محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840620589
نويسنده: علي معروفيتاثيرشهادت و شخصيت امام حسين (ع)در ادبيات فارسي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: علي معروفيتاثيرشهادت و شخصيت امام حسين (ع)در ادبيات فارسي
خبرگزاري فارس: ورود حماسه ي كربلا به حيطه شعر، يقينا يكي از عوامل ماندگاري و پايايي نهضت عاشوراست چرا كه حضور پر رنگ شعر در روايت ماجرا و قالب نافذ مرثيه در سوگداشت ماجرا از سويي پيوند دهنده ي ميان عواطف و دلهاي سوخته و حقيقت ماجراي ظهر عاشوراست و از سوي ديگر به نوبه خود باعث غنا و اعتلاي اشعار و مراثي ست.
علت چرايي حضور " قيام عاشورا " در ادبيات فارسي و خصوصا شعر فارسي و پرداخت نزديك به هزار ساله به آن در شعر فارسي تا جايي كه در گذشته زير بناي گونه جديدي از شعر قرار ميگيرد تحت عنوان " مراثي " - هر چند كه مراثي مطلق در ذكر مصيبت عاشورا نيستند و شاعران به نوبه مثلا در مرگ كسان ديگري هم مرثيه دارند - مشخص است. اين گونه ادبي در ادبيات معاصر نيز تحت عنوان مشخص ادبيات عاشورايي و شعر عاشورايي تقسيم مطلق ميشود كه موضوع بحث اين مقاله نيست و خود به تفضيل مجال ديگري مي طلبد.
ورود حماسه ي كربلا به حيطه شعر، يقينا يكي از عوامل ماندگاري و پايايي نهضت عاشوراست چرا كه حضور پر رنگ شعر در روايت ماجرا و قالب نافذ مرثيه در سوگداشت ماجرا از سويي پيوند دهنده ي ميان عواطف و دلهاي سوخته و حقيقت ماجراي ظهر عاشوراست و از سوي ديگر به نوبه خود باعث غنا و اعتلاي اشعار و مراثي ست.
ادبيات عاشورايي، از غني ترين و حماسي ترين ذخاير فكري و احساسي شيعي است و برخي از شاعران نيز تمامت شهرت خويش را مديون همين ذخيره فكري - احساسي شيعي يند كه مشخص ترين ايشان محتشم كاشاني ست كه با تصوير كشيدن و توصيف واقعه عاشورا و سرايش تركيب بند معروف " باز اين چه شورش است..." امروزه معروف ترين شاعر شعر عاشورايي از ابتدا تا زمان حال است.
از سوي ديگر شاعران شيعي پرداختن به واقعه عاشورا را بر خود فرض ميدانند و اين جداي از محبت حضرت سيد الشهدا يقينا ريشه در تاييد و تشويق و سفارش حضرات ائمه معصومين دارد در به تصوير كشيدن و احياي هميشگي ظلمي كه به ناحق بر امامشان رفته و مظلوميت حضرت حسين.
راويان شيعي نمونه هاي زيادي از اين سفارشات و روايات حضرات معصومين را در اين مهم نقل كرده اند كه ما در اينجا به ذكر يك نمونه آن بسنده ميكنيم. شيخ طوسي در كتاب رجال صفحه 289 از امام صادق (ع) نقل ميكند كه فرمودند : " ما من احد قال في الحسين شعراً فبكي و ابكي به الا اوجب الله تعالي له الجنه و غفرله ؛ هيچ كس نيست كه درباره امام حسين (ع) شعري بگويد و بگريد و بگرياند، مگر آنكه خداوند جل جلاله بهشت را بر او واجب كند و او را بيامرزد. "
مراثي و اشعار عاشورايي عموما از ديدگاه درون مايه و ساختاري به دودسته مشخص قابل تقسيم هستند، دسته اول با پرداختن به جنبه تاريخي ؛ روحي و عاطفي ماجرا با سرايش سوزناك ترين مراثي ظهر عاشورا، عواطف خويش را مصروف سوگواره نگاري و مقتل نگاري منظوم كرده اند و خواننده را با درياي مواجي از عواطف غليان كرده و داغدار و مصيبت زده باقي ميگذارند كه اينگونه مراثي بيشتر و نه صد در صد در ميان اشعار متقدمين شايع تر است كه البته استثنائاتي هم دارند.
