تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838093337
تاجزاده: فرق اصولگرايي و طالبانيسم چيست؟/ روانبخش: بيانيه سازمان، جمع طالبانيسم و اصلاحطلبي بود
واضح آرشیو وب فارسی:حيات: تاجزاده: فرق اصولگرايي و طالبانيسم چيست؟/ روانبخش: بيانيه سازمان، جمع طالبانيسم و اصلاحطلبي بود
متن تحريف نشده مناظره روانبخش و تاج زاده/1
اشاره:
درتاريخ 24 آذر سال جاري، دانشگاه كاشان براي دومين بار ميزبان مناظره آقايان روان بخش وتاج زاده بود. سالن آمفي تئاتر مملو ازدانشجوياني بود كه براي دنبال كردن بحث اصول گرايي واصلاح طلبي آمده بودند؛ اين مناظره حاشيه هايي هم داشت كه پس از اشاره به برخي از آنها، متن كامل مناظره منتشر مي شود:
- تاج زاده كه در جلسه قبلي اظهارات خود را بدون بيان مي كرد، اين بار با كيفي پراز كتاب و جزوه آمده بود و روان بخش نيز علاوه بر كيف و كتاب و پوشه، اين بار لپ تاپ خود را كه حاوي اسنادي عليه اصلاح طلبان بود، همراه آورده بود.
- قرار بود مباحث باقي مانده از جلسه قبلي در اولويت بحث قرار گيرد اما تاج زاده موضوع بحث را تغيير داد.
- در ابتداي مناظره، روان بحش از تاج زاده خواست تا به تعريف اصلاحات بپردازد تا مردم اغراي به جهل نشوند ولي تا پايان جلسه تعريفي از اصلاحات ارائه نشد البته تاج زاده اصلاحات را به اعلاميه حقوق بشر حواله مي داد.
- تاج زاده سعي مي كرد با نقل اقوالي از شهيد مطهري اين گونه اثبات كند كه افكار خاتمي بر افكارشهيد مطهري منطبق است. اين در حالي است كه دكترعلي مطهري در نامه خود به خاتمي نوشته بود: يادت هست وقتي مي خواستي به غرب بروي پدرم مخالفت مي كرد. مخالفت ايشان به اين دليل بود كه مي دانست شيفته غرب هستي و سفر به غرب، هويتت را از تو مي گيرد.
- تاج زاده مي خواست با مظلوم نمايي 2مورد احضاريه به دادگاهش كه بنا بر ادعايش از مناظره قبلي تا اين مناظره اتفاق افتاده را به حساب حرف هايي كه در مناظره زده بگذارد و اينگونه وانمود كند كه در كشور آزادي نيست، مجري صحبتش راقطع كرد و با تعجب پرسيد واقعاً به خاطر مناظره؟! وي پاسخ داد البته، ربطي به مناظره نداشت! البته درمتن مناظره منتشر شده در سايت وابسته به اصلاح طلبان، اين سؤال و جواب حذف شده و اينگونه وانمود شده كه او را به خاطر حرف هايي كه در مناظره زده احضار كرده اند.
- تاج زاده دراين مناظره، بحث خودرا روي حقوق بشر متمركز كرده بود وبا نقل گزيده هايي از كتاب شهيد مطهري سعي مي كرد ايشان را طرفدار اعلاميه حقوق بشر معرفي كند ولي روان بخش با ارايه اسنادي از كتب استاد، خلاف آن را اثبات كرد و گفت اگر ادامه مطلب را بخوانيد خلاف مدعاي شما اثبات مي شود. تاج زاده نسخه اي از اعلاميه حقوق بشر را جهت مطالعه به روان بخش داد اما روان بخش با قرائت بندهايي از آن و نقدش نشان داد اين اعلاميه را پيش از اين مطالعه و نقد و بررسي كرده است.
- از جمله نكات جالب اين مناظره، اعتراف تاج زاده به حمايت همه جانبه از طالبان بود كه براي دانشجويان شگفت انگيز بود كه چگونه فردي كه در 2 جلسه مناظره دايماً رقيب را به طالبانيسم متهم مي كرد، خود و جريان سياسي متبوعش از طرفداران قرص طالبان باشند! البته اگر سند آن در نزد روان بخش موجود نبود، شايد آن را تكذيب مي كرد.
- برنامه طوري تنظيم شده بود كه پس ازپايان مناظره، پرسش وپاسخ دانشجويي نيز وجود داشته باشد به اين صورت كه ابتدا 2 نفراز روان بخش بپرسند ودر پايان 2 نفرازتاج زاده. البته زمان پايان جلسه نيز از قبل مشخص نشده بود روان بخش 20دقيقه به پرسش هاي متعدد پاسخ داد و تاج زاده به جاي پاسخ به پرسش هاي دانشجويان 20 دقيقه به ادامه اظهار نظراتش پرداخت. زماني كه روان بخش خواست به شبهات پاسخ دهد مجري ختم جلسه را اعلام كرد و گفت تاساعت 20/4 سالن دراختيار ما بود الآن 10دقيقه گذشته ساعت 30/4 دقيقه است. روان بخش در واكنش گفت همه شما مي دانيد اين گونه شبهات، پاسخ دارد. دراين 2 جلسه هم اثبات شد براي همه سؤالات و شبهه هاي مطرح شده پاسخ مستند داريم.
- در پايان جلسه، روان بخش گفت اين جلسه هم پايان پذيرفت ولي باز هم اصلاحات بي تعريف ماند!
- روان بخش از تاج زاده خواست براي ادامه مناظره به قم بيايد كه تاج زاده گفت: من درقم تامين جاني ندارم!
- پس از مراسم، تاج زاده به دفتر انجمن رفت ولي روان بخش هم چنان در جمع دانشجويان به سؤالاتشان پاسخ مي داد.
- نكته جالب اينكه براي سنجش ميزان پايبندي اصلاح طلبان به امانت داري، تعهد وآزادي بيان، اين بار از انتشارزود هنگام آن خودداري كرديم؛ اكنون بامقايسه متن منتشرشده ازسوي آنها با متن پياده شده از روي نوار، مي توان ميزان تعهد اين جريان را سنجيد.
اين متن از 4رنگ تشكيل شده است؛ رنگ مشكي، متني است كه توسط سايت وابسته به اصلاح طلبان (ياري) منتشر شده و با نوار مطابقت دارد. رنگ قرمز كه بخش مهمي از صحبت هاي روان بخش است، بخش هايي است كه حذف شده است. رنگ آبي نيز بخش هايي است كه به صحبت ها اضافه كرده اند. رنگ سبز نيز مربوط به مواردي است كه كلمه يا جمله اي را عوض كرده يا تغيير داده اند. به هر حال براي خواندن متن كامل مناظره ابتدا بخش هاي آبي را حذف و قسمت هاي سبز را به متن اصلي برگردانيد.
