واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اما، آنچه از وی در خاطر ماست و ما را وا میدارد كه تحسینش كنیم، به دوران بازنشستگی و كهولتش باز میگردد؛ ایامی كه عزم ماندن در وطن میکند؛ چیزی در... چه بینشاط بهاریستنوروز امسال با تشویش بیماری پرویز ملكی گذشت. سلامتی با چه سرعتی میرفت كه كالبد خاكیاش را واگذارد. به یكباره پیكرش، كه عمری را ایستا و خوشمنظر مینمود، رنگ فرسودگی گرفت، و بی آن كه فرصت دیداری دوباره به دوستان دهد، به ملكوتی پیوست كه سرنوشت محتوم همه ماست. خاطراتش را اما میبایست پایید. خاطراتی كه همگی خوشاند؛ چون كه صاحب آنها مردی بود، نیك و فقدانش از این بابت، كه دیگر یک خوب در میان ما نیست، بس غمانگیز است. پرویز ملكی، متولد 1316 تبریز، نسبتی داشت با بزرگان علم و عرفان از جمله آیتالله ملكی تبریزی، كه گاه به نیكی از او یاد میكرد. دیپلم متوسطه را در تهران و از مدرسه البرز گرفت. پس از آن رشته كشاورزی را در امریكا و در دانشكده مینیاپولیس طی کرد. اما، اینها فقط فتح بابی است تا وی آینده انسانی- اما پرمخاطرهاش- را در سازمان ملل و در ذیل سازمان عمران و توسعه ملل، آغاز كند. از پی همین شغل بود كه برای اولین بار، در 1967، جهت اصلاح كشاورزی بومی، راهی سودان شد. از این پس مأموریتهایی به كرّات به كشورهایی نظیر عراق، تونس، فیلیپن، سریلانكا و كشورهای امریكای لاتین، ... داشت. حضور مؤثر و خلاقانهاش سبب شد با طرح و ارائه ایدهها و پروژههای جدید، مدیران سازمان ملل را مجاب كند، برای توسعه در زمینة برخی از مسائل زیستی و اقتصادی مناطقی از جهان، همکاری کنند. طرح خوداشتغالی زنان در هند و بنگلادش یکی از همین پروژههاست. خاطرات خوشی داشت از همكاری و دوستیاش با محمد یونس، برنده جایزه صلح نوبل (2006)، كه ابتكار عملش در فقرزدایی برای مردم بنگلادش شهره عام است. البته، پرویز ملكی سالهای مدیدی بود كه در میان ما نبود. مرد دنیادیدهای بود که هر چه در توان داشت، به كار بسته بود. اما، آنچه از وی در خاطر ماست و ما را وا میدارد كه تحسینش كنیم، به دوران بازنشستگی و كهولتش باز میگردد؛ ایامی كه عزم ماندن در وطن میکند؛ چیزی در حدود همین هفت- هشت سال اخیر. میگفت، علاقهمندی من به آثار هنری با خرید تابلویی از فریده لاشایی شروع شد. بعد از آن دلبسته آثار هنری شدم. بیهودگی را نمیپسندیدم. پس با مشورت، به دوستانی برخوردم كه فروش آثار هنری و نگارخانهداری كارشان بود. با یكی همرأی شدم و نگارخانه هما تأسیس شد. پرویز ملكی، پدیده تازهای بود در كار جدید خود، خوشحساب و صاحب روابط فرهنگی. اما بیش از همه، خوشخلقی و صمیمیتش سبب میشد كارساز شود. تا دست رفاقت میداد، آنچه داشت در طبق اخلاص میگذاشت. نگارخانه هما، ذیل وجود او، نه تنها مكانی برای عرصه آثار هنری، كه پاتوقی بود برای حضور هنرمندان و بحثوجدل در باب مسائل روز. نه تنها در محیط نگارخانه كه میهمانداری وی را بسیاری در خانهاش آزمودهاند. با این استعداد، او بسیار زودتر، روابطی یافت، كه دیگر همكاران، در طی چندین و چند سال، هنوز بهرهای از آن ندارند. هنرمندان، نویسندگان، مطبوعاتیها، نگارخانهداران، ... همگی بخشی از حلقه روابطش به حساب میآمدند، و گمان ندارم كه تاکنون حتا یكی از این رابطه نادم شده باشد. آشنایی به چند زبان، سبب میشد تا به خوبی از پس كارها برآید و مثلاً بداند كه در مراودات و حراجیهای خارجی چه میگذرد. با مدیریت او بود كه چندین مراسم را مشتركاً در نگارخانه هما برپا كردیم: یزرگداشت و ختم استاد محمدعلی شیوایی (كاكو)، بزرگداشت اردشیر محصص، بزرگداشت سركار خانم معصومه سیحون- كه از ابتدا با ایده او شكل گرفت- و مراسم رونمایی كتاب. از نظر دور ندارم؛ باز شدن پای چند هنرمند دور از وطن كه توأم با شادمانی بیحساب بود. یادم هست، بارهاوبارها از سهم نگارخانه خود، چشمپوشی كرد تا سهم هنرمندان كامل باشد. و چه بسا اوقاتی كه، نگرانی هنرمندان را با خرید چند تابلو پایان میداد و حتا با خریدهای پیاپی، متولی بخشی از زندگی آنان میشد. همواره قدری از اندوهی را كه بر زبان میآورد، به اقتصاد ناموزون هنرمندان، بازمیگشت. تمول خود را نوعی شرمندگی میپنداشت. وطنش را دوست داشت. دكتر مصدق را عاشقانه میستود. شنیدم از این كه، درمان در امریكا، رخصت آخرین دیدار با دوستان و مرگ در وطن را از وی دریغ کرده، آشكارا غم خود را ابراز میكرده است. نه لب گشایدم از گل نه دل كشد به نبید چه بینشاط بهاریست كه بیرخ تو رسید یادش گرامی تهیه شده توسط: مجله تندیس/ محمدحسن حامدی /culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: نكوداشت هنرمندی فرهیخته رفیق ممیز هم رفت گفتوگو با آیدین آغداشلو به بهانه درگذشت بیوك احمری به بهانه دومین سال خاموشی هنرمند معاصر، عمران صلاحی پنجم آذر؛ سومین سال درگذشت استاد مرتضی ممیز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]