محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828047222
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
جام جم
«پروژه مظلومنمايي!» عنوان سرمقالهي ذروزنامهي جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن ميخوانيد؛ انتخابات هر چه به روزهاي اصلي خود نزديكتر ميشود، علاوه بر شور و هيجان انتخاباتي كه لازمه مشاركت مردم و گروههاست، به آفاتي هم گرفتار ميشود.
تخريب نامزدها و گروهها، استفاده از امكانات غيرقانوني، تبليغات زودرس و خارج از استانداردهاي تعيين شده در قانون و... از جمله اين آفات است.
برخي گروههاي سياسي نيز در اين مسير ميكوشند از ابزار تبليغاتي «مظلومنمايي» بهره ببرند. القاي محروميت از امكان تبليغ و آزادي عمل از جمله پروژههايي است كه زنگ آن طي روزهاي گذشته به صدا درآمده است.
آنچه مهمتر از همه به نظر ميرسد، اين است كه همه دلسوزان انقلاب، مديران اجرايي و مسوولان بايد مراقب باشند تا زمينهساز چنين مظلومنماييهايي نباشند. نامزدهاي اصلي انتخابات رياست جمهوري عمدتا از چهرههاي شناخته شده، محترم و باسابقه هستند و حداقل حقوق آنان ارتباط چهرهبهچهره با مردم در فضاهاي عمومي و دانشگاهي است. خوشبختانه با موضعگيري بموقع سخنگوي دولت و مقامات وزارت علوم آشكار شد كه هيچ تصميمي براي جلوگيري از سخنراني نامزدهاي قطعي و احتمالي در دانشگاهها اتخاذ نشده است و اگر هم موردي بوده، ناشي از تصميم فردي و سليقهاي در حد يك دانشگاه يا استان بوده است كه اميدواريم با توجه به موضعگيري صريح مقامات دولتي، آنان نيز از ايجاد فرصت و بهانه براي اجراي سناريوي مظلومنمايي پرهيز نمايند.
ابتكار
«نامه اي براي امروز» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم سيدهادي سيد وكيلي است كه در آن ميخوانيد؛قديم ترها فكر مي كردم خداوند انبيا و رسولان را فرستاده است تا انسان را به راه كمال رهنمون شوند. تا دست انسان را بگيرند و او را با آسمان آشنا كنند تا اگر كسي خواست بتواند صعودي شايسته داشته باشد. كمال و راهي كه انسان را بدون انبيا راهي به شناختن نيست. عقل آدمي محدود ست و راههاي آسمان صعب العبور. از آن روست كه خدا از لطف نبي مي فرستد تا چشم انداز آسمانها را براي زمينيان بگشايند. قديم ترها فكر مي كردم تفاوت شيعه با ساير فرق اسلامي در آن است كه شيعه مي گويد اين راه تا ابد بايد باز بماند. زيرا لطف خدا را پاياني نيست و نياز بشر به معلمي از تبار آسمان را نيز. از آنروست كه شيعه مي گويد: «لولا الحجه لساخت الارض باهلها.» شيعه با امامت معنا مي يابد و امامت همان راه اتصال به آسمان است. راهي كه هرگز بسته نميشود. همان حجت الهي كه اگر نباشد، نه تكليفي هست و نه زمين و آسماني.قديم ترها فكر مي كردم عمل بر حجت استوار است و اگر حجت تمام نشود، عقاب بر خدا قبيح است و از خدا فعل قبيح محال است.
قديم ترها حجت را دوگونه مي شناختم; يكي عقل آن هم نه عقل عرفي، بلكه عقل مسلم كه نه زمان مي شناسد و نه مكان، بلكه براي هر عاقلي يكسان است. و ديگري انبيا و رسولان الهي كه براي مردم هر زمان و مكان تفاوت داشته اند و خاتم ايشان پيامبر اسلام است كه ديني فرا زمان و فرا مكان داشته است. و دقيقا به همين علت است كه دوره رسول خاتم الهي بايد با امامت عجين شود تا تحققي باشد بر «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا .»و امامت از آنجا كه به غيبت امام عصر انجاميد و و دسترسي به حجج الهي به آساني ممكن نبود و از آنجا كه نياز انسان به حجت الهي هميشگي است، باب اجتهاد در دين را گشود.
اين راهي بود كه شخص امام عصر بر بشر دوران غيبت باز كردند تا انسان در عمل با واسطه رجوع به فقيه دليل، راهنما و حجت داشته باشد. قديم ترها خوانده بودم كه امام تمامي شيعه را به رجوع به فقيهان دين شناس و با تقوا، دستور داده اند تا دينشان را از ايشان بگيرند و فرمودند «و للعوام ان يقلدوه.» جمله اي كه نه «عوام» در آن به معني بيسواد است و نه «تقليد» آن از قلاده و تقليد ميمون وار مي آيد بلكه «عوام» هر فردي است كه تخصص فقيهانه در دين نداشته باشد، اگر چه پزشكي حاذق يا استادي قابل استفاده و يا سياستمداري قهار باشد. و تقليد در آن معنايي چون رجوع به متخصص دين شناس براي استفاده از تخصص وي است همچون رجوع به پزشك در بيماري هاي صعب العلاج كه راهي جز اعتماد به تخصص وي نيست.بر اين مبنا بود كه فكر مي كردم من بايد دينم را از فقيه عالم عادل بياموزم و متاع دين متاعي نيست كه بر سر هر كوي و برزن بشود آن را به سهولت به چنگ آورد. قرآن اگر چه براي همه قابل فهم است و درس آموز اما براي فهم دقايق آن بايد به دنبال قرآن شناسي خبره گشت كه «لا يمسه الا المطهرون.»قديم ترها فكر مي كردم اگر به جاي رجوع به دين شناس باتقوا دين را سر سفره معاويه و عمر عاص بياموزم، چيزي جز شمر و ابن زياد برداشت نخواهم كرد. و جامعه اي يزيدي كه جز حسين در آن قرباني نخواهد شد.
قديم ترها شيعه را اينگونه مي شناختم كه تفاوت آن با فرق اسلامي باز بودن باب اجتهاد است و اتكاي اجتهاد بر نصوص كتاب و سنت به جاي اتكاي بر راي و قياس و استحسان كه در فرقه هاي ديگر مورد استفاده قرار مي گيرد. و مردم را چاره اي جز رجوع به اين مجتهدان و فقيهان در شناخت و عمل به دين نيست. پس فقيهان راهبرند و ما رهرو. و اساس نظريه ولايت فقيه را نيز بر اين استدلال استوار مي دانستم.
قديم ترها...
