واضح آرشیو وب فارسی:قدس: خرده فرهنگها
دكتر عبدالحسين خسروپناه
آگاهي از جريانهاي فكري _ فرهنگي معاصر ايران ضرورت غير قابل انكاري است كه متأسفانه بعد از گذشت سي سال از پيروزي
انقلاب اسلامي ايران، هنوز پيرامون آن، پژوهش جامع و گسترده اي صورت نگرفته است بنابراين در اين نوشتار سعي شده است برخي از خرده فرهنگها را كه در فرهنگ عمومي كشور تأثيرگذار بوده اند مورد بررسي قرار گيرد.
يك دسته از جريانهاي فرهنگي در كشور «خرده فرهنگها» هستند؛ مثل گروه رپ، متال يا هوي متال و راك. اين گروه ها جنبه فكري چنداني ندارند، اما پشتوانه فكري دارند و در آثاري كه منتشر مي كنند پشتوانه فكري آنان هويداست. البته هر كدام از گروه هاي پيشگفته، زير مجموعه هايي دارند؛ مثلاً گروه رپ، زيرمجموعه اي به نام «گروه هامر» دارد، يا هوي متال ها زيرمجموعه هايي به نام «باكره فلزي»، «قاتل»، «گروه دختران» و «نيروانا» دارند.
نيروانا، حقيقت مقدس بوداييان است كه معتقدند انسان در اثر رياضت به آن مي رسد. اين گروه ها در كشورهايي مثل آمريكا به يك فرهنگ اجتماعي تبديل شده و وارد جوامع اسلامي نيز شده است. برخي از گروههاي هوي متال، بي بندوباري جنسي را به صورت علني و آشكارا ترويج مي كنند. اين گروههاي فرهنگي در دهه 1980 ميلادي، در اعتراض به نژادپرستي و با شعار صلح و آزادي، عليه وضع موجود آمريكا قيام كردند، يعني عمر چنداني ندارند. در اصل، سياه پوست هاي آمريكا، چون با وضع موجود آمريكا موافق نبودند، اين جريانها را ايجاد كردند و براي مبارزه با نژادپرستي شعار صلح و آزادي را پيشنهاد دادند تا بتوانند حق خود را از دولت وقت بگيرند.
شيوه مبارزه اينان نيز راه پيمايي بود و از بعضي آوازها و آهنگها نيز استفاده مي كردند و اشعار خاصي را مي سرودند. كم كم، دولت آمريكا به اين جريانهاي معترض، جهت داد و منحرفشان كرد و آنها را در مسير مسائل اخلاقي انداخت؛ يعني گروههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي به يك سري خرده فرهنگهاي مبتذل تبديل شدند كه مسايل مبتذل اخلاقي را ترويج و تبليغ مي كنند. اين گروهها علايمي ظاهري دارند. شايد جواناني را ديده باشيد كه محاسن لنگري براي خودشان درست مي كنند؛ در واقع محاسنشان را مي تراشند و خطي در محاسن خود به حالت لنگر كشتي درست مي كنند. اين يكي ازعلامتهاي هوي متالهاست. پيراهن و لباسهاي مخصوص وسايتهاي متنوعي هم دارند؛ و به طور جدي هم فعاليت مي كنند. نمي گويم اينها در كشور ما جريان شايعي هستند؛ اما دست كم گرايشي هستند كه جوانان مسلمان را به خود جذب مي كنند.اولين وجه اشتراك همه اين گروه ها برخورداري از ايدئولوژي نيهيليستي است. همه اين گروه ها پوچ گرا هستند و مي گويند: بحثهاي هدف آفرينش و كمال انسان و قرب به خدا و... را كنار بگذاريد. اين عالم، بي هدف و بي معناست و ارزش زيستن هم ندارد؛ حتي اين پيام را به فيلم هم درآورده اند. در فيلمي نشان مي دهند كه مثلاً بچه اي در صحرا و بياباني برهوت به دنيا مي آيد؛ سپس بزرگ مي شود؛ رشد مي كند و به دنبال هدف و گمشده اي مي گردد. تا زماني كه محاسن و موهاي سرش سفيد مي شود، ولي به هيچ چيزي نمي رسد و در پايان به ديواري مي رسد كه پشتش عدم و نيستي