در بررسي سرزمين هاي اسلامي ، شام در بست طرفدار خاندان امير بود و مكه و مدينه هم نسبت به قيام امام حسين(ع) عكس العمل قابل توجهي از خود نشان نداد. تنها عراق آن هم كوفه بود كه برپاخاست.هرچند گروهي از مردم عراق به خاطر عرق ديني مي خواستند كه حكومت عادلانه عصر پيامبر برگردد اما سران قبيله ها و اشراف كه سر رشته كارها به دست آنان بود، تا اين درجه حسن نيت نداشتند. آنها مي خواستند عراق پيروز شود تا كينه خود را از شام بگيرند اما حساب اين را نكرده بودند كه شام برابر چنين جسارت و جرئتي چه عكس العملي نشان مي دهد. همين كه ديدند شام با فرستادن پسر زياد، مراقب اوضاع عراق است، جهت خودشان را تغيير دادند و اطاعت يزيد را بر اطاعت پسر پيغمبر مقدم شمردند. همه اينها وضعيت جامعه را پيش روي ما روشن مي كند. حالا پس از مرگ معاويه، همين فضا با شرايط خفقان و ستم دوران يزيدي به قيام امام حسين(ع) مي رسد .
متأسفانه شاعران ايراني در ثبت وقايع عاشورا خيلي دير شروع كردند. موضوع نهضت عاشورا در دوراني كه مردم در مسجدهاي بغداد مي نشستند و شب ها براي سيدالشهداء عزاداري مي كردند تا سده پنجم اين واقعه در اشعار شاعران ايراني بازتابي ندارد. ظاهراً شايد علتش اين بود كه حكومت هاي دست نشانده به مردم فشار مي آوردند و مردم هم به دليل ترس از ثبت و ضبط اين حوادث و يا نوشتن شعر درباره قيام امام حسين، پرهيز مي كردند.
احمد شوقي شاعر عرب در منظومه ليلي و مجنون در پاسخ كسي كه از او مي پرسد، چرا هر وقت از امام حسين مي پرسم خاموش مي شوي، مي گويد: "حسين را دوست دارم اما دلم با اوست و زبانم عليه او." و بعد ادامه مي دهد كه من زبانم را از مدح حسين(ع) بازداشتم كه مبادا بني اميه آن را ببرند. اين عوامل باعث شد كه شاعران ما در قرون اوليه اسلام و بعد از قيام ساكت بمانند. اما در ادبيات عرب وضع فرق مي كرد. مثلاً در دوره حكومت آل بويه در بغداد كه عجيب است كه آل بويه ايراني بودند و در آنجا مسلط بودند اما شاعران عرب واقعه عاشورا را خيلي خوب در اشعارشان آوردند.
يك نكته هم در ادبيات فارسي هست و آن اينكه از زماني كه "الجايتو" اين چهره ناشناخته تشيع، مذهب شيعه را رسميت بخشيد، شاعران شروع به سرودن اشعار كردند و انصافاً هم گذشته را جبران كردند و اين جريان تا امروز پيش آمده اگرچه فراز و فرودها و ضعف و قوت هايي هم داشته است.كه تحليل آن فرصت و وقت و پژوهش غني ديگري را لازم دارد.
از روزي كه پيكر مقدس آن امام در خاك كربلا جاي گرفت و قافله عشق در مسير تاريخ به حركت درآمد، هيچ شيعي بلكه هيچ آزاده اي را نمي بينيد كه دلش در آرزوي طواف آن مرقد نباشد. چون آنجا تنها در برگيرنده جسم آن امام بزرگ نيست. عاشورا زمان و كربلا مكان جدال حق با باطل است. جاي نبرد عدالت با ستم است. خوابگاه آزاد مرداني است كه مرگ را برننگ ترجيح دادند و كشته شدن با افتخار را از زيستن در كنار ستمكاران و مظلوم كشان بهتر دانستند.
در فراز و نشيب هاي تاريخ جوامع بشري چه بسا اشخاص كه در راه خداوند و در راه ايمان و عقيده خود كشته شدند ولي هيچ كدام حسين بن علي(ع) نشدند.
چه بسا افرادي كه با ميل و رغبت براي حفظ اصول انسانيت از لذات مادي و دنيوي چشم پوشيدند ولي هيچ يك حسين بن علي(ع) نشدند.
چه بسا جوانمرداني كه در راه آئين پاك زندگي و ايمان و رهروي در طريق، حق را برخوشي هاي زودگذر زندگي ترجيج دادند ولي اين جوانمردان حسين بن علي(ع) نشدند.
از اين روي از فرداي فاجعه عاشوراي حسيني انقلاب و دگرگونيهاي عظيمي در مردم و جامعه در دلها و در افكار آغاز گرديد.
جامعه اي كه در حالت آرامش قبل از توفان به سر مي برد به نداي حق طلبي (اگرچه با تاخير) بزرگ مرد آزادي و حريت جواب مثبت داد و حماسه عاشورا چون مشعلي فروزان آتش خانمان سوز و هستي سوز ستمگران و ظالمان شد.
واقعه عاشورا قيامي بر عليه همه ستمگران جهان در همه مكانها شد.ناگفته پيداست حادثه اي چنين دهشتناك كه به حماسه اي بزرگ بدل شد سرآغاز و مبدا رستاخيزي در ادبيات عرب و پس از آن ايران گرديد.
نام امام حسين(ع) شعار انقلاب برعليه ظلم و ستم گرديد و شعراي بزرگي در اين عرصه ظهور كردند كه از همه مشهورتر در عرب كميت اسدي، دعبل خزاعي، ابوفراس حمداني ... هستند اين بزرگان موجبات زبوني و ويراني دستگاه جور و خلافت ناحق بني اميه و بني عباس را به لرزه درآوردند و آثاري ماندگار در تاريخ ادبيات عرب به جاي گذاشتند.
تركيب بند محتشم كاشاني ، استادانه متين و زيبا سروده شده و داراي بيان حماسي بسيار رسايي مي باشد.
محتشم كاشاني (ف 996 ه-.ق) يكي از پيشگامان شعر در رثاي اهل بيت(ع) محتشم است كه شعراي بسياري پس از او بدين نوع شعر روي آوردند ولي توفيق محتشم را نيافتند. محتشم در اصل شاعري قصيده سرا بود و شاهان و بزرگان صفوي را مدح مي كرد از جمله شاه طهماسب و شاه اسماعيل و سلطان محمد خدابنده و ... را مدح كرده است.
اسكندر بيك منشي (عالم آراي عباسي 178) نوشته است: "مولانا محتشم كاشي قصيده اي غرا در مدح آن حضرت ]شاه طهماسب صفوي[ و قصيده اي ديگر در مدح شهزاده پريخان خانم به نظم آورد از كاشان فرستاد ... شاه جنت مكان ]شاه طهماسب[ فرمودند كه من راضي نيستم كه شعرا زبان به مدح و ثناي من آلايند، قصايد در شان شاه ولايت پناه و ائمه معصومين عليهم السلام بگويند، صله اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمايند..." به هر حال "چون اين خبر به مولانا ]محتشم[ رسيد هفت بند مرحوم مولانا
حسن كاشي(1) كه در شان حضرت شاه ولايت ... در رشته نظم كشيده ... جواب گفته به خدمت فرستاد، صله لايق يافت". "اگرچه اكثر عالي طبعان به فكر مرثيه آن حضرت ]حسين(ع) بن علي(ع[) پرداختند ؟؟ اين مرثيه شاني و شرق و قبوليتي بالاتر دارد" (نتايج الافكار 621-622) دوازده بند او (محتشم) در مرثيه حضرت حسين بن علي(ع) و واقعه كربلا از منظومه هاي معروفي است كه تا زمان ما در مجلس هاي عزاي آن امام زبانزد مرثيه خوانان و روضه خوان و به قول آذر (لطف علي بيگ آذر بيگدلي ... آتشكده آذر 472-474) "در اكثر بلاد اسلام بين الخاص والعام مشهورست" (تاريخ ادبيات در ايران ج 5 ص 792-799- ) هم وي مصروف به سرودن مدايح و مراثي خاندان رسالت بوده و بهترين اشعار او ... تركيب بندي است در رثاي شهيدان كربلا (گنج سخن ص 630-631) مرگ محتشم به سال 996 و مقبره اش در كاشان برپاست.
