واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: سلسله نشستهاي روايت عهد- نقدي بر نبرد نيچه و مسيحيت-1 رائفيپور: «پروتستانيسم» اشغال فلسطين را مقدمه ظهور مسيح ميداند / جريان شيطانپرستي نوين از دل مسيحيت بيرون آمده است
يك كارشناس حوزه دشمنشناسي گفت: يهود با نفوذ در مسيحيت و شاخهاي از پروتستانيسم را بوجود آورد كه وظيفه خود ميدانست يهوديان را در فلسطين گردآوري كند تا زمينه براي ظهور مسيح آماده شود.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، علي اكبر رائفيپور در چهارمين جلسه از سلسله نشستهاي روايت عهد به بررسي انحراف مسيحيت و آراء نيچه در مورد آن پرداخت.
رائفيپور تاريخ تولد مسيح را مهرماه دانست و گفت: حضرت مسيح بنا بر نگاه انجيل مهر ماه و يا قبل از آن متولد شده است، اما يهوديت فريسي كه دست به تحريف انجيل زده 25 دسامبر را زادروز مسيح ميداند.
وي به اسطوره هروس اشاره كرد و افزود: اسطوره هروس مسيحيان با تولد مسيح از بين رفت، پس آنان سعي كردند از مسيح هروسي ديگر بسازند. هروس همزمان با زادروز خداي خورشيد متولد ميشد؛ يعني اندكي بعد از شب يلدا كه روزها رو به طولانيتر شدن ميرفتند.
تعصب قومي يهود باعث مبارزه آنان با پيامبر اسلام شد
اين كارشناس دشمنشناسي ضمن تشريح برخورد يهوديان با حضرت مسيح يادآور شد: يهود اعتقاد داشت قوم برگزيده خداست و پيامبر از ميان آنان ظهور ميكند، با اين وجود، وقتي مسيح كه از نسل داوود بود در ميان آنان متولد شد و به بزرگان يهود امر كرد از زنا و ربا دوري كنند، او را طرد كردند.
وي افزود: يهوديان در زمان اسلام هم عقيده داشتند پيامبر بايد از نسل آنان باشد، ولي هنگامي كه متوجه شدند پيامبر از نسل بنياسماعيل است به مبارزه با او برخاستند.
رائفيپور به جريان نفوذ يهود در مسيحيت اشاره كرد و گفت: در قرآن معجزاتي براي حضرت مسيح ذكر شده كه در انجيل نيامده است؛ چرا كه انجيل بعد از عروج مسيح نگاشته شده و نميتواند بيانگر تمام حقيقت او باشد، در واقع جريان يهود در مسيحيت نفوذ كرد و آن را واژگون ساخت.
اين كارشناس دشمنشناسي با بيان مسئله جانشيني مسيح ادامه داد: قرار بود بعد از حضرت عيسي پطروس جانشين وي باشد، اما پولس به ميدان آمد و موفق شد خود را تثبيت كند.
مسيحيت فعلي در نتيجه تحريفات شكل گرفت
وي با تاكيد بر چگونگي شكلگيري مسيحيت فعلي افزود: پولس تفاسير خود را آورد و از التقاط آن تفاسير با تفكرات اروپاي آن زمان، دين بسيار عجيبي شكل گرفت، از سوي ديگر كليسا نيز به جاي رجوع به عقل و اصل دين به اين تحريفات دامن زد.
رائفيپور شكلگيري مذهب پروتستان را نتيجه تنفر از مسيحيت دانست و تصريح كرد: جريان كاتوليك به اين روند چنان محكم ادامه ميدهد كه از دل مسيحيت تنفر از مسيحيت بوجود ميآيد و جريان پروتستانيسم شكل ميگيرد، هرچند هيچكدام را نميتوان دين حضرت مسيح دانست؛ زيرا كاتوليك دين پولس و پروتستان دين مارتين لوتر است.
تحريفگران يهودي و ليبرال دموكراسي، از بين برندگان مسيحيت اصيل
اين كارشناس دشمنشناسي با اشاره به اينكه مسيحيت در اروپا نماد دين بود و هنگامي كه عليه مسيحيت شوريدند اصل دين ضربه خورد ادامه داد: با ديدن چند تحريف تمام دين را كوبيدند و پنداشتند مسيحيت تمام دين مي باشد، اين در صورتي است كه اين ماجرا دو سر دارد؛ تحريفگران يهودي و ليبرال دموكراسي كه بر پيكر نيمهجان مسيحيت تاختند.
وي وارد كردن تحريفات در دين را سرآغاز از بين بردن دين عنوان كرد و گفت: سيستم يهود معمولاً اينگونه است كه يكبار با وارد كردند تحريفات يك دين را ميكوبد و بار دوم با استفاده از همان تحريفات دين را بيارزش جلوه ميدهد و سپس ضربه نهايي را وارد ميكند.
شيطانپرستي نوين از دل مسيحيت بوجود آمد
اين استاد دشمنشناسي با تاكيد بر اينكه جريان شيطانپرستي نوين از دل همين مسيحيت و تنفر از آن بوجود آمد، خاطرنشان كرد: شعار يكي از خوانندگان مشهور آنها اين است كه «من ظاهر خود را چنان باطن مومنان مسيحي درست ميكنم.»
