تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837861420
گفتگوي مهر با پيشكسوت چاپ/لزوم كشف هنرمندان گمنام چاپ/ ماشينهاي جديد خلاقيت را ميكشند
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتگوي مهر با پيشكسوت چاپ/لزوم كشف هنرمندان گمنام چاپ/ ماشينهاي جديد خلاقيت را ميكشند
لزوم كشف هنرمندان گمنام چاپ/ ماشينهاي جديد خلاقيت را ميكشند
اسماعيل دميرچي پيشكسوت و كارشناس صنعت چاپ گفت: صنعت چاپ ما مهرهها و افرادي دارد كه از دهه 40 تا امروز در اين زمينه تجربه اندوختهاند. بايد اين افراد را كه به واقع هنرمند هستند، كشف كنيم تا براي تربيت نسل جوان صنعت چاپ از آنها بهره ببريم.
خبرگزاري مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: اسماعيل دميرچي از پيشكسوتان و دستاندركاران فعال صنعت چاپ كشور است كه ميتوان حضورش را در تمام عرصههاي چاپ كشور مشاهده كرد. از فعاليتهاي اخير او ميتوان به انتشار كتاب «هويتهاي پايدار»، رونمايي از آن و حضور پررنگ و موثر در افتتاح موزه صنعت چاپ اشاره كرد. اين موزه شهريورماه امسال با حمايت كتابخانه مجلس شوراي اسلامي افتتاح شد. بسياري از ادوات و ماشينآلاتي كه در اين موزه به نمايش درآمدهاند، سالها توسط دميرچي نگهداري شدهاند تا امروز در اين موزه در معرض ديد عموم قرار بگيرند.
به بهانه فعاليتهاي موزه صنعت چاپ و چگونگي گردآوري اقلامي كه در اين موزه هستند، با دميرچي به گفتگو نشستيم كه شرح اين گفتگو در ادامه ميآيد:
آقاي دميرچي! موزه صنعت چاپ چگونه راهاندازي شد؟
برپايي موزه صنعت چاپ، با حمايتهاي حجتالاسلام رسول جعفريان، واقعا يك كار الهي بود. حدود 40 سال بود كه درباره صنعت چاپ كشور تحقيق ميكردم و اسناد مربوطه را گردآوري كردم. در اين مدت نزد بسياري از مسئولان رفتم و خواهش كردم كه حداقل يك زيرزمين براي نگهداري از ميراث اين صنعت در نظر بگيرند. به آنها ميگفتم «بسياري از دستگاههاي چاپ در حال نابودي هستند. اين دستگاهها سالها براي شماها كتاب چاپ كردهاند، حالا روا نيست نابود شوند. شما كه پشت اين ميز نشستهايد، كتابهايي را خواندهايد كه اين دستگاهها براي شما و بچههاي شما چاپ كردهاند.»
خواهش ميكردم كه نگذاريد اين دستگاهها از بين بروند، ولي خيلي از دستگاهها و ماشينها از دست رفتند. بسياري از دستگاهها به ريختهگر فروخته شد و پتك خورد. در اين سالها براي نگهداري برخي از دستگاهها از مديران چاپخانهها درخواست كردم كه در گوشهاي از چاپخانههايشان اين ماشينها را حفظ كنند. چند ماشين را خريدم در انبارهاي متروك شهريار نگه داشتم.
ماشينها را به چه قيمتي خريداري ميكرديد؟
به قيمت ناچيز! چون اين ماشينها قرار بود به قيمت چدن فروخته شوند. به علاوه يك سري تابلو جمعآوري كردم. برخي از اقلام و ادوات را هم از دست دوم فروشهاي خيابان منوچهري خريدم. كتابها و ابزارآلات صحافي هم از ديگر اقلامي بودند كه طي اين 40 سال جمعآوري كردم و كنار گذاشته بودم. من، نادر كاشاني سردبير مجله «نامه بهارستان» و جناب حجتالاسلام جعفريان همديگر را از زمان چاپ كتاب «هويتهاي پايدار» يعني يك سال پيش پيدا كرديم و من در واقع ايشان را كشف كردم. چون ديدم ايشان هم دقيقا دغدغههاي من را دارد و ميخواهد ميراث صنعت چاپ را حفظ كند.
اسناد چاپخانه مجلس شوراي ملي مربوط ميشود به سال 1310. ايشان به دنبال اين اسناد بودند و چيزي پيدا نكرده بودند. يعني اطلاعاتي درباره بهترين چاپخانه نيمكره شرقي دنيا كه امروز ديگر چيزي از آن باقي نمانده است.
