واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: اختلاف و رقابت؛ آري اما اينگونه!
ايران- دكتر محسن اسماعيلي:
چهارم ربيع الاول روز رحلت شيخ يوسف بحراني،فقيه برجسته تاريخ شيعه بود.
زندگي او از جهات گوناگون علمي و اخلاقي ميتواند مورد مطالعه و درس آموزي باشد. اما آنچه در اين يادداشت محور بحث است الگوبرداري از رفتار آن عالم رباني در اختلاف و رقابت است. او نشان داد چگونه ميتوان در اوج اختلافهاي فكري، حتي مبنايي اخلاق را حاكم كرد و در گرما گرم رقابتها، انصاف و عدالت را فراموش نكرد.
1- براي روشن شدن موضوع، اشاره به يك نكته تاريخي گريزناپذير است. چند قرن پيش يك جريان فكري در حوزههاي علميه شيعه پديد آمد و رواج يافت كه به رغم ظاهر مقبول و موجه داراي باطني نامعقول و منحرف بود. «اخباريگري» با شعار ظاهرگرايانه معتقد بود اساس مكتب بر احاديث و روايات اهلبيت استوار است و تا آنجا پيش رفت كه برخي از آنان استدلال به قرآن، حتي در موارد بديهي را نيز جايز نميدانستند.
استاد مطهري اخباريين را جريان مهم و خطرناكي مينامد كه با انكار حجيت عقل و با اين بهانه كه فهم قرآن مخصوص اهل بيت است، تنها بر ظواهر روايات (و به تعبير خودشان قالالباقر و قالالصادق) اكتفا ميكردند. آنان به دليل همين عقايد عوامپسند رشد سريعي يافتند و «اگر گروهي از علماي مبرز و دلير نبودند و جلوي اين جريان نميايستادند و آن را نميكوبيدند، معلوم نبود كه امروز چه وضعي داشتيم.»(مجموعه آثار، ج 20، ص168)
شهيد مطهري با اشاره به «جنگها و آدمكشيهايي» كه اين طرز تفكر در پي داشت اخباريگري را «خيلي شبيه» خارجيگري ميداند(!) و معتقد است كه همانند مكتب خوارج، «روح اخباريگري را جمود تشكيل داده است.»
ناگفته پيداست كه آثار خطرناك تحجر و جمود در همه عرصههاي زندگي و از جمله زندگي سياسي، پديدار ميشود و به همين دليل اخباريگري حتي در اختلافات جريان مشروطه هم اثرگذار شد،تا آنجا كه آنان به طلاب طرفدار مشروطيت شهريه نميدادند و «كمكم كار به جايي رسيد كه هر دسته، دسته ديگر را تكفير و تفسيق ميكردند و واقعا فتنه بزرگي در دنياي روحانيت به وجود آمد.» (همان، ص112)
2- محدث بحراني را ميتوان سرآمد فقهاي عصر خود ناميد. كتاب كم نظير او يعني «الحلائق الناضره» را بايد دايرهالمعارف گران سنگي در فقه شيعه ناميد كه كمتر محققي از آن احساس بينيازي ميكند. بحراني، اما آخرين نماينده تفكر اخباريگري نيز هست. او با همه عظمت علمي و اخلاقي به آن مكتب گرايش داشت. البته او در مقدمه كتابش، خود را اخباري معتدلي مينامد كه راه ميانه را برگزيده و از اختلاف، درگيري و بدگويي به دليل اختلاف سليقهها بهشدت ناراضي است.
حتي به عقيده برخي، ايشان از مذهب اخباريه عدول كرده بود اما از ترس تعرض بعضي اخباريهاي متعصب و جاهل، از اظهار اين مطلب ابا داشت.
3- در نقطه مقابل او بايد از فقيه نامدار شيعه مرحوم آقاباقر بهبهاني(مشهور به وحيد بهبهاني) نام برد. امتياز برجسته اين عالم زمانشناس و نكته سنج مواجهه همه جانبه با مكتب اخباريگري بود كه اينك نزديك به 2قرن بر حوزههاي علميه سايه افكنده بود. وحيد بهبهاني با جهادي پرمشقت در برابر اين جريان عوام پسند قيام كرد.او به همين منظور به كربلا كه مركز اخباريين و محل تدريس و تبليغ بحراني بود هجرت كرد و بيش از 30سال در آنجا ماند تا با تلاشي پيگير توانست جريان مخالف را تا حد نابودي به حاشيه براند. او چنان در اين مبارزه جدي و موفق بود كه موسس مكتب اصوليين (جريان فكري مخالف با اخباريگري) شمرده شده و پس از وي ديگر نيازي به نقل و نقد مكتب اخباريين ديده نميشود؛ مگر به عنوان يك حادثه تاريخي!
4- در جريان اين اختلاف فكري و رقابتي كه به عرصه اجتماع و سياست هم كشيده شد حوادثي اتفاق افتاده است كه ميتواند درسآموز اخلاق رقابت و آستانه تحمل عقيده مخالف باشد. گفتهاند بهبهاني (براي درك درست عقيده مخالف) مدتي در مجلس درس بحراني حاضر شد و اين در حالي بود كه از نظر موقعيت علمي و اجتماعي چنين انتظاري از او نميرفت. بهبهاني سپس از بحراني تقاضا كرد تا چند روزي به جاي او درس بگويد و از وي خواست تا شاگردانش را نيز به حضور در درس وحيد سفارش كند. بحراني كريمانه و با سعهصدر چنين كرد و در نتيجه وحيد تنها در 3 جلسه، نزديك به دو سوم شاگردان او را از مرام اخباريگري رويگردان ساخت.
همچنين گفتهاند با اينكه بهبهاني به شدت با او رقابت و مبارزه علمي ميكرد و حتي بنابر تشخيص وظيفه و احساس تكليف، نماز جماعت خواندن با وي را منع كرده بود، بحراني ميگفت نماز جماعت با آقاي وحيد صحيح است و حتي وقت مردن وصيت كرد نماز ميت او را ايشان بخواند.
اينگونه حوادث- كه در تاريخ ما بسيار است-نشان ميدهد در اوج اختلافات فكري(حتي در اندازه تقابل اخباريگري و اصولگرايي و حتي با شدت درگيري بهبهاني و بحراني) ميتوان از مرز انصاف و عدالت خارج نشد، تريبون خود را در اختيار جديترين مخالف خود قرار داد و حتي اگر او، بنا به تشخيص وظيفه و براي ريشهكن كردن تفكر نادرست، ديگران را از گرد آمدن بر محور ما بر حذر داشت، مروت و جوانمردي را فراموش نكنيم و چشم بر فضايل و تواناييهاي رقيب نپوشيم و«في ذلك فليتنافس المتنافسون.»
سه|ا|شنبه|ا|13|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 177]