است؛ يعني پوچ گرايي. اين طايفه، كتابها و آلبومهايي مانند: نابخشوده (حاوي اشعار متال) منتشر كرده اند كه با همين اشعار، خواننده هايشان موسيقي اجرا مي كنند. بعضي از تصاوير خواننده هايشان را هم در آخر كتاب منتشر كرده اند. اشعارمتال با مضامين پوچ گرايي و نيهيليستي تدوين شده است. در قسمتي از اين كتاب چنين آمده است: «پريدن درون آتش؛ آن پايين در اعماق، منزل آتشين من است. ناقوس فراخواني به صدا درمي آيد و تو و تمام ساكنين زمين را وسوسه مي كند تا به گناهي كه ما انجام مي دهيم بپيونديد. كاري است كه بايد انجام شود.» تا بعد كه مي گويد: «پس بيا و به درون آتش بِپَر. يك تاريكي، يك ظلمت، دنياي آتشين، دنياي بي معنا، با جهنم در چشمانم و مرگ در رگهايم، پايان راه نزديك است». اين كتابها با اين پيامهايشان با تيراژهاي بالايي هم منتشر مي شوند، ايدئولوژي پوچ گرايي، نيهيليستي، بي معنايي و بي هدفي؛ همان درد بي درماني است كه امثال صادق هدايت را به خودكشي واداشت. اگزيستانسياليستهاي الحادي، مثل «آلبركامو»، «نيچه» و «كافكا» و امثال اينها همه پوچ گرا شدند و در نهايت هم يا خودكشي كردند و يا مثل نيچه ديوانه شدند.
دومين وجه اشتراك اين گروه ها، انحرافات جنسي و اخلاقي و آلودگي هاي اجتماعي است. اين گروه ها، هم آلودگي جنس بازي را رواج داده و با ترويج موسيقي هاي متال و راك، در آلودگي هاي اخلاقي غوطه ورند.
سومين وجه اشتراك اين جريان، دين ستيزي است. اين گروهها، دين گريز نيستند؛ نمي گويند ما كاري به دين نداريم؛ اين ها دين ستيزند؛ يعني قدم به قدم با دين مبارزه مي كنند؛ مثلاً در فيلم هايشان نمايان است وقتي موسيقي اجرا مي كنند و اشعارشان را با آن احساسات و عواطف خاص خود مي خوانند، انجيل را در دستشان مي گيرند، برگه هاي انجيل را پاره و پرت مي كنند؛ پيامشان اين است كه ما ضد دين هستيم؛ اين طايفه، همين بي حرمتي را در بعضي از جوامع اسلامي، نسبت به قرآن انجام داده اند، چون پوچ گرا هستند و دين را مهم ترين مانع پوچ گرايي مي دانند وبه همين دليل با دين مبارزه مي كنند.
يكي ديگر از گرايشهاي جريان خرده فرهنگها كه چند سالي است در ايران هم آشكار شده، جريان شيطان پرستي است. شيطان پرستها، سايتهاي متنوعي هم دارند و تبليغ مي كنند؛ البته گاهي هم مي گويند: واقعاً ما شيطان را نمي پرستيم؛ اما در تبليغ شيطان تلاش مي كنند. كاركرد شيطان، ايجاد شر، گناه، معصيت و تخلف از اوامر و نواهي الهي است. اين گروه، كاركردهاي شيطان را انجام مي دهند. كتابها و سايتهاي اين جريان را هم با رنگهاي تيره و تندي منتشر مي كردند كه در واقع تأثير روان شناختي تاريكي، ظلمت و امثال اينها را نشان مي دهد. اينها هم از گروه هاي معاند و دين ستيزند و كاملاً با دين در تعارض و چالش هستند. حالا ببينيد ما با چه دنيايي روبه رو هستيم. بي ترديد اكنون ما در معرض يك شبيخون فرهنگي هستيم، نه تنها تهاجم فرهنگي؛ و بايد بيدار شد و كارهاي روزمره را به برنامه هاي بلند مدت تبديل كرد. وظيفه شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي عالي حوزه در مقابله با اين جريانها چند برابر مي شود.
دوشنبه|ا|12|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]