واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: نامه شهيد سيدحسين علم الهدى به خواهرش در سال 1356انسان امروز
شهيد علم الهدي پيشگام دانشجويان پيرو خط امام بود كه در هويزه حماسه آفريدند و تا آخرين نفس در مقابل دشمن متجاوز ايستادند و خون پاك خويش را نثار كردند. سيد محمد حسين، فرزند آيت الله حاج سيد مرتضي، در هشتم مهر 1733، در اهواز چشم به جهان گشود. از آن جا كه فرزند يك خانواده مذهبي و روحاني بود، از همان كودكي علاقه ي وافري به علوم ديني، به ويژه تلاوت قرآن مجيد داشت، تا جايي كه با گذشت زماني كوتاه اين توانايي را به دست آورد كه به تدريس قرآن كريم بپردازد. شور انقلابي و مذهبي وي سبب شد تا از 14 سالگي پا به عرصه ي فعاليت هاي سياسي بگذارد.فعاليت هاي شهيد در زمينه ي توسعه امور فرهنگي، مذهبي و سياسي تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت. تشكيل گروه موحدين با عده اي از دوستان، شروع مبارزه مسلحانه عليه رژيم طاغوت، تكثير و پخش اعلاميه هاي امام قدس سره، ايجاد هماهنگي و وحدت بين حوزه و دانشگاه و شركت در ترور مستشار امريكايي (پل گريم)، بالاترين مقام شركت نفت در اهواز كه سبب ايجاد وحشت بيشتر در دل رژيم و حاميان آن و در نتيجه تداوم اعتصاب در شركت نفت اهواز شد، از جمله فعاليت هاي شهيد علم الهدي در دوران قبل از پيروزي بود. بعد از پيروزي نيز علم الهدي منشأ فعاليت هاي مختلفي بود كه تأسيس بسيج، مجاهدت در جهاد سازندگي تأسيس سپاه هويزه و شركت در تسخير لانه ي جاسوسي امريكا همراه با ساير دانشجويان پيرو خط امام از جمله اين مجاهدت ها مي باشد. شهيد كه دانشجوي سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاريخ بود، با شروع جنگ تحميلي همراه با گروهي از دانشجويان و نيروهاي بسيجي، به سوي جبهه هاي دفاع حق عليه باطل شتافت و در حالي كه در حلقه محاصره دشمن در هويزه به اتفاق هم رزمان خود گرفتار شده بود، تا آخرين قطره خون به دفاع از ايران اسلامي پرداخت و در 16 دي ماه 1359 به ديدار پروردگارش نايل آمد.آنچه مي خوانيد نامه شهيد علم الهدي به خواهرش، يك سال پيش از پيروزي انقلاب اسلامي است.
خواهر عزيز
پس از اهداء سلام و درود، رسيدن به فلاح را برايتان آرزو مي كنم.
چون در آغاز قدم گذاشتن در سال جديد از شما دور بودم و نتوانستم خود را به اين راضي كنم كه سال نو را آغاز كنيم و در اين لحظات حساس از عمر با شما سخن نگويم ناچار براي اولين بار قلم به دست گرفتم و با شما حرف مي زنم.
ساعتي پيش داشتم مطالعه مي كردم به يك جمله رسيدم در مورد اين جمله زيبا فكر كردم و مناسب ديدم كه نتيجه اين ساعات فكر را كه در آستانه شروع سال جديد بود برايتان بنويسم.
شاندل Shandol متفكر بزرگ اروپاي قرن بيستم در مورد چگونگي زندگي انسان در قرن بيستم مي گويد: «انسان اين عصر زندگي را وقف تهيه وسايل زندگي مي كند.»
ما زندگي را در رنج مي گذرانيم تا راحتي و آسايش ايجاد كنيم تمام عمر مي دويم به اين اميد كه لحظاتي بنشينيم، تمام عمر زحمت مي كشيم تا استراحت كنيم و البته عمر مي گذرد و راحتي و آسايش و نشستن و آرامش را لمس نمي كنيم و نمي يابيم زيرا مرتبا از طريق اجتماع به ما نيازهاي جديد تلقين مي شود.
نيازهاي كاذب و مصنوعي كه دائما در آدم بوجود مي آورند بوسيله تبليغات است تلويزيون را روشن مي كنيد بعد از دو ساعت خاموش مي كنيد به خودتان نگاه مي كنيد مي بينيد هفت هشت احتياج خريد تازه بوجود آمده كه قبلا لازم نداشتيد قبلا با خاكستر ديگ را مي شستيد امروز حتما بايد پودر... بخريد.
بوردا مي خريد زن روز مي خريد نگاه مي كنيد در فكر تهيه لباس ها و مدل هاي آن مي افتيد. استعمار فرهنگي و فرهنگ زدائي از طريق تقليد تشبه رقابت مصرف هاي مصنوعي و سمبليك و جلب توجه است و اينجاست كه به سخن عميق حضرت محمد(ص) كه «من يتشبه بقوم فهو منه» كه از كلمه تشبيه استفاده شده اگر زندگيمان مثل اروپائي ها شد اگر وضع لباسمان مثل مدل هاي ارائه شده زن روز و بوردا و خانم... شد خود نيز از نظر خصوصيات انساني و درك و انتخاب راه زندگي به سوي او شدن ميل كرده ايم.
