واضح آرشیو وب فارسی:ايران ورزشی: يادگاري از دوئل تاريخي فيروز و مصطفي يك مهره در جورابش جا مانده بود!
بازي خاصي بود. ميشد اين را از روي سكوها هم فهميد. جمعيتي نزديك به هفتاد هزار نفر، در يك عصر پنجشنبه به ورزشگاه آزادي رفته بودند تا از نزديك مچاندازي دو مربي را ببينند. يكي مصطفي دنيزلي و ديگري فيروز كريمي. يكي مربي پرسپوليس و ديگري مربي استقلال اهواز. جاذبه اصلي اما پرسپوليسي بود كه بيشتر باب ميل هوادار بازي ميكرد. بعد از شكست در فينال جام حذفي، بعد از آن باختي كه هزار و يك حرف و حديث در موردش به وجود آمد و دنيزلي جام قهرماني حذفي را از كف داد، كسي تصور نميكرد در اولين بازي چنين جمعيتي روي سكوها بنشيند. قبل از اينكه دو تيم وارد زمين شوند، اسكوربورد كه اخبار ورزشي شبكه سه را به صورت مستقيم براي جمعيت پخش ميكرد، تصويري از مسعود مرادي را نشان داد. خبر مربوط به پرواز داور بينالمللي بود به يكي از كشورهاي شرق دور براي قضاوت در ليگ قهرمانان. جمعيت به محض ديدن داور فينال حذفي، سر و صدايي به راه انداخت و واكنشي نشان داد كه اسكوربورد را تا شروع بازي خاموش كردند! آن روزها ميگفتند او جام را از كف پرسپوليس درآورده و به سپاهان داده است.
بازي از همان دقايق اول خاص شد. از همان لحظهاي كه تماشاگري با ديدن پژمان نوري در سمت چپ خط دفاعي پرسپوليس فرياد زد: «اين چه تركيبيه؟» دنيزلي داشت سورپرايزهايش را رو ميكرد. او هيچ وقت براي به زمين فرستادن يك تيم كامل، بازيكن تخصصي را در خط دفاعي براي خود نميديد ولي قرار دادن يك هافبك هجومي در دفاع چپ هم نوبرانه بود. از همان روز، نوري نشان داد كه از اكثر دفاع چپهاي فوتبال ايران كاملتر است.
ابراهيم ميرزاپور اولين هدف تماشاگراني بود كه او را هنوز دروازهبان اول تيم ملي ميديدند. از زمان گرم كردن تا وقتي به رختكن رفت و بعد همراه تيم به زمين آمد و حتي تا دقيقه 30 بازي كه با معدنچي تك به تك شد و توپ از زير دستش در رفت و وارد دروازه شد، ميرزاپور سوژه اول هواداران بود. اما قبل از اينها، فيروز كريمي شاهكار لودگياش را تمام كرده بود.
رفته بود سمت نيمكت پرسپوليس، براي دنيزلي آغوش باز كرده بود و او را در بغل كشيده بود. بعد دستش را كرده بود در جيب مربي رقيب و با سرعت دنيزلي را هول داده بود عقب و گفته بود: «اين چيه؟!» مچش را كه باز كرد و يك مهره سياه نشان داد: «ببين! عمو مصطفي! مهره مارت را درآوردم!» و بعد هر دو با صداي بلند خنديده بودند. احتمالا دنيزلي باور نميكرد در فوتبال ايران چنين نابغهاي روي نيمكت مربيگري بنشيند اما نابغه، خيلي زود فهميد كه با آن دكمه سياهي كه به اسم مهره مار از جيب دنيزلي بيرون كشيده، نمي تواند دروازهاش را قفل بزند. خيلي زود استقلال اهواز با دو گل از زمين بيرون رفت تا شايد فيروز، فكري به حال ترميم تيمش بكند. سالها بود كه هوادار پرسپوليس چنين فوتبالي را در آرزوهايش داشت.
نيمه دوم فيروز باز هم سوژه اصلي بود. وقتي گل سوم را هم پرسپوليس زد، كريمي با دو دست بر سرش كوبيد و چون ديد كه همه دوربينها در حال ثبت تصويرش هستند، بلافاصله ژستش را عوض كرد و نشان داد كه در كمال آرامش، موهايش را مرتب ميكند. گل چهارم را بادامكي به زيباترين شكل ممكن از پشت محوطه جريمه زد و باز هم فيروز، محكمتر از قبل بر سرش كوبيد و البته اين بار ديگر ژستش را عوض نكرد.
بازي كه تمام شد، مصطفي دنيزلي به سمت فيروز رفت و با همان خنده خاصش، او را بغل كرد. چند كلمهاي با هم حرف زدند و كريمي آشكارا نشان ميداد كه حتي حوصله يك لحظه ديگر ديدن خنده دنيزلي را ندارد. خيلي زود از او جدا شد، به رختكن رفت و بعد بلافاصله به سالن كنفرانس برگشت. اولين سوال را يكي از عكاسان پرسيد. چيزي كه كمتر در كنفرانسهاي خبري اتفاق ميافتد. پرسيده بود قبل از بازي در زمان خوش و بش دنيزلي و او چه گذشته كه او ماجراي مهره مار را تعريف كرد و بعد وقتي يكي از خبرنگاران پرسيد با وجود درآوردن مهره مار باز هم چهار گل خورديد گفت: «بله! اگر مهره را بيرون نميكشيدم كه 10 تا ميخورديم! البته فكر ميكنم او يكي دو مهره ديگر در جورابش داشت كه ديگر نميتوانستم پيدا كنم اما مطمئن باشيد وقتي او به اهواز بيايد اول او را به رختكن ميبرم و خوب بازرسي بدنياش ميكنم...»
دوئل پرسپوليس با استقلال اهواز نبود. انگار بازي تبديل شد به جنگ فيروز و مصطفي! بازي شد يكي از ديدنيترين بازيهاي يازده ليگ اخير. بيشك امروز از هر پرسپوليسي بپرسيد كه يكي از ده بازي ماندگار پرسپوليس را اسم ببر، از همين بازي هم ياد ميكند؛ نه به خاطر برد 4 -صفر كه به واسطه فوتبالي كه تيم دنيزلي بازي كرد. 4 گل زد و به قول خود فيروز كريمي، اگر درخشش ميرزاپور نبود، پرسپوليس 10 گل ديگر هم بايد ميزد!
چهارشنبه|ا|21|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران ورزشی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]