مشروح مناظره
تاجزاده: چند موضوع از جلسه قبل باقي مانده بود كه هم به علت سنديت بحث و هم به دليل اين كه اساساً خود اين موضوعات مسئله جامعه ما و بشريت است، مايل هستم ابتدا آنها را مطرح كنم. يكي مسئله استنادات من درباره ديدگاه استاد مطهري درباره حقوق بشر و به طور عام حقوق انسان بود. يكي در مورد لوايح دوگانه آقاي خاتمي بود و اين كه چه كسي در جامعه ما اين امكان را دارد كه استبداد بورزد و مخالفين خود را سركوب كند. يكي مسئله دادگاه آقاي آقاجري بود و همين طور دادگاه بنده و اينكه آقاي روانبخش قرار بود، سند محكوميت من را كه در انتخابات مجلس ششم تقلب كردم، خدمت حضار محترم ارائه كند. من هم اسنادي در اين زمينه آوردهام و چند نكته درباره آن دادگاه مطرح مي كنم.
چند نكته موضوع مورد بحث ما هست از جمله بحث طالبان و بحث در مورد هستهاي و وضعيت كشور و يك بحث هم در مورد اين كه چه كساني در جامعه ما بيشترين خدمت را به بدخواهان و دشمنان ايران زمين انجام دادند.
چون جلسه قبل هيچ كتاب و سند و مدركي با خودم نياورده بودم، كه طبيعتاً بحثهاي نظري كردم. آقاي روانبخش خيلي اصرار داشتند من سند و مدرك براي اين بحثها ارائه كنم. الآن سند و مدرك آورده ام. ميگويند بحثهاي نظري كنيم!
روانبخش: بسم الله الرحمن الرحيم (دعاي فرج خوانده شد) سلام خدمت برادران و خواهران گرامي و از اين كه خداوند عنايتي فرمود كه بار ديگر در خدمت شما باشيم و بخش دوم مناظره با آقاي تاجزاده را برگزار كنيم، شكرگزارم و براي اين كه اين جلسات ما در آن دنيا حسرت برايمان نشود، من به آيه شريفه سوره اعراف اشاره ميكنم: "و لو ان اهل القري امنوا و ااتقوا لفتحنا عليهم ابواب" خداوند در اين در كنار راهكارهايي كه ما انسان ها به دنبالش هستيم، براي حل معضلات و مشكلات جامعهمان كه اكثريت بشريت گرفتار اين سري از مشكلات هستند و به دنبال راهكار اساسي ميگردند، چه در شرق و چه در غرب و چه در كشورهاي اسلامي. خداوند راهكاري را در سوره اعراف ذكر كرده است كه تا به حال ما متأسفانه آن را به كار نبردهايم ولي به آزمايش اين راهكاري ميارزد كه براي اين راهكاري كه خداوند ارائه كرده است، يك فرصتي بگذاريم و روي اين موضوع هم كمي فكر كنيم. خداوند ميفرمايد كه اگر تمام اهل قرا و همه شهرها و بلاد ايمان بياورند و تقواي الهي به جاي آورند، يعني دستورات خداوند را انجام دهند، خداوند ميفرمايد ما براي آنها باز ميكنيم و ميگشاييم بركاتي از آسمان و زمين و نشانه آن اين است كه وقتي مهدي موعود ميآيند، وقتي همه ايمان ميآورند و تقوي پيشه ميكنند، خداوند بركات خود را از آسمان و زمين چنان نازل ميكند كه اصلاً قابل شمارش نيست. اين يك نكته براي اينكه جلسهمان به نور قرآن و تقوي نوراني بشود.
اساسيترين بحث باقي مانده از جلسه گذشته تعريف اصلاحطلبي بود و محور بحث ما اصلاحطلبي و اصولگرايي است. اصولگرايي چيست؟ تعريف نكرديم. مشخصهها و معيارها تعريف نشد و اصلاحطلبي چيست، مشخصهها و معيارهايش چيست؟ بالاخره 8 سال از حاكميت اصلاحطلبي گذشت و نزديك به 4 سال است كه اصلاحطلبان عرصهها را رها كرده و كنار رفتند. نزديك به 12 سال از آغاز حركت اصلاحات تاكنون ميگذرد ولي هنوز تعريف نشده است. اخيراً آقاي خاتمي گفتند كه اصلاحات هنوز تعريف نشده، بايد تعريفش كرد. شاخصهايش چيست؟ اول اصلاحات را تعريف كنيد و سپس به مسائل حاشيهاي بپردازيد. آقاي تاجزاده اول اصلاحات را تعريف كنند. اصلاحات يعني چه؟
اصلاحات چند معنا دارد: يكي از ماده صلح گرفته شده در برابر قهر. يكي از ماده صلاح گرفته شده در برابر فساد. اصلاح يعني فسادزدايي. يك اصلاح هم هست كه ترجمهاي است از رفرم در برابر انقلاب و كودتا، يعني تغيير تدريجي يك نظام. اين 3 تعريف از اصلاحات شده است، اگر تعريف چهارمي هم هست، ايشان بفرمايند، كدام يك از اينهاست؟ اين دقيقاً روشن شود و شاخصهاي آن مشخص شود، بعد جلو برويم.
مجري: ميخواهيد در خصوص اين موضوع آقاي تاجزاده صحبت كنند.
روانبخش: بله
مجري: آقاي تاجزاده در يكي دو دقيقه يك تعريفي از اصلاحطلبي داشته باشيد تا به بحثهاي ديگر بپردازيم.
روانبخش: اين موضوع مشخص شود بعد به مسائل حاشيهاي از جمله سند بيانات آقاي جنتي و شهيد مطهري ميپردازيم ولي به شرط اين كه بحث اصلي فراموش نشود و بنشينيم بر سر موضوعات حاشيهاي بحث كنيم و از موضوع اصلي فرار نكنيم و به فراموشي نسپاريم.
تاجزاده: علت اينكه ميخواهم بحث را از حقوق شروع كنم، اين است كه بزرگترين اختلاف نظر اصلاحطلبي و اصولگرايي درباه حقوق بشر است. هيچ مسئلهاي مهمتر از اين موضو ع مورد اختلاف اصلاحطلبان و اصولگرايان نميباشد. اگر اين موضوع روشن شود، فكر ميكنم تكليف بسياري از مسائل ديگر روشن ميشود. اين اختلاف نظر عمرش 12 سال نيست. واقعيت اين است كه از مشروطه تا به حال، 2 جريان فكري اسلامي در برابر هم به رقابت پرداختهاند. ديدگاه خودشان را طرح كردند و ديدگاه ديگري را نقد كردند و مهمترين اختلاف اين 2 جريان در مشروطه نيز برسر درباره حقوق بود. مردم است. در نهضت مشروطه مراجع ثلاث در نجف اشرف، آيات عظام خراساني و مازنداراني و تهراني و علامه بزرگوار نائيني و در تهران هم مشروطهخواهاني كه در رأسشان آقايان طباطبايي و بهبهاني بودند، از مشروط شدن قدرت و حق مردم در تعيين سرنوشت خود دفاع ميكردند. در مقابل آنان ديدگاه و جرياني قرار داشت كه سخنگوي آن شيخ فضلالله نوري بود. همه دعوا هم سر اين بود. حريت و مساوات (آزادي و برابري) بود. اين بزرگواران مشروطهخواهان بر استفاده از دستاوردهاي بشر و تمدن جديد تأكيد داشتند. به همين علت، بلافاصله بعد از انقلاب مشروطه در صدد تدوين قانون اساسي بر آمدند. شعارشان اين نبود كه ما قرآن داريم، قانون اساسي نميخواهيم، زيرا قرآن قانون اساسي ماست. ميگفتند قرآن كريم روي چشم ماست اما قانون اساسي ميخواهيم براي اينكه حدود اختيارات حكومت معلوم شود. از آن طرف، حقوق مردم هم مشخص شود. سند و ميثاقي باشد بين دولت و ملت مثل همه كشورهاي پيشرفته كه قانون اساسي را در 2 قرن گذشته نوشتهاند. توجه شود كه قانون اساسي هيچ چيز نيست، مگر تعيين اختيارات حكومت و مردم و چون بر حقوق 2 طرف تأكيد دارد، معنايش اين است كه حكومت اختياراش مطلق نيست، نامحدود نيست، خودكامه نيست، خودسر نيست. به همين دليل، واژههايي كه به كار بردند، چه در مورد خود مشروطه كه در حقيقت قدرت حكومت را مشروط ميكرد و چه قيد اينكه حكومت مسئوله و مقيده است، در اين جهت بود كه حاكمان را پاسخگو كنند در برابر مردم.
در طرف مقابل شعار شيخ فضلالله نوري اين بود كه "حريت و مساوات" يا به زبان امروز "آزادي و برابري" 2 كلمه منحوسه است كه در هر جامعهاي مطرح شود، بنيان دين و معنويت و اخلاق را از بين ميبرد. و به طور جدي شعارشان اين بود كه البته ته دلشان اين بود كه ما قرآن داريم و قانون اساسي نميخواهيم و قانون اساسي را ما از غرب گرفتهايم اما اگر هم بخواهيم قانون اساسي داشته باشيم، اين 2 كلمه در آن نباشد. مشروعهخواهان ميگفتند اين دو كلمه در قانون اساسي نيايد. البته ته دلشان اين بود كه ما قرآن داريم و قانون اساسي نميخواهيم و آن را از غرب وام گرفتهايم.
پاسخ مشروطهخواهان اين بود كه اگر ما حريت و مساوات را حذف كنيم، پس فرق مشروطه با دوران خودكامگي و استبداد چيست؟ اختلاف از همين جا شروع شد و تا امروز اين سنت ادامه پيدا كرده است. امروز هم نزاع اصلي بر سر همين حريت و مساوات است. سر آزادي و برابري تك تك شهروندان است. علتي هم كه من ميخواستم بحث را با حقوق شروع كنم، علي رغم اين كه من در جلسه قبل گفتم كه آقاي مطهري غصه ميخورد كه چرا ما مسلمانها پرچمدار حقوق بشر نشديم. آقاي روانبخش چنان تعجب كردند كه گويي من به استاد مطهري تهمت زدهام. اكنون ميخواهم ديدگاههاي استاد را در اين زمينه بيان كنم و توضيح دهم كه چرا بر اين نگرش تأكيد ميكنيم وچرا معتقديم مخالفين اين ديدگاه نميتوانند ايراني آباد و آزاد و سربلند براي جامعه ما رقم بزنند.
جملاتي كه ميخوانم، از كتاب نظام حقوق زن در اسلام (جلد 19 مجموعه آثار) است كه بسياري از شما با آن آشنايي داريد. متأسفانه به دليل اينكه استاد مطهري را به چهرهاي دولتي تبديل كردهاند، يعني تبليغات زيادي درباره شخص او انجام ميدهند اما ديدگاهايش را مطرح نميكنند، اسم ايشان به صورت روزافزوني در جامعه مطرح ميشود اما رسمش بيشتر مورد غفلت واقع شده، كمتر به آنها توجه مي شود. به همين علت يادآوري افكار وي را ضروري ميدانم. نسل انقلاب با همين ديدگاهها انقلاب كرد، نه بر اساس نگرشهاي ديگر از جمله ديدگاههاي آقاي مصباح يزدي. نسل انقلاب بر اساس ديدگاه امثال مطهري كه مروج امام بودند، انقلاب كرد، قانون اساسي نوشت، جمهوري اسلامي را تأسيس كرد و اگر امروز به اوضاع انتقاد دارد، آن است كه چرا از آن نگرش فاصله گرفتهايم. اگر آن آرمانها محقق شود، نسل جوان مثل نسل انقلاب از آن نظام سياسياش و آرمانهاي خودش دفاع خواهد كرد.
شهيد مطهري درباره حقوق بشر مينويسد: «اصل عدل يكي از اركان كلام و فقه اسلامي است. اصل عدل همان اصلي است كه قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است. يعني از نظر فقه اسلامي و لااقل فقه شيعه، اگر ثابت شود كه عدل ايجاب ميكند، فلان قانون چنين باشد نه چنان و اگر چنان باشد، ظلم است و خلاف عدالت است، ناچار بايد بگوييم حكم شرع هم همين است. زيرا شرع اسلام طبق اصلي كه خود تعليم داده، هرگز از محور عدالت و حقوق فطري و طبيعي خارج نميشود. علماي اسلام با تبيين و توضيح اصل "عدل"، پايه فلسفه حقوق را بنا نهادند، گو اينكه در اثر پيشامدهاي ناگوار تاريخي نتوانستند راهي را كه باز كرده بودند، ادامه دهند. توجه به حقوق بشر و به اصل عدالت به عنوان امور ذاتي و تكويني و خارج از قوانين قراردادي، اولين بار به وسيله مسلمين عنوان شد؛ پايه حقوق طبيعي و عقلي را آنها بنا نهادند. اما مقدر چنين بود كه آنها كار خود را ادامه ندهند و پس از تقريباً 8 قرن دانشمندان و فيلسوفان اروپايي آن را دنبال كنند و اين افتخار را به خود اختصاص دهند؛ از يك سو فلسفههاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي به وجود آورند و از سوي ديگر افراد و اجتماعات و ملتها را به ارزش حيات و زندگي و حقوق انساني آنها آشنا سازند، نهضتها و حركتها و انقلابها به وجود آورند و چهره جهان را عوض كنند». (صفحه 38)
صفحه 140: حقوق بشر كه اعلان ها و اعلاميهها براي آن تنظيم شد و موادي به عنوان حقوق بشر تعيين شد، از همين فرضيه حقوق طبيعي است، سرچشمه گرفت يعني فرضيه حقوق طبيعي و فطري بود كه به صورت اعلاميههاي حقوق بشر ظاهر شد باز چنانكه ميدانيم آنچه منتسكيو، سپنسر و غير آنها درباره عدالت گفتهاند، عين آن چيزي است كه متكلمين اسلام درباره حسن و قبح عقلي و اصل عدل گفتهاند. (ص 147)
شهيد مطهري با درج اين عبارات كه: «از آنجا كه شناسايي حيثيت ذاتي كليه اعضاي خانواده بشري و حقوق يكسان و انتقال ناپذير آنان، اساس آزادي و عدالت و صلح را تشكيل ميدهد، از آنجا كه عدم شناسايي و تحقير حقوق بشر منتهي متكي به اعمال وحشيانهاي گرديده است كه روح بشريت را به عصيان واداشته است و ظهور دنيايي كه در آن افراد بشر در بيان عقيده، آزاد، و از ترس و فقر فارغ باشند، به عنوان بالاترين آمال بشر اعلام شده است» اين دو جمله اي كه خواندم مقدمه حقوق بشر است كه در سال 1948 م و 1327 به تأييد كشور هاي جهاني رسيده است، اين را آقاي مطهري نقل مي كند و اين ديدگاه آقاي مطهري است در مورد حقوق بشر توضيح ميدهد كه «جملات طلايي بالا مقدمه اعلاميه جهاني حقوق بشر است؛ مقدمه همان اعلاميهاي است كه دربارهاش ميگويند بزرگترين توفيقي است كه تا اين تاريخ در طريق تأييد حقوق انساني نصيب عالم بشريت شده است. روي هر كلمه و هر جمله آن حساب شده است و چنان چه در مقالات قبلي گفتيم مظهر افكار چندين قرن فلاسفه آزاديخواه و حقوق شناسي جهان است». (ص147)
استاد مطهري در ادامه تفسير خود از حقوق بشر ميگويد: نكات مهم مقدمه كه شايسته است مورد توجه قرار گيرد:
1- بشر از يك نوع حيثيت و احترام و حقوق ذاتي غير قابل انتقال برخوردار است.