اما امروز نمي دانم چه شده است؟؟؟چند روز پيش با خواندن بيانيه جنبش عدالتخواه سوالي را كه مدت هاست ذهنم را مشغول ساخته است، برايم پررنگتر شد. سوال اينجاست كه ما به كجا مي رويم و آبشخور تفكر امروز ما چيست؟چه شده است كه همه ما فكر مي كنيم بسياري از مسائل را از فقيهاني كه قرار بود از ايشان تبعيت كنيم، بهتر مي فهميم؟ قرار است ايشان حجت را بر ما تمام كنند، يا ما بر ايشان؟ قرار است ما دين را از ايشان بياموزيم يا ايشان از ما؟ در هر جرياني كه پيش مي آيد، سيل سفارش ها و توصيه هاست كه براي مراجع ارسال مي داريم. به راستي آيا مشروطه اي ديگر در راه نيست؟ به راستي اين بار ما نيستيم كه بر مرجعيت بر دار رفته هلهله مي كنيم؟ اين ما نيستيم كه با ديد محدود و فكري كوته نگرانه چشم تيزبين مرجعيت را به سخره مي گيريم و در دادگاهي خود ساخته ايشان را محكوم مي كنيم؟ محكوميتي كه جز افسوسي تاريخي براي ما در پي نخواهد داشت. به راستي ما به كجا مي رويم؟
آفتاب يزد
«تنها عقلاي جهان!» عنواتن سرمقالهي روزنامهي آفتاب زد ايت كه در آن ميخوانيد؛ اگر از شما بخواهند دولت نهم را توصيف كنيد، كدام صفت اين دولت را برجسته تر از ساير ويژگي هاي آن خواهيد دانست؟ احتمالاً اكثريتي از مردم، به پاسخ هاي مشتركي در اين مورد ميرسند كه متاثر از دستاوردها و پيامدهاي عملكرد اين دولت در 5/3 سال گذشته است. عدهاي از مردم نيز بر اساس سلايق و علايق خود بـه تـوصـيـف دولـت خواهند پرداخت. در اين ميان، تـوصـيـف اعــضــــاي دولــت نـهـم از خــود،مـي تـوانـد براي بسياري از افراد جذاب باشد:
قادر بـه تـصـميم گيري هاي يك شبه نسبت به موضوعاتي كه قبلاً چند سال وقت صرف تعيين تكليف آنهـا مـي شـد، پاك دست ترين دولت ايران، قانونمدارترين دولت، مهرورزترين دولت، پركارترين دولت و احتمالاً دهها و صدها»ترين« ديگر. از سوي ديگر مسئولان دولت نهم - كه قريب به اتفاق آنها مسئوليت هاي كوچك و بزرگ در دولتهاي قبلي داشتهاند- گاه براي متفاوت نشان دادن خود، صفتهايي را به دولتهاي پيشين نسبت ميدهند: كساني كه برنامه چهارم را بر اساس ديدگاهها و منافع خود و اطرافيان تنظيم كردهاند، افرادي كه نگاه به آن طرف مرزها دارند، مديراني كه حداكثر چهار تا پنج ساعت در شبانهروز كار ميكردند، سياست پيشگان منفعل، رانت خواران و...
اما هر چه از عمر دولت نهم گذشته -كه گذران آن براي بسياري از مردم بسيار طولانيتر از 5/3 سال به نظر مي رسد - تغييري در گفتار بعضي اعضاي دولت و حاميان ايشان به وجود نيامده است. به طوري كه بعضي از آنها هنوز گمان ميكنند در دوره تبليغات انتخاباتي هستند وعدهاي ديگر نيز در حال و هواي روزهاي اول رياست! ظاهراً از نظر برخي سياستمداران، اقتضاي دوره تازه كاري، بدگويي از پيشينيان است و ارائه وعدههاي رنگارنگ براي ايجاد «اتوپيا». البته اين روزها ديگر حتي طرفداران دولت نهم نيز اميد رسيدن به «مدينه فاضله» را ندارند. به همين جهت بيش از آنكه براي آينده وعده دهند - كه مي دهند - و بيش از آنكه آماري از موفقيتهاي حقيقي خود ارائه كنند - كه نمي كنند - به دنبال اثبات ناكارآمدي اسلاف خويش هستند و گاهي نيز شركاي فعلي خود در حاكميت را با مهرورزي هاي ويژه دولت نهم مي نوازند. دو روز قبل، رئيس سازمان تربيت بدني در گفتگويي كه بارها از رسانه ملي پخش شد، ابلاغيه سازمان بازرسي كل كشور به آن سازمان در خصوص «ممنوعيت تصدي دو شغل» را غيرمنطقي و غيرعقلي ناميد. ظاهراً اين تنها نمونهاي نيست كه مسئولان دولت نهم، احكام و اقدامات قانوني ساير دستگاهها را غيرعقلي ميدانند:
انحلال سازماني با بيش از 60 سال سابقه كار، نشان مي دهد كه از نظر مسئولان دولتي، سيستم برنامه نويسي كشور در دهههاي طولاني از كمبود «عقل و تدبير»رنج ميبرده است
عدم اجراي مصوبه مجلس و مجمع تشخيص مصلحت در خصوص احياي شوراهاي تعطيل شده، نشان ميدهد كه دولت نهم، تدابير انفرادي خود را عاقلانهتر از خردجمعي مجلس و مجمع ميداند
ادعاي تعدادي از نمايندگان اصولگراي مجلس مبني بر بيتوجهي دولت به هشدارهاي آنها نسبت به تورمزا بودن لوايح بودجه ثابت ميكندكه چند مدير مورد عنايت دولتي مطمئن بودهاند لوايح تنظيمي آنها، به مباني عقلي نزديكتر است تا ديدگاهها و هشدارهاي نمايندگان
عدم دعوت نمايندگان مجلس به كنفرانسهاي مهمي همچون كنفرانس خزر، نشانه آشكاري است كه مفهوم آن »عاقلانه دانستن مباني مذاكره كنندگان دولتي و عدم نياز آنها به بهرهگيري از مشاوره نمايندگان ملت« ميباشد
گلايههاي نمايندگان مجلس و سران گروههاي اصولگرا از احمدي نژاد به خاطر عدم مشورت در گزينش اوليه وزيران نشان داد كه مشاوران رئيس جمهور آنقدر شناخت خود از افراد ديگر را عاقلانه ميدانند كه براي »هم انديشي« و بهرهگيري از »عقل« ديگران، احساس نياز نميكنند و...
البته امروز تشخيص آنكه از ميان ادعاهاي دولت و نگرانيهاي منتقدان دولت، كداميك عاقلانهتر بوده است، كار سختي نيست:مثلاً مردم با گوشت و پوست خود احساس ميكنند كه ادعاي «ضد تورمي بودن برنامههاي دولت» درست بوده است يا هشدار «دير افشا شده« نمايندگان اصولگرا؟ تغييرات مكرر وزيران هم دليل قانع كنندهاي است تا مشخص شود آيا انتخابهاي غير مشورتي رئيس دولت، همراه با تدبير كافي بوده است يا نه؟ گستاخي برخي سران و مقامات خارجي از جمله اظهارات مسخره رئيس جمهور قزاقستان در خصوص سهم ايران در درياي خزر، برخورد متكبرانه رئيس جمهور مصر و همكاران او در برابر پيشنهاد سخاوتمندانه رئيس جمهور ايران براي برقراري رابطه با آن كشور، برخورد طلبكارانه بعضي سران عرب با يك موضوع كم اهميت - در مورد بحرين - و در عين حال همزباني همه آنها با ادعاهاي واهي امارات و همزماني اين تحركات ضد ايراني با استقبالهاي بيسابقه مقامات دولت نهم از برخي شيوخ كم مقدار خليج فارس، اظهار نظرهاي عجيب در خصوص عدم امكان انتخاب اوباما در آمريكا و سپس پيام تبريك عجولانه براي او و برخي تحولات ديگر در عرصه سياست خارجي كشور نيز كافي است تا نشان دهد عدم بهرهگيري از مشورت صاحب نظران غيردولتي، تا چه حد عاقلانهبوده است و...
