واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: بررسي شيوه هاي روانشناختي براي تربيت اخلاقي دانش آموزان تغيير رفتار با روش هاي غيركلامي
ماندانا سلحشور
يكي از اركان مهم آموزش و تدريس، ايجاد فضايي سالم و مناسب براي يادگيري و آموختن است. ذهن، روان و رفتار كودكان و نوجوانان نسبت به سال هاي گذشته دچار تحولات و دگرگوني هاي بي شماري شده است. دانش آموزان، آموزگاراني را ترجيح مي دهند كه به شخصيت آنها احترام گذارند، به جاي تنبيه آنها را تشويق و حمايت كنند، خوب درس بدهند، انگيزه تلاش و پيشرفت را در آنها زنده نگه دارند، ارزش ها و آرمان هايشان را ناديده نگيرند و آنها را در يافتن اهداف صحيح زندگي ياري كنند. رابطه معلم - دانش آموز رابطه يي ظريف و شكننده است، تا حدي كه شكيبايي و بردباري بيشتر آموزگاران و معلمان را مي طلبد. گاهي وضعيتي بر كلاس حاكم مي شود كه احتياج به مهارت، تسلط و مديريت آموزگار بر رفتارها و واكنش هاي هيجاني - احساسي دانش آموزان دارد. بدخلقي هاي روزانه، اختلاف ها و تعارض هاي بين بچه ها، بحران هاي لحظه يي كلاس و... نيازمند توان بالاي تصميم گيري آموزگار است. تحقيقات نشان مي دهد ارتباط مستقيمي بين اعتماد به نفس آموزگار براي ايجاد رابطه يي فعال و پويا با دانش آموزان و پيشرفت تحصيلي كلاس وجود دارد. آموزگاراني كه مي دانند چه هدفي را دنبال مي كنند و با چه شيوه يي قصد دارند برنامه هاي آموزشي خود را دنبال كنند، با آمادگي بيشتري درس و كلاس خود را اداره مي كنند.
بايد اذعان كرد مشكلات آموزشي به يكباره و ناگهان به وجود نمي آيد، بلكه هميشه عوامل گوناگون و متنوعي زمينه ساز آن است. خانواده، دوستان، مدرسه، اجتماع و... تاثيرات عمده يي بر عملكرد تحصيلي دانش آموزان مي گذارد كه گاه آنها را از روند آموزش دور مي سازد. در دنياي پرمساله يي كه ما زندگي مي كنيم، كودكان و نوجوانان نمي توانند مشكلات شخصي شان را (حتي آنهايي را كه ارتباطي هم به درس و مدرسه ندارد)، پشت در كلاس جا بگذارند و پس از بازگشت از مدرسه، آنها را با خود به همراه ببرند. براي آنكه بچه ها از مدرسه، كلاس و درس لذت ببرند، استعدادهايشان شكوفا شود و تبديل به افرادي سرزنده و پويا شوند، بايد به تمامي نيازهاي عاطفي ، عقلاني، جسماني و اجتماعي آنان توجه شود. تعامل و ارتباط بين معلم و شاگرد و شاگرد و شاگرد بخش مهمي از فرآيند آموزش و يادگيري است. هرچه آموزگاران به اهميت اين تعامل اجتماعي بيشتر پي ببرند، بهتر مي توانند محيطي مساعد براي تدريس خود به وجود آورند. رفتارها و پاسخ هاي آموزگاران، مربيان و مشاوران مدرسه مي تواند جوي از تفاهم و توافق يا خودسري و مشاجره در بين كلاس و دانش آموزان پديد آورد.
انتقادهاي آموزگار
انتقادها، بهانه جويي ها و حرف هاي نيش دار آموزگاران تنها حس تنفر و انزجار را در دانش آموزان ايجاد مي كند و موجب كاهش پيشرفت و ضعف عملكرد و راندمان كلاس مي شود. اگر دانش آموزي قدري بي نظم، اخلالگر و كند است، طعنه و سرزنش آموزگار نمي تواند تغييري در رفتار او به وجود آورد. معمولاً زماني كه بچه ها در فهم درسي مشكل دارند، بدرفتار و سهل انگار مي شوند و از ادامه يادگيري سر باز مي زنند. آنها از اينكه از آموزگارشان كمك بخواهند، مي ترسند، زيرا احساس مي كنند يا آموزگار آنها را توبيخ مي كند يا انگشت نما و مسخره ديگر بچه ها مي شوند. اين در حالي است كه آموزگار مي تواند با برقراري روابط صحيح و تذكرهاي مرتب به دانش آموزان، رفتاري پيشه كند كه جو تفاهم و دوستي را در كلاس برقرار سازد. زماني كه احترام و جايگاه واقعي آموزگاران و دانش آموزان در كلاس حفظ شود، اعتماد به نفس، خودپنداره و تصوير ذهني بچه ها از خودشان تقويت مي شود.
