تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838144035
فيلمهاي آموزشي و بهينهسازي رفتارهاي كودكان و نوجوانان اثرگذاري فيلمهاي آموزشي بر ناخودآگاه مخاطب
واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: فيلمهاي آموزشي و بهينهسازي رفتارهاي كودكان و نوجوانان اثرگذاري فيلمهاي آموزشي بر ناخودآگاه مخاطب
دكتر اميرحسين ندايي
اشاره:
فيلمهاي آموزشي يكي از مهمترين ابزارهاي انتقال پيامها و آموزش زمينههاي گوناگون به مخاطب محسوب ميشود. از سوي ديگر آموزش مهارتهاي گوناگون چه در زمينه علمي وچه رواني كه به رفتارهاي صحيح بينجامد بايد از سنين پايين و از مقطعي شروع شود كه كودك در حال فراگيري روابط با محيط اطراف است. فيلمهاي آموزشي يكي از اصليترين نمونهها در اين زمينه و در عين حال يكي از بهترين نمونههاي اين شيوه بياني هستند كه در نوع خود ميتوانند به جريانسازي خاصي در اين عرصه، يعني بهينهسازي رفتارهاي كودكان، بينجامند. مقاله حاضر درصدد است تا با بررسي علمي زمينههاي تاثيرگذاري فيلمهاي آموزشي، علل كلي اين اثرگذاري را مورد مطالعه قرار دهد؛
فيلمهاي آموزشي، در يك تعريف ساده، فيلمهايي هستند كه موضوع يا پيامي را به مخاطب خود آموزش ميدهند. هدف از ساخت اين فيلمها يادگيري يك موضوع يا پيام توسط مخاطب است اما اين اثرگذاري چگونه پديد ميآيد؟ زندگي مادي موجودات زنده، در تمام اجزا و لحظهها به حواس پنجگانه آنها متكي است. بنا به يك اعتقاد قديمي در ميان اين حواس، بيشترين اهميت و مهمترين نقش از آن حس بينايي است. به تعبيري، تصوير، پديدهاي است كه هر موجودي به واسطه حس بينايي خود آن را تجربه ميكند. اين شايد كليترين و سادهترين تعريف تصوير باشد، تصوير آن چيزي است كه ميبينيم. ولي اين تمام ماجرا نيست. هنگام خواب چشمهاي ما بستهاند و توانايي فيزيكي كنش ديدن را ندارند اما در همين حالت ما ميبينيم. افكار، خاطرات و ذهنيات ما در بسياري از موارد چنان در مقابل چشمان ما زنده و مجسم ميشوند كه از آنچه در واقعيت اطرافمان هست غافل ميشويم اما نكته مهم آن است كه ما تقريبا تمامي دريافتهاي پيرامونمان را از ديدن و درك بصري محيط اطراف ميآموزيم. حتي آنچه در روياهايمان ميبينيم برخاسته از آن چيزهايي است كه در بيداري ديدهايم. به همين دليل آموزش از طريق حس بينايي و به وسيله ابزاري چون سينما يا تلويزيون ماندگاري بيشتري در ذهن ما مييابد.
تصاوير متحرك از ديدگاههاي مختلف مورد بررسي قرار گرفته است و امروز تصوير متحرك بخشي جداييناپذير از زندگي ما محسوب ميشود. به همين سبب ما تصاوير متحرك را ميبينيم، از آنها ميآموزيم و از آنها لذت ميبريم. ذهن انسان به طور ناخودآگاه قابليتهاي
بسياري براي ايجاد مفاهيم جديد در تصاوير دارد. زماني كه اين قابليتها شناخته شد در فاصله دو نسل زباني پديد آمد كه پيش از آن وجود نداشت و اين زبان جديد كاركردهاي مختلف خود را همچون آموزش در مدت زمان كوتاهي اثبات كرد. از آن پس بشر تمام امكانات تكنولوژيك خود را در خدمت اين پديده جديد در آورد تا زباني پيچيدهتر،با قابليتهاي گستردهتر و در عين حال گوياتر بيافريند. فيلمهاي آموزشي با تنوع شكلي، بياني و كاركردهاي گوناگون آنها از همين رهگذر پديد آمدند.