وقتي علاقهمندي آقاي جعفريان را ديدم و بحث برپايي موزه صنعت چاپ به ميان آمد، هرچه را كه در خانه جمعآوري كرده بودم يا در گوشه و كنار مخفي كرده بودم، براي موزه آماده كردم. به هر چاپخانه و نهاد ديگري هم كه ماشينها و وسايل قديمي خود را نگهداري ميكردند، از مجلس نامه برديم و با تقديرنامه از آنها تقدير كرديم. دستگاهها را تحويل گرفته و به موزه انتقال داديم. ونتيجه اين چيزي شد كه ميبينيد. حالا هم اقلام و تجهيزات مكمل آنها در خارج از كشور، آماده انتقال به موزه هستند.
شما به تازگي سفري با موضوع صنعت چاپ به آلمان داشتيد. اين سفر چه ارمغانهايي داشت؟
براي تهيه امكانات موزه صنعت چاپ، با صلاحديد دفتر امور چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و آقاي يوسف افراش، سفري چند ماهه به آلمان داشتم. مقاديري براي موزه خريد كردم. نمونههايي از ابزار و ادواتي را كه در سالهاي دهه 30 در چاپخانهها كار ميكردم، پيدا كردم كه ديگر وجود ندارد. آنها را پيدا كردم و براي موزه خريدم. به علاوه دستگاههايي كه به كمك آنها ميتوان نيروهاي جوان را آموزش داد، در اين سفر خريداري شدند. سنگ چاپي و ماشين چاپ سنگي را خريديم. در كنار خريد مايحتاج موزه، ماشينهايي نمونه هم خريداري شدند كه متعلق به 60 سال پيش هستند و به نوعي جزو زيرساختهاي صنعت چاپ به حساب ميآيند.
چگونه اين اقلام را به كشور وارد كرديد؟
هنوز واردشان نكردهايم. اين ابزارآلات را در يك كانتينر 20 فوتي جمعآوري كرديم و من خودم آنها را در كانتينر چيدم. اگر به اميد خدا اين كانتينر به كشور برسد، موزه تكميلتر خواهد شد.
پس كانتينر هنوز به كشور نرسيده است.
خير. من زودتر به كشور آمدم و در حال حاضر كارهاي ثبت سفارش و تشريفات اين موضوع در حال پيگيري و انجام است. اميدوارم تحريمها مشكلي در اين راه به وجود نياورند چون اگر اين كانتينر به كشور برسد، خودش يك موزه است. البته همين الان هم يك موزه تاريخ صنعت چاپ متنوع و خوب داريم و خدا را شاكريم.
به موضوع موزه برگرديم. موزه طبيعتا در ابتداي راه است و كمبودهايي دارد. اين طور نيست؟
موزه صنعت چاپ از وقتي كه افتتاح شده، مورد استقبال واقع شده و بازديدكنندگان زيادي دارد. از مسئولان خواهش ميكنم در زمينه مكاني كه براي اين موزه در نظر گرفتهايم، ياريمان كنند. ساختماني 3 طبقه را براي اين موزه در نظر داريم كه مساحت كلي آن، هزار و 500 متر مربع باشد. به فضاي محكمي نياز داريم كه اگر به ما بدهند، به واقع يك دانشگاه براي صنعت چاپ خواهيم داشت. همين الان هم كه ابزار و ادوات موزه را در مكاني محدود چيدهايم، بازديدكنندهها زياد هستند اما اگر عمري باقي باشد و حمايتمان كنند، قصد دارم در گوشهاي از موزه، چند نسخه از يك كتاب را به روش چاپ سنگي چاپ كنيم و ياد و خاطره چاپ سنگي ايران را كه كتابخانههاي كشور و جهان پر از كتابهاي چاپ شده در ايران اسلامي از اين طريق هستند، زنده نگاه داريم. اينها سنتهاي حرفهاي ما هستند كه بايد براي آيندگان بماند.
دوست دارم زماني كه دانشجوها، كودكان، بزرگها و همه وقتي به موزه ميآيند، وادارشان كنم تا نام خود را با حروف چاپ بچينند. وقتي حروف را بچينند، آن را در ماشين بگذارند و از آن نمونه بگيرند و آن را با خود ببرند. سعي دارم اين كار را حتما در برنامههاي موزه بگنجانم. وقتي اين افراد به پست و مقامي هم برسند، يادشان خواهد ماند كه چاپ چيست. چون ورقهاي است كه به دست خودشان توليد شده است. هنگامي كه سرپرست شعبات چاپي در روزنامه و دانشگاهها بودم، وقتي بازديدكنندگان را مجبور ميكردم اين كار را انجام بدهند، ذوقي را كه در چشمشان بود ميديدم. اين كار موجب برقراري يك ارتباط عاطفي با اين حرفه ميشود. ريشه هر علمي را ميتوان در صنعت چاپ جستجو كرد.
