محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827600414
هتاكى مجدد به مقدسات ؛ با كدامين هدف ؟
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: هتاكى مجدد به مقدسات ؛ با كدامين هدف ؟
علي شيرازي
هاشم آغاجري تئوريسين و عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب، در بهمن ماه 1387در منزل عبدالله نوري در سخناني اهانت آميز و هتاكانه، ساحت مقدس امام راحل، مراجع تقليد و ولايت فقيه را مورد جسارت و تمسخر خويش قرار داد و گفت: «در حكومت ما از هيچ فقهي، حكمي پيرامون مسائل اخلاقي و كرامت انساني نديديم و تمامي موارد در جهت خردكردن انسانيت و سلطه پذيري بوده است.»
وي افزود: «هيچ كس برده داري را حرام نكرده است، در صورتي كه برده داري در تضاد با اخلاق است.»
آغاجري پرده را كنار زد و با اعلان هويت خويش گفت: «در كشور آمريكا «آبراهام لينكلن» برده داري را ممنوع كرد و همان بود كه عامل پيشرفت و توسعه آنان شد!»
وي در ادامه اين جلسه كه تعدادي از عناصر گروهك نهضت آزادي، جمعي از مسئولان و مديران دولت دوم خرداد و عده اي از نمايندگان مجلس ششم از جمله انصاري راد، جماعتي، ابراهيم يزدي، عطريانفر، سعيد ليلاز، اعظم طالقاني، مرتضي مبلغ و صفري حضور داشتند، با تحريف سخنان امام خميني(ره) خاطرنشان كرد: «مشهور است كه بنيانگذار انقلاب گفته ما مامور به انجام وظيفه هستيم نه نتيجه، كه اين يعني ما به نتيجه كاري نداريم و فقط وظيفه خود را انجام مي دهيم، خواه اين وظيفه درست وخواه نادرست باشد!...
بنيانگذار انقلاب در جاي ديگري گفته است كه حفظ نظام از اوجب واجبات است كه اين دو جمله در تضاد آشكار هستند... نمي توان هم وظيفه گرا بود و هم به هر قيمتي كه شده نظام را حفظ كرد، زيرا ممكن است ما در حفظ نظام، متوسل به زور و استبداد و سلطه شويم و اين در تضاد آشكار با اخلاق است!»
تئوريسين سازمان مجاهدين انقلاب با «رذيله» و «شرك آشكار» خواندن مطلقه بودن ولايت فقيه افزود: «لفظ مطلق فقط براي خدا صدق مي كند و هر كس براي خود مطلقيت قائل شود، خود را شريك خدا دانسته واين شرك آشكار است.»(1)
در اين سخنراني چند نكته نمود عيني دارد:
1- گويا آغاجري همه كتاب هاي فقها را خوانده است و تمامي سخنراني هاي آنان از قديم تا به امروز را گوش كرده و با اشراف كلي بر همه گفتار و رفتار آنان چنين حكمي را صادر مي كند و فقيهان را مخالف انسان ها مي داند و تلاش آنها را در راستاي زير سلطه بردن بشريت تبيين مي نمايد. غافل از اينكه هدف رسالت نبي مكرم اسلام(ص) تمام كردن مكارم اخلاق و حفظ كرامت انساني است و فقها در طول تاريخ طبق اين سيره عمل كرده اند و همواره مردم را به ميدان مبارزه با طاغوت ها و مستكبران فراخوانده و عملاً بساط سلطه را برچيده و آزادي اسلامي را براي ملت ها به ارمغان آورده اند.
حكم جهاد مرحوم ميرزا محمدتقي شيرازي براي چه بود؟ مگر تحريم تنباكو توسط ميرزاي شيرازي بزرگ براي رهايي از سلطه انگليسي ها نبود؟
علت بالاي دار رفتن شيخ فضل الله نوري چه بود؟ علت دعواي آيت الله كاشاني با مصدق و ملي گراها چه بود؟ همه تلاش سيدجمال الدين اسدآبادي چه هدفي را دنبال مي كرد؟ علت قيام امام خميني(ره) را در چه مي دانيد؟ ايستادگي آيت الله سيستاني در مقابل زورگويي آمريكا را چگونه تحليل مي كنيد؟ جنگ 33 روزه حزب الله لبنان به رهبري سيدحسن نصرالله، عليه اسرائيل در جهت خرد كردن انسانيت و سلطه پذيري بوده يا هويت انساني مردم لبنان و مسلمانان را بالا برده ا ست؟
آيا اينها و امثال اين حضرات فقها از سلطه پذيري انسان ها و برده داري حمايت كرده اند؟ آيا آمريكا مدافع انسانيت است يا جهان امروز در نگاه سران كاخ سفيد، دهكده اي است كه تمامي آدم هايش برده آمريكاي جهان خوارند؟
2- امروز آمريكا همه تلاش خود را براي نابودي اسلام و فقهاي بزرگوار اسلام به كار گرفته است و در نگاه سياستمداران و تئوريسين هاي كاخ سفيد، آمريكا نجات بخش جامعه بشري است و با اين جنگ رواني مي خواهد سلطه خود را بر تمامي كره زمين گسترش دهد و تنها مانع بر سر راه اين زورگويي و قلدري را ايران اسلامي و جهان اسلام مي داند و براي همين عليه اسلام و علما تبليغ مي كند. چه شده كه آغاجري نيز همين راه را رفته است؟
چرا آمريكا در نظر او كشوري پيشرفته و توسعه يافته قلمداد مي گردد و حتماً به علت حاكميت «ولي فقيه»، ايران بازمانده از رشد و عقب مانده معرفي مي شود؟
اين در حالي است كه آمريكا امروز توسعه علمي، هسته اي و نظامي ايران را پذيرفته است، ليكن تعدادي چون آغاجري از آمريكا نيز تندتر مي روند!
3- امام خميني(ره) هدف نوك پيكان هجمه آغاجري است. علت چيست؟ پشت اين صحنه چه دست هاي پنهاني است كه وي دانسته يا از روي غفلت يا با مزدوري و با اشاره آنها امام را زيرسؤال مي برد؟!
خوب است آغاجري «وظيفه» و «نتيجه» را تبيين كند و تضاد بين «مامور به انجام وظيفه» و «اوجب واجب دانستن حفظ نظام» را بيان نمايد.
در عاشورا حفظ اسلام واجد بود. امام حسين(ع) و يارانش نيز مامور به جهاد و مبارزه براي حفظ دين بودند. آنها هرگز به زنده ماندن نمي انديشيدند. لازم نبود تلاش آنان در همان روز به نتيجه اي برسد كه يزيد نابود گردد واسلام پيروز شود و اثري از ظلم نماند. لازم هم نبود كه عاشوراييان همه يا اكثريت زنده بمانند. تمامي ياران امام حسين(ع) كشته شوند. اين وظيفه بود كه براي دين جهاد كنند و در راه دين كشته شدند. يك ذره هم از قانون كلي «حفظ اسلام» تخطي نشده است. حفظ اسلام همين را مي طلبيد. حالا نتيجه بعداً حاصل شود و حكومت بني اميه بعدها ساقط گردد. بعدها حق حاكميت امام حسين(ع) كه توسط يزيد غصب شده، به حقدار برسد. تكليف آن روز براي حفظ اسلام همان بود. تكليف امروز براي حفظ جمهوري اسلامي، مبارزه با دشمنان اسلام است و بايد اين راه را برويم. حالا اگر ما تلاش كرديم ولي به علت سستي و عناد عده اي، د شمن درصدد شكست جمهوري اسلامي بربيايد آيا تكليف ما از روي دوش مان برداشته مي شود؟ بگوييم حالا كه، به نتيجه نمي رسيم، پس وظيفه ما دفاع از نظام نيست؟ يا عاشوراييان بگويند، حالا كه ما كشته مي شويم، ماكه پيروزي را نمي بينيم، پس وارد عرصه جهاد با يزيديان نشويم!
4- آغاجري غيرمستقيم مي خواهد جمهوري اسلامي را به استبداد و سلطه متهم كند. وي در جايي مي گويد: «اگر در مقابل كساني كه عدم تحمل را اعمال مي كنند. از تساهل استفاده شود، يا براي دفاع از چنان جامعه اي در قبال حملات دشمن اقدام نشود، متحملان و تحمل هر دو از ميان خواهند رفت... بايد در صورت لزوم، حتي با به كار بردن زور، از حاكم شدن آن جلوگيري كرد.»(2)
چطور براي ديگران «لايجوز» ولي براي خودتان «يجوز»؟ ولايت فقيه استبداد است! ولي توسعه قدرت و قلدري و استبداد و زور و سلطه براي آمريكا و انگليس و فرانسه و آلمان اشكالي ندارد؟
در كشورهاي آمريكا، آلمان، فرانسه، انگلستان و روسيه، اختيارات بسيار زيادي به شخص اول مملكت داده شده است.
در آمريكا، رئيس جمهور علاوه بر اختيارات اجرايي، داراي اختيارات قانونگذاري است و مي تواند مصوبات كنگره را و تو كند و در موارد اضطراري، دستورهايي را صادر كند كه كنگره و ساير نهادها و وزارتخانه ها ملزم به اجراي آن هستند.
در فرانسه، رئيس جمهور مي تواند با موافقت نخست وزير، مجلس را منحل كند.انتخاب وزيران با اوست و در برابر دو قوه قضائيه و مقننه هم پاسخگو نيست.در انگلستان، پادشاه اختيار انحلال جمعي و عزل و نصب وزيران و حتي نخست وزير را دارد. حكومتش موروثي و مادام العمر است.(3) در برابر كسي پاسخگو نيست و عزل او در قانون پيش بيني شده است.
در آلمان، رئيس جمهور مي تواند صدراعظم را عزل و مجلس را منحل كند.
در روسيه، رئيس جمهور مي تواند مجلس دوما را منحل كند.
نظام هاي بين المللي براي پادشاه و رئيس جمهور، امتيازهاي خاصي قائل شده اند و مي گويند آنان نبايد تابع و مطيع قانون باشند. در قانون اساسي دانمارك و اسپانيا به اين مطلب تصريح شده است.(4)
اما وقتي نوبت به جمهوري اسلامي ايران مي رسد، ولايت مطلقه فقيه نبايد باشد. در صورتي كه در نظام اسلامي، اختيارات ولي فقيه در چارچوب موازين شرعي و مباني اسلامي است و اگر وي نسبت به آرمان هاي اسلامي از لحاظ نظري و عملي بي قيد شود، از مشروعيت مي افتد و اطاعت از او، بر كسي واجب نيست.»(5)
مطلب به همين سخنراني محدود نمي شود. اگر ساير سخنان آغاجري را از سال 1375 مرور كنيم، موضوع روشن تر مي گردد:
1- وي در دي ماه 1375 مي گويد: «ما امروز نيازمند به يك ديدگاه انسان گرا هستيم و عنصر اومانيزم اسلام كه در پروژه پروتستانتيزم و دكتر شريعتي بود، به نظر من خيلي نياز به آن جدي تر است. اومانيزم اسلامي نشان دهنده عقل منقطع از وحي مي باشد.»(6)
2- وي در مردادماه 1379 مي گويد: «دين در حكومت هاي ديني، نه تنها افيون توده هاست، آن چنان كه ماركس گفته است، بلكه مي افزايم، علاوه بر آن افيون حكومت ها هم هست.»(7)
3- وي در 14/3/1380 مي گويد: «مهدوي گرايي و انتظار فرج متعلق است به آخر الزمان و مشكلات ما با اين انتظارات حل نمي شود.»(8)
4- وي در تاريخ 10/2/1381 مي گويد: «اگر حسين(ع) هم در راس امور كار باشد، ولي رضايت مردم در آن نباشد، نامشروع است.»(9)
5- وي در سال 1381 در همدان مي گويد: «پروژه پروتستانتيزم اسلامي... اعتراضي بود به مذهب رسمي»! و سپس به معصومين اهانت مي كند، به مراجع تقليد اهانت مي كند، به بعضي از دستورات الهي بي حرمتي مي نمايد و مردم مقلد را ميمون مي شمرد! و اجتهاد را زير سؤال مي برد!(10)
تفكر اومانيستي و انسان مدارانه- كه مبناي ايدئولوژي مكاتب عصر جديد مانند اگزيستانسياليسم و ماركسيم شد- عامل شكل گيري پروتستانتيزم گرديد.
اين تفكر كه از سوي غربي ها وارد ايران شد، از سوي روشنفكران ايراني با اسلام گره خورد، تا روحانيت، دين و دينداري را نفي كند. آنان تفكر اومانيستي را الگو قرار دادند و براي ضديت با روحانيت و دين اسلام، نگاه «مارتين لوتر» و «جان واي كليف» را تعقيب كردند تا اساس اسلام ناب محمدي(ص) را درهم بريزند.
آنان سعي مي كنند با ارائه نوعي تفسير پوپريستي از اسلام، نوعي ايدئولوژي نئوليبراليستي التقاطي را در مقابل تفكر اصيل اسلام كه بر محور اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه سامان يافته است، قرار دهند، و يك نوع پروتستانتيزم اسلامي و نظام دموكراسي ليبرال را مطرح سازند.
دعوي اين نوع تفكر، نخستين بار در ايران توسط افرادي چون ميرزا يعقوب خان و ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ميرزا ملكم خان مطرح شد. هدف همه آنان تجديدنظر و دخل و تصرف يا به تعبير خودشان «اصلاح» در دين اسلام جهت «مدرنيزه كردن» آن و انطباق آن با مشهودات معيارهاي بينش مدرن يا به تعبير عبدالكريم سروش، «عصري كردن فهم ديني» و به تعبير ساده تر، مسخ و تحريف حقايق و معني باطني ديني با حفظ ظواهر آن، جهت تطبيق دين با بينش اومانيستي مدرن بوده است.
ميرزاملكم خان در سال 1857 به عضويت لژ گرنداوريان فرانسه درآمد و در تعقيب اهداف فراماسونري خود، در همان سال پيماني را با انگليس امضا كرد و افغانستان را كه جزو ايران بود، به انگليس واگذار كرد.(11)
ميرزا فتحعلي آخوندزاده در سال 1863 اعلام كرد تنها راه رهايي ايرانيان از قيد استبداد، ايجاد انجمن هاي سري فراماسونري است.(12)
وي كه سعي مي كرد با نوشته هاي خود، زمينه تعقيب ديني و ملي را به شدت تضعيف كند، تز «پروتستانتيزم اسلامي» را مطرح كرد تا اسلام را با اومانيسم فراماسونري منطبق سازد.(13)
اين دو از مؤثرترين افراد براي ترويج انديشه تقليد از غرب در همه زمينه هاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي بودند و تمامي هدفشان نفي اسلام، ارزش ها و روحانيت شيعي بود.
آخوندزاده مي گويد: «ظلمت روحاني بر افتد و اصلاح دين از راه پروتستانتيزم اسلامي تحقق يابد. سياست و دين از يكديگر به كلي تفكيك گردند و دين، تصرفي در امور دنيايي نداشته باشد.»(14)
زماني اين هدف آشكارتر مي شود كه در دهه 40، بعضي از استادان دانشگاه و رجال ايران، با تشكيل يك فراماسونري جديد و با استفاده از محل مجلس سنا و دانشگاه تهران در صدد برمي آيند با اصل رأي مساوي ملت ها در سازمان ملل مبارزه كنند تا بلكه بتوانند براي آمريكا و شوروي 30 رأي و براي انگلستان و فرانسه 15 رأي در برابر يك رأي ايران دست و پا كنند.(15)
هر آنچه كه اين هدف را تهديد كند، بايد از سر راه برداشته شود. اسلام و روحانيت و مسلمانان مزاحم سر راه قلدري استكبار غربند. آنگاه كه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) به وقوع مي پيوندد، تفكر غرب در معرض تهديد جديد قرار مي گيرد. پس بايد اين تهديد را نيز از سر راه برداشت.
مجله آمريكايي «hugiong review» در تاريخ
28/8/1369 مقاله اي به قلم رئيس وقت مركز مطالعات خاورميانه اي كاخ سفيد چاپ مي كند. وي در آن مقاله مي آورد: امروز انقلاب اسلامي به عنوان يك حركت فرهنگي زيربناي فكري و عقيدتي دنياي غرب را تهديد مي كند.»(16)
كليم صديق نيز مي نويسد: «پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، نخستين شكست غرب به دست اسلام و در دنياي معاصر است.»(17)
وي معتقد است: «امام خميني(ره) تجلي منحصر به فرد مبارزه طلبي اسلام در قبال استيلاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي غرب است.»(18)
براي همين دكتر غياث الدين صديقي- رئيس پارلمان مسلمانان انگليس- مي گويد: «غرب نگران اين مسئله است كه صف وسيع طالبين رسميت دين در اروپا و آمريكا به تدريج به سرنگوني تمدن غربي بينجامد ولي بي ترديد شخصيت امام(ره) در اين ارتباط تأثير عميقي بر دنياي مدرن داشته است.»(19)
شايد براي همين آغاجري مأمور حمله به اسلام و روحانيت و انتظار و عاشورا و ولايت فقيه و امام خميني(ره) مي شود. اگر نگوييم از روي عمد، غفلت او را بايد تصديق كنيم. حداقل ناخواسته راه تدوين شده توسط فوكوياما را مي رود.
فوكوياما فيلسوف ژاپني الاصل آمريكايي در كنفرانس اورشليم با عنوان «بازشناسي هويت شيعه» مي گويد: «شيعه پرنده اي است كه افق پروازش خيلي بالاتر از تيرهاي ماست؛ پرنده اي كه دوبال دارد: يك بال سبز و يك بال سرخ.» او بال سبز اين پرنده را مهدويت و عدالت خواهي و بال سرخ را شهادت طلبي كه ريشه در كربلا دارد و شيعه را فناناپذير كرده است، معرفي مي كند.
فوكوياما معتقد است بعد سومي هم دارد كه اهميتش بسيار بالا است، او مي گويد: اين پرنده، زرهي به نام ولايت نيز به تن دارد و قدرتش با شهادت دوچندان مي شود. وي مهندسي معكوسي را براي شيعه و مهندسي صميمي را براي خودشان طراحي مي كند و مي گويد: مهندسي معكوس براي شيعيان اين است كه ابتدا ولايت فقيه را خط بزنيد و تا اين را خط نزنيد، نمي توانيد به ساحت قدسي كربلا و مهدويت تجاوز كنيد.
هنري پركت- مسئول سابق ايران در وزارت امور خارجه آمريكا- نيز معتقد است: «اگر تجديدنظرطلبان ايران بتوانند از حريم روحانيت عبور كنند و از آن طريق، ولايت فقيه را بر كشتي ترديد سوار كنند، بار سنگيني از دوش آمريكا برداشته خواهدشد.» (20)
حالا از خود بپرسيم: نتيجه تلاش آغاجري به نفع كيست؟ پشت صحنه اين هجمه چه دستهايي پنهان است؟ آيا حضور نهضت آزادي ها دراين جلسه، شك را بيشتر نمي كند؟
گروهكي كه امام درباره آن فرمود: «ضرر آنها (نهضت به اصطلاح آزادي)... از ضرر گروهكهاي ديگر حتي منافقين بيشتر و بالاتر است.» (21)
راستي هدف اين افراد چيست؟ وظيفه ما چيست؟ چرا برخي در برابر اين اهانت به امام و روحانيت ساكت نشسته اند؟ چرا مدعيان پيروي از خط امام (ره) در برابر اين اهانت سكوت كرده اند؟ چرا مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) در برابر اين خيانت به امام و تحريف سخنان امام عزيزمان فرياد نمي زند؟ مشكل كجاست؟ مگر دنيا چقدر ارزش دارد؟
امام (ره) بر گردن ما حق بزرگي دارد. وظيفه من و توست از امام دفاع كنيم و ارزش هايمان را فداي دنياي خود و ديگران نكنيم. بايد در برابر جرياني كه اين روزها امام را نشانه رفته است. بايستيم و شك نكنيم كه دست آمريكا درپشت سر اين جريان مخفي شده است و مي خواهد از ملت ايران و امام به اصطلاح انتقام بگيرد.
پي نوشت ها:
1- سايت جهان نيوز و خبرگزاري فارس
2- جستجوي ناتمام، ص13- رازهاي دل، صص137 و .138
3- ولايت مطلقه فقيه، ص87
4- همان، ص88
5-مقام معظم رهبري، 14/3/1385
6-آغاجري، خدمت يا خيانت، ص16
7-عصرما، 26/5/1379
8-آغاجري، خدمت يا خيانت، ص17
9-همان
10-رازهاي دل، ص62
11-فراماسونري، ص73
12-نفوذ فراماسونري در مديريت نهادهاي فرهنگي ايران، ص30
13-سير تفكر در قرون جديد، ص72
14-نهضت امام خميني(ره)، ج3، ص130
15-نفوذ فراماسونري، در مديريت نهادهاي فرهنگي ايران، ص70
16-عصر امام خميني(ره)، ص336
17-نهضت اسلامي و انقلاب اسلامي ايران ص193
18-همان، ص37
19-عصر امام خميني(ره)، ص341
20-نقدي بر انديشه قلم به دستان وابسته، ص12
21-صحيفه نور، ج22، ص384
سه|ا|شنبه|ا|13|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]
-
گوناگون
پربازدیدترینها