2- حيثيت و احترام و حقوق ذاتي بشر كلي و عمومي و تمامي افراد انساني را در بر مي گيرد و تبعيض بردار نيست.
3- اساس آزادي و صلح و عدالت اين است كه همه افراد در عمق وجدان خود به اين حقيقت، حيثيت و احترام ذاتي انسانها ايمان و اعتراف داشته باشند. اين اعلاميه مي خواهد بگويد منشأ كليه ناراحتي هايي كه افراد بشر براي يكديگر به وجود مي آورند، كشف گرديده است، منشأ بروز جنگ ها و تجاوزها و...
و سپس اعلام ميكند كه «اعلاميه حقوق بشر چون بر اساس احترام به انسانيت و آزادي و مساوات تنظيم شده و براي احياي حقوق بشر به وجود آمده، مورد احترام و تكريم هر انسان با وجداني است.» دقت شود كه استاد نگفته است مسلمان يا حتي موحد. بلكه ميگويد اگر انسان با وجدان باشد، به اعلاميه جهاني حقوق بشر احترام ميگذارد.
استاد همچنين مينويسد: «نويسندگان و تنظيم كنندگان اين اعلاميه و همچنين فيلسوفاني كه در حقيقت الهام دهنده نويسندگان اين اعلاميه هستند، مورد ستايش و تعظيم ما ميباشند. ولي چون اين اعلاميه يك متن فلسفي است، به دست بشر نوشته شده... نه به دست فرشتگان، استنباط گروهي از افراد بشر است هر فيلسوفي حق دارد آن را تجزيه و تحليل كند و احياناً نقاظ ضعفي كه در آن ميبيند، تذكر دهد.» البته آقاي مطهري به غربيها 2 انتقاد ميكند. اول آنكه انسان را از جايگاه تاريخي و سنتي خود حداقل نزد اديان ابراهيمي خارج كردهاند و او را اشرف مخلوقات جهان نمي دانند، دوم اينكه عملكردشان حزبيها در جهان خارج از غرب به شدت مورد انتقاد است كه چرا با وجود چنين اعلاميهاي كه از ديد مطهري، نويسندگان قابل ستايش و تعظيم هستند، اين حقوق را در عمل رعايت نكردند. در ادامه جملاتي هست كه اگر قرار باشد كسي حقوق بشر را بنويسد، اين مسلماناناند. بنابراين از ديد استاد مطهري حقوق بشر بزرگتري دستاوردي است كه انسان در زمينه تثبيت حقوق انساني در سطح بينالملل به رسميت شناخته است و بر اساس اين بحث خودش را در مورد دست آورده و نظر خود را در مورد حقوق زن در اسلام در ادامه همين بحث توضيح داده است.
من متن اعلاميه حقوق بشر را تقديم آقاي روانبخش ميكنم تا توضيح دهند چند بند و ماده اين اعلاميه 30 مادهاي و 49 بندي كه آن را ضد اسلام ميخوانند، با مباني ما مسلمانها سازگاري ندارد. توجه كنيد كه ايران اين اعلاميه را امضا كرده و جمهوري اسلامي هم آن را به رسميت شناخته است. در 30 سال گذشته نيز هيچ دولتي پيشنهاد لغو عضويت ايران را ارائه نكرده است.
روانبخش: اولين نكته اين كه باز هم اصلاحات تعريف نشد و باز هم از بحث اصلي داريم، فاصله مي گيريم. بالاخره سؤال من اين بود كه اصلاحاتي كه ما در كشورمان داريم در مورد آن صحبت مي كنيم، تعريف آن چه چيزي مي باشد؟ چرا از اصل بحث فرار مي كنيم؟ بالاخره از اين 3 تعريفي كه من ارائه كردم، كدام يك مراد شما ميباشد و اگر هر كدام از اين معاني تعريف شما ميباشد، شاخص ها و معيارهايش كدام است؟ بعد ما هم به سهم خودمان معيارها و ويژگيهاي اصول گرايي را همانطور كه در هفته قبل تعريف كرديم، تبيين كنيم. بحث اصلي ما اين است و اين نبايد فراموش شود و من تا آخر جلسه نيز به آن تذكر مي دهم. نكته دوم اينكه فرموديد بزرگترين اختلاف ما بر سر حقوق بشر است. بحث را برديد به سمت بحث حقوقي و حقوق بشر، آن بحثي كه مد نظر ما هست و عنوان آن در بالاي سر ما خورده است، اين باز هم فاصله گرفت از بحث اصلي است در حالي كه از بحث اصلي فاصله ميگيريم. اما در عين حال، ما هم به حقوق بشر معتقديم و در آن ترديدي نيست. اصل حقوق بشر در اسلام تأييد شده و هيچ ديني به اندازه اسلام بر حقوق بشر تأكيد نكرده است. در اسلام نه فقط به حقوق بشر بلكه بر حقوق همه از جمله حيوان، گياه و... تأكيد شده است. انسان كه اشرف مخلوقات است و خدا در قرآن تعبير خليفه براي آن به كار برده است. در سوره بقره ميفرمايد ما انسان را به عنوان خليفه و جانشين خود بر روي زمين قرار داديم كه ملائكه به اين امر اعتراض كردند كه چرا انسان بايد خليفه باشد و مسجود ملائك قرار بگيرد و شيطان نيز از همان جا شيطان شد. پس در اين ترديدي نيست.
كتابهاي فقهي ما پر است از حقوق انسانها، ارتباط انسانها با يكديگر، ارتباط زن و مرد و ارتباط زن و شوهر، فرزند و پدر و مادر وهمسايه وساير شهروندان. تعدي به اين حقوق آن ها كه در اسلام تعريف شده ظلم است و كسي كه به حقوق ديگران تعدي كند، حد بر او جاري ميشود. اگر كسي حق حيات را از كسي سلب كرد، اسلام ميگويد با قصاص حيات به جامعه برميگردد. تجاوز به ناموس ديگري، تجاوز به حق ديگري حد بر او مقرر شده و در بردن مال ديگري نيز حقي را كه از بين برده، بايد به دادگاه شكايت كند و هم حقش را بگيرند و هم به خاطر تعدي بي جا و بي مورد حد بر متجاوز جاري ميشود. حقوق انسان در قرآن و در مكتب ما اسلام به معناي عام و در مكتب اهل بيت مهمترين اصل است. البته شايد بايد به اين نكته توجه كنيم كه مثلاً شهيد مطهري منظورشان اين باشد كه همانطور كه رسالههاي عمليه يا فقهي نوشتيم و از متن قرآن و حديث استفاده كرديم، خوب بود اعلاميه حقوق بشري درست ميكرديم. خوشبختانه حدود سال 60 و 61 اعلاميه حقوق بشر را آيتالله مصباح نقد كردند. به عنوان فيلسوف حقوق و سياست. اعلاميه حقوق بشر غربي را مورد نقد قرار دادند و چند جاي مورد اشكال است كجاهاي آن مورد صحت است و اينكه اعلاميه حقوق بشر اسلامي چيست بر اساس قرآن و بر اساس فرمايشات پيامبر و ائمه و دين چگونه بايد بنويسم. حقوق بشر ما بايد بر مبناي اسلام باشد. ما نميتوانيم بر مبناي ليبراليسم اعلاميه حقوق بشر بنويسيم اعلاميه اي كه ما مسلمان هستيم و از متن قران و حديث و فرمايشات پيامبر خدا و ائمه(ع) استفاده مي شود چيست اين را واقعا بايد انجام ميداديم و شهيد مطهري هم غصه مي خوردند كه چرا كسي اين كارها را نكردند و اگر ايشان زنده بودند قطعا اين كار را انجام مي دادند و لي متاسفانه خفاشاني كه در شب نور را نمي توانستند ببينند اولين شخصيتي را كه مورد هجوم قرار دادند، شخصيت شهيد مطهري بود اگر عمر ايشان كفاف ميداد قطعا اين كار را انجام ميدادند. مواردي شهيد مطهري خودشان در كتابهاي مختلف بحث كرده اند و اي كاش آقاي تاجزاده وقت ميكردند حالا كه به كتاب نظام حقوق زن در اسلام مراجعه كردند و بندهايي از آن را خواندند، وقت مي كردند موارد ديگر آن را نيز مي خواندند يا همين الآن كتاب نظام زن در اسلام در اين جا باشد، در كتاب حقوق زن در اسلام در فصل" اسلام و تجدد" را نيز كه در سايت امروز نيز آدرس داده شده بود كه مطلب شما در مورد شهيد مطهري در فصل اسلام و تجدد است، دوستان بعدها مطالعه بفرماييند كه آيا مثلاً ما بايد با تجدد و نوآوري چه كار انجام دهيم تعبير شهيد استاد مطهري اين است كه كساني كه ميگويند ما بايد همراه زمان جلو برويم و آن چه امروز مطرح مي كنند كه ما بايد آن را بپذيريم، مثل آن ها مثل كسي است كه سوار اسب شده و افسار خود را به اسب داده تا اسب او را هر كجا مي خواهد ببرد.
پايه اساس و مبناي فكري براي خودش ندارد زمان چگونه به جلو مي رود ما نيز همان گونه به جلو برويم امروز بشر به اين جا رسيده كه بايد همجنس بازي آزاد باشد، در پارلمان قانوني ميشود. رابطه زن و مرد بايد آزاد باشد و قانوني ميكنند و منافاتي با اعلاميه حقوق بشر ندارد. در اينجا در ماده 16 بند يك آورده اند كه هر مرد و زن بالغي بدون هيچ گونه محدوديتي از حيث نژاد و مليت و مذهب حق ازدواج و تشكيل خانواده را دارد، مرد و زن در طول در ازدواج و فسخ آن از حقوقي يكسان برخوردارند. طبق ماده 16 و آيا ازدواج پدر با دختر جايز هست يا نه ازدواج پسر با مادر جايز است يا خير؟ دقت كنيد هر مرد و زن بالغي بدون هيچ گونه محدوديتي از حيث نژاد، مليت و مذهب حق ازدواج و تشكيل خانواده را دارند. مذهب حق ندارد، طبق اعلاميه جهاني حقوق بشر درازدواج زن و مرد دخالت كند اين كه ازدواج پسر با مادر جايز نيست و... اين را مذهب مي گويد و در همه اديان نيز جايز نيست اما اين جا چه ميگويد و ما ميخواهيم كه مبناي ما اعلاميه حقوق بشر باشد. آيا شهيد مطهري افتخار ميكنند اين نميتواند مبناي ديني داشته باشد و همان شهيد مطهري در همان فصل اسلام و تجدد مي فرمايند كساني كه واقعا بدون توجه به اسلام اختيار خودشان را به دست ديگران مي دهند و به دست زمان مي دهند و به جلو مي روند حكمشان آن است و چه خوب بود آقاي تاجزاده مطالب ديگراستاد مطهري را درباره حقوق بشر مطرح مي كرد؟ دربند يك ماده 16 اعلاميه جهاني حقوق بشر مي خوانيم: هر مرد و زن بالغي بدون هيچ گونه محدوديتي از حيث نژاد، مليت و مذهب حق ازدواج و تشكيل خانواده دارد. طبق اين ماده آيا ازدواج پدر با دختر جايز است يا نه، ازدواج پسر با مادر جايز است؟ اسلام ميگويد ازدواج پدر با دختر جايز نيست. در همه اديان هم جايز نيست و اين اعلاميه نميتواند مبناي ديني داشته باشد.