تاثير افتتاح موزه صنعت چاپ را بر اين صنعت چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ما يك امر مكمل را به انجام رسانديم. يعني كاري كه ما با احداث موزه انجام داديم، در حكم يك مكمل براي فعاليتهاي اين صنعت است. وضع فعلي صنعت چاپ نسبت به گذشته بسيار خوب است. امكانات در سطح عالي در دسترس هستند اما تنها نكته منفي اين است كه مخارج دخل و خرج اهالي اين صنعت با هم همخواني ندارد. يعني همه چيز در صنعت چاپ مورد رضايت است ولي مسائل مالي و عدم همخواني دخل و خرج اهالي هم وجود دارد. يك نكته ديگر هم همان خلاقيت است كه اشاره كردم. چون كارگر يا اپراتور چاپخانه با ماشيني روبروست كه دربارهاش به او گفتهاند اين دكمه را بزن تا همه كارها را خود ماشين انجام بدهد.
آيا اهالي نسلهاي قديم با خلاقيتي كه اشاره ميكنيد و تعلق خاطري كه به گذشته دارند، ميتوانند از اين ماشينهاي مدرن استفاده كنند؟
بله. آنها در حال استفاده از اين ماشينها هستند. تازه اين افراد در كنار كساني كه تربيت كردهاند، ايستاده اند و گذشته را با امروز تلفيق كردهاند.
پس وضع گذشته و امروزمان در صنعت چاپ، ريشه عميقي دارد.
البته به يك نكته اشاره كنم و آن اين كه در اين زمينه محققان كمي داريم. نميدانم دولت يا هر نهاد ديگري، ولي بايد هزينه شود و ريشهها پيدا و ثبت شوند. در مقطعي كه در كشور چاپ سنگي داشتيم، از اروپا جلوتر بوديم. چاپهاي سربي ما پيش از سال 1970 ميلادي خيلي عالي هستند. وقتي به سال 1311 ميرسيم، مدرنترين چاپخانه خاورميانه و شرق را در ايران داشتيم. قبل از دهه 50 كارآموزان چاپ، از پاكستان، هند و افغانستان براي ديدن دوره به ايران ميآمدند و به اروپا نميرفتند. ما چنين گذشته و پتانسيلي داريم.
وضعيت امروز صنعت چاپمان چگونه است؟
با روز دنيا برابري ميكنيم. ولي مشكل اصلي مشكلات مالي است. من اين را ميدانم كه حقوقي كه كارگر ميگيرد به اجاره خانه و خرج بچههايش نميرسد ولي نميدانم ريشه اين مشكلات مالي كجاست. اگر بخواهيم روي مشكلات مالي متمركز شويم، بايد به سراغ بانك مركزي و موضوعات كلان اقتصادي كشور بپردازيم. من اصلا با مسائل مالي آشنا نيستم. من يك فرد فني هستم.
اطمينان داشته باشيد كه صنعت چاپمان نياز به بازسازي ريشهاي دارد. هر كسي كه دلسوز اين صنعت بوده، سفر كرده و تكنيك را با خودش آورده است. دولت هم در اين راه هيچ كمكي به او نكرده است. چون عاشق بوده، نرفته ويلا بسازد رفته است يك ماشين چاپ خريده است و به اين صنعت كمك كرده است. امروز ما هم نيرويش را داريم و هم امكاناتش و هم مديرش را. ولي سازماندهي لازم است. مدير چاپخانه ايراني به محض ورود به چاپخانههاي اروپا، با بهترين احترامات روبرو ميشود و اروپاييها ميگويند استاد اعظم آمد.
اسماعيل دميرچي در تحريريه خبرگزاري مهر
گاهي اوقات، دورههاي كارآموزي براي مسئولان و اپراتورهاي صنعت چاپ، در خارج از كشور برگزار ميشود و گروههاي چندنفره به كشور صاحب تكنولوژي اعزام ميشوند. به نظر شما اين دورهها در پيشرفت صنعت چاپ ما نسبت به ديگر كشورها تاثيرگذار هستند؟ به عنوان مثال اگر با سفر به آلمان، تكنولوژيهاي روز چاپ را بياموزيم، باز هم مجبوريم براي سال بعد دوباره به اين كشور برويم تا تكنولوژيهاي جديد را بياموزيم.
