واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: پهلوي دومحاشيهنشينهاي دوره شاه
درباره گروههاي حاشيهنشين شهري كه بهويژه در دهه 1347 تا 1357 در پايتخت و مراكز بزرگ شهري پديدار و گسترش يافتند، آمار اطلاعات و تحليلهاي پرشماري از سوي پژوهشگران ايراني انجام و منتشر شده است.
دكتر مسعود كمالي، استاد جامعهشناسي دانشگاههاي سوئد نيز بخشي از كتاب خود تحت عنوان «دو انقلاب ايران» را به اين مقوله اختصاص داده است كه در زير ميخوانيد:
شاه با استفاده از درآمد نفت و با به اجرا درآوردن پنج «برنامه هفت ساله» عمراني، مدرنسازي جامعه ايران را هدف عمده سياستهاي اقتصادي – اجتماعي خود قرار داده بود. همان طور كه قبلا ذكر شد، هدف برنامه اول عمراني رژيم
(1334-1328) رفرمهاي كشاورزي، زيربنايي و اجتماعي بود. با ملي شدن صنعت نفت به رهبري دكتر محمد مصدق رهبر جبهه ملي ايران و محاصره اقتصادي كشور و قطع شدن درآمد نفت، برنامه اقتصادي اول نيز به طور كامل به انجام نرسيد. در برنامه هفت ساله دوم (1341-1335) دولت بودجه 12/1ميليون دلاري اين برنامه را به بخشهاي زير اختصاص داده بود: 88/29درصد بودجه به كشاورزي و آبياري، 48/40درصد به راه و ترابري و ارتباطات، 19/11درصد به بخش صنعتي و خدماتي و 45/18درصد به خدمات اجتماعي. از جمله دستاوردهاي برنامه دوم اقتصادي ايجاد و ساخت سه سد بزرگ، راهآهن، چندين بزرگراه و تعداد زيادي كارخانه صنعتي بود. نقطه مركزي طرحهاي عمراني اين برنامه شهرها بودند. در طول برنامه دوم، «خيابانهاي 63 شهر آسفالت شد و تعداد زيادي از شهرهاي كوچك صاحب آب لولهكشي شدند.»
بودجه 093/3ميليون دلاري برنامه اقتصادي سوم
(1346-1342) به طور عمده صرف راهسازي و ارتباطات، بخش كشاورزي، برق و مواد سوختي و كارخانهسازي شد. در سه برنامه هفت ساله اقتصادي اول تا سوم (1346-1328)، هدف دولت مدرنسازي بخشهاي كشاورزي و صنعتي ايران به طور همزمان بود و اين بخش تقريبا به طور يكسان از بودجه دولتي برخوردار شدند. اما برنامه چهارم اقتصادي
(1351-1347) كه يكي از بزرگترين و گستردهترين برنامههاي اقتصادي رژيم شاه بود، با هدف صنعتي كردن سريع كشور تدوين و با بودجهاي480ميليارد ريالي شروع شد.
ولي اين بودجه به علت افزايش درآمدهاي نفتي به تدريج به 61ميليارد ريال افزايش يافت. در اجراي اين برنامه، در بخش دامداري و كشاورزي 65ميليارد ريال و در بخش صنايعومعادن 99ميليارد ريال سرمايهگذاري شد.
همچنين در بخش راهوترابري 3/100ميليارد ريال بودجه اختصاص داده شد.
در نتيجه اجراي برنامه چهارم اقتصادي كشور، بخش صنعت رونق چشمگيري پيدا كرد و به همان نسبت از رونق بخش كشاورزي كاسته شد. در نتيجه ركود بخش كشاورزي، مهاجرت روستاييان به شهرها افزايش يافت.
البته ذكر اين نكته ضروري است كه مهاجرت روستاييان به شهرها پديدهاي جديد و مختص به دوران برنامه چهارم اقتصادي نبود، بلكه از زمان اصلاحات ارضي سالهاي 43-1342 شروع شده بود و با برنامه چهارم شدت گرفت. سرمايهگذاري در بخش صنايع و عمران و آباداني و گسترش شهرها، بازار كار در شهرها را رونق بخشيد و بسياري از روستاييان را به شهرها جذب كرد. براي مثال در دهه 1330 تعداد 6/68درصد جمعيت كل كشور در مناطق روستايي و كشاورزي و 4/31درصد در شهرها زندگي ميكردند؛ در حالي كه در سال 1355 جمعيت شهرها به حدود 47درصد رسيد. بنابراين جمعيت شهري كشور در عرض بيست سال به دو برابر افزايش يافته بود. تعداد شهرهاي بزرگ نيز افزايش يافت. در سال 1345، تهران تنها شهر ايران بود كه جمعيتي بيش از 500هزار نفر داشت؛ در حالي كه در سال 1355 تعداد چنين شهرهايي به چهار رسيده بود. در سال 1345 فقط 38درصد جمعيت ايران در شهرهايي كه جمعيتشان بيش از 5هزار نفر بود زندگي ميكردند؛ در حالي كه در سال 1355 حدود 48درصد جمعيت در چنين شهرهايي ميزيستند و در سال 1345 شهرهايي كه جمعيتشان به بيش از 100هزار نفر ميرسيد، تنها 21درصد جمعيت ايران را در خود جاي ميدادند، در حالي كه اين رقم در سال 1355 به 29درصد افزايش يافت. جمعيت شهر تهران نيز از حدود 2ميليون در سال 1340 به حدود 8ميليون در آستانه انقلاب اسلامي افزايش يافت.
بخش عمدهاي از رشد سرسامآور جمعيت شهرهاي ايران، نتيجه مستقيم مهاجرت روستاييان به شهرها بود. سعيد ارجمند مينويسد: «در سال 1355، از جمعيت 709/33ميليوني ايران، 056/5ميليون، يعني حدود 15درصد را مهاجرين تشكيل ميدادند.» در نتيجه مهاجرت روستاييان به شهرها و برنامههاي مدرنسازي، جامعه شهري ايران سه نوع عمده شيوه زندگي را در خود جاي داده بود؛ شيوه زندگي دسته اول متعلق به گروه مرفه و متوسط شهري بود كه عمدتا در مناطق تازهساز و مدرن شهري زندگي ميكردند. اين گروه شيوه زندگي غربي را الگوي رفتاري و زيستي خويش قرار داده و از حاميان سرسخت مدرنسازي همهجانبه جامعه بودند. شيوه زندگي دسته دوم خاص طبقه متوسط و پايين سنتي و كارگران صنعتي بود كه عمدتا در مناطق مركزي و پايينشهرها زندگي ميكردند. اين گروه عمدتا مذهبي بودند و شيوه زندگي مذهبي-سنتي داشتند. بازاريها و گروههاي وابسته به بازار، بخش بزرگي از اين گروه را تشكيل ميدادند. شيوه زندگي سوم به گروه مهاجران يا «تازه واردان» شهري تعلق داشت. اين گروه عمدتا از روستاها و شهركهاي كوچك به شهرهاي بزرگ مهاجرت كرده و به علت كمبود و گراني مسكن در حاشيه شهرهاي بزرگ زندگي ميكردند. شيوه زندگي اين گروه مخلوطي بود از مظاهر و روابط زندگي شهري و روستايي. براي مثال، اين گروه روابط درونفاميلي و گروهي خود را حفظ كرده و همزمان از پديدههاي زندگي شهري مثل استفاده از پاركها، سينماها، تلويزيون و ...استفاده ميكردند.
ادامه دارد
سه|ا|شنبه|ا|20|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]