ابياتي از تركيب بند محتشم كاشاني:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
جن و ملك بر آدميان نوحه مي كنند
گويا عزاي اشرف اولاد آدم است
خورشيد آسمان و زمين نور مشرقين
پرورده كنار رسول خدا حسين
كشتي شكست خورده توفان كربلا
در خاك و خون فتاده به ميدان كربلا
گر چشم روزگار بر او زار مي گريست
خون مي گذشت از سر ايوان كربلا
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
آن دم فلك بر آتش غيرت پسند شد
كز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
كاش آن زمان كه اين حركت كرد آسمان
سيماب وار گوي زمين بي سكون شدي
كاش آن زمان كه پيكر او شد درون خاك
جان جهانيان همه از تن برون شدي
كاش آن زمان كه كشتي آل نبي شكست
عالم تمام غرقه درياي خون شدي
آل نبي چو دست تظلم برآورند
اركان عرش را به تلاطم درآورند
برخوان غم چو عالميان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبيا زدند
نوبت به اوليا چو رسيد آسمان تپيد
ز آن ضربتي كه بر سر شير خدا زدند
پس ضربتي كز آن جگر مصطفي دريد
بر حلق تشنه خلف مرتضي زدند
روح الامين نهاد به زانو سر حجاب
تاريك شد زديدن آن چشم آفتاب
وحشي بافقي: (كمال الدين بافقي (939-991 ه-.ق)
وحشي بافقي كه شاعري غزل سرا است داراي تركيب بندي كوتاه شامل پنج بند است كه بياني سنگين، فاخر و دلنشين دارد و بسيار با قدرت و يكنواخت و آهنگين است.
روزي است اينكه حادثه كوس بلا زده است
كوس بلا به معركه كربلا زده است
روزي است اينكه دست ستم تيشه جفا
بر پاي گلبن چمن مصطفا زده است
روزي است اينكه كشته بيداد كربلا
زانوي داد در حرم كبريا زده است
يعني محرم آمد روز ندامت است
روز ندامت چه، كه روز قيامت است
اين ماتم بزرگ نگنجد در اين جهان
آري در آن جهان دگر نيز اين عزاست
از پا افتاده است درخت سعادتي
كز بوستان دهر چو او گلبني نخاست
شاخ گلي شكست ز بستان مصطفي
كز رنگ و بو فتاده گلستان مصطفي
موضوع قيام امام حسين عليه السلام از اواسط قرن سوم در ادبيات فارسي وارد شد. البته اوائل به صورت جدي نبود، بلكه در قالب تمثيل ها و استنادها اشاراتي به مقتل امام حسين عليه السلام و شهداي كربلا داشتند يكي دو قرن بعد در حدود قرن 5 و 6 هجري "سنايي" به طور خاص جزو شعرايي است كه به شهادت امام حسين عليه السلام اشاره مستقيم دارد. پس از قرن پنجم يعني در زمان "ناصر خسرو" تلويحاً اشاراتي به موضوع عاشورا وامام حسين عليه السلام شده است اما به طور كامل و جزئي نگر از دوره تيموريان به بعد به اين مسأله پرداخته شده و بعد در دوره صفويه به خاطر مذهب تشيع و تغيير نظام حكومتي و شيوع تفكر شيعي در ايران، گرايش شاعران به سمت عاشورا ديده و ثبت شده است، "ابن حسام" از چهره هايي است كه در باب پرداختن به موضوع عاشورا پيش از عهده صفويه شاخص است . او شاعري است كه بيشتر آثارش مربوط به وقايع عاشورا است .
پس از او شاعران فراواني ظهور كردند تا جايي كه در دوره قاجاريه و بعد از آن ها دفتر شعر در خصوص مسئله عاشورا تدوين شد.اينك به اجمال مواردي را بيان مي داريم:
صباحي بيگدلي
صباحي بيگدلي شاعر سده دوازدهم، اوايل سده سيزدهم هجري و معاصر با پادشاهان زنديه بود كه در سوگ و مرثيه امام حسين عليه السلام تركيببندي به تقليد از كليم كاشاني ساخته است .