اكنون باستناد همين مسائل،ميتوان برخي اصولگرايان را مورد پرسش قرار داد كه «سكوت ناگهاني در برابر اشكالات دولت و چشم بستن بر اهانتهاي بي سابقه نسبت به كارگزاران غير دولتي در مجلس و قوه قضائيه - كه اصولگرايان به بهانه جلوگيري از پيروزي احتمالي اصلاحطلبان به آن تن دادهاند - تا چه حد عاقلانه است و تا چه ميزان خداپسندانه!؟» بعضي دولتيها حق دارند خود را تنها عقلاي دنيا يا برترين عاقلان جهان بـدانـند اما تمكين مدعيان اصولگرايي در برابر اين خصلت خطرساز و هزينه آفرين، با كدام معيار عقلي تطابق دارد؟ آيا همين ضعف اصولگرايان كافي نيست تا معاون رئيس جمهور به خود اجازه دهد يك «مقام اصولگرا» را به اظهار نظر «غير عقلي» متهم كند؟
كيهان
«احضار روح در انتخابات»يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛ 4، 5سال پيش وقتي جك استراو وزير خارجه وقت انگليس به همراه دو همتاي اروپايي ديگر موفق مي شد رضايت ايران براي تعليق فعاليت هاي اتمي را جلب كند و يك به يك بر دامنه تعليق ها- حتي مراحل قبل از غني سازي- بيفزايد، هرگز خيال نمي كرد بعدها كار به آنجا بكشد كه مجبور شود دولتمردان انگليسي را به خاطر 200سال باج خواهي از ملت ايران سرزنش كند. وزراي خارجه اروپايي و كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا كه به تدريج مستقيما در چالش هسته اي ايران درگير شدند، در آن روزگار تعليق ها را بي هيچ امتياز دادني يك به يك بر دولت وقت ايران مي قبولاندند و احتمالا در مذاكره پشت پرده، آخر اين خط را چنين برآورد كرده بودند كه تاسيسات اتمي ايران را بار مي زنند و با كشتي مي برند، كاري كه با ليبي كردند!
ميز بازي و مذاكره چيده شده حرف نداشت! قدرت ها در اين ميز شطرنجي كه «تهديد»، طول و «نشان دادن در باغ سبز» (تطميع) عرض آن بود با حركاتي پيوسته و پيچيده به طرف ايراني «كيش» مي دادند و چون روند بازي يك طرفه چيده شده بود، حركت هاي انفعالي، با دادن امتيازهاي جديد و در عين حال تنگ تر شدن عرصه (و نه گشايش) همراه مي شد. اين ميز مذاكره اگرچه بهانه اش چالش هسته اي بود، اما وسعتي به بزرگي مشكلات غرب در خاورميانه بزرگ داشت. گويا آمريكا و غرب براي اولين بار توانسته بودند «خم» ايران را به دست بگيرند و با حركت ها و تاكتيك هاي مداوم امتياز بستانند و سوداي ضربه فني را نيز در سر بپرورانند. امثال آقاي استراو آن روزها ضرورتي نمي ديدند به ملامت خويش بپردازند چرا كه نه فقط دولت ايران را منفعل و متحير مي يافتند بلكه مجلسي را پشت سر اين دولت مشاهده مي كردند كه شاكله اصلي آن «ساز اجنبي» مي زد. بنابراين وقتي طرف ايراني به عنوان مثال مي گفت ما نمي توانيم تن به پروتكل الحاقي بدهيم، مذاكره كننده اروپايي پوزخند مي زد و به طعنه مي گفت «بلوف نزنيد! ما خبر داريم كه در پارلمان شما طرح 3فوريتي لزوم اجراي پروتكل الحاقي در حال پيگيري است.» پارلمان در اين وانفسا، خود قوز بالاقوز شده و محكم پشت دولت ايستاده بود. كه چه؟ مقاومت كند؟ نه، محكم ايستاده بود كه دست مردّد و لرزان دولت را بگيرد و پاي باج خواهي هاي دشمن را امضا كند.
ديپلماسي كشور كاملا قفل شده و در منگنه مانده بود. اگر هم ورق برگشت و روياي بيگانگان تبديل به كابوس شد، راز آن را صرفا بايد در درايت و صلابت رهبر فرزانه انقلاب و عزم و اهتمام ملت براي تغيير بنيادين در رويكرد دولت و مجلس جست وجو كرد. دولت و مجلس دگرگون شدند و اراده «عزت و اقتدار ملي» با هدايت رهبر فرزانه انقلاب كارساز شد. ملت همان ملت و مقتدا همان مقتدا بودند، شجاع و مصمم. راننده و سرنشين و مقصد تفاوتي نكرده بودند آنچه تغيير كرده بود جايگزيني خودرويي بود كه حتي با هل دادن نيز استارت نمي خورد. با ژيان و فولكس قراضه اي كه حتي استارت هم نمي خورد- ولو سرنشينان مصمم و شجاع باشند- نمي توان به مقصدهاي دور دست يافت.
اكنون آقاي استراو در مراسم افتتاح نمايشگاه تاريخ ايران در دوره شاه عباس صفوي مي گويد «هرچند ما نسبت به تاريخ فراموشكار هستيم اما ايراني ها فراموشكار نيستند و نمي توانند 200سال اخاذي و مداخله جويي ما از قرارداد تنباكو و نفت دارسي گرفته تا روي كار آوردن پهلوي ها و سرنگوني مصدق را فراموش كنند. ما در درك مردم ايران دچار مشكل هستيم و درك آنها مشكلي ندارد.» اما گويا اين بالماسكه بدون همراهي برخي دولتمردان سابق ايراني كامل نمي شود. همزمان با سخنان استراو، معاون وزير خارجه در دولت سابق كه اكنون قائم مقام ستاد انتخاباتي نامزد دو حزب افراطي (مشاركت و مجاهدين) است در همايش «بازيابي آرا و تبليغات سياسي» از انتخاب معنادار مردم در سال 84 ابراز ناخرسندي مي كند و سپس به روحيه ضداجنبي- و در واقع ضد دشمن- مردم مي تازد و آن را محصول توتاليتر(خودكامه و تماميت خواه) بودن دولت و حاكميت مي خواند. وي آنگاه به تلخي مي گويد «ايران به دلايل تاريخي روحيه اي دارد كه بخواهد از بيگانه ناراحت باشد و ميزان فرافكني بالاست. بعد از انقلاب در اين گمان ترديد ايجاد شد اما جامعه هنوز ظرفيت بيگانه ستيزي و حساسيت نسبت به آن را دارد و دفاع بيگانه از شخصي در انتخابات به معناي فرصت براي او نيست و مردم نمي پسندند.»
چرا هوشياري و حساسيت مردم نسبت به دشمنان بايد برخي احزاب داخلي را نگران كند؟ آيا اين ربطي به رفت و آمدهاي مكرر با برخي محافل اروپايي- در بروكسل و برلين و لندن و پاريس- ندارد؟ آيا مربوط به سفر عضو موثر كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ششم- از اعضاي حزب دولت ساخته- به بلژيك نيست كه طي آن سفر، طرف اروپايي اعلام كرد گزينه و انتخاب نهايي ما در ايران شما هستيد اما بايد متقابلا در چالش با نظام از خود تحرك نشان دهيد تا دفاع ما از شما در كشور خودمان توجيه داشته باشد؟ ملاقات هاي مكرر دبيركل وقت حزب مشاركت و نيز رئيس ستاد انتخابات با برخي سفراي اروپايي چطور؟
آمريكايي ها و انگليسي ها و برخي دولت هاي مشابه مي گويند انتخابات رياست جمهوري آينده ايران بسيار مهم است. اين سخن تازه اي نيست، مختص دولت جديد آمريكا هم نيست. از يك سال و نيم پيش، مقامات دولتي و ديپلمات هاي آمريكايي و انگليسي بر لزوم تغيير دولت و مجلس شناخته شده به «اصولگرايي» تاكيد مي كنند، هرچند كه عمر نومحافظه كاران آمريكايي براي چنين رويايي كفاف نكرد. اما چرا؟ پاسخ اگرچه روشن است اما اجازه دهيد جواب فني تري به اين پرسش بدهيم.
قدرت هاي غربي مي گويند به دلايل متعدد- از قدرتمندي ايران گرفته تا گرفتاري هاي آمريكا و ناتو در افغانستان و عراق- نمي توان با جنگ ايران را وادار به تسليم كرد. تحريم اقتصادي هم چاره ساز نبوده است، چه آن هنگام كه با شدت تمام به اجرا گذاشته شد و چه اكنون كه زهوار آن در رفته و مدام نقض مي شود، به ويژه آن كه بحران بزرگ اقتصادي گريبانگير غرب شده است. قدرت هايي نظير آمريكا و انگليس اگرچه خون از پيكر حكومتشان مي چكد و تشنه جنگ افروزي و جهانگشايي اند اما آموخته اند كه بيش از اين حيثيت خود را در درگيري هاي آشكار و شكست آميز به حراج نگذارند. آنها جنگيدن پاي ميز مذاكره را بر همه چيز ترجيح مي دهند. اكنون آنها اجماع بي نظيري براي مذاكره دارند اما مذاكره نه آن گونه كه ما و همه انسان هاي نرمال و متعادل از كلمه مذاكره-گفت وگو براي تفاهم در فضايي عادلانه- مي فهميم، بلكه مذاكره به مفهوم كشاندن طرف مقابل به گوشه رينگ، گذاشتن چاقو زير گلوي وي و باج گرفتن. آنها مي گويند بايد با دست پر پاي ميز مذاكره رفت يا به قول ابلهانه خود، با چماق و هويج. مشكل همين جاست. طرف ايراني نه مي ترسد و نه فريب مي خورد. به اصطلاح خود غربي ها، هيچ برگ برنده اي براي گذاشتن روي ميز ندارند و به قول استفان هادلي مشاور امنيت ملي در دولت بوش- كه عصاره استدلال همه محافل اطلاعاتي، سياسي و ديپلماتيك در غرب است-«مذاكره با ايران وقتي هيچ برگ برنده اي در دست نداريد، بي فايده و احمقانه است.»
خب! چه بايد كرد؟ آنها راهي بهتر از مذاكره نمي شناسند كه چنان كم هزينه و پرسود بوده باشد. بنابراين همه اميد و همت خود در ايجاد فرصت تازه- يافتن برگ برنده- براي مذاكره را معطوف به «جايگزيني» طرف مذاكره كننده ايراني كرده اند. آنها دنبال شاه سلطان حسين هايي هستند كه اهل معامله از موضع ضعف باشند و بتوانند كشوري را با «تاج بي تخت» تاخت بزنند. حاضر باشند بيگانه صرفا تاجي بر سرشان بگذارد، اگر تخت و رخت و كلاه و جامه شان را نيز ايلغار كرد عيبي ندارد. بتوانند گورباچف باشند و به همين دل خوش كنند كه تصاويرشان روي آنتن ها و صفحات اول رسانه ها و روزنامه هاي اروپايي برود. بتوانند ننگ و عار را به جان بخرند و به ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه اقتدا كنند، امتياز نفت و غير نفت بدهند و مابه ازايش چند سفر فرنگ بروند و با ورژن امروزي تر، چند سخنراني هم در يكي از پستوهاي آكادميك داشته باشند و نظريه اي دركنند! اما اگر ترقه اي تركيد يا اولتيماتومي رسيد، درجا قافيه را ببازند و آماده نشستن پاي ميز مذاكره باشند. اصلا يك پا عرفات باشند براي خودشان، كه عاشق مذاكره بود و مدام در اين دهه ها امتياز و زمين و قدرت داد تا توانست صهيونيست هاي وحشي را پاي ميز مذاكره نگه دارد! كه چه شود؟ از اينجا به بعدش را بخوانيد از مقاله وزير ارشاد دولت اصلاحات در روزنامه اعتماد ملي:
«شيمون پرز به عنوان يكي از شخصيت هاي كليدي اسرائيل در كتاب آينده اسرائيل كه مصاحبه وي با رابرت لينل روزنامه نگار يهودي است مي گويد عرفات دو ويژگي مهم داشت. عرفات برايش مهم بود كه او را چه و چگونه خطاب كنند! ترجيحش اين بود كه به او پرزيدنت بگويند. او به «رئيس» خرسند بود. پرز مي گويد متناسب با شرايط به او عنواني مي دادم. عرفات دوست داشت شيوه آرايش صندلي ها مثل صحنه ملاقات هاي رئيس جمهور آمريكا باشد. من ]مهاجراني[ گمان كردم لابد پرز اغراق كرده اما در مصاحبه مفصل ياسر عبدربه نيز ديدم به همين ويژگي ها اشاره كرده و مي گويد عرفات خودش را بهترين مذاكره كننده مي دانست در حالي كه نبود. ما حتي در مذاكرات كمپ ديويد در زمان كلينتون هيچ طرحي به همراه نداشتيم و ابتكار عمل دست اسرائيلي ها بود.»
انتخابات را مي توان و بايد از زواياي گوناگون ديد و سنجيد. اما آن وجه از اين موضوع كه به نسبت ملت ايران با بيگانگان و طراحي دشمنان برمي گردد، حائز اهميت استراتژيك است. تنوع و رقابت نامزدها در فضايي شاداب يك بحث است و بستن راه طمع و نفوذ دشمن، بحثي متفاوت. در كنار جاذبه ها، بايد داراي دافعه هاي روشن در اين زمينه بود وگرنه همان مي شود كه رئيس دولت سابق به درستي- در سال هفتم رياست خود-هشدار داد؛ «از اردوگاه اصلاح طلبان صداي دشمن به گوش مي رسد.» امروز هم صداي دشمن از اين اردوگاه به گوش مي رسد كه باعث مي شود امثال كروبي و موسوي و خيلي هاي ديگر حساب خود را از آن جماعت جدا كنند و البته توقع از آقاي خاتمي كه اقرار به واقعيتي تلخ كرده، بيشتر و پيشتر است. دافعه با دشمن و احياي مرزبندي با نفوذي ها، آغاز تجديد اخوت با جمهوري اسلامي و ملت ايران است. اينجا ديگر نه عرصه رقابت حزبي و انتخاباتي بلكه مرز دوست و دشمن است و البته كه دوست در جبهه دشمن نمي ايستد.مگر نه اينكه به قول رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا، ايراني معتدل، ايراني اي است كه با گلوله كشته شده باشد؟!
فارغ از آمد و شد نامزدها و گرم شدن فضاي مسابقه و رقابت انتخاباتي، بايد اميدوار بود كه شاه سلطان حسين ها و ناصرالدين شاه ها و تقي زاده ها و هويداها و عرفات ها به تاريخ پيوسته باشند و سر از گور بلند نكنند. اگر ما نخواهيم، انگليسي ها و آمريكايي ها كه علم و هنر احضار روح ندارند، دارند؟!
اعتماد ملي
«شنود اشباح»عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد ملي است كه در آن ميخوانيد؛ در داستان مخالفت سيدحسن مدرس با قرارداد 1919 نكته ظريفي نقل كردهاند، وقتي از مدرس سوال كردند چرا اينقدر با قرارداد مذكور مشكل دارد، پاسخ داد، مشكل من بند اول آن است. اينكه آمده است، انگلستان استقلال و تماميت ارضي ايران را به رسميت ميشناسد!
اينكه انگلستان كتبا چنين اعترافي ميكند، معلوم است نقشهاي براي استقلال ايران كشيده است. حال حكايت اصلاحطلبان و روزنامه كيهان است. سوابق اين روزنامه در عصر مديريت اخير آن مشحون از اين رفتارهاي شگفتآور است. اينكه كيهان به سرنوشت اصلاحطلبان و مواضع جناب كروبي حساس شده و گاه و بيگاه به تحريف و انعكاس وارونه آن مبادرت ميكند، نشان علاقه به كروبي نيست، بلكه احساس خطري است كه از ناحيه ايشان ميكنند. كيهان خود بهتر ميداند هر كه به آن منتسب شود، خودبهخود مورد حساسيت جامعه قرار خواهد گرفت.
پروژه تخريب كروبي و اصلاحطلبان چندان جديد و البته هضم آن نيز خيلي سخت نيست، البته كيهان بايد خوشحال باشد كه اين نحوه خبررساني و ارائه اطلاعات به مردم همزادي نيز در صدا و سيما يافته و آنها نيز چه در اخبار رسمي و چه در برنامههاي حاشيهساز خود بدشان نميآيد بديلي براي كيهان شوند.
البته بايد متاسف بود كه دو رسانهاي كه با پول مردم اداره ميشود و به اعتبار بزرگ انتساب به مقام معظم رهبري مفتخر هستند، اينچنين با تيشه به ريشه ميزنند؛ ارزش و مقامي كه والاتر از خطاها و سيئاتي است كه ناخواسته و ناخودآگاه آن جايگاه را مورد خدشه قرار ميدهد.
اما روشن است كه نيروهاي اصولگرا و بخش اقتدارگراي آن از تاكتيك جديد اصلاحطلبان در گفتوگوي مستقيم با مردم و طبقهبندي كردن لايهها و طبقات اجتماعي توسط سه كانديداي خود هراسيدهاند. اين روش جديد كه در حال فعال كردن آتشفشان مذاب حركت و همراهي مردم در عرصه عمل سياسي است، اقتدارگرايان را سردرگم و حيران كرده است.اگر چنين نبود، آنها هيچگاه به خود زحمت نميدادند تا از تاكتيك قديمي و انگليسي تفرقه بينداز و بهره ببر، استفاده كنند.
فعاليت سهگانه اصلاحطلبان با هدف مخاطب قرار دادن گروهها و لايههاي مختلف رودهايي را سبب خواهد شد كه به درياي بزرگ وحدت بر اساس تشكيل دولتي مردمي، دموكراتيك و منطبق با ظرفيت قانون اساسي و در سايه ارزشهاي نظام اسلامي واريز شود.
در اين ميان حزب و روزنامه اعتماد ملي تلاش دائمي خود را بر پرهيز از اختلاف نهاده و همگان را به رعايت ارزشها و پرنسيبهاي اخلاقي سياسي در عرصه مبارزهاي شفاف و مردمسالار قرار داده است.مهدي كروبي همواره سنگ زيرين آسياي اصلاحطلبان و منادي عمل جمعي و وحدت سياسي بوده است اما بديهي است هر حزبي سياست مجزا و استراتژيهاي خود را دارد؛ اين به معناي مجادله و منازعه نيست.
روشن است كه اقتدارگرايان از دوستي، وحدت و تعامل اصلاحطلبان در هراسند. وگرنه رعايت حداقل معيارهاي اخلاقي انتخابات نبايد سخت و هزينهساز باشد. روزنامه اعتماد ملي در طول دوره انتشار، آينه تمامنماي نوع نگرش سياسي مهدي كروبي باشد روزنامهاي كه آينه انعكاس ديدگاهها، نظرات، اخبار و اهتمام به همه گرايشهاي اصلاحطلبي است؛ سياستي كه همچنان تداوم خواهد داشت.