كودكان دبستاني و گاه نوجوانان دبيرستاني، كمتر به استعدادها و توانايي هاي دروني شان اطمينان دارند. كمترين جملاتي كه هوش و ذكاوت آنها را مورد حمله قرار دهد (به خصوص توسط آموزگاران و معلمان) كافي است كه انگيزه تلاش و پيشرفت را در آنها از بين ببرد و احساس بي ارزشي و ناتواني را در آنها جايگزين سازد. بسياري از مسائل آموزش و پرورش ريشه در روابط حاكم بر معلم و دانش آموز دارد. براي اصلاح و بهبود بخشيدن اين روابط، بايد تغييرات عمده يي در اين زمينه صورت گيرد.
زماني كه آموزگار از دانش آموز مي خواهد كاري انجام دهد، اگر لحن كلامش انتقادي و سرزنش آميز باشد، نتيجه آن مقاومت و ستيزه جويي كودك (يا نوجوان) خواهد بود. اما اگر لحني سازنده و غيرانتقادي داشته باشد، روحيه همكاري و مشاركت را در بين دانش آموزان تقويت خواهد كرد. خوب است معلمان و آموزگاران نسبت به رفتارهاي خود هوشيار و حساس باشند و آگاهانه از برانگيختن پاسخ هاي دفاعي شاگردان بپرهيزند.
خشم آموزگار
زماني كه آموزگاري عصباني مي شود، در فرآيند تدريس او اخلال به وجود مي آيد. او بايد سعي كند خشمش را به گونه يي ابراز كند كه به كسي لطمه يي (چه جسمي و چه رواني) نزند. او بايد ضمن اشاره به مشكل درصدد حل وضعيت حاكم بر كلاس باشد. بد و بيراه گفتن، حمله به شخصيت بچه ها، سر و صدا راه انداختن و رفتارهاي تكانشي - هيجاني محض، هيچ گاه نمي تواند كليد برتري معلم در كلاس درس باشد.
يكي از استرس ها و اضطراب هاي حرفه يي آموزگاران اداره و كنترل كلاس و داشتن رابطه يي پويا و فعال با دانش آموزان است. در مواردي بعضي از دانش آموزان مي توانند به تنهايي مشكلاتي براي آموزگاران شان به وجود آورند كه حتي باتجربه ترين معلمان هم از كنترل و اداره آن ناتوانند. گاهي حضور يك دانش آموز خاطي و اخلالگر مي تواند تاثير زيادي روي عملكرد آموزگار بر تك تك دانش آموزان گذارد. همان طور كه نمي توانيم عكس العمل ها و رفتارهاي آموزگاران را بدون در نظر گرفتن رفتار دانش آموزان تبيين كنيم، همان طور هم نمي توانيم رفتار دانش آموزان را بدون در نظر گرفتن رفتار آموزگاران درك كنيم. آموزگاراني كه براي كنترل كلاس دست به تهديد و ارعاب دانش آموزان مي زنند، گاهي متوجه مي شوند بچه ها آنها را به عملي كردن اين تهديدها ترغيب مي كنند، تا بتوانند موقعيت شغلي آنها را به مخاطره اندازند. درحالي كه از اين گروه از معلمان بايد پرسيد؛«آيا واقعاً خواستار رابطه يي رعب انگيز بين خود و دانش آموزان هستند و آيا تنها با ترساندن بچه ها مي توانند آنها را به درس خواندن تشويق كنند؟»
دانش آموزان زماني كه آموزگارشان عصباني است، به رفتار او و آنچه او مي گويد، خوب توجه دارند. گاهي بدخويي و رفتار تند معلم، اشارات و حركات او موجب رنجش، احساس خواري و سرافكندگي دانش آموزان و به دنبال آن ناديده گرفتن اصول اوليه بهداشت رواني كلاس مي شود. دانش آموزان به معلمان شان وابسته اند. اگر معلمان نسبت به بچه ها از خود احترام نشان دهند و به عزت نفس و حس ارزشمندي آنها لطمه نزنند، طبيعي است كه بچه ها نيز كمتر دست به مقاومت، خودسري و بدرفتاري خواهند زد. رفتارهاي مودبانه و حرفه يي آموزگار مي تواند مانع از تخلف هاي انضباطي دانش آموزان شود. اگر آموزگار اجازه دهد بچه هاي كلاس به سادگي او را خشمناك و عصباني كنند، خيلي زود كنترل و تسلط خود را بر كلاس از دست خواهد داد.
تشويق هاي آموزگار
تشويق بايد تاييد كننده عمل دانش آموز باشد نه وجود و شخصيت او. زيرا كودك يا نوجوان تصور مي كند اگر آن خصوصيت و ويژگي را نداشته باشد، ديگر مورد ارزش و احترام نيست. براي مثال، زماني كه دانش آموز از درسي نمره عالي و خوبي مي گيرد، اگر او را به دليل نمره اش تشويق كنند، او فكر خواهد كرد كه اگر بار دوم نمره پاييني بگيرد، ديگر مورد لطف و تمجيد كسي واقع نخواهد شد، در حالي كه اگر او را براي تلاش و كوششي كه به خرج داده است، مورد تشويق قرار دهند، او سعي مي كند با تلاشي بيشتر بار ديگر هم نمره رضايت بخشي بگيرد. در حقيقت تشويقي كه شخصيت او را ارزيابي نمي كند، احساس امنيت، آرامش و انگيزه بيشتر در او ايجاد مي كند.