فيلم آموزشي چيست و چگونه اثر ميگذارد؟
همانگونه كه اشاره شد فيلم آموزشي ابزاري اثرگذار براي انتقال مفاهيم پيچيده و گاه نهادينه كردن مهارتهاي زندگي در ذهن مخاطب است. يكي از اصليترين مخاطبان اين آثار، نوجوانان هستند كه در گذار از مسير زندگي نيازمند دريافت آگاهيهايي براي برخورد با مسائل گوناگون هستند. كودكان در حدود سنين بيست و پنج ماهگي تا سي ماهگي ميآموزند كه به شنيدن قصهها علاقه نشان دهند و تجربههاي خود را به هم ربط داده و معمولا از آنها نتيجهگيري كنند. (شهر آرايي، 1367، ص 26) اين روند تا سه سالگي ادامه مييابد و در اين زمان است كه كودك شناخت خود را بر تجربياتي مبتني ميكند كه از حواس پنجگانه خود آموخته است. (شهر آرايي، 1367، ص 34). به همين ترتيب در چهار سالگي "قدرت تقليد در او شديد شده وحتي در غياب الگو از آنها تقليد ميكند" (شهر آرايي، 1367، ص 39). اين تقليد ميتواند به الگوسازي رفتاري كودك منجر شود كه ميتواند صحيح يا غلط (بدآموزي) باشد. اين روند تا نوجواني او ادامه مييابد و در سنين بالاتر به صورتي نهادينه در ميآيد. در چنين شرايطي همه تجارب او از آموختههايش از محيط اطراف منشا ميگيرد كه تلويزيون يكي از مهمترين آنها است. در اينجا است كه نقش فيلمهايي كه كودك در سنين پايينتر ميبيند بيش از هر زماني نمود مييابد. فيلمهاي آموزشي اگر با الگوي صحيح سني كودك طراحي شده باشند، در صورت تداوم ميتوانند به منبعي موثر در يادگيري او بدل شوند. پس آموزش رفتارهاي صحيح در كودكي از طريق فيلمهاي آموزشي، زمينهاي بسيار مهم در روند تكامل عقلي و ذهني انسان است كه در بزرگسالي او اثر ميگذارد.
بررسي جنبههاي اثرگذار فيلمهاي آموزشي بستگي مستقيم به نوع آنها دارد. به طور كلي شناخت فيلمهاي آموزشي را ميتوان در سه نكته اصلي شاخص اين فيلمها خلاصه كرد؛
اول آنكه به طور كلي فيلمهاي آموزشي را ميتوان به دو گروه اصلي تقسيم كرد:
1- فيلمهاي آموزشي مستقيم؛
2- فيلمهاي آموزشي غير مستقيم.
ساختار فيلمهاي آموزشي مستقيم غالبا مستند (از هرگونه يا ژانر) هستند. در اين فيلمها موضوع مورد بحث به طور مستقيم مطرح شده و ضمن بر شمردن ويژگيهاي موضوع، آموزش مرتبط با آن به مخاطب داده ميشود. به عنوان مثال فيلمهايي با موضوع مقابله با زلزله يا فيلمهاي آموزش آشپزي و... در اين گروه قرار ميگيرند. هرچند گاهي موضوع در ساختار مستند داستاني يا مستند بازسازي با فضاي داستاني مطرح ميشود. مثلا دانشآموزي كه در موردي دچار مشكل شده به سراغ يكي از معلم هايش ميرود و معلم مربوطه در آن زمينه خاص توضيحاتي را به وي (آموزش) ميدهد كه در واقع به مخاطب انتقال مييابد. انيميشنهايي مانند "تنسي تاكسيدو" نيز عليرغم داشتن ظاهر داستاني در اين گروه قرار ميگيرند. اين فيلمها معمولا زمان كوتاهتري دارند و به سرعت موضوع را به تماشاگر منتقل ميكنند.