رسالت
«خطر نفوذيها»عنوان سرمقاله ي روزنامهي رسالت به قلم محمدكاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛ سفر انتخاباتي حجتالاسلام والمسلمين كروبي به استان گلستان و طرح مسئله نفوذيها توجه محافل دوم خردادي و نخبگاني كه دغدغه آينده نظام را دارند، به خود مشغول داشته است. مواضع مثبت آقاي كروبي نسبت به نظام و كشور و ابراز وفاداري او به امام (ره) باعث شده برخي افراطيون دوم خردادي به او نسبت «نفوذي» بدهند. او در ديدار نمايندگان احزاب در استان گلستان با اشاره به اين نسبت (بخوانيد اهانت) در پاسخ ميگويد: «اينكه به من بگويند نفوذي داخلي هستي اشكال ندارد ولي آنها كه متهم به نفوذي خارجي هم هستند بايد فكري به حال خود بكنند»كروبي در دفاع خود خبري را فاش ميكند كه دلسوزان نظام و اصولگرايان در جريان آشوبهاي دوم خرداد قبلا آن را فاش ساخته بودند.اصولگرايان معتقد بودند طرح مسائلي چون «خروج از حاكميت» ، « رفراندوم»، «اهانت به مقدسات» و... توسط نفوذيهاي بيگانگان در جريان دوم خرداد مطرح شد و دامن «اصلاحطلبان اصولگرا» از اين سيئات پاك است اما آنها باور نميكردند و بر طبل بيمهري نسبت به دوستان خود در جبهه «اصولگرايان اصلاح طلب» ميكوبيدند . حالا آقاي كروبي در استان گلستان صريحا بحث « نفوذيهاي خارجي» در جريان دوم خرداد را فرياد ميكند.او صريحا در نشست نمايندگان احزاب در توضيح مطلب خود كه در مطلع اين مقاله به آن اشاره شده ميافزايد: «شما مشاركتيها و سازمان مجاهدين بهتر است به دوم خرداد و مجلس ششم برگرديد و ببينيد چه كساني مدعي خروج از حاكميت بودند؟ چه كساني در مجلس تحصن كردند ، چه كساني طرح رفراندوم را مطرح كردند و ...»
وي سپس تاكيد ميكند : « نفوذي بيگانه بودن ننگ ا ست »(1)
ما دغدغه آقاي كروبي را به عنوان يكي از ياران انقلاب و امام (ره) درك ميكنيم. رقابتهاي انتخاباتي نبايد متاثر از حضور و نفوذ بيگانگان توسط نفوذيها باشد.استقلال كشور در گرو هشياري نخبگان در خصوص درك خطر نفوذيهاست.يكي از بحثهاي كليدي اصولگرايان اين است كه نظام ما هميشه توسط دشمنان قسمخورده تهديد ميشود. حفظ مرز اعتقادي و فكري از يك طرف و حفظ مرزهاي عمل سياسي با دشمن از طرف ديگر فوقالعاده مهم است.اگر حريم اين مرز رعايت نشود فروپاشي و براندازي نرم اجتناب ناپذير است. يكي از رهنمودهاي اساسي امام (ره) به دلسوزان نظام همواره اين بود كه خطر نفوذيها را بخصوص در رسانهها و مطبوعات درك كنند و نسبت به آن عكسالعمل نشان دهند.توهين به مقدسات و ضديت با اسلام و قرآن و تمسخر نظام كه در آغاز انقلاب اسلامي توسط منافقين و ماركسيستها در مطبوعات و رسانهها، مورد اعتراض امام بود در دوران دوم خرداديها به شكل ديگري ادامه يافت كه مورد اعتراض مراجع عالي قدر ، رهبري نظام و دلسوزان نظام بود.
گر آقاي كروبي و آقاي خاتمي و ديگر دلسوزاني كه در جبهه دوم خرداد اكنون گفتمان ارزشها و انقلاب را مديريت ميكنند به هشدارهاي امام توجه ميكردند ما شاهد دستاوردهاي مهمي از حماسه دوم خرداد بوديم .
متاسفانه از شعار آزادي سوء استفاده كردند و شد آنچه نبايد ميشد!امروز بازخواني رهنمودهاي امام در مورد خطر نفوذيها بويژه در مطبوعات يك ضرورت است . در زير بخشهايي از آن را مرور ميكنيم.
امام خميني(ره) ميفرمايند:«اشخاصي كه قلم دست ميگيرند برضد اسلام، بر ضد روحانيت، بر ضد مسير ملت قلمفرسايي ميكنند ، بشناسيد آنها را . سوابق اينها را به دست بياورند.»(2)
«اينها عمال اجانب هستند و ميخواهند مملكت ما را باز به خرابي بكشانند. از آن طرف مقالاتي و مطالبي كه راجع به ... مسائل اسلام است يا تحريف ميشود يا نوشته نميشود ، اين طور مطبوعات را ما نميتوانيم احترام قائل بشويم.» (3)
«مطبوعات و مجلات و روزنامهها منتشر شد و هيچ كس جلوگيري نكرد؛ در عين حالي كه به همه مقدسات ما توهين گرديد ... تا آن فتنه را ديديم و فهميديم شما فتنهگر هستيد، شما منافقيني هستيد كه ميخواهيد فتنه كنيد ... توطئه كرديد بر ضد اسلام ، بر ضد كشور اسلام ... شما اشخاصي هستيد كه با سرحدات و خارج روابط داريد ... ديگر نميتوانيم اجازه بدهيم آزادانه هر كاري ميخواهيد بكنيد.» (4)امام بارها خطر ليبرالها و منافقين و نفوذ آنها در مراكز دولتي را گوشزد كردند و در مورد نهضت آزادي به طور مشخص مطالب صريحي فرمودند، آقايان گوش ندادند و متاسفانه آن زمان به نوعي با خروج از حاكميت و رفراندوم همآوايي كردند.
آقاي كروبي در همين جلسه تاكيد ميكند كه با نهضت آزادي اختلافات عميقي دارد اما كار از كار گذشته است علي رغم رهنمود امام (ره) آقايان 8 سال با ليبرالها و نهضت آزادي مشغول مغازله بودند.
اگر به رهنمود امام در اين مورد توجه ميكرديد اشتباهات دوم خرداد رخ نميداد و اگر الان هم توجه نكنيم خطر تكرار آن در آينده وجود دارد.
امام ميفرمايند:«امروز غرب و شرق به خوبي ميدانند كه تنها نيرويي كه ميتواند آنان را از صحنه خارج كند ، اسلام است .آنها در اين ده سال انقلاب اسلامي ايران ضربات سختي از اسلام خوردهاند و تصميم گرفتهاند كه به هر وسيله ممكن آن را در ايران كه مركز اسلام ناب محمدي(ص) است نابود كنند.
اگر بتوانند با نيروي نظامي ، اگر نشد ، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بيگانه كردن ملت از اسلام و فرهنگ ملي خويش و اگر هيچ كدام از اينها نشد ، ايادي خودفروخته از منافقين و ليبرالها و بيدينها را كه كشتن روحانيون و افراد بيگناه برايشان چون آب خوردن است در منازل و مراكز ادارات نفوذ ميدهند كه شايد به مقاصد شوم خود برسند و نفوذيها بارها اعلام كردهاند كه حرف خود را از دهان ساده انديشان موجه ميزنند.(5)
آيا اين هشدارها براي پرهيز از نفوذيها كافي نيست؟
پينوشتها:
-1 روزنامه كيهان 87/12/18
-2 صحيفه نور ، ج 7 ، ص .29
-3 همان ، ج 6 ، ص .191
-4 همان ، ج 8، ص .264
-5 صحيفه نور ج 21 ص .108
جمهوري اسلامي
«سفر تاريخ ساز»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ سفر 6 روزه آيت الله هاشمي رفسنجاني به عراق نقطه عطف مهمي در روابط دو كشور ايران و عراق محسوب مي شود . درباره اين سفر مطالب زيادي وجود دارد كه قطعا به تدريج در قالب مقالات عكس ها فيلم ها سخنراني ها اظهارنظرها و تحليل ها ابراز خواهند شد اما اگر بخواهيم فشرده اين مطالب را در يك جمع بندي كلي مطرح نمائيم اين چند نكته را بايد مورد نظر قرار دهيم .