رفتارهاي شايسته و مطلوب دانش آموزان را همواره مدنظر داشته باشيد، زيرا رفتارهاي آينده آنان را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. در بعضي شرايط شناخت رفتارهاي خوب و پسنديده دانش آموزان موجب كاهش رفتارهاي نامطلوب و نامناسب آنها مي شود. به هر اندازه كه نكات مثبت و ارزشمند اخلاقي - آموزشي دانش آموزان بيشتر مد نظر قرار گيرد، به همان اندازه نيز انگيزه تلاش و پيشرفت در آنها پايدارتر خواهد شد.
تشويق نه تنها وسيله يي است كه دانش آموز را با رغبت و تمايل به تلاش و پويايي وامي دارد، بلكه موجب تاييد و تكرار رفتارهاي مطلوب آنان نيز مي شود. دانش آموزان زماني مي توانند توانمندي هاي خود را ارتقا دهند كه با استفاده از حمايت هاي مثبت و داشتن روابط كيفي بالا با مربيان و معلمان شان بتوانند احساس شايستگي و كارآمدي را در خود پرورش دهند.
تنبيه هاي آموزگار
در كلاسي كه نظم و مقررات حاكم باشد، تنبيه و طرد دانش آموز جايي نخواهد داشت. خشونت با دانش آموز هدف و فرآيند يادگيري را مختل مي كند. ارزش ها و مفاهيم اخلاقي گوناگون مثل احترام، مسووليت پذيري، رعايت حقوق ديگران و... را نمي توان به طور مستقيم به دانش آموزان آموخت، بلكه بايد آنها را در موقعيت هاي عيني و واقعي به بچه ها ياد داد. تهديد و ارعاب كودكان (و نوجوانان) نه تنها مانع از بدرفتاري آنها نمي شود، بلكه تنها زمينه يي براي مخفي كاري او ايجاد مي كند. از طرف ديگر، وقتي دانش آموز به دليل رفتار نامناسبش با شدت عمل روبه رو مي شود، كمتر به رفتار خود و خطايش فكر مي كند و بيشتر متوجه نحوه خشم و عصبانيت آموزگار مي شود.
هنگامي كه از دانش آموزي مي پرسند؛ «چرا سر كلاس بدرفتاري مي كني؟» او پاسخ مي دهد؛«معلم ما اصلاً بداخلاق است.» از آنجايي كه كودكان هنوز به خصيصه خودمحوري خود پايبندند، هيچ گاه خود را مورد سوال قرار نمي دهند، بلكه رفتار و واكنش آموزگارشان را علت اصلي اختلاف معرفي مي كنند. از اين رو بهتر است براي تغيير رفتارهاي منفي دانش آموزان، رفتارهاي مثبت و سازنده آنان تشويق و تقويت شود. با به كار بردن اين شيوه، رفتارهاي نامناسب بچه ها به تدريج كاهش مي يابد و رفتارهاي مطلوب جايگزين آنها مي شود. براي برقراري نظم و انضباط آگاهانه در كلاس و اجراي مقررات، بهترين شيوه حمايت، تشويق، توجه، بردباري و تمركز بر رفتارهاي پسنديده دانش آموزان است. آموزگاران بايد پيش از آغاز سال تحصيلي براي برقراري نظم و انضباط در كلاس شان، مقررات و قوانين ساده و شفافي تدوين كنند تا بدين وسيله دانش آموزان را با خواسته ها، انتظارات و اهداف خود آشنا سازند. زماني كه كلاسي به نحو مطلوب اداره و مديريت شود، شرايطي به وجود مي آيد كه دانش آموزان مشكلات انضباطي كمتري داشته باشند. داشتن روابطي منفي با شاگردان موجب مي شود آنها اصول انضباطي كلاس را مستبدانه و خشك بدانند و براي اجراي آنها از خود مقاومت نشان دهند. در حالي كه داشتن روابطي مثبت به آنها كمك مي كند تا هدف اصلي از انضباط را سازندگي و پيشرفت در كار بدانند. تاديب دانش آموز بايد با خونسردي انجام شود تا دانش آموز را متوجه رفتار اشتباهش كند. رفتار صحيح و شايسته آموزگار، آهنگ صدا، ثبات و عدالت او مي تواند بهترين الگوي تربيتي دانش آموزان باشد. يكي از روش هاي كنترل هيجانات منفي دانش آموزان در كلاس، تماس ها و ارتباطات چشمي ، نگاه هاي اجمالي، خيره شدن و روش هاي غيركلامي آموزگار است. از اين طريق مي توان خيلي ساده و راحت رفتار خلاف كودك (يا نوجوان) را بدون اينكه مزاحمت و اغتشاشي براي بقيه دانش آموزان كلاس ايجاد شود، متوقف كرد.
در حقيقت، هدف از پرورش كودكان و نوجوانان بايد تغيير رفتار هاي آنان در جهت اعتلاي توانايي ها، استعدادها و ويژگي هاي مثبت و سازنده آنان باشد.
يکشنبه|ا|18|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1376]