يكنواختي و قالبي شدن انسانها در جوامع گوناگون و خصوصا در ملت ما كه مرتبا بوسيله برنامه هاي فرهنگي مان در سطح وسيعي از طرف مسئولان امر پياده مي شود همه در قالبهاي ماشينيسم بخاطر بالا بردن مصرف جهاني مخصوصا جهان سوم كه دنياي صنعتي به ما تحميل مي كند، غارت اصالتها و منابع معنوي و از بين رفتن خصوصيات زندگي شرقي و يا اسلامي كه عبارت از مصرف هر چه كمتر و توليد هر چه بيشتر بوسيله عوامل آموزشي دگرگون مي شود. چرا كه اروپاي صنعتي مي بايست براي توليدات اضافي خود مصرف كننده پيدا كند، و هر چه كند كه بتواند كالاي مصرفي بدهد و مواد توليدي بگيرد و منت هم بگذارد و خود را هم بالاتر و متمدن قلمداد كند و اگر هم سواري خواست خرخوبي تربيت كرده باشد و...
ابتدا با استعمار فرهنگي كار خود را آغاز مي كند و سپس از يك خصيصه پاك و اصيل خدائي كه برسم امانت به انسان داده شده استفاده مي كند و آن تنوع كه شكلي از تكامل است.
مي بينيم (همراه با درد) كه تمام فلسفه ها مذهب ها و ايده آلها و عشق ها و خواستنها و... خلاصه شده در اين: اصالت مال زندگي مادي است بنابراين وقتي زندگي مادي اصالت دارد هدف رفاه است پس براي چه بايد كار كرد؟ براي ساختن وسايل آسايش.
بنظر شما آيا انسان امروز بيشتر آسايش دارد يا انسان ديروز؟
پس همه نيروهايمان صرف فداكردن آسايش زندگي، براي تهيه وسايل آسايش زندگي. داستان شازده كوچولو را خوانده ايد؟
آيا قرباني شدن آسايش زندگي براي چه؟ براي تكامل؟ براي تعالي؟ براي رفتن به حقيقت؟ براي رسيدن به ايده آلهاي مقدس انساني؟ براي تقرب و نزديكي به بهترين دوست و يار او (الله) براي بدست آوردن وسايل آسايش زندگي. زيستن براي مصرف، مصرف براي زيستن يك دور باطل دور حماقت كار -استراحت- خوردن- خوابيدن همين و بس!!!
بهتر است كمي فكر كنيم ملاك ما براي شناختن افراد چيست؟ مثال مي زنم، آيا وقتي مثلا به خواستگاري مي رويد چه مي پرسيد؟ مي پرسيد كه، آيا شما آدم باهوشي هستيد؟ با شهامت هستيد؟ چه مقدار وقار و اصالت داريد؟ چه مقدار قرآن را درك كرده ايد؟ چه مقدار در تاريخ و اقتصاد و جامعه شناسي و انسان شناسي و تفسير و فهم سخنان ائمه مطالعه داريد؟ معلوماتتان چقدر است؟ و... هرگز!
درست همانگونه مي انديشيم و همانگونه انتخاب مي كنيم كه فرهنگ مادي بورژوازي غرب به ما تحميل كرده و معيار ارزشهامان بسته بندي شده از غرب مي آيد، اما خود نمي دانيم و نمي فهميم و خيال مي كنيم كه انديشه و فكرمان اسلامي است در صورتي كه انديشه اي كه قرآن بما مي خواهد بدهد درست عكس آن است و با آن در تضاد كامل است و اصلا انديشه تربيتي قرآن براي از بين بردن چنين ارزشها و معيارها و طرز تفكرها و برداشتها و چنين شناختي است نسبت به زندگي حيات وسايل مادي نيازها آرزوها خواستها ايده آلها و...
و ما تمام تلاشمان و ناراحتي هامان و رنج ها و حتي نوع و احساسهامان در اين است كه بهتر زندگي كنيم به جاي انديشيدن به اينكه چگونه بايد زندگي كنيم و چرا؟ زندگي يعني چه؟ تلاش براي چه؟ اصلا چرا زندگي مي كنيم؟ و به اينها توجه نداريم، چرا كه نتوانستيم خود را از لجن فرهنگ بورژوازي نجات دهيم از لجن مصرف بدون توليد از لجن زندگي خلاصه شده در ماديات، و تمام نيروهاي خلاق و نبوغهاي سرشار را در وسيله خلاصه كردن، درست مثل كسي كه پله اي گذاشته تا خود را به پشت بام برساند اما همين كه پا روي پلكان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فكر كند، سوراخ سمبه هاي آن، رنگ آن و... كه لحظه اي خواهد رسيد و گريبان مرگ او را فرا گرفت و هنوز در فكر اين است كه پله چوبي را تبديل به فلزي يا فلزي را تبديل به كائوچو يا طلا و يا... كند و در نتيجه عمر تمام مي شود و خود را به پشت بام نرسانده.