مساله را طوري بيان ميكنم كه پاسخ سئوال شما در آن مستتر باشد. اگر زمان را به عقب برگردانيم، در سال 1340 زنده ياد مرتضي نورياني اولين كسي بود كه مدرسه صنعت چاپ را در جاده كرج گشود. نام اين مدرسه «حروفچيني و چاپ نورياني» بود. تا جايي كه اطلاع دارم، زمين اين مدرسه در حال حاضر در اختيار بانك ملي است. من در جواني به استخدام اين مدرسه درآمدم. از طرف وزارت فرهنگ، وزارت علوم و كارخانههاي معروف آلمان، اشخاصي در آنجا بودند كه تائيديه كارآموزي به كارآموزها ميدادند. اگر قرار است براي آينده خود كاري انجام بدهيم، در سال 40 اينگونه انجامش داديم كه ديپلم بعضي از اين افراد امروز موجود است. بعد از چندين دوره آموزش كه در موسسه نورياني برگزار شد، نيروهاي كاملا حرفهاي در صنعت چاپ داشتيم كه كاملا آگاه به صنعت بوده و كار را ميشناختند. خلاصه اين كه كار را بلد بودند. در چند دوره اوليه، استادان و پيران باتجربه دوره ديدند.
نسلهاي اوليه چاپ چگونه به اين سطحي كه ميگوييد، رسيدند؟
آنها خود استاد بودند و از طريق رابطه استاد شاگردي، مسائل را منتقل كردند. افرادي كه پيش از دهه 40 در صنعت چاپ ما فعاليت ميكردند، در دنيا نمونه هستند ولي شناسايي نشدند. قصد دارم اگر موقعيتي پيش آمد از آثار اين افراد، نمايشگاه برپا كنم. مثلا زماني كه چاپ افست نبوده است، كارهايي رنگي چاپ كردهاند كه من نمونههايي از آنها را در موزه قرار دادهام. اين كارهاي رنگي به گونهاي هستند كه ما امروز با پيشرفتهترين و به روزترين ماشينهاي چاپ و اسكنر، نميتوانيم مانند آنها را توليد كنيم. اين كارها از زير دست سرپرست چاپخانهاي كه به خارج نرفته و دوره نديده بودند، بيرون آمدهاند.
آن نسل پيش از دهه 40 چگونه به چنين سطحي از توانايي رسيده بودند؟
موضوع مهم همين است. اين افرادخلاقيت داشتند. آن زمان امكانات زيادي در كار نبود. وقتي امكانات، زياد نباشد خلاقيت به وجود ميآيد. نمونههاي چاپي كه نسل پيش از دهه 40 با آن ماشينهاي قديمي چاپ كردند، امروز بينظيرند. اين ماشينهاي بسيار پيشرفتهاي كه ساخته ميشوند و ما آنها را به كار ميگيريم، خلاقيت ما را ميكشد و نميگذارند ذهنيت ما باز شود. شما هر رنگي را كه دوست داريد، از هزار و 600 رنگ بيرون كشيد و استفاده بكنيد. اين ماشينها اصلا اجازه نميدهند شما بدانيد بايد چه رنگي را با چه رنگي مخلوط كنيد تا به رنگ مورد نظرتان برسيد. همه چيز را حاضر و آماده در اختيارتان قرار ميدهند.
كارگري كه پشت كنسول ماشيني كه حدود 2 ميليون يورو خريداري شده ميايستد، اصلا كار نميكند. اين شخص حتي 60 درصد كاربريهاي ماشين را نميداند. موضوع خيلي حساس است. اگر قرار است كارآموزها با اين ماشينها دورهاي ببينند، هرچه ياد بگيرند كم است. سپاسگذارم و آرزوي طول عمر براي آقاي افراش سرپرست دفتر امور چاپ وزارت ارشاد را دارم، كه در اين موقعيت و شرايط از اين دورهها و ديگر فعاليتها حمايت ميكند. اما سئوال مهم اين است كه چه كساني بايد اين دورهها را بيينند؟ بايد افرادي را كه هنرمندان گمنام هستند، براي اين دورهها انتخاب كنند. چون هم پير اين كار هستند، هم تجربه دارند و هم هنرمند هستند. مهم تر اين كه ميتوانند مفاهيم را به نسلهاي جديد انتقال بدهند.
از نسل خلاق پيش از دهه 40 كسي باقي مانده است؟
بله، افرادي باقي ماندهاند.
