واضح آرشیو وب فارسی:فارس: معني "هاي كلاسي " در طياره سواري
خبرگزاري فارس: درد دل مسافر يكي از شركتهاي هواپيمايي در جاي خود جالب و شنيدني است ، متن نامه اين مسافر را كه به خبرگزاري ارسال شده در ذيل مي خوانيد.
بحث پرواز و مسافرت هوايي كه ميشود آدم بياختيار ياد كلاس و پرستيژ ميافتد. به قول فرنگ رفتهها خيلي «هاي كلاسه» يا به قول آنهايي كه خيلي فرنگ رفتن و فارسي به زور صحبت ميكنن و تازه به ايران برگشتن خيلي «هاي له وله» بالاخره طياره سواريه ديگه. كلي با اتول سواري و مينيبوس سواري و نشستن پاي بوفه فرق ميكند.
ياد شركت هوايي "برتيش ايرويز "كه بيفتي و بداني چكار ميكند ميفهمي طياره سواري چرا اينقدر «هاي كلاس» و «هاي لهوله».بعد از كلي تحقيق روانشناسي به اين نتيجه رسيدن كه براي اينكه موقع انتظار خسته نشي صداي موج دريا پخش كنن و رايحه اسفنج دريايي به مشامد برسونن تا خاطره خوبي براي شما باقي بمونه . اينا رو كه ميشنوي ديگه وقتي ميگن طياره سواري ، همون حس "هاي كلاسي " بهت دست ميدهه. سوار شدن اتوبوس و مينيبوس كجا و طياره سواري كجا؟ التماس به شاگرد اتوبوس و راننده اتوبوس براي نشستن پا بوفه و توي بوفه و روي چرخ كجا و طياره سواري كجا؟ نشستن روي چهار پايه وسط مينيبوسهاي قديمي كجا و طياره سواري كجا؟نشستن روي صندلي محقر و كوچيك شاگرد اتوبوس و از ترس نخوابيدن تا صبح كجا و طياره سواري كجا؟اون رايحه هاي ديوانه كننده داخل اتوبوس تو مسافرتهاي طولاني و خصوصا در طول شب كه تمام احساس شاعري و لطيف آدم رو متولور ميكنه كجا و طياره سواري كجا؟ اين تصور و ذهنيتها را داشته باشيد تا پاي درد دل يك مسافر هوايي بشينيم. حتما حرفهاي اين طياره سوار كه به عينه وجود اين "هاي كلاسي " و "هاي له وليو " حس كرده بيشتر گوياي واقعيته تا ما كه از دور دست بر آتش داريم و شيريني طياره سواري را نچشيدهايم.
خاطرات اتوبوس و مينيبوس سواري ما كجا و گفتههاي اين طياره سوار كجا. بخوانيد:
صبح روز چهارشنبه 13/12/87 با فراغبال و طبق برنامه عازم فرودگاه مهرآباد شدم تا به اتفاق همكارانم براي انجام مأموريتي با پرواز 15/7 دقيقه به شماره پرواز 1204 هواپيماي ارم اير عازم مشهد شوم غافل از اينكه اتفاقاتي رخ خواهد داد كه ذكر آنها براي خوانندگاني خالي از لطف نيست.
به جهت پيشآمدن سوانح هوايي متعدد و پيگيري آنها به نوع هواپيمايي كه با آن مسافرت ميكنم بسيار حساس هستم ،هواپيماي آن مدرن و غير روسي باشد به همين منظور از آژانس مربوطه خواهش كردم كه يك پرواز ايدهآل با مشخصات فوق را معرفي كنند كه آنها نيز پرواز صدر الاشاره به صورت چارتر از طرف يك كشور اروپايي در اختيار ارم اير قرار داده شده است را براي اينجانب انتخاب و نسبت به رزرو جا اقدام نمودند.