افتاد شام گه به كنار افق نگران
خود چون سربريده از اين طشت، واژگون
گفتم محرم است و نمود از شفق هلال
چون ناخني كه غم زدهآلايدش زخون
ملك الشعراء بهار
ملك الشعراء محمدتقي بهار شاعر دوره مشروطيت نيز در رثاي سيد الشهداء داد سخن داده و گفته است:
اي فلك ، آل علي را از وطن آواره كردي
ز آن سخن در كربلا شان بر دي و بيچاره كردي
تاختي از وادي اين غزالان حرم را
پس اسير پنجه گرگان آدم خوار كردي
محمدحسين شهريار
سيد محمدحسين شهريار شاعر بزرگ معاصر كه شيفته و دلباخته اهل بيت و ائمه اظهار بود، بارها در رثاي امام حسين عليه السلام و شهداي كربلا شعر سروده و به درد گريسته است. استاد شهريار غزلي دارد تحت عنوان "كاروان كربلا" كه مطلع آن بدين گونه است:
شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين عليه السلام
روي دل با كاروان كربلا دارد حسين عليه السلام
دشمنانش بي امان و دوستانش بي وفا
باكدامين سركند، مشكل دوتا دارد حسين عليه السلام
عاشقانه هاي هر ملت عموما برخواسته از عمق دلبستگي هاي آن قوم است و ممكن است ماهوي با دلبستگي هاي ساير ملتها فرق داشته باشد. همين وجه مميز درباره تعليميات، اجتماعيات، عرفانيات و مراثي هر ملتي قابل تعريف است. ناگفته نگذريم كه در مللي كه به واسطه پيوندهاي خوني و نژادي مثل اعراب و اسلاوها و يا به واسطه فرهنگي و تمدني مثل ايران و تاجيكستان و افغانستان و ساير كشورهاي فارسي زبان و يا به واسطه اشتراك مذهبي مثل كشورهاي اسلامي، مسيحي يا مومنان به ساير اديان و يا حتا در بدترين حالت بر اثر استيلاي فرهنگي - نظامي قوم حاكم بر مردمي مغلوب، ممكن است وقايع، اساطير مفاهيم، درون مايه ها يا حتا اِلماني خاصي وجود داشته باشد كه به واسطه همين اشتراك يا حتا استيلا مرجع پرداخت و پردازش و دستمايه شعري شاعراني از تمام اين كشورهاي مشترك باشد. براي نمونه دقت كنيد به داستان ليلي و مجنون كه با وجود اصالت عربي و پرداخت شعراي بزرگ عرب به اين حكايت به واسطه مراودات فرهنگي كشورهاي اسلامي و قرار گرفتن ايران در قلمرو حكومت اسلامي وارد ادبيات فارسي شده و شاعران فارسي به آن پرداخته اند و نظامي آن را به اوج زيبايي و دلنشيني خود رساند.
حضورحضرت امام حسين(ع) و قيام عاشورا بعنوان يكي از فاكتورهاي اصلي شعر آئيني و مذهبي و شيعي فارسي و عربي داراي پيشينه ي طولاني ست و شاعران بسياري از هر دو زبان , شعر شيعي و مشخصا شعر عاشورايي دارند كه برخي از ايشان در زبان عربي عبارتند از : دعبل خزايي ؛ كه حضرت امام رضا عليه آلاف تحيه و ثنا او را سفارش و فرمان به سرايش شعر براي حضرت حسين سلام الله فرمود. روايت حضرت رضا در بسياري از كتب سقه شيعي موجود است به عنوان مثال ما بسنده ميكنيم به نقل روايت از كتاب جامع الاحاديث الشيعه جلد 12 صفحه 567. حضرت به دعبل ميفرمايند : " يـا دِعـْبـِلُ! اِرثِ الحـسـيـن (ع) فـَاَنـْتَ نـاصـِرُنـا و مـا دِحـُنا ما دُمْتَ حَيّاً، فَلا تُقَصِّر عَنْ نَصْرنا مَا اسْتَطَعْتَ /اي دعبل ! براي حسين بن علي مرثيه بگو، چرا كه تو تا زنده اي، ياور ما و ستايشگر مايي. پس از ياري ما كوتاهي نكن. "
از ساير شاعران عرب مي توان به ابن رومي، ابوفراس همداني، ابن عباد، مهيار ديلمي ؛ سيد رضي و سيد مرتضي اشاره كرد و از ميان شاعران گذشته فارسي كه موضوع بحث اين مقاله اند مي توان از رودكـي سـمـرقـنـدي (متولّد 329 ه. ق)، ابوالحسن شهيد بلخي (متولّد 325 ه. ق)، ابو طـيـّب مـحـمـّد مُصعبي (سده چهارم)، ابوشكور بلخي (سده چهارم)، ابومنصور محمّد دقيقي (مـتـولّد 368 ه. ق)، ابـوبـكـر مـحـمـّد خسروي (سده چهارم)، حكيم ابوالقاسم فردوسي (329 ـ 411)، مـحـمـّد عبده (متوفّي 483 ه. ق)، ابوالحسن علي فرّخي سيستاني (متوفّي 429 ه. ق) عـنـصـري (مـتـولّد 431 ه. ق)، ابـو نـظـر عـسـجـدي مـروزي (اوايـل سـده پـنـجـم)، مـسـعـود غـزنـوي (نـيـمـه اوّل سـده پـنـجـم)، عـيـّوقـي (نـيـمـه اوّل سده پنجم)، ابو سعيد ابوالخير ميهنه اي (357 ـ 440)، فخرالدّين اسعد گرگاني (نـيـمـه اوّل سـده پـنـجـم)، بـابـا طـاهـر عـريـان (متوفّي 410 ه. ق)، حكيم ناصرخسرو قـبـاديـانـي (394 ـ 481)، حـكـيـم سـنائي غزنوي (سده پنجم و ششم)، عبدالواسع جبلّي (مـتـوفـّي 555 ه. ق)، بـدرالدّيـن قوامي رازي (سده ششم)، سوزني سمرقندي (متوفّي 562 ه. ق)، رشيدالدّين وطواط (متوفّي 573 ه. ق)، اثيرالدّين اخسيكتي (متوفّي 577 ه. ق)، اوحـدالدّين محمّد انوري (متوفّي 583 ه. ق)، حكيم نظامي گنجوي (متوفّي 614 ه. ق)، حـكيم خاقاني شرواني (متوفّي 595 ه. ق)
عطّار نيشابوري (متوفّي 627 ه. ق)، كـمـال الدّيـن اسـمـاعـيـل اصـفـهـانـي (مـقـتـول بـه سـال 635 ه. ق)، جمال الدّين عبدالرّزاق اصفهاني (سده هفتم)، شيخ فخرالدّين عراقي (688 ـ 610)، سيف فرغاني (سده هفتم و هشتم)، امير خسرو دهـلوي (651 ـ 725)، جـلال الدّيـن مـحـمـّد مـولوي (مـتوفّي 672 ه. ق)، ركن الدّين اوحدي مـراغـه اي (سـده هـشـتـم) كـمـال الدّيـن مـحـمـود خـواجـوي كـرماني (689 ـ 753)،ابن يمين فـريـومـدي (685 ـ به)، جـمـال الدّيـن سلمان ساوجي (متوفّي 778 ه. ق)، شمس الدين مـحـمـّد حـافـظ شـيـرازي (مـتـوفـّي 791 ه. ق)، نـعـمة اللّه ولي (730 ـ 834)، ابن حسام خوسفي (متوفّي 875 ه. ق)و نورالدّين عبدالرّحمن جامي (817 ـ 898) محتشم كاشاني (متوفي 996ه.ق)صائب تبريزي (متوفي 1081ه.ق) و بسياري از شاعران ديگر كه به خاطر اطاله مطلب از ذكر نام و نمونه اشعارشان در اين مجال كوتاه خودداري مي كنيم , اما حقشان در گسترش ادبيات عاشورايي كاملا شناخته شده و محفوظ است و اجرشان معلوم.
از سه قرن اوليه شعر فارسي , شعري را كه به صراحت درباره قيام عاشورا و شخص امام باشد نمي توانيم استخراج كنيم و اين به اين خاطر است كه شاعران به خاطر وجود حكومتهاي ظالم و عموما دشمن اهل بيت بيشتر از ترس جان در حالت تقيه بودند و يا با تمام ارادتشان به ساحت حضرت حسين ابدا شعري نسرودند يا بر سنت تقيه اشارات مستقيمي بر حضرت يا حادثه ابدا ندارند.