1 ـ اين يك سفر معمولي از قبيل رفت و آمدهاي سياسي دولتمردان كشورها نبود . همانطور كه سردبيران تعدادي از روزنامه هاي عراقي نوشتند در اين سفر كسي كه در برابر جنگ 8 ساله تحميلي صدام و حزب بعث بر ايران جبهه ايراني جنگ را فرماندهي كردند رئيس جمهور عراق زير پاي او فرش قرمز پهن كرده و با نواختن سرود جمهوري اسلامي در كاخ رياست جمهوري بغداد از او رسما استقبال مي كند و از صدام ديكتاتور هيچ خبري نيست .
اينكه در منطقه الجادريه و منطقه الخضرا در قلب بغداد و در دو طرف دجله يعني همانجا كه صدام و سران حزب بعث عراق طرح ها و نقشه هاي حمله به ايران را طراحي و بررسي مي كردند و توطئه هائي كه عليه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي اجرا ميشد را فرماندهي مي نمودند درست در همان مناطق دولتمردان عراقي براي پذيرائي از آيت الله هاشمي رفسنجاني كه نامش با نام امام خميني انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي گره خورده باهمديگر مسابقه بدهند و در تجليل از او از بالاترين ظرفيت هاي كلمات و تعبيرات استفاده كنند واقعه اي استثنائي در تاريخ روابط ايران و عراق است . هنگامي كه آن دولتمرد بلندپايه عراقي خطاب به آيت الله هاشمي رفسنجاني گفت شما با مبارزاتي كه عليه ديكتاتوري هاي موجود در ايران دوران شاه و عراق دوران صدام كرديد و با تلاش هائي كه براي شكل گيري عراق جديد داشته ايد سهم مهمي در حضور ما دولتمردان جديد عراقي در اينجا داريد ذرات وجود همه اعضاي هيئت ايراني حاضر در جلسه با زبان حال به تسبيح و تهليل و تكبير خداي قادر متعال پرداختند و همه در برابر عظمت روح امام خميني و شهداي دفاع مقدس سرتعظيم فرود آوردند . چرا كه امام خميني هنگام پذيرش قطعنامه 598 فرموده بود خدا نصرت نهائي را نصيب ملت ايران خواهد كرد و ما اكنون در بغداد و در مركز فرماندهي دشمن اوج عزت و اقتدار نظام جمهوري اسلامي و ذلت دشمن و البته آزادي ملت عراق از يوغ استبداد را به چشم مي ديديم و با تمام وجود لمس مي كرديم .
2 ـ بوش كوچك رئيس جمهور سابق آمريكا كه در طول 6 سال گذشته صدها هزار نيروي نظامي در عراق مستقر كرده بود و از فرودگاه بغداد تا دورترين نقاط سرزمين عراق را تحت پوشش نظامي ـ امنيتي خود داشت هر وقت كه به عراق سفر ميكرد اولا پنهاني بود ثانيا چند ساعته بود و بعد از خارج شدن از عراق خبر سفر اعلام مي شد ثالثا سفر او محدود به بغداد بود و حتي گاهي فقط فرودگاه بغداد و رابعا در آخرين سفر كه قصد داشت آنرا در تاريخ افتخارات ثبت كند با لنگه كفش هاي يك عراقي در اعتراض به اشغال عراق مواجه شد. اما خبر سفر آيت الله هاشمي رفسنجاني به عراق از يك هفته قبل از شروع سفر آشكارا به همه رسانه ها در سراسر منطقه و جهان اعلام شد سفر 6 روز طول كشيد كه طولاني ترين سفر يك مقام خارجي به عراق بود اخبار سفر لحظه به لحظه مخابره ميشد يك سوم خاك عراق را آقاي هاشمي رفسنجاني و هيئت همراه به صورت زميني پيمودند از 6 شهر عراق (بغداد كاظمين سامرا كربلا نجف و كوفه ) بازديد بعمل آوردند ده ها ديدار داشتند و همه جا با استقبال گرم مردم و مسئولان عراقي مواجه شدند.
3 ـ در شهرهاي كاظمين سامرا كربلا نجف و كوفه علاوه بر مردم عراق زائران ايراني نيز با شور و شوق فراوان از آيت الله هاشمي رفسنجاني استقبال كردند و شعار « صل علي محمد ـ يار امام خوش آمد » را كه يادآور عمق نفوذ امام خميني در جان مردم ايران و پيوند اين سفر با آرمانهاي انقلاب اسلامي است فرياد مي كردند. اين لحظات براي كساني كه شاهد اين صحنه ها بودند يادآور عميق ترين باورهاي مردم ايران نسبت به تعاليم اسلام و پيوند دو ملت ايران و عراق براساس مشتركات ديني بود.
4 ـ ورود پرورش يافتگان مكتب عاشورا و نگهبانان آرمانهاي عاشورائي به حرم هاي مطهر عاشورائيان زيباترين صحنه اين سفر را شكل داد. همه آرزوها و آرمانهاي مبارزات قبل از انقلاب در برابر ديكتاتوري شاهنشاهي و مبارزات بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در برابر ديكتاتوري صدام و مبارزات ضد استعماري به ويژه ايستادگي در برابر آمريكا كه هنوز عراق را در اشغال خود دارد در همين لحظات پررمز و راز معنا پيدا مي كند. چشمان پراشك قلب هاي مالامال از حسرت آنهمه شهيد كه به عشق عاشورائيان جان دادند و اكنون در اين لحظات روحاني و تاريخي جايشان خالي بود...
اما اين زيارت مفهوم بلندي دارد و در لحظه لحظه اشهدانك قداقمت الصلواه و آتيت الزكوه و امرت بالمعروف عن المنكر همه شهدا و امام شهدا حضور داشتند حضوري پررنگ و پرمعناتر از حضور حاضران . رمز عزت جمهوري اسلامي ايران در عراق را نيز بايد در همين واقعيت جستجو كرد.
