تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837276922




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

او تاب ماندن نداشت در وصف شهيد حبيب برادران توكلي


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: او تاب "ماندن" نداشت در وصف شهيد حبيب برادران توكلي
شهيد حبيب برادران توكلي در سال 1339 در تهران و در خانواده‌اي مذهبي متولد شد.دوران ابتدايي رادر مدرسه ذوقي و دوران دبيرستان رادر مدرسه هشترودي به پايان رساند.در سال 56 در كنكور سراسري پذيرفته و در رشته پزشكي دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد. از بدو ورود به دانشگاه به دليل روحيه جستجوگري كه داشت وارد فعاليت‌هاي دانشجويي و كتابخانه اسلامي شد و سير مطالعاتي خود را آغاز كرد.با پيروزي انقلاب اسلامي وارد انجمن اسلامي دانشجويان شد. بعد از تسخير لانه جاسوسي مدتي به ياري دوستانش در آنجا شتافت ولي روحيه او ماندن و ركود نبودو با اشغال افغانستان توسط شوروي همراه با شهيد پيرويان به ياري مجاهدين افغان رفت.بعد از بازگشت از افغانستان مدتي را در ستاد انقلاب فرهنگي گذراند و با آغاز جنگ تحميلي راهي جبهه‌ها شد و در 25 آبان 1359 در منطقه سوسنگرد شهد شهادت نوشيد و راهي ديار باقي گشت و همانگونه كه خواسته بود طوري رفت كه هيچ جنازه‌اي از او باقي نماند و تا امروز جاويد الاثر باقي مانده است.
گفتگو با مادر شهيد
من مادر حبيب برادران توكلي، كارمند بازنشسته آموزش و پرورش هستم و به جهت اينكه خودم كارمند آموزش و پرورش بودم، حبيب را از پنج سالگي دبستان گذاشتم، دبستان‌‌هاي آن زمان ملي بود و حبيب را به مدرسه ذوقي در سه راه تهران ويلا فرستادم به صورت مستمع آزاد ولي در آخر سال امتحان داد و با معدل 20 قبول شد و بعد از صحبت با مدير مدرسه به كلاس بالاتر رفت، دبستان را همان جا به پايان برد و دبيرستان را در دبيرستان هشترودي خواند و به پايان رساند و بعد از شركت در كنكور، در رشته پزشكي دانشگاه تهران قبول شد، حبيب بسيار با استعداد بود و در تمام كارهايش دقت خاصي داشت و هميشه سعي مي‌‌كرد در كارهاي منزل كمك حال من باشد، و از كودكي كارهايي را انجام مي‌‌داد كه باعث شادي ما مي‌‌شد. حبيب دوچرخه‌‌اي داشت كه هر هفته پنج شنبه و جمعه‌ها، اطراف تهران مثل شهريار و شهر ري و... به كمك محرومان مي‌‌رفت و براي آن‌‌ها دارو و... مي‌‌برد و به آنها سركشي مي‌‌كرد و تمام فكر و ذكرش اين بود كه كارهايي را انجام دهد كه خدا ازش راضي باشد. در آن زمان ما در منزل تلويزيون داشتيم و حبيب غير از اخبار حاضر نبود هيچ برنامه‌‌اي را تماشا كند، و گاهي كه من به اتاقش سركشي مي‌‌كردم مي‌‌ديدم مدت‌‌ها در قنوت در حال گريه است "اشك‌‌هاي مادر سرازير است" و يك شب كه رفتم داخل اتاقش ديدم روي زمين؟ دراز كشيده است گفتم چرا روي زمين مگر تخت ناراحته، گفت نه مي‌خواهم روي زمين بخوابم تا بفهمم حال مستضعفان چگونه است؟ و يك پتو انداخته بود زير خودش و خوابيده بود. تمام وقتش را به مطالعه مي‌‌گذراند و وقتي با بعدها كتاب هاش را بررسي كرديم تماماً راجع به دين اسلام و حضرت امام (ره) و مخالفت با رژيم پهلوي بود. بعد از انقلاب جزو دانشجويان پيرو خط امام شد و بعد از تسخير لانه جاسوسي 3 ماه در آنجا بود و فقط براي حمام و عوض كردن لباس‌‌هايش منزل مي‌‌آمد، بعدها متوجه شدم كه در دانشكده يا سفارت دوره‌‌هاي آموزش نظامي را نيز مي‌‌گذراندند ولي حبيب اين‌‌ها را نمي‌‌گفت، يك بار كه منزل آمد دستكش‌هايش پاره شده بود گفتم شما دستكش را اينجا دست مي‌‌كني و مي‌‌روي با اين‌‌ها چه مي‌‌كني كه پاره شده؟ چيزي نگفت اما بعدها فهميدم در طول آموزش‌‌ها دستكش‌‌ها پاره شده. برادران حبيب در خارج از كشور تحصيل مي‌‌كردند وقتي برايش از ايتاليا لباس مي‌آورد مي‌گفت من به اين‌‌ها نيازي ندارم من به دو پيراهن نياز دارم يكي را مي‌‌پوشم و ديگري را مي‌‌شويم و با هم عوض مي‌‌كنم، بسيار قانع و صبور بود. قبل از انقلاب مدام به بيمارستان‌‌ها مي‌‌رفت و كمك مي‌‌كرد، حتي يكبار در آغاز پيروزي انقلاب هنگام ناهار خوردن بوديم كه تلويزيون اعلام كرد به خون O منفي نياز دارند و چون خون من هم همين بود به من گفت همين الان بلند شو برويم، گفتم الان سفره پهن هست، گفت: پهن باشد برويم خون را اهدا كنيم بر مي‌گرديم ناهار را ادامه مي‌دهيم، من را سوار موتورش كرد كه تا آن زمان موتور سوار نشده بودم، رفتيم بيمارستان لولاگر خون داديم و برگشتيم.
بعد از آغاز جنگ مي‌‌خواست به جنگ برود كه پدرش مشهد بود، چندين بار به من گفت من مي‌‌خواهم جبهه بروم، گفتم الان پدرت در سفر است وقتي آمد برو كه قبول نمي‌‌كرد و گفت بايد بروم چون به من نياز دارند، گفتم كه شما در دانشگاه و جايي ديگر فعاليت خود را انجام مي‌‌دهي چه نيازي هست شما بروي، گفت مگر شما مسلمان نيستيد آنجا به ما نياز هست و بايد بروم و من پيش خودم گفتم نكند من پيش خدا مسئول باشم و گفتم برو... خدا را شاهد مي‌‌گيرم كه غذاي خود را رها كرد و لباسش را پوشيد و وسط خيابان مثل آدم‌‌هايي كه بال داشته باشند مي‌‌رفت و مي‌‌دويد. ابتدا به اهواز رفت و از آنجا شب دوم با ما تماس گرفت كه ما الان در چادرهاي امداد هستيم براي رسيدگي به مجروحين، بعد از آن يك يا دو بار ديگر تماس گرفت و ديگر تماس نگرفت و آن روزها درگيري‌‌هاي سوسنگرد بود و چند نفر از هم محله‌‌اي‌هاي خودمان نيز با حبيب بودند مثل برادران توحيدي و... يكي از آقايان توحيدي ديده بود هنگام عبور از كانال خمپاره‌اي خورد و ديگر كسي حبيب را نديد.
اوايل با ما تماس گرفتند كه اسير شده است، حدود 2 سال ما منتظر بوديم كه برگردد و برنامه و مراسمي هم برايش برگزار نكرديم، بعد از دو سال آقاي موسوي خوئيني‌‌ها با 30 نفر از دانشجويان آمدند و گفتند حبيب جزء مفقودين هست و ما بعد از دو سال مراسم گذاشتيم و فهميديم حبيب ديگر برگشتي ندارد.
حبيب عاشق حضرت امام بود و در زماني كه اوج خفقان بود رساله حضرت امام را در خانه نگهداري مي‌‌كرد، در تمام راهپيمائي‌هاي قبل از انقلاب شركت مي‌‌كرد چون منزل ما ستارخان بود صبح زود به سمت خيابان آزادي به راه مي‌‌افتاد و من را هم بيدار مي‌‌كردم تا با او بروم، يك بار به من گفت صد تا تخم مرغ را آب پز كن تا در تظاهرات به مردم بدهيم.
وقتي انقلاب شد ديگر سر از پا نمي‌‌شناخت، حدود يك هفته يا بيشتر در منطقه‌‌هاي عملياتي بود و بعد شهيد شد و وصيت نامه‌‌اي هم نداشت يا اگر داشت به دست ما نرسيد.
هنگامي كه دانشجويان به خانه ما آمدند يك ضبط صوت به ما دادند و گفتند اين براي حبيب است و هيچ چيز ديگري از او نيست.

شنبه|ا|10|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن