واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: شعر دوره انقلاب اسلامي در همايش بينالمللي استادان زبان فارسي بررسي شد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
عصر 25 دي ماه، در نشست دوم ششمين مجمع بينالمللي استادان زبان و ادبيات فارسي شعر دوره انقلاب اسلامي بررسي شد.
ماهيت شعر در قلمرو زبان
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، اين نشست كه بعدازظهر 25 دي ماه در دانشگاه تهران برگزار شد، نصرالله امامي دربارهي پويايي زبان فارسي در شعر معاصرايران سخن گفت و با بيان اين كه آن چه شعر را از غير شعر جدا ميكند، «زبان شعر است» يادآور شد: ماهيت شعر در قلمرو زبان شايان تعريف است. ويژگي زبان شعر آن است كه همواره پوياست. اما در برخي از دورههاي ادبي و به ويژه زماني كه به سبب ضعف خلاقيتها نوعي تكرار و تقليد بر فضاي شعر حاكم ميشود، پويايي زبان به توقف و ايستايي ميگرايد و زبان شعر نميتواند حادثههاي ادبي بزرگ را رقم بزند.
اين استاد دانشگاه افزود: باور به دگماتيسم شعري يعني خارج كردن بخشي از ظرفيت زبان به عنوان واژگان شعري، نبود درك درست از مفهوم فصاحت، ناتواني شعر در به كارگيري دو محور كارساز درزبان شعر، يعني محور جانشيني و همنشيني و در كنار اينها، محروم كردن شعر از توانمنديهاي زبان محاوره كه وارد كردنش به قلمرو شعر قرنها به عنوان يك پديده منفي تلقي ميشد، بخشي از عللي است كه زبان را از پويايي مياندازد.
او ادامه داد: هنگامي كه اين اصل را بپذيريم كه زبان شعر خود موجب پويايي كليت زبان ميشود، در مييابيم كه چگونه پويا شدن زبان شعر در هر دورهاي ميتواند خود موجب پويايي زبان آن دوره شود. شعر معاصر ايران با نخستين نمونههاي آن از عصر مشروطيت به اين سو حركتي به سوي پويايي پيموده است و اوج اين پويايي را ميتوانيم در آثار شاعران كلاسيك معاصر يعني نيما يوشيج ، احمد شاملو ، مهدي اخوان ثالث و سهراب سپهري گرفته تا برخي از سرايندگان يك نسل پس از آنها را ببينيم. اين حركت متكامل در مسير پويايي، بيش از هر چيز مديون آشنايي اين شاعران با عناصر سازنده زبان بنا بر دريافتهاي امروزين آن است.
امامي يادآور شد: از آن جا كه فراواني واژگان شعر نشان از گستردگي انديشه و خيال شاعران دارد با اندكي تامل در نمونههاي اصيل شعر امروز ايران و مقايسه آنها با سرودههاي بعضي از دورههاي شعري گذشته ميتوان به وسعت دامنه كاربرد واژگان در سرودههاي شاعران معاصر بيشتر پي برد و دريافت كه چگونه حضور زبان با همه ظرفيتهاي آن پنجرهها را به سوي چشماندازهاي وسيعي از مضامين نو بازكرده است.
ترجمه ادبيات معاصر فارسي به عربي
به گزارش ايسنا، سپس ندا حسون از كشور سوريه درباره نگاهي به روند ترجمه ادبيات معاصر فارسي به عربي سخن گفت و يادآور شد: ترجمه ، هم آينه گردان گذشته و اكنون تاريخ و فرهنگ است و هم گشاينده راه آن به سوي آينده. ترجمه حوزهاي است كه در آن زبان براي پذيرفتن انديشههاي نو و مفاهيم بديع ، دگرگون ميشود در كشورهاي خاورميانه اهميت ترجمه و جايگاه مترجم تا جايي است كه ما به واسطه مترجمان با نويسندگان خارجي آشنا ميشويم.
او با بيان اين كه ادبيات معاصر فارسي معمولا مخاطب زيادي ندارد يادآور شد: مخاطبان در سطح دانشگاه معمولا باقي ميمانند.
ندا حسون ادامه داد: با آغاز قرن بيستم و در پي جنگ جهاني اول و دوم و حوادث همراه آن روابط فرهنگي ادبي ايران و عرب آرام آرام شكل ديگري يافت آثار چندي از ميراث علمي و ادبي توسط فرهيختگان ادبي و فرهنگي از هر دو زبان ترجمه شد. در كشورهاي عربي برخي از نويسندگان و شاعران ادبيات كلاسيك ايران شناخته شدهاند اما از سوي ديگر كساني چون فرخزداد، شاملو،اخوان ثالث، آل احمد،دولتآبادي، شمس لنگرودي و ديگران در حد مختصري معرفي شدهاند.
او افزود: در هم تنيدگي زبان فارسي و عربي اتفاقاتي را به وجود ميآورد كه اگر مترجم با زبان نزيسته باشد نميتواند نكتهها را دريابد. در روند ترجمه شعر فارسي به عربي اختلالات بسياري وجود دارد .
كارشناس ادبيات دانشگاه سوريه در پايان متذكر شد: مترجمي كه هنر شاعري در درونش پنهان نباشد نميتواند نهفتگيهاي شعر را آشكار كند.