رائفي پور افزود: جنبشهايي از يهود كه قائل به پاكسازي نژادي هستند، گناه را اشاعه ميدهند؛ زيرا هيچ قوم ديگري غير از خود را شايسته پرستش خدا نميدانند.
يهوديان مؤسس مذهب پروتستان بودند
وي با بيان اين مطلب كه يهود به خاطر قلت جمعيت نميتوانست از طريق نظامي به مقابله برخيزد، تصريح كرد: يهود به دليل كمي جمعيت خود در مسيحيت نفوذ كرد و شاخهاي از پروتستانيسم را بوجود آورد كه بسيار بنيادگرا بود و وظيفه خود ميدانست يهوديان را در فلسطين گردآوري كند تا زمينه براي ظهور مسيح آماده شود.
اين كارشناس دشمنشناسي افزود: با اين كار دو راه باقي ماند؛ مسيحيان يا كاتوليك بودند كه با تحريفات صورت گرفته به راحتي به يهوديان ميتاختند يا پروتستان بودند كه خود شاخهاي از يهود است.
نيچه، انديشمندي كه قائل به تباهي خدا بود
رائفي پور نيچه را يكي از انديشمندان غربي خواند و گفت: نيچه پدري كشيش داشت و در خانوادهاي كاملا مذهبي رشد كرده بود.
وي با بيان انديشههاي نيچه گفت: نيچه در بخش 25 كتاب حكمت شادان انديشههاي خود را چنين بيان ميكند كه «آيا داستان ديوانهاي را نشنيدهايد كه با چراغ در روز روشن به دنبال خدا ميگشت و پيوسته بانگ برميآورد كه خدا را ميجويم كه اين كار بسياري را به خنده واداشت. يكي پرسيد مگر خدا گمشده؟ ديگري پرسيد مگر خدا بچه يا آواره است؟ و غريو خنده و شادي همه جا را گرفت. او به ميان جماعت پريد و گفت: من خود ميگويم خدا كجاست، من و شما يعني ما او را كشتيم، همه ما قاتل اوييم، اما چگونه چنين كرديم؟ آيا تباهي خدايان را درك نميكنيد؟ آري خدا نيز تباه ميشود، ما او را كشتيم، حال چگونه خود را تسلي دهيم؟»
رائفيپور گفت: آنزمان در اروپا آنارشيست محض حاكم بوده است، بايد ديد آيا ايراداتي كه نيچه طرح ميكند به اصل دين برميگردد يا به مسيحيت؟
اين كارشناس دشمنشناسي به بيان فراز ديگري از انديشههاي نيچه پرداخت و گفت: به عقيده نيچه «نبايد مسيحيت را با زيور آراست و از پليديهاي آن كاست؛ زيرا تمام غرايز انسان را تارانده و تنها و تنها بدي را به جا گذاشته است و اينچنين انسان نيرومند را تبديل به انسان پست ساخته است.»
وي با اشاره به اينكه در مسيحيت غريزه شيطاني دانسته ميشد، اضافه كرد: در مسيحيت اصل بر ازدواج نكردن بود، حتي در صورت ازدواج طلاق وجود نداشت، مگر آنكه يك طرف غيرمسيحي و يا زناكار بود.
رائفي پور به بازخواني بخش ديگري از انديشههاي نيچه پرداخت و گفت: نيچه معتقد است كه «مسيحيت از تمامي ضعيفانو فرومايگان و ناتوانان جانبداري كرده و خرد تمامي سرشتهاي قدرتمند را به تباهي كشانده و به انسان آموخته است بالاترين ارزش هاي انساني را تباهي و گمراهي بپندارد. فلاكتبارترين نمونه آن پاسكال است كه گمان ميكند خرد خود را بر اثر گناه موروثي از دست داده است.»
اين كارشناس دشمنشناسي با تاكيد بر اينكه مسيحيت انسان را ذاتاً گناهكار ميداند، افزود: گناه ازلي در نگاه مسيحيان همان خوردن از ميوه ممنوعه علم است كه تا ابد بر دوش تمام آدميان قرار دارد؛ به طوري كه حتي نوزاد در بدو تولد گناهكار است.
نيچه مسيحيت را دين ترحم ميداند
رائفيپور بيان انديشههاي نيچه را چنين ادامه داد كه: «من هر چه از بند اخلاق رهاست را در نظر دارم، من تباهي را آنجا حس كردم كه تا كنون بشر آن امور را سرچشمه فضيلت دانسته. من تباهي را درك كرده و ادعا ميكنم تمام ارزش هايي كه مطلوب آمال بشر است به نهايت فاسد است.»
وي ضمن تاكيد بر اينكه نيچه از اين چند تحريف نتيجه كلي ميگيرد و اخلاق را ذاتا ناپسند ميداند با نقل قول از نيچه گفت: «مسيحيت را دين ترحم ميدانم، ترحم در تضاد با تحريكات قدرتبخش زندگي قرار دارد، با هر ترحمي قدرتي از دست ميرود و با هر ترحم ديگري اين روند شدت و فزوني مييابد و باعث رنج در زندگي ميشود.»
ادامه دارد...
شنبه|ا|17|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]