صبح روز پرواز كه به فرودگاه رسيدم در جلوي كانتر پرواز موردنظر با صفي حدود 80 نفره روبرو شدم كه منتظر گرفتن كارت پرواز بودند، من هم به اتفاق ساير همكارانم در اين سفر منتظر مانديم تا نوبتمان فرا برسد. بعد از چند دقيقه در حالي كه حدود ده نفر به ما مانده بود متصدي كانتر با ذكر اين جمله كه ديگر جا نداريم وسايل مربوطه را جمع و در حال ترك جايگاه خود بود. مردم نيز هاج و واج از اينكه مگر قرار است سوار اتوبوس شوند كه ديگر جا ندارند هركس چيزي ميگفت، ما هم ابتدا قضيه را شوخي فرض نموديم ولي وقتي متوجه ترك جايگاه توسط متصدي شديم به جدي بودن موضوع پي برده و به تكاپو افتاديم شايد بتوانيم كارت پرواز دريافت كنيم جالب اينكه تمامي افراد داخل صف داراي بيت ok بوده و هنوز 45 دقيقه تا پرواز باقي مانده بود هجوم مردم كارمندان هواپيمايي ارم اير به محل دفتر خود در پشت كانتر پناهنده شده و جملهاي را بيان ميكردند كه تعجب همگان را در پي داشت و آن اينكه آژانسها بيشتر از ظرفيت هواپيما بليت فروختهاند. با خود فكر كردم مگر ممكن است اين اتفاق صورت پذيرد حتي در كشورهاي جهان چندم نيز اين موضوع اتفاق نميافتد چه برسد به ايران خودمان كه به سيستمهاي پيشرفته فروش online متصل است.
خلاصه با هزار التماس كه ما بايد در جلسه مهمي در مشهد شركت كنيم و غيره از بين آن همه مسافر بليت به دست مسئول مربوطه لطف كرده و بليت من و يكي ديگر از دوستان را گرفته و كارت پرواز بدون ذكر شماره صندلي به ما داد و سه نفر از همكارانمان نيز از اين سفر محروم شدند. از يك طرف خوشحال از اينكه بالاخره نتوانستيم جا پيدا كنيم و از طرف ديگر ناراحت انبوه مردمي كه موفق به دريافت كارت پرواز نشده بودند راهي سالن انتظار شديم.
بعد از چند دقيقه صدايي از بلندگو پخش شد كه پرواز شماره 1204 هواپيمايي ارم به مقصد مشهد تا اطلاعثانوني با تأخير همراه است.
خوب چه كاري از دست ما به غير از انتظار برميآمد كه اين انتظار بالاخره بعد از نزديك دو ساعت به بار نشست و به اميد اينكه سوار هواپيماي پيشرفته 757 ميشويم سوار اتوبوس شده تا به هواپيما برسيم كه ناگهان ديديم به جاي توپولف TU154M با ظاهري كه گويا نياز به صافكاري و نقاشي داشته و لاستيكهاي اج از تو در مقابل ما ظاهر شد. وقتي از پلهها بالا ميروفتم با ديدن اين ظواهر به فكر انصراف از پرواز افتادم. اما چارهاي نبود و جلسه ما در مشهد بسيار با اهميتتر بود كه به فكر ابطال سفر خود باشم. با ترس وارد هواپيما شدم كه ديدم دود غليظي تمام فضاي هواپيما را در بر گرفته نگراني از ميهماندار پرسيدم اين دود ديگر چيست؟ كه ايشان عنوان كرد به دليل اينكه هواپيماي توپولف بر روي زمين قادر به تهويه هوا نمي باشد بنابراين دستگاه تهويه هوا به آن نصب شده كه اين دود مربوط به آن است، البته ظاهراً كانال هوا را به اگزوز دستگاه مربوطه وصل كرده بودند.
خلاصه جوياي صندلي براي نشستن شديم كه عنوان شد چون روي كارت شما شماره صندلي نيست منتظر بمايند اگر صندلي خالي آمد شما ميتوانيد بر روي آن بنشنيد ديگر كلافه شده بودم .صداي اعتراضم بلند شد كه: بابا اين چه وضعي است حداقل ما را روي بوفه جا دهيد كه خدا خيردهد به يكي از برادران كه ظاهراً جزو كادر امنيت پرواز بود ايشان با ادب كامل و عذرخواهي از موضوعي كه اصلاً به ايشان هم مربوط نميشد ما را در صندلي جا داد و تازه اينجا بود كه فهميدم موضوع از چه قرار است. بله هواپيماي 757 شركت مذكور به جاي ديگر اعزام شده بود و اين در حالي است كه اين هواپيما گنجايش 230 مسافر را دارد در حالي كه توپولوف TU154M با حداكثر ظرفيت گنجايش 160 مسافر را دارد و اين جابجايي پرواز باعث عدم موفقيت مسافرين براي دريافت كارت پرواز شده بود. به فكر فرو رفتم كه خدايا اين گونه رفتار آيا شايسته مردم صبور ما هست يا نه كه تكانهاي هواپيما مرا هوشيار كرد كه اكنون وقت اين فكرها نيست به فكر ذكر و دعا باش براي سالم رسيدن.هم اين كار را كردم و تا مقصد مشغول دعا براي سالم رسيدن بودم.
يكي از مسافرين پرواز 1204 مشهد ارماير
انتهاي پيام/
شنبه|ا|17|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]