گروه دوم فيلمهاي آموزشي غير مستقيم هستند كه غالبا در ساختار داستاني شكل ميگيرند. در اين گروه فيلمها موضوع در تار و پود يك داستان تنيده ميشود به گونهاي كه مخاطب با پيگيري داستان فيلم، آن موضوع خاص را نيز در مييابد. در اين فيلمها، هدف اثرگذاري بر ناخودآگاه مخاطب است و در واقع در بسياري موارد بيننده خود نيز نسبت به آنچه به او آموزش داده ميشود آگاه نيست بلكه همان طور كه اشاره شد به صورت ناخودآگاه پيام را دريافت ميكند. به عنوان مثال انيميشنهاي نيروي انتظامي در آموزش اصول رانندگي و رعايت قوانين در اين گروه قرار ميگيرند. اين فيلمها با اثر بر بخش كودك و والد مخاطب زمينه آموزشي و مورد تاكيد خود را در درون ذهن او نهادينه ميكنند.
به اين شكل درك و دريافت پيام براي بيشتر انديشيدن سهلتر ميشود و تماشاگر ميتواند در موضوع
فرو رود.
از طرف ديگر انيميشن به عنوان هنري كه ريشه در سينما دارد محملي است براي ورود به جهان ناممكنها و شكل دادن به دنياي رويايي و فانتزي كودكانه. به همين دليل هم بچهها تا اين حد از انيميشن لذت ميبرند و به آن علاقه نشان ميدهند اما در درون همه ما كودكي هست كه تمايلاتش هميشه باقي است و ميتواند ما را به چنين دنيايي ببرد. از اين رو انيميشن ميتواند با اثرگذاري برناخودآگاه مخاطب زمينهاي را فراهم كند تا انتقال مفاهيم به شكلي عميق و زيبا صورت پذيرد. اما اين نكته از جنبه اثرگذاري فيلمهاي آموزشي نيز اهميت دارد. لذا بايد با توجه به جميع جهات براي تعليم و تربيت نسل جوان طرحها و نقشههايي كه سودمندي آنها به تجربه ثابت شده است به موقع اجرا شود. (شكوهي، 1366، ص 35)
انيميشنهاي آموزشي غالبا در گروه فيلمهاي غير مستقيم آموزشي قرار دارند كه ذهن را از جنبههاي مختلف درگير ميكنند و اثرشان ماندگار ميشود. از آنجا كه شيوههاي زندگي و رفتاري از زمره روابط اجتماعي محسوب ميشوند بايد اين روابط را مبتني بر ارتباطها و روابط انساني به مخاطب منتقل كرد. در مقام برقراري ارتباط معقول با جامعه، تعليم و تربيت بايد بر شناخت و تبيين ارزشهاي گروهي در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي آن و ايجاد ايمان قلبي نسبت به اين ارزشها مبتني باشد و افراد را در عمل هماهنگ با اين روابط سوق دهد. (شكوهي، 1366، ص 47).
