واضح آرشیو وب فارسی:ايران: كارشناسان و حقوقدانان درباره خشونت در خانواده ميگويند تحليل پديده همسركشي
فرناز قلعهدار: نگاهي به آمار جرائم و جنايتها در كشور به خصوص كلانشهرها نشان ميدهد پروندههاي قتل به خصوص قتلهاي خانوادگي روندي رو به افزايش داشته است. چندي قبل يكي از مسئولان ارشد نيروي انتظامي آمار قتلهاي خانوادگي را 60 درصد اعلام كرد و اين يعني به خطر افتادن امنيت نهاد خانواده و متزلزل شدن پايههاي اجتماع سالم. چرا كه خانواده ركن اصلي جامعه است. پس وقتي در خانواده خشونت و جرم ميان زوجين حكمفرما شود جامعه نيز دچار آسيبهاي جدي ميشود. خانوادهاي كه مقدسترين و امنترين مكان براي آسايش افراد است وقتي به كانون بحران تبديل شود بايد در تمام جامعه احساس خطر كرد.
بررسيها نشان ميدهد به طور متوسط در هفته حدود سه يا چهار قتل خانوادگي در تهران رخ ميدهد كه بيشتر آنها مربوط به همسركشي است. چند روز قبل مردي ميانسال در اقدامي جنونآميز همسرش را در آستانه طلاق كشت. در جريان بررسي اين جنايت مشخص شد قاتل پس از 20 سال زندگي مشترك، همسر موقت اختيار كرده و همين موضوع عاملي براي تشديد اختلافهاي زن و شوهر شده بود. سرانجام نيز همسر اول درخواست طلاق داد. اما مرد كه از اين اقدام همسرش خشمگين شده بود او را با ضربههاي كارد به قتل رساند. در پروندهاي ديگر كه تنها به فاصله چند روز از اين جنايت رخ داد مرد جواني كه به علت مصرف مواد مخدر صنعتي از نوع شيشه دچار توهمات شديد شده بود به تصور اينكه همسر جوانش به وي خيانت ميكند او را در خانه حلقآويز كرد. وي قصد داشت مرگ همسرش را خودكشي نشان دهد اما در تحقيقات جنايي راز اين جنايت شوم نيز فاش شد.
در پروندههاي ديگري نيز با قتل مردان به دست همسرانشان يا همدست آنها روبهرو هستيم، يكي از قضات ويژه قتل دادسراي جنايي تهران ميگويد: «در پروندههاي همسركشي ميتوان گفت حدود 100 درصد مردان كه مرتكب قتل همسر ميشوند مباشر هستند يعني به تنهايي دست به جنايت ميزنند اما در مورد زنان به طور معمول اين رقم به 33 درصد ميرسد يعني زنان به طور عمده با همدستي فرد ديگري مرتكب قتل ميشوند پس اغلب اتهام معاونت در قتل دارند.
علل افزايش همسركشي
آرش سيــفي حقـــوقدان و داديار اظهارنظر دادسراي جنايي تـهران كه روزانه به پــروندههاي مختلف قتل رسيــــدگــي ميكند دربـاره علل همسركشي ميگويد: «هنگام بررسي دقيق پرونده قتلهاي خانوادگي بويژه همسركشي به علل مختلفي در بروز اين جنايتها ميرسيم اما عمدهترين علت چنين جنايتهايي تزلزل روحي و رواني فرد است كه اين تزلزل ناشي از بيتوجهي عاطفي و جنسي زوجين نسبت به يكديگر است.
هنگام گفتوگو با متهمان زن يا مرد آنها انگيزه اصلي همسركشي را كمبود محبت و بيتوجهي عاطفي از سوي طرف مقابل عنوان ميكنند كه در برخي موارد اين بيتوجهيها باعث تزلزل روحي و رواني فرد مقابل ميشود يا او را به سمت نخستين فردي كه سرراهش قرار ميگيرد و به او ابراز محبت ميكند سوق ميدهد. همين موضوع نيز خود پيامدهاي ناگوار بسياري به دنبال خواهد داشت كه يكي از آنها قتل است. يعني وقتي زن به خيانت شوهرش پي ميبرد يا مرد متوجه روابط پنهاني همسرش با مرد ديگري ميشود چنانچه دچار مشكلات روحي و رواني نيز باشد جرقه ارتكاب قتل در ذهنش روشن ميشود و زندگي خود و اطرافيانش را به آتش ميكشد.
