واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: ساده اما مشكل
يكي از سرمايه هاي مهم و آينده ساز هر ملت و كشوري جوانان هستند، جواناني كه كانون شور و هيجان، مركز نشاط و سلامت، قلب تپنده و سرمايه ملت اند;بدين لحاظ است كه دولت ها بايد در برنامه ريزي ها و سياست هاي فرهنگي و اجتماعي توجه ويژه اي به اين نسل كنند و براي بهره برداري صحيح و استفاده مطلوب از اين نيروها و استعدادها در سازندگي و اداره كشور، تمام تلاش خود را به كار گيرند تا تواناييهاي جوانان براي رفع نيازها و رفاه و آسايش جامعه هدايت شود.
از آنجايي كه جواني، دنياي تحول است; دنياي بحران و دنياي تغيير و تحولات جسمي و غريزي كه سبب بروز حالات روحي و دگرگوني عواطف مي شود و سن توقعات جديد و حتي از نگاهي مي توان گفت، سن پرتوقعي ها، طغيان و اميال و رغبت هاست; از اين رو بايد به جوان و جوانان با نگاهي خاص و ژرف نگاه كرد.
جوان سرمايه ملي هر كشور و نسل جوان، از آسيب پذيرترين و حساس ترين نيروهاي هر كشور است.جوان حلقه اتصال دو نسل است:
نسل گذشته و نسل آينده
هرگونه سخني در مورد جوان در عين سادگي بسيار مشكل و پيچيده است، زيرا احتياج به معرفت و شناخت كامل اين دو نسل دارد. شناخت اين نسل يعني شناخت روحيات، شناخت تمايلات، شناخت احساسات، شناخت خواسته ها و توانمندي هاي جوان. پس اگر نتوانيم تفسيري صحيح و منطقي از جوان داشته باشيم، نمي توانيم او را دريابيم و مهم ترين نكته اينجاست كه او نيزنمي تواند از خود، محيط خود، آينده خود و هدف آفرينش تفسير روشن و همگون داشته باشد.
به نظر مي رسد :
نسل جوان امروز با دو بحران روبروست:
الف- بحران شناسايي
به اين معني كه جوان امروزي درصدد تفسير روان و همه جانبه سوال هاي جدي خود برنمي آيد و يا حداقل پيگير نيست يا به تعبير ديگر سوال ندارد و يا با دغدغه خاطر به آن مواجه نمي شود. پس قبل از پرداختن به سوال هايي نظير "من كيستم؟ كجا هستم؟ چه بايد بكنم؟" بايد بدانيم كه جوان قبل از اينكه بر خود مسلط باشد تحت تاثير حوادث بيروني قرار گرفته و محيط اطراف سمت و سوي او را جهت مي دهند. قطعا يكي از عوامل موثر در نشو ونماي جواني و بلكه هر انساني، محيطي است كه در آن زندگي مي كند. اما به نظر مي رسد اگر انسان فضاي ذهني و دروني آسيب ناپذيري داشته باشد، عوامل محيطي از بيرون مطابق با عوامل دروني او جهت مي يابند كه بعضي از آيات به اين مطلب اشاره دارد. يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم لايضركم من قبل اذا اهتديتم (كساني كه ايمان آورده ايد به خودتان برسيد، اگر شما هدايت پيدا كنيد كساني كه گمراه شده اند به شما ضرري نمي رسانند.) نداشتن فضاي ذهني روشن و شناختي گويا از خود، آينده خود، اطراف خود، محيط خود و بالاخره هويت خود، مشكل اساسي و جدي جوانان اين دوران است.
جوان ما بايد به اين نكته واقف باشد كه به مقتضاي سن جواني اطلاعات او نسبت به بسياري از امور ناقص است و تنها با صبر و تحمل و استفاده از استادان و راهنمايان است كه مي تواند شاهد رشد روزافزون خود باشد
ب- بحران الگوگريزي و الگوپذيري
جوان كانون احساسات است و يكي از نيازهاي حسي او الگو و اسوه خواهي است. جوان ناخودآگاه الگوخواه و الگوپذير است و از اين كه الگوي مناسبي نداشته باشد افسرده مي شود. (البته چون خود متعلق به نسل گذشته و آينده است، هميشه در جستجوي الگويي است كه گذشته و آينده را جمع كند الگويي كه در گذشته حل نشده باشد و آينده را نيز همانند او درك كند.) از جهت الگويي، نوگرا و تجديدطلب است. علت چنين گرايشي اين است كه جوان در درجه اول آنچه را كه با تمايلات و احساسات لذت بخش او مطابق باشد پذيرفته و تحت تاثير آن قرار مي گيرد و آن را به عنوان الگو انتخاب مي كند.
اگر اين انطباق حاصل نشود انزجار، دلسردي و كناره گيري ناخودآگاه آغاز شده و در اين حال او بدنبال الگوي ديگري مي گردد. ما بايد الگوي سالم ديگري در اختيارش قرار دهيم كه در عين هدايت به افق هاي عقلاني به احساسات او نيز پاسخ داده، خواسته ها و تمايلات را در چارچوب نياز واقعي او برآورده سازيم. بايد اين واقعيت را پذيرفت كه تا ما جوان را در نيابيم آينده را نخواهيم داشت و تا آينده را نداشته باشيم تلاش گذشته ما بي ثمر خواهد بود.
اما وظيفه چيست؟
به رسميت شناختن جوان
جوان بايد به اين باور برسد كه ما او را به رسميت مي شناسيم. به انديشه، تمايلات و احساسات او هرچند ناپخته ارج نهيم و درد او را درد خود مي دانيم. جوان بايد بداند كه ما در يك تكاپوي همه جانبه تنها آينده خود را در او مي بينيم و به آينده او علاقه مند هستيم. البته تنها سخن گفتن از جوان مشكل را حل نخواهد كرد، آنچه مي تواند حلال مشكلات روحي و رواني جوان باشد به رسميت شناختن واقعي اوست و به نظر مي رسد اين مطلب از سه راه قابل هدايت است.
همزباني
ما بايد زبان و فكر جوان را درك كنيم، احساس او را بدانيم، خواسته او را بفهميم و قبل از اينكه براي جوان تصميم بگيريم فضاي فرهنگي محيطي را به گونه اي هموار كنيم كه جوان به طور طبيعي حرف دلش را بزند. در اين صورت ما مي توانيم درد واقعي او را از زبان او بشنويم. تا زماني كه ما درد جوان را بيان مي كنيم نسخه درمان ما به درد جوان نخواهد خورد، فضاي ارتباط را بايد با تلاش طبيعي ايجاد كرد. لازم به ذكر است كه ما بايد مطالب خود را در يك قالب زباني همگون به جوان منتقل كنيم و اين امر تنها در صورتي ميسر است كه دردها، خواسته ها، نيازها و توانمندي هاي او را به طور طبيعي نه به صورت تصنعي شناسايي كنيم و اين موضوع زماني محقق خواهد شد كه جوان با امنيت خاطر در يك فضاي شاداب و منطقي به سخن آمده و سفره دلش را باز كند. تحقق اين امر مرهون آن است كه جوان بداند ما به طور جدي درصدد يافتن او هستيم و او را دوست داريم و او همه وجود و هستي آينده و سرمايه جامعه ماست. به رسميت شناختن جوان يعني احترام گذاشتن به انديشه او گوش دادن به درد دل او و محبت كردن به او در چنين بستري به راحتي مي توان بحران شناسايي و بحران الگوگريزي را حل كرد.
پنجشنبه|ا|8|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]