از سوي ديگر، شهيد مطهري در كتاب مجموعه آثار جلد 24 ص 368 به نقد اعلاميه حقوق بشر ميپردازد. شهيد مطهري شخصيتي منصف بود و اتفاقاً يك محقق بايد منصف باشد آنجا كه مثبت است بايد بگويد و آنجا كه منفي است بايد بگويد. ما نميگوييم در اعلاميه حقوق بشر هر چه وجود دارد منفي است، موارد مثبتي هم وجود دارد. مستثني هم وجود دارد. ايشان ماده 19 اعلاميه را نقد ميكند و ميگويند هر كسي حق آزادي و بيان دارد و حق مزبور شامل آن است كه از داشتن عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد، در كسب اطلاعات و افكار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسايل ممكن و بدون ملاحظات مرزي آزاد باشد. اين اصل را ايشان اينجا ميآورند و بعد ميفرمايند كه فرق است بين تفكر و عقيده. چرا اعلاميه حقوق بشر ميگويد كه انسانها آزادند هم در تفكر و هم در عقيده؟ اسلام با آزادي تفكر موافق است اما با آزادي عقيده موافق نيست. اشاره ميفرمايد اينطور نيست كه ما بگوييم يك نفر بتپرست، گاوپرست، گوسالهپرست در جامعه ما وجود دارد. پس عقيدهاش را محترم بشماريم. بعد ايشان عنوان ميكند كه اعلاميه حقوق بشر اين اشتباه را كرده است كه اساس فكر را اين قرار داده كه حيثيت انساني محترم است. بشر از آن حيث كه بشر است، محترم است. چون بشر محترم است هر چه را كه براي خود انتخاب كرده، هر عقيدهاي را كه براي خود انتخاب كرده، محترم است. عجبا ممكن است بشر براي خود زنجير انتخاب كند و به دست و پاي خود ببندد. آيا ما چون بشر را محترم ميشماريم بايد او رادر اين كار آزاد بگذاريم؟ بعد ايشان مي آيند و كار ملكه انگلستان را با ابراهيم خليل الله مقايسه ميكنند و مي فرمايند كه ملكه انگلستان در سفر به هندوستان رفته است به در بتكده و زودتر از آن بت پرستان كفشش را در آورده و به داخل رفته است گفته اينجا معبد است و من به معبد بت پرستان مي خواهم احترام بگذارم و بعد ايشان مي فرمايند كه اين است فرق يك موحد و يك آدم سياسي كه در آنجا مي بيند كه معبد بت پرستان است كفشش را بيرون مي آورد و به آن جا مي رود اما ابراهيم خليل الرحمن مي فرمايند خودش تنها كسي است كه يك فكر آزاد دارند و كار صحيح كار ابراهيم است تمام مردم را در زنجير عقايد سخيف و تقليدي كه كوچك ترين مايه اي از فكر ندارد گرفتار مي بيند مردم به عنوان روز عيد از شهر خارج ميشوند و او بيماري را بهانه مي كند و خارج نمي شود و بعد كه شهر خلوت ميشود، وارد بتخانه گشته و يك تبر بر مي دارد و تمام بتها را خرد مي كند عمداً اين كار را كرد براي اين كه به نص قرآن كريم بتواند فكر مردم را آزاد كند اين را شهيد مطهري نوشته است. شما يك بخش و يك تكه از مطلب را آنجا مي خوانيد همان جا اگر فرصت بشود ادامه همان مطلب را هم بخوانيد و نقدهايي را كه شهيد مطهري براي حقوق بشر ذكر كرده را نيز بخوانيد. من نميگويم مطلقاً اعلاميه حقوق بشر نجس است. ممكن است مطالب مثبتي هم در آن باشد. ولي اين مطالبي است كه خود شهيد مطهري به نقد آن پرداخته است.
مجري: بحث ما راجع حقوق بشر نبود اما آقاي تاج زاده در جلسه قبلي مدعي شدند كه آقاي مطهري غصه مي خوردند كه چرا حقوق بشر كشف مسلمين نيست و آقاي روان بخش گفتند كه اين تهمت به شهيد مطهري است و آقاي مطهري هيچ وقت حقوق بشري را كه اولش آمده است زاده شده و آفريده نشده است، قبول نداشته است. ما اصلا قصد وارد شدن به بيانه حقوق بشر را نداريم. حالا اگر وارد بحث بعدي بشويم.
تاجزاده: من ابتدا چند نكته را عرض كنم، بعد وارد بحث اصول گراي و اصلاح طلبي مي شويم. همين قسمت آخر سخن آقاي روانبخش كه ما نميگوييم مطلقاً اعلاميه حقوق بشر نجس است و ممكن است نكات مفيدي در آن باشد را با نگرش شهيد مطهري كه آن را بزرگترين دستاورد خوانده، مقايسه كنيد. تفاوتها روشن ميشود. البته ايران آن اعلاميه را امضا كرده و مثل همه كشورها حق دارد اعتراض خود را در مورد يكي دو بند اعلام كند كه ما در اين زمينه نميتوانيم آن را بپذيريم. براي مثال دولت بلژيك اعلام كرد تساوي كامل حقوق زن و مرد را به علت اينكه قانون اساسي بلژيك سلطنت را مختص افراد ذكور ميداند، نميتواند بپذيرد. بنابراين نمي توانيم اين حق را براي زن قائل بشويم. سنتاً در بلژيك زن نمي تواند به هر دليلي پادشاه بشود، پس وقتي كه خود بلژيك مي گويد كه ما يك بند را ايراد داريم، زيرا يا با قوانين داخليام همخواني ندارد. بحث اين است كه اين روشي كه بر اساس اين كه من تأكيد مي كنم چرا بر روي حقوق بشر تاكيد مي كنم و دست گذاشته ام، اين است كه بپذيريم بنابراين بحث درباره چند مورد كه نميتوانيم بپذيريم نيست. بلكه بايد تكليف را روشن كنيم كه آيا انسان بر اساس آن كه انسان است آزاد و برابر خلق شده و داراي حقوقي سلبناپذير و انفكاكناپذير از شخص خودش و غير قابل انتقال به ديگري است يانه؟ اين مبنا را بپذيريم بحث درباره اين مبناست زيرا آنهايي كه حقوق بشر را تدوين و امضا كردند، پدرانشان نرفتنند با دخترانشان ازدواج كنند كه تا صحبت از حقوق بشر ميكنيم، ميگويند يعني اينكه پدر ميتواند با دخترش ازدواج كند يا همجنسگراها ميخواهند آزاد باشند كدام همجنس گرايي معطل اين بوده است. جالب است كه بدانيد در انتخابات دور پيش در امريكا، 18 درصد آراي آقاي بوش به اين علت بود كه در 11 ايالت با قانوني شدن همجنسگرايي و نيز سقط جنين مخالفت ميكرد. يعني در امريكاي سال 2004 و 60 سال پس از تصويب اعلاميه حقوق بشر، مباني حقوق بشر همجنس گرايي در بسياري از كشورهاي غربي مجاز نيست. بنابرين اين طور نيست كه تا ميگويم حقوق بشر و مركب از 49 ماده و بند، دوستان بيايند و بگويند به همين دليل است كه جمهوري اسلامي نيز تاكنون نتوانسته است از آن خارج شود حتي اصولگراها از همجنسبازان و... صحبت كنند. هم