از نظر روانشناسي شخصيت آدمي تا 5 سالگي شكل ميگيرد و روانشناساني ماندن كارن هورناي، توماس هريس و اريك برن، اعتقاد دارند كه پس از اين دوره هر آنچه در درون ذهن انسان ايجاد ميشود تا انتهاي عمر در شخصيت او باقي ميماند. توماس هريس به انتقال اين دريافتهها از نسلي به نسل بعد اشاره ميكند و اعتقاد دارد كه "رفتارهاي جمعي در طول تاريخ از اين طريق شكل ميگيرند و روحيه، طرز عمل و رفتار ملتها را پديد ميآورند." (هريس، 1365، ص 303). در واقع در وجود انسان مقداري نيروهاي حياتي، انرژيها، امكانات و استعدادهاي خاص نهفته است كه اگر شرايط و فرصت مناسب را برايش فراهم سازند اين نيروها و استعدادها خود به خود و به طور طبيعي رشد ميكنند (هورناي، 1364،ص9). هورناي همچنين اعتقاد دارد كه "گرايشهاي گوناگون رفتاري در انسان در دوران كودكي و در نتيجه تاثيرات گوناگون و به هم آميخته عوامل محيطي و عوامل ذهني در شخص پديد ميآيد" (هورناي، 1363، ص 36) همچنان كه نقش بسيار مهم عوامل محيطي را به عنوان عامل اصلي در اين اثرگذاري مطرح ميسازد.از اين رو ويژگيها و عوامل محيطي از جمله تلويزيون كه در دوران كودكي در ذهن اثر ميگذارند، خصوصيات ظاهري و رفتاري فرد را در سالهاي بعد ميسازند. هريس معتقد است در درون ما سه بخش اصلي وجود دارد كه در طول اين سالها شكل ميگيرد، نخست كودك، دوم والد و سوم بالغ. براساس اين نظريه بخش نخست، برداشتهاي ما در كودكي از جهان پيرامون است. دوم، آن چيزي است كه از جانب والدين منتقل ميشود و سوم آن چيزي است كه توسط كودك از مقايسه بين دو بخش اول به آن ميرسد (هريس، 1365، صص26-48)
مثلا زني در 5 سالگي مادر خود را از دست داده و اين ضايعه تاثير بدي بر روحيه او گذاشته است. سالها بعد اگر در 40 سالگي آهنگ لالايي را بشنود كه مادرش براي او ميخوانده، دوباره همان اندوه عظيم در او زنده ميشود، حتي اگر به ياد نياورد كه سر منشا آن اندوه از كجاست. به عبارت بهتر او در ناخودآگاه خود دوباره كودكي 5 ساله مي شود، نه زني 40 ساله (هريس، 1365، ص 15) به همين دليل همه انسانها در درون خود كودكي دارند كه از آن به "كودك درون" تعبير ميشود. يكي از بهترين شيوههاي اثرگذاري برناخودآگاه مخاطب، اثرگذاري بر كودك درون اوست.
انيميشنها به دليل جذابيتي كه براي كودكان دارند يكي از اصليترين اشكال فيلمسازي براي تاثيرگذاري بر كودكان و نوجوانان محسوب ميشوند.
پيامهاي بسياري را از اين طريق ميتوان به ناخودآگاه كودك وارد كرد كه اثر آن سالها بعد خود را نشان ميدهد و فرهنگسازي دقيقا به همين معنا است.
مهمترين عامل در انيميشن "فانتزي" است. اين عامل به فيلمساز امكان ميدهد تا مرزها و محدوديتهاي موجود در فيلم زنده را بشكند و هرآنچه در ذهن دارد به تصوير كشد. همچنين نوع شخصيتپردازي در اين آثار مبتني بر "تيپ"سازي است. تيپ، شخصيتي ساده است كه ويژگيهاي مشخص دارد. اين خصوصيات از پيش تعيين شدهاند و تماشاگر به محض ديدن آنها تمامي خصوصيات ديگرشان را در ذهن ميسازد. اين نكته هم باز امكان پرداختن مستقيمتر به موضوع مورد آموزش را فراهم ميكند. نمونه قديميتر اين شيوه همان كارتونهاي "تنسي تاكسيدو" است كه اشاره شد.
