واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: بلز پاسكال و جدال سنت و تجدد
بلز پاسكال و جدال سنت و تجدد
ليلا نعمتي
بلز پاسكال (blaise pascal) دانشمند و رياضيدان فرانسوي است كه در سالهاي 1623 تا 1662 ميزيسته است. وي نويسنده كتاب تأملات و رسالهاي درباره خلأ
مي باشد. وي از نويسندگاني است كه به عنوان حكيم الهي و دانشمند علوم دقيقه به بحث جدال قدما و متأخرين و اهميتي كه مرجعيت و سنت در مباحث علوم نقلي در قياس با دانش هاي عقلي دارد، اشاره كرده است. با بررسي كتاب رسالهاي درباره خلأ، مي توان ديدگاه و نظريات او درباره نسبت ميان سنت و تجدد دريافت. او در كتاب خود به موضوعات و مسائل تازهاي در باب روابط علمي ميان نظريه پردازان قديم و دانشمندان علم جديد مي پردازد و بيان مي كند كه جهت رشد علم و پيشرفت دانش بايد از چه روشهايي استفاده كرد تا در عين استفاده از ديدگاههاي كهن، بتوان به انديشه هاي نو و تفكرات جديد دست يافت.
پاسكال، به عنوان دانشمند علوم دقيقه، از نتايج نامطلوب مرجعيت قدما و مانعي كه استناد به نوشته هاي آنان مي توانست در راه گسترش دامنه دانش جديد ايجاد كند، آگاهي داشت، زيرا چنانكه او مي نويسد، گاه استناد به "متن نويسندهاي مي تواند قوي ترين دليلها را ويران كند." پاسكال تمايزي ميان دو دسته از علوم يعني دانش هاي نقلي و علوم برهاني قائل است و دانش نقلي را در رديف علومي قرار مي دهد كه وابسته به حافظه و تاريخياند و به اين اعتبار، موضوعي جز آنچه پيشينيان نوشتهاند، ندارند. دومين گروه دانش هاي برهاني هستند كه موضوع آنها جستجو و كشف حقايق پنهان است. پاسكال در علوم نقلي، بويژه در الهيات، مرجعيت قدما را كافي مي داند و مي نويسد:
"در مواردي كه مي خواهيم تنها نظر نويسندگان را بدانيم، به عنوان مثال، در مباحث مربوط به تاريخ، جغرافي، حقوق، زبان ها و بويژه الهيات و سرانجام، درباره همه مباحثي كه اصل آنها امر واقع يا تعليم الهي يا انساني است، به ضرورت بايد به كتاب ها مراجعه كنيم، زيرا هر آنچه مي خواهيم بدانيم، در كتابها آمده است. بديهي است كه از اين كتابها
مي توان درباره آن مسائل علم كامل را به دست آورد و چيزي نميتوان بر آن افزود."در برخي دانشها، مانند علوم زبان شناسي، تاريخي و حقوقي، تنها كسي كه مرجعيت دارد، مي تواند به ما توضيح دهد. اما الهيات دانشي است كه مرجعيت نقش اساسي در آن ايفاء مي نمايد، تنها مرجعيت (autorite) امانتدار حقيقت است و پاي چوبين استدلال را به ساحت آن راهي نيست. قدما، در مباحثي كه در حوزه حسّ و استدلال قرار مي گيرد، تنها اصول را مطرح كردهاند و دانشمندان هر دوره بايد به كمك عقل و با استفاده از تجربه و استدلال، اين علوم را كامل سازند و نتايج تحقيقات و تلاش هاي علمي خود را در اختيار آيندگان گذارند. در اين دسته از علوم كمال به زمان و رنجي وابسته است كه دانشمندان به خود مي دهند، تا بتوانند دستاوردهاي قدما را تكامل بخشند.
