وان» بيايد كه...
خوانندههاي ميليونتوماني و اما يك پيشنهاد: «شما چون اعتماد به نفس نداري، بهتر است قبل از تهيه آلبوم، يك تكآهنگ ... اينها جوري قرارداد را تنظيم ميكنند كه همهچيز به نفع ...
خوانندههاي ميليونتوماني و اما يك پيشنهاد: «شما چون اعتماد به نفس نداري، بهتر است قبل از تهيه آلبوم، يك تكآهنگ ... اينها جوري قرارداد را تنظيم ميكنند كه همهچيز به نفع ...
ترانه شنيده نشده ناصر عبداللهي پخش ميشود
22 دسامبر 2008 – خوانندههاي ميليونتوماني وقتي اوضاع به سمتي رفته كه ميشود با داشتن چند ميليون پول مفت خواننده شد، چرا كه نه؟ ... معطل ترانه نماني؛ كيبورد و گيتار ...
22 دسامبر 2008 – خوانندههاي ميليونتوماني وقتي اوضاع به سمتي رفته كه ميشود با داشتن چند ميليون پول مفت خواننده شد، چرا كه نه؟ ... معطل ترانه نماني؛ كيبورد و گيتار ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها