واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: زواياي قدرت امپراتوري روم
زواياي قدرت امپراتوري روم
ترجمه: محمد مهدي صدرفراتي
امپراتوري روم (لاتين: Imperium Romanum) دوره دوم جمهوري در تمدن روم باستان است. معمولا اين امپراتوري با حكومت مستقل و اراضي بسيار وسيعش در سرتاسر اروپا و اطراف مديترانه شناخته مي شود. پيش از تشكيل امپراتوري روم دوره 500 ساله جمهوري روم وجود داشت كه طي جنگ هاي بسيار زياد مدني ضعيف شده و در نهايت از بين رفت.
معمولا حوادث مختلفي را دليل تبديل جمهوري روم به امپراتوري معرفي مي كنند. اين دلايل عبارتند از: 1- انتصاب جوليوس سزار به عنوان ديكتاتور مادام العمر روم (سال 44 ق.م) 2- جنگ آكتيوم بين اكتاويان(سناتور جوليوس سزار) و مارك آنتوني(فرمانده سزار) (دوم دسامبر سال 31 ق.م) 3- اهداي عنوان ارزشمند آگوستينوس به اكتاويان توسط سناي روم پس از پيروزي بر مارك آنتوني. (چهارم ژانويه سال 27 ق.م)
فتوحات ارضي روم غالبا در دوران جمهوري روم اتفاق افتاد ولي در دوره امپراتوري روم به بيشترين مقدار خود رسيد. فتوحات دوره امپراتوري توسط امپراتور تراجان (Trajan) در بين سال هاي 98 تا 117 بعد از ميلاد به حداكثر ميزان خود رسيد. اين فتوحات شامل حدود 5/6 ميليون كيلومتر از سطح زمين بود. بهخاطر وسعت سطح اراضي و همچنين دوره طولاني مقاومت اين امپراتوري، فرهنگ و تمدن روم بر روي گسترش زبان، دين، معماري، فلسفه، حقوق و مدل هاي حكومت سرزمين هاي تحت تسلط خود بسيار تاثير گذاشت. اين تاثيرات خصوصا روي اروپا تا دوره مدرن ادامه دارد.
در اواخر قرن سوم پس از ميلاد و در پي بحران هاي زيادي كه در اراضي روم باستان در اين زمان پديد آمد به دستور ديوكلتيان امپراتوري روم به چهار امپراتوري متحد تقسيم شد تا توان مقاومت و پاسداري از اراضي بيشتر شود. در طي اين دهه امپراتوري روم به قطب شرقي و غربي تبديل شد كه در سال 395 ب.م و با مرگ تئودسيوس براي آخرينبار اين دو از هم جدا شدند. در سال 476 ب.م امپراتوري روم غربي به فرماندهي آگوستوس رومولوس مجبور شد تا قدرت را به اودوآكر (Odoacer) فرمانده جنگي آلماني تحويل دهد. در نقطه مقابل امپراتوري روم شرقي (يا همان امپراتوري بيزانس) در سال 1453 ب.م با مرگ كنستانتين يازدهم و اشغال قسطنطنيه بهدست مهمت دوم به اراضي اوتومن(Ottoman) تركها پيوست.
اما اندكي بايست بر روي امپراتور به عنوان مركز ثقل روم تمركز كرد. قدرت امپراتور حداقل از دو منبع كسب ميشد: اولا قدرت حكميت و ثانيا قدرت دست نشاندههاي هوادار او. قدرت حكميت چيزي شبيه به محكمه هاي توده مردم در جمهوري سابق روم بود. اين قدرت به او و ديوانش قدرتي مقدس و مسلط بر تمدن رومي اعطا مي كرد كه با رياست بر آن مي توانست بر همگان حتي سناتورها نيز فرمان براند. قدرت دست نشانده ها نيز شبيه به قدرت نظامي فرماندهان در ارتش جمهوري سابق روم بود كه مي توانست به نظاميان فرمان بدهد.
علاوه بر اين در امپراتوري روم قدرت هايي به امپراتور داده مي شد كه در جمهوري روم سابق در اختيار سناتورها بود. بهطور مثال مي توان گفت فرمان اعلام جنگ، به تصويب رساندن معاهدات و مذاكره با رهبران خارجي از گستره اختيارات امپراتور شده بود. همچنين امپراتور قدرت هاي ديگري نيز داشت كه قبلا توسط ماموران نظارتي انجام
ميشد. بهطور مثال نظارت بر فعاليت سناتور ها را نيز انجام ميداد. به علاوه امپراتور بر بنيان هاي ديني نيز نظارت داشت، چرا كه عضو دائم هر چهار مجمع مذهبي مهم آن زمان بود. بهخاطر همين گسترش اختيارات بود كه امپراتوري در ابتداي روم بيشتر از آنكه طبق قانون اساسي و مدني باشد، بيشتر سلطنتي و ديكتاتوري بود.
در واقع مهمترين و تاثيرگذارترين منبع قدرت امپراتور، قدرت نظامي او بود. از آنجايي كه قواي نظامي از منبع خزانه پادشاهي حقوق ماهيانه مي گرفتند موظف بودند در ابتداي دوره ها سوگند وفاداري به امپراتور را ياد كنند. اين سوگند با نام ساكرامنتوم (Sacramentum) خوانده مي شد.
معمولا مرگ يك امپراتور برابر بود با مدت زماني سراسر آشوب و بحران، تا زماني كه سناتور ها امپراتور جديد را انتخاب كنند. اما معمولا امپراتورها پيش از مرگشان يكي از نزديكانشان را به عنوان جانشين معرفي مي كردند. امپراتور جديد موظف بود به سرعت وضعيت مستعمرات و امپراتوري را بررسي كرده و قدرت سياسي خود را مستحكم كند. هيچ امپراتوري تا وقتي كه گارد محافظتي و لژيون قوي و وفاداري نداشت از امنيت جاني برخوردار نبود.
بر استحكام اين قدرت و وفاداري معمولا پادشاهان جوايزي پولي بسياري به ارتش مي دادند كه با نام دوناتيوم (donatium) خوانده مي شد.
يکشنبه|ا|11|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]