اينكه يك موضوع در كدام گروه از فيلمها بايد مطرح شود به دو عامل بستگي دارد. يكي خود موضوع و ديگري هدف از ساخت فيلم. مثلا اگر موضوع آشنايي با ساختمان مولكول و اتم باشد يا بخواهد خاصيت يك واكسن را در بدن نشان دهد و يا موضوعاتي شبيه به اينها ساختار مستند آموزشي گروه اول (مستقيم) به مراتب تاثيرگذارتر خواهد بود. ضمن آنكه در زمان كوتاهتري پيام را منتقل كرده است. حال آنكه موضوعي مانند مشكل ارتباطي يك نوجوان با والدين در سنين بلوغ با ذكر نمونه در ساختار داستاني بهتر ميتواند مطرح شود. هرچند در همين موضوع نيز ميتوان براي انتقال سريع مفاهيم به ذهن مخاطب از گروه نخست نيز بهره برد (هدف فيلم). بايد توجه داشت كه استفاده از گروه دوم (فيلمهاي غير مستقيم) نيازمند يك فيلمساز توانمند و صاحب خلاقيت است كه از دانش سينمايي بهرهمند باشد.نكته دوم در شناخت و زمينهسازي ساخت فيلمهاي آموزشي، مخاطبشناسي اين فيلمها است. به طور كلي مخاطبان اين فيلمها را ميتوان به شش گروه اصلي تقسيم كرد: خردسال، كودك، نوجوان، جوان، اوليا و مربيان. اين گروهبندي در انتخاب شكل و شيوه ارائه اطلاعات بسيار مهم است. استفاده از اين گروهبندي داراي انعطاف نيز هست و گاه بر حسب موضوع فيلم ميتوان دو يا سه گروه را در كنار هم در مجموعه مخاطبان قرار داد. مثلا ميتوان فيلمي براي گروههاي كودك و خردسال ، كودك و نوجوان يا تماشاگران عام ساخت.در گروه تماشاگر عام بايد به سطح سواد و ويژگيهاي فرهنگي مخاطب نيز توجه كرد زيرا دريافت پيام يك فيلم آموزشي ارتباط مستقيمي با ميزان دانش فردي مخاطب و بنيانهاي فرهنگي او دارد.
نكته سوم در خصوص فيلمهاي آموزشي آن است كه فيلمنامه اين فيلمها بايد از تحقيق و مشاوره كامل برخوردار باشند. بنيان تحقيقي قوي و وجود يك مشاور در كنار نويسنده و سپس كارگردان امري ضروري است كه بايد به آن توجه كافي داشت. ضمن آنكه بهتر است نويسنده و كارگردان خود نسبت به موضوع فيلم آگاهي و اطلاع كامل داشته باشند. بديهي است كه وجود دانش سينمايي و شناخت ابزار فيلم اولين ويژگي مهم كسي است كه در ساخت اين فيلمها قدم ميگذارد.
نتيجهگيري:
از آنجا كه فيلمهاي آموزشي زماني تاثير گذارند كه توسط تماشاگر درك شوند، اين گروه فيلمها عليرغم موضوعات معمولي خشك خود بايد ظاهري جذاب داشته باشند و ضمن آموزش، سرگرم كننده نيز باشند.به طور كلي اگر فيلم آموزشي نتواند به وسيله جنبههاي سرگرم كننده، مخاطب خود را جذب كند كوچكترين اثري بر ذهن تماشاگر نخواهد داشت.فراموش نكنيد كه به قول
زندهياد آويني، "جذابيت، لازمه هر نوع ارتباط است كه دو سو دارد". عدم جذابيت در يك فيلم آموزشي به معني از دست دادن مخاطب، در نتيجه عدم انتقال پيام و در نهايت به هدر رفتن تمامي تلاشهاي دستاندركاران و هزينههاي ساخت فيلم است. انيميشنهاي آموزشي با به كارگيري همه جانبه زمينههاي فوق موفق به اثرگذاري و ماندگاري در اين عرصه ميشوند و ميتوانند آغازي باشند بر راهي كه در عرصههاي گوناگون تداوم يابد. به طوري كه ميتوان از اين شيوه براي انتقال بسياري از زمينههاي رفتاري، رواني و بهينهسازي رفتارهاي اجتماعي كودكان و نوجوانان سود برد.
شنبه|ا|17|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[مشاهده در: www.resalat-news.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 184]
-
گوناگون
پربازدیدترینها