واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: سيره اخلاقي امام حسين(ع)
مهدي حسيني
آنچه در پي مي آيد بيان گوشه هايي از جلوه هاي خلق عظيم محمدي در رفتار و سيره امام حسين(ع) است كه در قالب برخي احاديث آن حضرت بازگو شده است.
امام حسين(ع) وجودش همان وجود پيامبر(ص) است. لذا خلق قرآني و عظيم پيامبر در سنت و سيره اش نمودار بود و با آنكه بيشترين هجوم از سوي دشمنان و منافقان به ايشان شده، ولي همواره بر اصول مكارم و محاسن اخلاقي زيست به گونه اي كه ضرب المثل شد.
آن حضرت(ع) از سوي مسلمانان يهودي بسيار اذيت شد. مسلمانان يهودي كساني هستند كه از دين عليه دين بهره بردند و با تحريف كتاب الله و سنت رسول الله(ص) خلفاي رسول الله(ص) و امناء و اوصياء و اولياي الهي را برخلاف نص و صراحت قرآن و پيامبر(ص) كشتند. (اعراف، آيه 150؛ بقره، آيه 61؛ آل عمران، آيه 110) از اين رو در رواياتي از جمله روايت امام صادق(ع) در وصف عترت رسول الله(ص) آمده است: ما منا الا مقتول او مسموم، از ما نيست مگر اينكه كشته به شمشير يا زهر است. اين در حالي است كه خداوند و رسول الله(ص) بارها بر تكريم و اطاعت و پذيرش ولايت ذوي القربي و اهل بيت النبي(ص) سفارش كرده بودند.
اميرمؤمنان علي(ع)، فاطمه زهرا و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) همگي به زهر و يا شمشير و ضرب شهيد كردند و حتي بر جسد بي جان امام حسن(ع) تير زدند و بر امام حسين(ع) در حالي كه نيمه جان بود، سنگ و نيزه و تير زدند و بر جسدش اسب تاختند. ديگر امامان معصوم(ع) نيز اين گونه از سوي امت يهودي پيامبر(ص) پاداش رسالت خويش را گرفتند و مزد رسالت را به زهر و كين شمشير بازستاندند.
اما امام حسين(ع) با آن همه اذيت و آزارهايي كه در حق هيچ كسي جز اهل بيت(ع) روا داشته نشد، اوج اخلاق و تماميت مكارم و محاسن اخلاقي بود.
اوج انسانيت امام
امام حسين(ع) خود اهل كرامت و بزرگواري بود. لذا شامي دشنام گو را به خانه مي برد و همواره دست احسان از رحمت رحماني خويش به دوست و دشمن مي رساند. آن حضرت(ع) به مردم سفارش مي كرد كه در نيازهاي خويش به نزد هر كسي نروند؛ زيرا تنها گروه هاي خاص از جامعه هستند كه بي توجه به ايمان و مذهب و نژاد و رنگ و مانند آن تنها به حكم انسانيت خويش دستگير ديگران هستند و احسان مي كنند. امام حسين(ع) در اين باره فرمودند: لاترفع حاجتك الا الي احد ثلاثه : الي ذي دين، او مروه او حسب؛ جز به يكي از سه نفر حاجت مبر: به ديندار يا صاحب مروت يا كسي كه اصالت خانوادگي داشته باشد. (تحف العقول، ص152)
از نظر امام حسين(ع) مراجعه مردم براي برآوردن نيازهاي خويش به سوي شما، يك نعمت الهي است: ان حوائج الناس اليكم من نعم الله عليكم فلا تملوا انعم؛ نياز مردم به شما از نعمتهاي خدا بر شما است، از اين نعمت افسرده و بيزار نباشيد. (بحارالانوار، ج47، ص502)
امام حسين(ع) همچنين در اين باره مي فرمايد: ايها الناس نافسوا في المكارم و سارعوا في المغانم و لا تحتسبوا بمعروف لم تجعلوا؛ اي مردم در خوبي ها با يكديگر رقابت كنيد و در بهره گرفتن از فرصت ها شتاب نماييد و كار نيكي را كه در انجامش شتاب نكرده ايد، به حساب نياوريد. (ارشاد القلوب ديلمي، ص37)