به گفته قاضي جنايي از ديگر علل قتلهاي خانوادگي بويژه همسركشي ميتوان به ازدواجهاي اجباري، كمبود محبت در دوران طفوليت و قبل از ازدواج، نداشتن تعادل رواني كه گاه ناشي از مصرف مواد مخدر بويژه شيشه و روانگردانها است، بيماريهاي جنسي، نبود آموزشهاي لازم قبل از ازدواج و ازدواج در سنين پائين اشاره كرد. قاضي سيفي اظهار ميدارد: از آنجا كه هميشه پيشگيري بهتر از درمان است بايد گفت متأسفانه در جامعه ما به جاي پيشگيري كه همانا ارائه آموزشهاي جامع و مؤثر از دوران كودكي به دختران و پسران است فقط به فكر درمان بيماريهاي روبه افزايش هستيم. حال آنكه ريشه مشكلات بايد شناسايي و خشكانده شود. بنابراين بهتر است تمامي نهادهاي آموزشي، فرهنگي و اجتماعي كشور دست به دست يكديگر داده و با آموزشهاي بنيادين و از سنين كودكي حتي دبستان مهارتهاي درست زندگي كردن، رعايت اخلاق و احترام و داشتن روحيه گذشت و صبر را به بچهها بياموزند. به طور قطع رسانه ملي نيز ميتواند نقش مهمي در اين رابطه ايفا نمايد. ساختن سريالها و برنامههاي آموزشي تحت نظر كارشناسان و متخصصان اجتماعي از جمله روانشناسان، آسيبشناسان، جامعهشناسان و ساير تخصصها بسيار سازنده و مؤثر خواهد بود.
قاضي سيفي در ادامه با بيان اينكه متأسفانه خانوادهها شناخت درستي از پديده طلاق در جامعه ندارند ميگويد: بسياري از خانوادهها طلاق را امري ناشايست ميدانند كه اين موضوع نشان از نگاه متعصب و سنتي آنها دارد. درست است كه طلاق امري ناپسند به شمار ميرود اما در برخي موارد بهترين راهحل و راه پيشگيري از جرايم جبرانناپذير از جمله قتل محسوب ميشود. بنابراين حتي ارائه آموزشهاي لازم درباره طلاق كارشناسي شده نيز امري مهم در جامعه است كه رسانهها بايد به اين مسائل نيز بپردازند.
قتلهايي كه قابل قبول نيست
متأسفانه يكي از جملات رايجي كه بارها در دادسراي جنايي يا دادگاههاي كيفري از زبان مردان همسركش شنيده ميشود اين است «حقش بود بايد كشته ميشد». برخي از اين افراد بنا به دلايلي مرگ را حق همسرانشان دانسته و از جنايت پشيمان نيستند. آنها تصور ميكنند چنانچه همسرشان را به خيانت متهم كنند از مجازات قصاص نجات پيدا ميكنند. اين در حالي است كه طبق قانون مجازات اسلامي همسركشي با قصد قبلي و به عمد از مصاديق مواد 205 و 206 قانون مجازات اسلامي بوده و در صورت تقاضاي اولياي دم مجازات قصاص به دنبال دارد. اما گذشته از بحث قانوني و مجازات مرتكبين، عاملان جنايتها چه خانوادگي باشد چه غيرخانوادگي افرادي پرخاشگر محسوب ميشوند.
دكتر مسعود غفاري - روانشناس و مشاور خانواده - نيز ميگويد: «به اعتقاد من هيچ علت و انگيزهاي توجيهكننده قتل بويژه قتل همسر نيست و متهم هر دليلي براي كارش بياورد توجيه مورد پسندي نخواهد بود و قابل قبول نيست. اما مسلم است اين افراد پرخاشگر و داراي اختلالات رواني هستند. اگر ميخواهيم شاهد چنين جرايم و جنايات هولناكي نباشيم بايد آنقدر فرهنگ مردم را بالا ببريم و درباره ازدواج، زندگي مشترك و حتي طلاق به دختران و پسرانمان آگاهي بدهيم كه وقتي پس از ازدواج پي بردند قادر به ادامه زندگي مشترك نيستند و از زندگي با هم راضي نبوده و لذت نميبرند طلاق بگيرند. به واقع در چنين مواقعي طلاق بهترين گزينه است. زوجها بايد بدانند طلاق پايان زندگي نيست بلكه پايان ازدواج است. آن هم ازدواجي كه نبايد رخ ميداد پس بايد با آگاهي و شناخت درست ازدواج كرد و براي تحقق اين هدف بايد بچهها به شكل صحيح تربيت شوند. براي درست تربيت شدن نيز بايد درست آموزش ديد و در خانواده رشد كرد.
پنجشنبه|ا|15|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]