پس چرا ديگر جوانان را به آلمان يا كشورهاي ديگر بفرستيم؟ همين افراد ميتوانند نسل جوان را آموزش بدهند؟
من ميخواهم بگويم اين افراد بايد با تكنيك روز آشنا شوند و چون پيشينه و ريشه اين كار را دارند، جوانان را با شناخت خود آموزش بدهند. من قدرت مالي ندارم و اگر اين قدرت را داشتم، سعي ميكردم به هر وسيلهاي مانند ضبط صدا يا نوارهاي ويدئو، آموزهها و تجربيات اين افراد را ثبت و ضبط كنم تا آرشيو شود و براي آيندگان باقي بماند. اينها گمنام هستند و گرفتار پنج سيرنان تافتون هستند. اين دوستان گرفتار مهيا كردن حقوق كارمندانشان، بيمه و ماليات هستند. زندگيشان سخت ميگذرد. اين افراد بايد شناسايي شوند.
اينها مهم هستند. يك گروه از دانشگاه هنر انتخاب ميشوند تا به خارج اعزام شوند و آموزش ببينند. اينگونه كارساز نيست. تا گذشته را نگاه نداريم و آن را ثبت نكنيم، آينده روشني پيش رويمان متصور نيست. ما دانشمند در دانشگاهها زياد داريم. اساتيد هم زياد داريم ولي بايد كشف شوند. همه كنار نشستهاند چون هركدام به نوعي گرفتاري دارند. وقتي گروههاي جوان را به اروپا ميفرستيم، با تكنيك روز روبرو ميشوند در حالي كه از گذشته، هيچ چيز در اروپا نيست. بايد ريشه را محكم كرد. از كنار مسائل باري به هر جهت نگذريم.
كمي هم درباره كتاب هويتهاي پايدار صحبت كنيم.
اين كتاب يك كتاب خاص بود. نظر به اين بود كه اين عزيران همه تزار اوليهاي صنعت چاپ هستند. كتابهاي مقامات و چهرههاي جهاني را چاپ كردهاند. تا به حال كسي عكس خود اين دوستان را چاپ نكرده بود. من سعي كردم عكس و اطلاعات اين دوستان را چاپ كنم. تصاوير اين كتاب به ظاهر مشكي هستند اما در باطن 4 رنگ به اضافه رنگ طلا هستند و سعي كردم تصاوير اين عزيزان هم با چاپ نمونه و به بهترين نحو منتشر شد.
من آقايان را به آتليه نبردم كه در آن نور ميزان است و همه چيز تنظيم است. يك عكاس ساده را برداشتم و با هم به چاپخانه و محل كار اين دوستان ميرفتيم و از آنها براي كتاب چند فريم عكس ميگرفتيم، يكي را خودم برداشتم و باقي را به آنها دادم.
گويا وقتي كتاب چاپ شد، عدهاي از اين پيشكسوتان كه نامشان در آن بود، فوت كرده بودند.
بله. چاپخانهاي كه اين كتاب را چاپ كرد، براي مدتي فلج شد. اين كتاب در 3 مرحله 200 فرمي چاپ شد و چون انتشار اين كتاب وقتگير بود، در خلال اين وقتگيري چند نفر از اين دوستان پر كشيدند. من كتاب را به اين نيت آماده كردم كه زماني كه همه هستند، چاپ شود ولي اين طور نشد. اگر براي درگذشتگان هم كمكم كنند، ميتوانم كتاب چاپ كنم چون اين آقاياني كه امروز در صنعت چاپ كار ميكنند، هرچه دارند از آن گذشتگان دارند.
و نكته آخر؟
وقتي در آلمان بودم، بسياري از ايرانيها با من تماس گرفتند و از برپايي موزه ابراز خرسندي كردند. توصيه ميكنم همه مديران چاپ و اعضاي اين خانواده بزرگ، هر وسيله يا ابزاري كه در اين زمينه دارند، به دفتر امور چاپ وزارت ارشاد اطلاع بدهند تا در موزه بايگاني شود. مديران چاپ هم مسئولان را از تغيير و تحولات در جريان بگذارند. ما خيلي سرمايهها را در صنعت چاپ از دست دادهايم. خواهش ميكنم امروز تمركز كنيم تا ديگر ميراث اين صنعت را از دست ندهيم. من آماده هرگونه خدمتگزاري در اين زمينه هستم. موزه همه چيز ماست. موزه نشاندهنده تمدن و فرهنگ ماست. اگر موزه نداشته باشيم، با چه چيزي به گذشته خود بباليم؟ درست است كه همه گرفتاريم، ولي نبايد بيتفاوت هم از كنار مسائل عبور نكنيم!
--------------------------------
گفتگو از: صادق وفايي
© 2003 Mehr News Agency .
چهارشنبه|ا|21|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]
-
گوناگون
پربازدیدترینها