آن حضرت(ص) در اوج انسانيت بود. به گونه اي كه حتي اگر قاتل او درخواست توبه از خدا و عفو از ايشان داشت، اين كار را مي كرد. ايشان براي هدايت مردم و مسلمانان يهودي با آنكه بر سر و صورتش سنگ مي باريد و هياهوي طبل و كرنا گوش فلك را كر مي كرد، دلسوزي نشان مي داد و خود را براي راهنمايي و هدايت ايشان به سوي بهشت، به رنج مي افكند؛ چنان كه پيامبر(ص) اين گونه بود.(شعراء آيه3)
از اين جهت است كه امام حسين(ع) خود براي رضاي خداوند همواره بر آن بود كه گذشت كند و از دشمن بگذرد چنان كه بدگوئي و بدزباني شامي را مي بخشيد. آن حضرت(ص) در مقام تبيين اين موضوع در سنتي سديد فرمودند: أيما اثنين جري بينهما كلام فطلب أحدهما رضي الاخر كان سابقه الي الجنه ؛ هر يك از دو نفري كه ميان آنها نزاعي واقع شود و يكي از آن دو زودتر به آشتي اقدام كند سبقت گيرنده اهل بهشت خواهد بود. (محجه البيضاء ج4، ص822)
براساس همين اصل است كه مي فرمايد: ان اعفي الناس من عفا عند قدرته؛ بخشنده ترين مردم كسي است كه در هنگام قدرت مي بخشد. (الدره الباهره، ص42) بخشش در اوج قدرت و توانايي ارزشمند است، نه آنكه انسان در ذلت و خواري باشد و بخواهد به خاطر ضعف و ناتواني عفو و گذشت كند. اگر كسي بتواند در اوج قدرت و توانايي در مجازات و تنبيه خاطي، عفو كند آن هنگام است كه احسان روا داشته و خدايي شده، زيرا خداوند در اوج قدرت و توانايي است كه اهل مغفرت و گذشت از بندگان خطاكار خويش است.
البته ازنظر آن حضرت(ع) كوتاه آمدن در برابر دوست و دشمن تنها درصورتي بود كه رضاي خالق در آن باشد، اما اگر هر كاري رضايت خلق را به همراه داشت ولي رضايت خالق را به دنبال نداشت، هرگز به آن كار رضايت نمي داد؛ زيرا رستگاري انسان را در گرو رضايت خالق مي دانست و هرگونه عملي كه عليه واجبات و محرمات الهي و شكستن محارم الهي باشد را به سختي دشمن مي داشت و هرگز در برابر حدود الهي كوتاه نمي آمد؛ زيرا بر اين باور بود كه: لا أفلح قوم اشتروا مرضات المخلوق بسخط الخالق؛ رستگار نمي شوند مردمي كه خشنودي مخلوق را در مقابل غضب خالق بخرند. (تاريخ طبري، ص1، ص932؛ مقتل خوارزمي، ج1، ص932)
ازنظر آن حضرت(ص) كسي كه تقواي الهي پيشه نگيرد و به واجبات الهي گردن ننهند و از محرمات خدا پرهيز نكند، نمي تواند رستگاري را براي خود در آينده تضمين كند: لا يأمن يوم القيامه الا من خاف الله في الدنيا؛ كسي در قيامت در امان نيست مگر كسي كه در دنيا ترس از خدا در دل داشت. (مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص96)
آن حضرت همچنين در اين باره مي فرمايد: من حاول امرا بمعصيه الله كان افوت لما يرجو و اسرع لمجي ما يحدر؛ آن كه در كاري كه نافرماني خداست بكوشد اميدش را از دست مي دهد و نگراني ها به او رو مي آورد. (بحارالانوار، ج3، ص 793)
نيز در جايي ديگر مي فرمايد: من طلب رضي الناس بسخط الله وكلّه الله الي الناس؛ كسي كه براي جلب رضايت و خوشنودي مردم، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را به مردم وا مي گذارد. (بحارالانوار، ج78، ص621)
آن حضرت(ع) شيعه واقعي را داراي خصوصيات كامل و تمام اخلاقي مي داند و در تعريف آنان بر اين نكته تاكيد مي كند كه شيعيان مي بايست انسان هاي خدايي باشند كه جز اخلاق نيك و خوشخويي نسبت به ديگران در انديشه و كردارشان نمي توان چيزي را از بدي و دورويي و مانند آن يافت. آن حضرت در عبارتي مي فرمايد: ان شيعتنا من سلمت قلوبهم من كل غش و غل و دغل، به درستي كه شيعيان ما قلبشان از هر ناخالصي و حيله و تزوير پاك است. (فرهنگ سخنان امام حسين، ص674)
انسان عقلاني و بصيرت