شيوههاي تازه در غزل امروز ايران
به گزارش ايسنا، كاووس حسنلي سخنران بعدي اين همايش درباره شيوههاي تازه در غزل امروز ايران سخن گفت و با بيان اين كه پس از دوره مشروطه در شعر و نثر فارسي دگرگونيهاي بنيادي پديد آمد گفت: آن همه درگيري ،پرخاش وستيز كه از سوي سنتگرايان عليه نيما صورت پذيرفت هرگز عليه كساني چون جمالزاده و هدايت صورت نگرفت. اين خود نشان ميدهد كه شعر گذشته ايران تا چه اندازه در جامعه ادبي معاصر نفوذ داشته و تاثير نهاده است.
اين استاد دانشگاه شيراز يادآور شد: از ميان قالبهاي گذشته شعر فارسي، غزل در دوره معاصر بيش از ديگر قالبها پذيرش يافته و بسياري از مظمونهاي اجتماعي و انقلابي در اين قالب ريخته شده است . ورود پديدههاي تازه كه مربوط به زندگي معاصر ميشد در قالبهاي شعر سنتي فارسي از دوره قاجار آغاز شد اما تفاوتي كه سرودههاي افرادي چون سيمين بهبهاني با اشعار دوره قاجار و مشروطه دارد اين است كه اين اصطلاحات و واژههاي جهان معاصر در شعر دوره مشروطه آنقدر غير هنري به كار رفته بود كه شعر را بيشتر به يك شوخي و طنز بازاري تبديل ميكرد. درحالي كه در بيشتر شعرهاي افرادي چون سيمين بهبهاني اين واژهها محكم و هماهنگ با ديگر اجزا و عناصر شعر به گونهاي منطقي است و اغلب تلخ و گزنده به كار رفته است.
او بااشاره به دهه 70 و شعر آن دوره گفت: شاعران جوان در آن دوره با تاثيرپذيري از جريانهاي تازه در شعر آزاد غزلهايي سرودند كه بيشتر به فرم و ساختار ميانديشيد و از امكانات مطرح شده در شعر پيش رو ايران بهره ميجست. از ديگر ويژگيهاي بسياري از غزلهاي معاصر انسجام روابط طولي غزل است، بيان روايي ، داستاني و نمايشنامهاي بسياري از غزلهاي معاصر عامل اصلي انسجام در طول سروده شدهه است.
حسنلي در پايان گفت: غزل معاصر تنها در زبان شكل و صورت از سرودههاي آزاد پيروي نكرده است بلكه همه سمبلها و نمادهاي تازهاي كه در شعر آزاد معاصر به كار رفته در غزل معاصر نيز راه يافته است و از ديدگاه موضوعي و محتوايي نيز همه آنچه كه در شعر آزاد معاصر راه يافته در غزل معاصر نيز وجود دارد.
تاملي سبكشناسانه بر شعر معاصر افغانستان
عبدالرحيم نيكخواه به عنوان سخنران پاياني اين نشست درباره تاملي سبكشناسانه بر شعر معاصر افغانستان سخن گفت و يادآور شد: بسياري از جامعهشناسان معتقدند كه جوامع بشري شخصتي مستقل ازاجراي خود دارند همان گونه كه انسانها دو بعد مرتبط و پيوسته با هم يعني روح و جسم دارند. جوامع هم دو بعد فرهنگي و تمدني دارند بر اين مبنا ايران و افغانستان دو شاخه از درختي تناور هستند كه روح واحدي دارند. اين دو كشور مشتركات فرهنگي و تمدني ديرينهاي دارند چنانكه در بسياري موارد نميتوان يكي را از ديگري بازشناخت.
اين استاد دانشگاه متذكر شد: اين مردمان ميراث فرهنگي مشتركي دارند كه يادگار چندهزارساله نياكان آنهاست. يكي از اين يادگارها زبان وادب فارسي ـ دري است كه سابقه آن در افغانستان كمتر از ايران نيست. بسياري از بزرگان ادب فارسي در اين سرزمين ديده به جهان گشوده در آن باليده و در همان جاي آرميدهاند. برخي ديگر نيز از آن كوچيده و حامل فرهنگ و زبان و ادب اين سرزمين به شام و بوم و هند بودهاند . از اين روست كه نام هرات و غزنه ، بلخ و باميان ،فارياب و قندهار ،كابل و مزارشريف در كنار نام شيراز و اصفهان ، ري و طبرستان، توس و نيشابور، مراغه وتبريز در جاي جاي آثار مكتوب ايران نمايان است.
او ادامه داد: اكنون نيز اين سرزمين بر خلاف سختيها و مرارتها و نابسامانيها خاستگاه نامآوران بسياري است كه در شمار بزرگان ادب فارسي به شمار ميآيند. به سبب وابستگي و همچنين ضرورت دلبستگيهاي دو ملت شعر معاصر افغانستان بسيار اهميت دارد . مجموعه شعرها برگزيده اشعار ، مجموعههاي موضوعي درباره جنگ ، جهاد، شهادت، هويت،غربت ،مظلوميت، مقاومت، مهاجرت و امثال آن در ايران،افغانستان، پاكستان، هند و برخي كشورهاي اروپايي و امريكايي مجموعههايي به چاپ رسيده و همچنين كتابهاي توصيفي و تحريري فراواني در اين كشورها منتشر شده است.
نيكخواه در پايان گفت: با وجود انتشار اين آثار هيچ كدام از اين منابع به ارزيابي سبكشناسانه آثار ادبي نپرداخته و به جنبههاي مضموني و انديشههاي نهفته در اين آثار نيز توجه نكردند.
انتهاي پيام
پنجشنبه 26 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]