واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - ما ایرانیها عادتهای عجیبی داریم، در این باره کلی لطیفه ساختهاند که خود ایرانیها برای هم تعریف میکنند و میخندند اینکه ما ایرانیها عادتهای عجیبی داریم، خیلیها در بارهاش نوشتهاند و گفتهاند. حتی توی دور همنشینیهای دوستانه هم مردم از عادتهایی میگویند که جز در ایران در هیچ جای دیگر دیده نمیشود. در این باره کلی لطیفه ساختهاند که خود ایرانیها برای هم تعریف میکنند و میخندند. اتفاقاً این هم عادت عجیبی است که ما داریم و دیگران ندارند. مینشینیم و بدیهای خود را فهرست میکنیم و میخندیم. منظورم از بدیها، «بدی» به معنای واقعی کلمه نیست، بلکه منظورم عاداتی است که با هیچ عقل و منطقی نمیتوانیم توجیهش کنیم. چندتا از این عادتها را برمیشمرم تا ببینید که چه خبر است. مثلاً مردم ما پراید صفر کیلومتر میخرند، اما تا یک سال روکشهای پلاستیکی صندلی و سپر آن را نمیکنند. چرا نمیکنند، خدا میداند. مردمی که کمی پولدارترند پژو میخرند، اما آنها هم بارکد چسبیده روی شیشه را تا شش، هفت ماه نمیکنند. مردان خوشتیپ مملکت، پول کلان میدهند و کتهای تک فرد اعلا، یا کت و شلوارهای درجه یک میخرند و میپوشند، اما مارک روی آستینش را نمیکنند. چرا نمیکنند، خدا میداند. از دور مثل جرج کلونی و تام کروز هستند، اما از نزدیک یک باره مثل عینالله باقرزاده میشوند. تلویزیون السیدی دو، سه میلیون تومانی میخرند، اما این باند کنار صفحه تصویر را نمیکنند. روی ریموت کنترل ضبط و دیویدی و ویدئو را با کیسه فریزر قنداق میکنند. بعضیها یک قدم از این هم بالاتر میروند و برای ریموت کنترلشان یک چیزی به اسم محافظ میخرند که انگار قرار است هر روز با آن کشتی بگیرند. لایه نازک محافظ روی مانیتور موبایلشان را نمیکنند و برای مبل و صندلی خانهشان لباسی میدوزند که مبادا پارچه اطلسی مبل خراب شود. تقریباً توی تمام خانهها میز ناهارخوری یک گوشه از اتاق را پر کرده و جای نشستن و آسایششان را تنگ کرده، اما از هر ده تا، چهارتا هم شام و ناهارشان را روی میز نمیخورند. پس چرا خریدهاند، نمیدانم. ماجرا به این نوع عادات، محدود نیست. اما فعلاً موضوع بحث من در همین باره است که چند سطری توضیح میدهم: این عادتها وقتی شخصی باشد، اتفاق عجیبی نیست و خیلی نباید تگران بود، اما وقتی تبدیل به یک نوع فرهنگ و یک نوع زیباییشناسی غالب میشود، باید به فکر فرورفت. همین یکی، دو روز پیش یکی از مسئولین عالیرتبه، یک مصاحبه مطبوعاتی داشت که تلویزیون آن را نشان میداد. یک میز کنفرانس بود و جماعتی خبرنگار که سؤال میکردند و جواب میشنیدند. اولین چیزی که توجه مرا به خود جلب کرد این بود که روکش پلاستیکی هیچ کدام از صندلیها را نکنده بودند. علاوه بر روکش پلاستیکی هنوز لیبل کارخانه تولیدی هم روی صندلیها بود و از نمای تلویزیونی هم میشد آرم سازنده را دید. علاوه بر این روکشها یک چیز آزارنده دیگر هم بود و آن گلدان زشت پلاستیکی، با گلهای مصنوعی بدرنگ و بد طرح بود که در هیچ چیدمانی نمیشد آن را تحمل کرد. این نوع تصویرها توی تلویزیون غریب نیست. بالاخره توی مصاحبهها و توی بعضی برنامههای تولیدی این نوع زیباییشناسی را میبینید و بیآنکه بخواهید و بدانید روی سلیقهتان اثر میگذارد. آیا نباید فکری کرد؟ من با گروهی که میگویند جلوی سلیقه و زیباییشناسی غربی را باید گرفت موافقم، اما نه با این سلیقه من درآوردی و زشت. اینکه چه باید کرد را فعلاً مجالش نیست تا توضیح دهم، اما فقط همین قدر بدانید که سیر نزولی زیباییشناسی، ما را به جایی خواهد کشاند که دیگر فرق زشت و زیبا را نخواهیم فهمید. در یکی از خاطرات امام (ره) خواندم که در بین دوستان خود به مطایبه فرموده بودند که توی مملکت «نهضت ضد جمال» راه افتاده است. این را وقتی فرموده بودند که توی تلویزیون مجری برنامهای را دیده بودند که بر خلاف باطنش، ظاهری کریه داشته. نهضت ضد جمال علاوه بر مطایبه اما حقیقتی است که باید برایش فکری کنند، علیالخصوص برای تلویزیون که سردمدار این نهضت است فعلاً.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]