خواهش مي كنم اين جمله را با دقت بخوان و فكر كن تا عظمت آنرا درك كني الناس نيام اذاماتو انتبهو (مردم خوابند و وقتي كه مردند متنبه مي شوند، بيدار مي شوند) كه حدس مي زنم اين جمله زيبا از فاطمه بزرگ(ع) آن الگو نمونه شاهد اسوه در همه زمانها براي همه نسلها و همه دختران و مادران تاريخ آن چهره زنده كه جز از وقايع مرگ او از تاريخ زندگيش چيزي نمي دانيم و او كه بايد در لحظه هاي زندگي در تصميم ها در انتخاب ها در جلو چشمانمان باشد تا بياموزيم كه چگونه زندگي كنيم و چگونه بميريم نتايجي كه من از اين جمله گرفته ام به شما ارائه مي دهم چه بسا كه شما فكر كنيد و به نتايج عميق تري دست يابيد مردم خوابند 1-خواب معمولا در شب است و از خصوصيات شب تاريكي و سياهي و ظلمات است.
2-كسي كه خواب است از وقايعي كه در اطرافش اتفاق مي افتد بي خبر است.
3-كسي كه خواب است از خود نيز بي خبر است
4-اگر دشمني داشته باشد بسادگي مي تواند او را از بين ببرد تا در دام بيندازد
5-هنگامي كه خورشيد كه مظهر نور است و روشنايي طلوع كرد انسان از خواب بيدار مي شود
6-كلمه ناس به كار رفته به معناي توده مردم
7-چه كسي متنبه مي شود بيزار مي شود پشيمان مي شود بعد از آنكه بيدار شد؟
كسي كه مي فهمد استعدادها و نيروهاي بسيار در وجود داشته سرمايه هاي عظيمي خدا به او عطا كرده و آنها را راكد در عالم خواب و ناآگاهي قرار داده همانند آب راكدي كه مي گندد و بوي بدي مي دهد و در ثاني كار از كار گذشته و مرگ فرا رسيده و راه بازگشتي نيست هدف او (الله) از آفرينش انسان تكامل براي اوست و سرمايه هاي مادي را در اختيار انسان گذارده تا در خدمت آن هدف بكار بريم، اما... چگونه بدست خود استعدادها و نبوغهايمان را دفن كنيم و در گورستان فراموشي رها مي كنيم و به قول قرآن زندگي مان كافرانه مي شود «زين للذين كفرو الحيوه الدنيا و يسخرون من الذين امنو و الذين اتقو فوقهم يوم القيامه» كساني كه كفر ورزيدند و حيات دنيا براي آنان زينت داده شد، و ايمان آورندگان را مسخره مي كنند ولي كساني كه تقوي پيشه كردند روز قيامت و حيات اخروي برايشان بسيار برتر و مهمتر است.
در آيه 14 سوره آل عمران مراجعه كنيد و دريابيد كه در اين آيه نقش زن در تعيين جهت فكري و مسير زندگي مرد و چگونه مطرح شد.
الدنيا مزرعه الاخره
21-يونس هرچه نداشتيم از خدا مي خواهيم و هنگامي كه خدا آنرا بما داد او را فراموش مي كنيم پس جزو مسرفين هستيم
زيرا آنچه را از نعمتها كه خدا بما داده تا در راه رسيدن به او بكار بريم و اگر بكار نگرفتيم مسرفيم كذلك زين للمسرفين ماكانو يعملون- انه لايحب المسرفين
13-اعراف اين آيه بسيار عميق، زيبا و رسا است
خطاب به بني اسرائيل (همان قومي كه پيامبر ما را به آنها تشبيه مي كند) متاع و زينت را حرام نكرديم بر مردم بلكه اينها وسيله است براي مردم با ايمان و اينها فقط در دنياست و البته در آخرت بهتر از اينها را به مردم با ايمان خواهيم داد.
به سوره كهف آيه 7- سوره اعراف آيه 31- سوره حديد 20- سوره كهف 28- سوره قصص 78و 79- سوره احزاب 28- سوره توبه 38- سوره نسا 77- سوره آل عمران 185- سوره نحل 117- سوره يونس 23 و 70- سوره رعد 26- قصص 60و 61- سوره غافر 39- سوره شورا 36- سوره زخرف 35 مراجعه كنيد با دقت به سخن خدا گوش كنيد تا چگونگي زندگي و راه و هدف و نوع نيازها و خواستهايمان را از فرهنگ و ايدئولوژي قرآن بگيريم و به جهانيان ثابت كنيم كه قرآن براي همه زمانهاست و عمل كردن آن براي همه نسلها.
برادرتان از مشهد- حسين
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 793]