بنابراين، شيعه اهل نقد و انتقاد، امر به معروف و نهي از منكر است، زيرا ولايت واقعي را مي بايست در اطاعت از معروف و پرهيز از منكر جست و جو كرد، چنان كه آن حضرت(ع) جان بر سر عدالت نهاد كه مصداق اتم و اكمل امر به معروف است. از نظر آن امام(ع) براي شناخت دوست و دشمن بايد به اين نكته توجه كرد كه دوست واقعي بر مصداق امر به معروف و نهي از منكر عمل مي كند و ولايت حبي خود را به تو اين گونه نشان مي دهد. امام حسين(ع) فرمودند: من احبك نهاك و من ابغضك اغراك، كسي كه تو را دوست دارد، از تو انتقاد مي كند و كسي كه با تو دشمني دارد، از تو تعريف و تمجيد مي كند. (بحارالانوار، ج75، ص821)
از نظر آن حضرت(ع) انسان كامل، انسان عقلاني است. نشانه هاي اين بلوغ و كمال عقل را مي توان در افكار و كردار او جست وجو كرد كه بيانگر حق انديشي و حق گويي و حق مداري اوست. آن حضرت(ع) مي فرمايد: لا يكمل العقل الا باتباع الحق الاترون ان الحق لايعمل به والباطل لايتناهي عنه؛ عقل جز به پيروي از «حق» كمال نمي يابد آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي شود؟ (بحارالانوار، ج78، ص721)
كسي كه عقلش به كمال رسيده، اهل بصيرت است و كارهايش بر مدار عقلانيت و حق مي باشد، پس كاري نمي كند كه بخواهد عذر بخواهد و بهانه تراشي كند. از اين رو انسان خردورز انساني اهل حق و عدالت و ظلم ستيز و باطل ستيز است و به حق عمل و از باطل نهي مي كند. بي گمان از مصاديق مهم و اصلي حق در دنيا عدالت و از مصاديق باطل، ظلم و ستم است. براين اساس آن حضرت(ع) همواره بر عدالت عمل كرده و بدان مي خوانده و با ظلم مبارزه مي كرد. از نظر آن حضرت(ع) انسان بايد به گونه اي عمل كند كه ديگر نيازي به عذر و بهانه تراشي نباشد. امام حسين(ع) فرمودند: اياك و ماتعتذر منه، فان المومن لايسيء و لايعتذر و المنافق كل يوم يسي ء و يعتذر، حذر كن از مواردي كه بايد عذرخواهي كني، زيرا مومن نه كار زشتي انجام مي دهد و نه به عذرخواهي مي پردازد، اما منافق همه روزه بدي مي كند و به عذرخواهي روي مي آورد. (بحارالانوار، ج 78، ص 021)
به نظر آن حضرت(ع)، علم و عقل نشانه هايي دارد كه مي توان عالم و عاقل را بدان شناخت. مثلا از نشانه هاي عالم اين است كه: من دلائل العالم انتقاده لحديثه و علمه بحقائق فنون النظر، از نشانه هاي عالم، نقد سخن و انديشه خود و آگاهي از نظرات مختلف است. (بحارالانوار، ج 78، ص911)
آن حضرت درباره انسان عاقل و عالم فرمود: لاتقولوا بالسنتكم ما ينقص عن قدركم، چيزي را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد. (جلاء العيون، ج2 ص502) چنان كه در معاشرت نيز اين گونه است: مجالسه اهل الدناءه شر و مجالسه اهل الفسوق ريبه ؛ همنشيني با افراد پست ناپسند است و همدمي گناهكاران موجب بدبيني مردم و از دست دادن اعتماد و اعتبار مي شود. (بحارالانوار، ج87، ص221)
انسان لازم است به گونه اي عمل كند كه مقبول درگاه الهي باشد كه از اين مقبوليت در ميان مردم نيز مقبول خواهد افتاد، زيرا كسي كه ميان خود و خدايش را اصلاح كند خداوند ميان او و خلق را اصلاح مي كند. از نظر امام حسين(ع) نشانه اينكه شخص مقبول خداوند باشد، با خردمندان همنشين و معاشر مي شود: من دلايل علامات القبول: الجلوس الي اهل العقول، از نشانه هاي خوش نامي و نيك بختي، همنشيني با خردمندان است. (بحارالانوار، ج57، ص911)
پنجشنبه|ا|22|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 248]