اكنون كه همه اركان قدرت دست اصولگراهاست، اعلام نميكنند كه ما بايد از آن خارج شويم چراكه حقوق بشر به يك گفتمان جهاني تبديل شده است. اصلاً بحث اين نيست كه هر گونه كه زمان پيش مي رود، ما نيز آن گونه پيش برويم. من جملات آقاي مطهري را خواندم تا معلوم شود چرا ايشان غصه ميخورد كه چرا ما مسلمانان زودتر اين را درست نكرديم پرچمدار اعلاميه حقوق بشر نبوديم با اينكه حقوق بشر چون اين بر مباني ديدگاه الهي ماخيلي سازگارتر است تا غرب. منتهي خوب در هر حال آنها زودتر رسيدند به حقوق بشر و ما آن را پذيرفتيم. آقاي مطهري معتقد نيست كه آنچه از خودمان است حتماً خوب است و آنچه از غرب آمده، بد است. آقاي روانبخش حقوق بشر را غربي ميخواند حال آنكه جهان به اين اعلاميه رأي داده و ديگر غربي و شرقي ندارد. آزادي و برابري انسان كه ديگر غرب و شرق نميشناسد. براي روشن شدن نگرش آقاي مطهري دراين زمينه كه ما امروز گرفتارش هستيم از كتاب خدمات متقابل ايران و اسلام (ص 66) عباراتي را ميخوانم تا تفاوتها بهتر مشخص شود: «صرف اينكه چيزي از ميان مردمي برخواسته باشد ملاك خودي بودن آن نميشود و صرف اينكه چيزي از خارج مرزها آمده باشد ملاك اجنبي بودن و بيگانه بودن آن نميشود. هم چنان كه سابقه تاريخي ملاك عمل نيست. يعني ممكن است ملتي قرنها يك نظام خاص اجتماعي را پذيرفته باشد و بعد تغيير نظر بدهد و نظام نويني را به جاي آن انتخاب كند. مثلاً ما مردم ايران در طول 25 قرن تاريخ ملي، مانند بسياري از كشورهاي ديگر رژيم استبدادي داشتيم و اكنون كمي بيش از نيم قرن است كه رژيم مشروطه را به جاي آن انتخاب كردهايم. رژيم مشروطيت را ما ابداع و ابتكار نكرديم، بلكه از دنياي خارج به كشور ما آمده است، ولي ملت ما آن را پذيرفت و در راه تحصيل آن فداكاريها كرده است. البته افراد زيادي از همين ملت با سرسختي عجيبي مقاومت كردند و مسلحانه قيام كردند و براي حفظ رژيم استبداد خون خود را ريختند، ولي از آن رو كه در اقليت بودند و اكثريت ملت ايران رژيم مشروعيت مشروطيت را پذيرفت و در راه آن فداركاري كرد، آنان شكست خورده و عاقبت تسليم اراده اكثريت شدند. ببينيد رسماً ميگويند كه مشروطه از ما نيست و ما استبداد داشتيم اما چون مشروطه را ديدند كه با فطرت انسان با حقوقشان براي آينده كشورشان خوب است براي آينده كشورشان پذيرفتند و در راه آن همكاري كردند و با مخالفان آن جنگيدند و با با اكنون آيا ما بايد رژيم مشروطه را يك رژيم ملي و خودي بدانيم يا نظر به اينكه در طول تاريخ زندگي اجتماعي و ملي ما، رژيم ما رژيم استبداد بوده نه رژيم مشروطه، به علاوه ما ابداع كننده آن نبودهايم و آن را از جاي ديگر اقتباس كردهايم، بايد بگوييم رژيم ملي رژيم استبدادي است و رژيم مشروطه براي ما يك رژيم بيگانه است.
ايشان تودهايها، كسروي و كساني را مثال ميزند كه اسلام را از يك منظري زير سؤال بردند و ميگويد آن چند قرن كه اسلام با چالش مواجه نشده بود، پيشرفت نكرد. اما به محض اينكه مباني اسلامي مورد هجوم واقع شدند، علماي اسلام دست به قلم شدند و حقايق را يكي پس از ديگري تبيين كردند. در هر حال اصولگرايي بايد نسبت خود را با حقوق شهروندي روشن كند و تفاوت خود را با طالبانيسم بگويد چيست تا من توضيح دهم كه چرا ما معتقديم قرائتي از اسلام كه امروز رسماً و عملاً تبليغ ميشود، آن قرائتي نيست كه مطهري معرفي كرد و مردم به آن رأي دادند و رهبرش هم امام بود.
روانبخش: من فكر ميكنم آن بحث اصلي باز هم تعريف نشد. بالاخره شبهه است و اگر پاسخ داده نشود، مسئوليم.
ببينيد جناب آقاي تاجزاده! چند نكته را شما مطرح كرديد. من خيلي سريع و گذرا و كليدي بيان ميكنم و رد ميشوم. بالاخره بعضي از كشورها، شما مثال بلژيك را زديد كه گفتند ما اعلاميه حقوق بشر را ميپذيريم اما با حق تحفظ. مثلاً بحث سلطنت را قبول ندارم و خيلي كشورهاي ديگر هم اينكار را كردهاند مثلاً در بحث الحاق كشورشان به كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان. مثلا عربستان سعودي به كنوانسيون محلق شدند با قيد حق تحفظ به شرع. گفتند كه ما ملحق ميشويم با اين قيد كه ما آنچه حكم شرعي اسلام است را قبول داريم و از چارچوب شرع خارج نميشويم. اين گزارشي است كه ديدهبان حقوق بشر داده به دفتر امور بينالمللي زنان در مورد عربستان سعودي و اينكه در عربستان وضعيت حقوق زن چيست، آن هم پس از الحاق عربستان به كنوانسيون حقوق زنان. گزارشي كه خوب است دوستان تكثير و در نشرياتشان منتشر كنند، ببينند خود عربستان سعودي، پادشاه و وزارت كشورش و دادگستري آن بخشنامه آمده كه شما بايد اينها را ملتزم بشويد و تحفظ ما سرمان نميشود، چون اصل تحفظ با روح كنوانسيون مخالفت دارد. حالا عربستان متوجه شده كه چه كلاهي برسرش رفته است. اين نامه مدير كل امور بينالمللي زنان حقوق بشر در ايران است كه نوشته 3 نفر در وزارت امور خارجه سعودي دولتمردان اين كشور را ترغيب و تشويق به الحاق به كنوانسيون مذكور مينمودند كه مراتب بر كناري آنان از آن وزارتخانه در دست اقدام ميباشد و حالا عربستان فهميده است كه اين 3 نفر چه كلاهي در وزارت امور خارجه سر آن گذاشتهاند كه به آنجا ملحق شدهاند و آنان ميگويند تحفظ را قبول نداريم كه با روح اعلاميه مخالفت دارد. آنچه را كه شرع در مورد زنان گفته است را هم قبول نداريم. شما طبق اعلاميه حقوق بشر بايد عمل كنيد. حالا بلژيك يا عربستان اين هنر را داشتند كه بگويند ما تحفظ را ميپذيريم و از اين حرفها ولي دوستان شما اصلاحطلبان اين را هم قبول ندارند. در تعارض حقوق بشر با دين ميگويند كه حقوق بشر مقدم است. لااقل تحفظ را به اندازه دولت بلژيك قبول داشته باشيد. لااقل آنچه را كه شرع ميگويد قبول كنيد بقيه را قبول كنيد. تحفظ را لااقل بپذيريد.
در روزنامه صبح امروز مال سعيد حجاريان نوشته شده است كه همجنسبازي در كشور ما بايد آزاد باشد. از جهت حقوقي نبايد ممنوع باشد گرچه از نظر اخلاقي زشت است. آيا تحفظ شرع اين است؟ خود آقاي خاتمي در دانشگاه تهران در سالگرد دوم خرداد گفت كه اگر دين در برابر آزادي قرار بگيرد، اين دين است كه بايد محدود شود نه آزادي. حالا دين و آزادي مقابل هم قرار گرفتهاند. آزادي ميگويد كه همجنسبازي هم آزاد است، روابط نامشروع زن و مرد آزاد اما اسلام اين اجازه را نميدهد. اين جا اگر ما گفتيم كه بايد دين را فداي آزادي بكنيم، آن وقت چي؟ لااقل قيد تحفظ را بپذيريد. در اين كتاب آزادي يا توطئه نوشته جمعي از طلاب حوزه علميه قم مجموع مطالبي است كه از همين روزنامهها و كتابهاي امثال شما جمع كردهاند و اينجا موجود است. چندين مورد را ميگويد كه شما ميگوييد اگر اسلام با حقوق بشر تعارض پيدا كرد، حقوق بشر مقدم است. بر اين اساس تفكر ديني بايد فداي اعلاميه حقوق بشر بشود.
آن نكتهاي را هم كه شما فرموديد انسان آزاد خلق شده و همانطور برابر بايد بماند بله ما هم قبول داريم كه همه آدمها آزاد خلق شدهاند وهمه يك جور آفريده شدهاند. اما يك تفاوتي وجود دارد. آيا اين اصل را قبول داريد كه پيغمبر با ما مساوي است؟
حضرت مسيح (ع) در گهواره پيغمبر بود و امام جواد در 8 سالگي به امامت ميرسد. آيا اين بچه 8 ساله با پيرمرد 90 ساله برابر است؟ علي بن حسين عريضي در سن 90 سالگي، كفش امام جواد را جفت ميكرد، بعضيها ميگفتند تو كرسي تدريس در مسجد داري. ميگفت: درسته، خدا به اين محاسن لياقت امامت نداد اما به اين بچه داده. 30هزار مسئله در همان جلسهاي كه مأمون تشكيل مي داد، پرسيدند؟ امام شقوقي را مطرح ميكرد كه دانشمندان در پاسخ به آن عاجر ميماندند. شما ميفرماييد همه با هم برابرند. اين اصل اول ليبراليسم است، اسلام نيست.
شما نكته سومي را كه به آن تكيه ميكنيد و خيلي هم خوشتان ميآيد، بحث طالبانيسم است. طالبانيسم با اصولگرايي بسيار متفاوت است. يكي از تفاوتهايش اين است كه طالبانيسم با اصلاحطلبي جمع ميشود به دليل اينكه در واپسين روزهاي عمر طالبان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بيانيه صادر كرد و حمايت كرد از طالبان در افغانستان و دولت خاتمي را مورد انتقاد قرار داد كه چرا شما از طالبان حمايت نميكنيد. شما ما را متهم ميكنيد به طالبانيسم؟ همين اواخر بوش، ملاعمر رهبر طالبان را بخشيد. طالبانيسم، بن لادن و ملاعمر يك جريان بدلي بود براي زير سؤال بردن حكومت اسلامي و براي اينكه مردم را از آن حركت امام را كه در دنيا دارد، به سرعت پيش ميرود و از اسلام زده كنند. آدمهاي خشني كه اسلحه در دست دارند و در خيابان زن و مرد را ميكشند. اين را شما مقايسه ميكنيد با جمهوري اسلامي كه از زمان تأسيس تاكنون هر سال يك انتخابات داشته است. بي انصافي نيست جمهوري اسلامي كه مرحوم محمدباقر صدر نامه نوشت براي حضرت امام كه اي امام! از ابتدا شما زير بار انتخابات نرو. تعدادي وزير را خودتان انتخاب كنيد كه كار كنند. كساني مثل ايشان چنين پيشنهادي به امام دادند و امام زير بار نرفت. امام فرمود من با اين ملت انقلاب كردم و همه جا با همين ملت خواهيم بود. نام حكومت ما چه بايد باشد؟ جمهوري اسلامي، جمهوري دموكراتيك؟ امام فرمودند نظر من جمهوري اسلامي است، نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد و 2/98 درصد مردم رأي به جمهوري اسلامي دادند. كدام حكومت مشروعي در دنيا اين مقدار پشتوانه مردمي داشته است كه شما متهم ميكنيد به طالبان.
قانون اساسي كه يك مشت روشنفكر از غرب برگشته آمدند و گفتند كه مجلس مؤسسان درست ميكنيم و 600 نفر قانون اساسي فرانسه را ترجمه كردند و گفتند اين پيشنويس قانون اساسي و امام فرمودند ميزان رأي ملت است. ميزان رأي ملت است براي اينجا بود نه در برابر رأي خدا براي مجلس خبرگان رأيگيري گذاشتند. خود آقاي بازرگان ميخواست منحل كند اما امام در مقابلش ايستاد. خبرگان تشكيل شد و نشستند قانون اساسي نوشتند. خود خبرگان را مردم رأي دادند. قانون اساسي را به رأي مردم گذاشتند. متمم قانون اساسي را اصلاح كردند و دوباره به رأي مردم گذاشتند. رييسجمهور، خبرگاني كه ميخواهند رهبر را در آينده انتخاب كنند، به رأي مردم. چنين نظامي كه مردم به آن رأي دادند و در خود قانون اساسي آن در رأس آن ولي فقيهي است كه به تعبير امام اگر يك گناه كبيره انجام دهد خود به خود از ولايت ساقط است، آن وقت شما طالبان كه به دست امريكا ساخته شده و بن لادن و ملاعمر كه در كاخ سفيد با بوش چاي ميخورند، اين را مقايسه ميكنيد با نظام جمهوري اسلامي؟ اين جفا به نظامي است كه بيش از 300 هزار شهيد براي آرمانهاي اسلام وانقلاب داده شده است.
امروز ما مدعي هستيم كه آزادترين و دموكراتيكترين نظامي كه در دنيا داريم همين است. در دولت جناح به اصطلاح راست، آقاي خاتمي ميآيد سركار و در دولت آقاي خاتمي، احمدينژاد ميآيد بر سر كار. در دولت شماها مجلس هفتم شكل ميگيرد و در جريان جناح چپ، مجلس سوم و چهارم شكل ميگيرد. البته ممكن است مواردي مانند جنابعالي در انتخابات تقلب كنيد ولي جلوي تقلب را ميگيرند.
ادامه دارد...
نظرات كاربران:
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات]
[مشاهده در: www.hayat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 852]
-
گوناگون
پربازدیدترینها