پاسكال، بي آنكه بخواهد اهميت و نقش نظر قدما و مرجعيت در دانش هاي نقلي و الهيات را نشان مي دهد و تلاش
مي كند با تمييز ميان علوم نقلي و تجربي بيان كند كه در مباحث مربوط به طبيعيات استناد برخي به تنها مرجعيت به عنوان دليل به جاي استدلال يا تجربه به همان اندازه حاكي از سوء نيت است كه استناد برخي ديگر به برهان به جاي مرجعيت كليسا. تقليد در قلمرو طبيعيات موجب شده است برخي متأخران نتوانند به كشفي در قلمرو دانش هاي تجربي دست يابند. چنانكه برخي گسسته خردي را به جايي رساندهاند كه در قلمرو علوم نقلي و الهيات بدعتهايي وارد مي كنند. (produisent des nouveautes) اما شگفت اينكه امروزه به همان اندازه به بدعت در الهيات ارج گذاشته
مي شود كه هر كشفي در طبيعيات مايه بيزاري كساني ميشود كه به پيروي از نظرات قدما در اين باره عادت كردهاند.
نوآوري در امور دنيوي و طبيعيات براي تكامل بخشيدن به علوم به همان اندازه مهم و لازم است كه بدعت در قلمرو الهيات مضر تلقي مي گردد، به نحوي كه اگر قدما جرأت به خرج نمي دادند، چيزي بر دانشهاي پيشينيان خود بيفزايند، و اگر معاصران آنان مانعي بر سر راه ايجاد مي كردند، خود و ديگران از نتايج علوم آنان بيبهره مي ماندند. از آنجا كه قدما از علوم پيشينيان سود جستهاند و دليري راه را بر آنان باز كرده است تا به موفقيت هايي نايل آيند. از اينرو تمامي افراد بايد دانشهايي را كه به آنها رسيده است، نه هدف، بلكه وسيله بررسي هاي خود تلقي نمايند و با تقليد از قدما بر آنان پيشي گيرند.
رفتار افراد و دانشمندان در قبال قدما نبايد با رفتار آنان در قبال پيشينيان خود تفاوت داشته باشد. زمان عامل پيشرفت و تكامل است و به تدريج رموز نهاني و پنهان طبيعت را بر انسان آشكار مي كند، همچنان كه تجربهها، به عنوان يگانه اصول طبيعيات، كليد فهم رازهاي آن را عرضه مي كنند. هر فرد انساني، هر روز و بشريت، با گذشت زمان، در دانش خود پيش ميروند و از اين رو، احترام ما نسبت به قدما وجهي ندارد، زيرا بشريت با زمان پيش رفته، از دوره كودكي خود دور شده و به كهنسالي رسيده است.
به دنبال بلز پاسكال دانشمند و فيلسوف ديانت، در فرانسه، جدال قدما و متأخرين در قلمروهاي ديگر، از جمله ادبيات، از سرگرفته شد و بويژه در نظريه ادبيات ميان هواداران اسلوب سنتي و شيوههاي متأخرين جدالي شروع گرديد كه نزديك به يك قرن ادامه پيدا كرد و هر گروه در دفاع از ديدگاههاي خود رسالههاي بسياري پرداختند.
از ديد پاسكال فقط دانشهاي برهاني در صدد جستجو و كشف حقايق پنهان هستند، در حالي كه هدف تمامي علوم اعم، از علوم برهاني و دانش نقلي كشف حقايق و
واقعيت هاي پنهان جهان هستي و دستگاه آفرينش است. پاسكال در علوم نقلي يعني تاريخ، جغرافي، حقوق، زبانها و بويژه الهيات مرجعيت قدما را كافي مي داند، در حالي كه اين علوم نيز در طول زمان، در كنار علوم تجربي و طبيعيات رشد يافتهاند و پيشرفت آنها و افزايش تحقيقات علمي در اين گونه علوم، باعث افزايش كاربرد و كارايي آنها در حيات بشري گشته است.
منابع:
مجموعه انديشه سياسي (1)، جدال قديم و جديد، سيد جواد طباطبايي، تهران: نشر نگاه معاصر، 1382.
تاريخ قرون وسطي و رنسانس، محمد ايلخاني، تهران: سمت، 1382.
دوشنبه|ا|12|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]