5 ـ نجف نقطه اوج بعد معنوي اين سفر بود . مراجع علما دانشگاهيان و مسئولان شهر مولاي متقيان كه شهر علم و اجتهاد و مبارزات ضداستبدادي و ضداستعماري است آيت الله هاشمي رفسنجاني را به گرمي در آغوش گرفتند. در اين نقطه اوج زيباترين جمله را سيد محمد بحرالعلوم كه در ميان جمعي از علما و دانشگاهيان برجسته نجف پذيراي آقاي هاشمي رفسنجاني بود به زبان آورد. او كه بزرگ خاندان معروف و پرشهيد بحرالعلوم است و با كوله باري از مبارزه و خدمات علمي جايگاه رفيعي در عراق دارد خطاب به مهمان عراق گفت : ما از شما نه فقط به عنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و نه فقط به عنوان رئيس مجلس خبرگان رهبري بلكه به عنوان بازوي تواناي امام خميني تجليل مي كنيم و به شما در عراق خوشامد مي گوئيم . فضلا و علماي نجف در چند جلسه از فرصت حضور يكي از اركان نظام جمهوري اسلامي و كسي كه صاحب تجربيات مفيدي در شكل گيري نظام حكومتي ديني و حضور روحانيت در صحنه هاي سياسي و مبارزاتي و مديريتي است در عراق استفاده كرده و با وي در مورد مسائل مختلف حوزوي دانشگاهي حكومتي مبارزاتي مديريتي و همكاري ها براي ساختن عراق تبادل نظر كردند. اظهارنظرها نشان داد نجف در عمق حوزه ها محافل دانشگاهي و سطوح مديريتي از نيروهاي ارزشمندي برخوردار است كما اينكه در ساير نقاط عراق نيز وضعيت چنين است .
6 ـ رسانه هاي عراقي در پيام رساني اين سفر سنگ تمام گذاشتند . آنها علاوه بر تجليل از آيت الله هاشمي رفسنجاني و اعلام خوشحالي مردم عراق از حضور وي در عراق مخالفان اين سفر را افرادي كوتاه فكر ناميدند. نمايندگان همه شبكه هاي تلويزيوني عراق از اكثر صحنه هاي سفر فيلمبرداري كرده و آنها را پخش كردند. در واقع رسانه هاي عراق در ايام سفر آقاي هاشمي رفسنجاني در تسخير ايران بودند. البته در روز پنجم سفر كمتر از يكصد نفر بعثي نيز در يكي از شهرهاي عراق كه در فاصله زيادي از مسير و محل هاي حضور هيات ايراني قرار دارد (رمادي ) عليه اين سفر تظاهرات كردند كه نمك سفر بود و براي اينكه نشان داده شود چه كساني از اين سفر مهم و تاريخ ساز ناراضي هستند لازم بود.
مردم سالاري
«نيم نگاهي به اقلام درآمدي و هزينه اي بودجه 88»عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم عباس محتشمي است كه در آن ميخوانيد؛
در روزهايي كه بحران اقتصاد جهاني وارد مرحله جديدي به نام موج دوم شده; اين هجمه اقتصادي وارد بازارهاي گوناگون گرديده; به طوري كه آسيب و صدماتش به طور تدريجي به تمامي سطوح جوامع از كشورهاي پيشرفته تا در حال توسعه و از غني تا ضعيف تسري يافته است. كاهش شديد تقاضا و عدم اشتياق مصرف كنندگان طبعا رفتار توليدكنندگان و طرف عرضه را نيز تغيير داده است. گرچه سهم بسيار ناچيز ايران در تجارت جهاني و درنتيجه گسستگي نسبي اقتصاد ايران از اقتصاد جهاني مانع از شكنندگي زياد ما شده اما نحوه تعامل مسئولين در شرايط كنوني و انتخاب نوع رويكرد در حل و فصل گره هاي پيش آمده مي تواند اوضاع را تا حدودي به نفع ما رقم زند يا حداقل از شدت مشكلات ايجاد شده بكاهد. لذا دقت در انتخاب راه مناسب در فائق آمدن بر فشارهاي اقتصادي و چالش هاي پيش رو بسيار مهم و از وظايف اصلي دولتمردان نهم و نمايندگان مجلس هشتم در اين وضعيت وخيم اقتصاد جهاني است. چراكه يكي از مصاديق انتخاب راه مناسب، بودجه 88 مي باشد. بودجه اي كه حرف و حديث هاي زيادي در زمينه واقعي بودن اقلام هزينه اي و درآمدي آن وجود دارد. اينكه تا چه اندازه دولتمردان مي توانند نمايندگان محترم مجلس، صاحبنظران، كارشناسان و در نهايت مردم را نسبت به واقعي بودن اقلام درآمدها و هزينه ها مجاب نمايند; سوالي است كه اين روزها بسيار مهم جلوه مي نمايد؟ براستي لايحه بودجه امسال در واقعيت انبساطي است يا انقباضي؟ و آيا مي توان با اين بودجه از درد بيماري هاي مزمن بيكاري جواناني كه اكثر آنها تحصيلكرده نيز هستند و تورمي كه اين روزها به راستي گريبانگير اكثر خانوارهاي عزيز ايراني را گرفته تاحدودي كاست؟ و از همه مهمتر اين كه آيا اصلا قرار است كه اين بودجه واقعا به طوركامل اجرايي شود يا اينكه بودجه 88 نيز به سرنوشت بودجه سال هاي گذشته دچار خواهد شد؟ چراكه معمولا در لوايح بودجه، دولتها بودجه هاي عمراني را بالا در نظر مي گيرند تا از فوايد تبليغاتي آن بهره مند شوند. اما در مرحله عمل در طول سال بخش هاي زيادي از بودجه هاي عمراني را به علل گوناگون و با ارائه متمم يا اصلاحيه و يا تحت هر عنوان ديگري به مجلس صرف بودجه جاري مي نمايند.
اين شيوه به هيچ عنوان پسنديده نيست و بايد تدبيري اتخاذ شود تا ارقام بودجه تا حدي كه در توان دست اندركاران است، واقعي تر شود و تغيير در انواع اقلام هزينه اي به حداقل ممكن برسد. براستي تا به كي مي خواهيم فقط به فكر زمان حال و كوتاه مدت بوده و از اجراي كامل اهداف بلندمدت شانه خالي كنيم؟ آيا تا هنگامي كه فقط نفت (كه در تعيين قيمت آن كمترين نقش را داريم) و مشتقات آن اكثر سبد صادراتي ما را تشكيل دهند; مي توان از برنامه ريزي دقيق در بودجه ريزي حرفي به ميان آورد؟ لذا كسري بودجه پيش بيني شده كه بخشي از آن ناشي از كاهش قيمت نفت و بخش ديگر علي الاصول به دليل بي انضباطي هاي مالي است بايد به درستي مديريت شود تا منشا ايجاد اختلال در كشور نشود. چراكه بايد تمهيداتي انديشيد كه در صورت اجرايي شدن بودجه 88 با افزايش نرخ رشد قيمت ها و به كار گرفتن ساز و كار پرداخت هدفمند يارانه ها حداقل تا حدودي جبران فشار وارده به اقشار كم درآمد صورت پذيرد. زيرا در صورت افزايش حامل هاي انرژي كه به ظاهر رنگ واقعيت به خود گرفته است; در بخش صنعت و كشاورزي حتما بايد نسبت به جبران فشار ناشي از افزايش قيمت حامل هاي انرژي اقدام كرد و يا از طريق مكانيسم هاي ديگر به اين بخش ها كمك كرد.
حدود نيمي از كسري بودجه مربوط به درآمدهاي پيش بيني شده اي است كه تحقق يافتنشان با اما و اگرهاي زيادي روبرو مي باشد و نيمي ديگر نيز مرب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]
-
گوناگون
پربازدیدترینها