متاسفانه تا اوايل سده چهارم حتّي اجازه عزاداري عمومي در سوگ سالار شهيدان و ساير شـهـداي كـربـلا بـه شيعيان داده نمي شد و به خاطر حاكميّت فرمانروايان سنّي مذهب در جـاي جـاي ايـران و سـخـتـگـيـري هـاي مـتـعصّبانه آنان و در تقيّه به سر بردن شيعيان , شـعـراي شـيـعـي مذهب از بيم جان، سكوت ميكنند. به همين دليل از پيشينه شعر عاشورا در سه سده آغازين هجري نمي تـوان مـطـلبـي ارايـه كـرد. ولي بـا روي كـار آمـدن سـلسـله آل بـويـه خـصـوصـاً ايـّام حكمراني معزّالدّوله احمد بن بويه 320 ـ 356 بر عراق و خـوزسـتـان و فارس و كرمان. به خاطر ارادت ديرپاي اين دودمان ايراني نـژاد بـه اهل بيت، سـيـاسـت كارگزاران حكومتي در ايران به نفع شيعه رقم خورد و با رواج تـدريـجـي مـذهـب تـشـيـّع، ادب عـاشـورا نـيـز از نـيـمـه دوّم سـده چـهارم به تدريج فصل ممتازي از تاريخ ادبيّات ايران را به خود اختصاص داد.
بـراسـاس مدارك متقن تاريخي، معزّالدّوله ديلمي فرمان داد تا براي اوّلين بار در روز عاشوراي سال 352 ه. ق مراسم عزاداري حسيني به صورت آشـكـار و عزاداري عمومي و فراگير در ايالات تحت سيطره او انجام پذيرد، وي در روز عـاشـوراي سال 352 ه. ق خود موي پريشان سـاخت و لطـمـه بـر سـر و صـورت زنان، بر قـتـل حـسين بن علي (ع) شيون كرد و مردم را نيز امر به اين مهم كرد. اين اوّلين بار بود كه در ملا عام در بغداد بر مصيبت شهادت حسين بن علي (ع) نوحه كردند و اين سنت ديلميان شصت سال دوام داشت تا اينكه از زمـان سـلجـوقـيـان 700 ـ 429 سـوكـواري بـراي خـانـدان رسـول اكـرم (ص) و خاصه حضرت سيد الشهدا عـمـومـي شـد و در اين زمان و پس از اين زمان است كه سنت تقيه از ميان شاعران شيعي برداشته ميشود و ايشان قادر ميگردند كه بدون تقيه و ترس و جان از مصيبت بزرگ كربلا در اشعارشان بگويند و بسرايند.
به ظن قريب به يقين ابـوالحـسـن مـجـدالدّيـن كـسائي مَرْوزي متولّد 341 ه. ق، يعني سالياني چند پس از اتمام دوران تقيه و در عصر ديالمه، نخستين شاعر فارسي زبان شيعي باشد كه سوگسروده او در مراثي حضرت سيّد الشّهدا و اصحاب ظهر عاشورا به صورت شعر مكتوب به ثبت رسيده است و از اين روي او را آغازگر اين حركت در شعر فارسي مي دانند.
مرثيه سرائي
ساختن مراثي و سرودن قصائد در مناقب اهل بيتعليهمالسلام از امور عادي شاعران شيعه مذهب و از ديرباز معمول بوده است، زيرا شيعيان براي تبليغ عقائد خويش شيوههايي اختيار كردهاند، كه علاوه بر نتيجه كلي و نهايي، به حفظ مناقب هم، كمك شاياني كرده است.
با اين همه تا عصر صفوي به اشعار زيادي در آن زمينهها برنميخوريم، زيرا تعصبات و مشاجرات مذهبي قرن پنجم و ششم هجري كه قسمتهائي از ايران را در بر ميگرفت، آنچنان با كشاكشهاي جاهلانه همراه بود و چنانكه در قبل هم اشاره شد، شاعران شيعه، يا شعري در اين زمينه نميسرودند، يا اگر شعري ميگفتند، براي آنكه دستخوش خشم عوام متعصب و سختگيريهاي حكام نشوند، آن را ثبت و ضبط نمينمودند.
يكي از راههائي كه شيعيان پس از كسب قوت (در قرن پنجم و ششم) براي نشر مذهب خود انتخاب كرده بودند، استفاده از "مناقب خوانان" يا "مناقبيان" بود، مناقبيان، ظاهرا از دوره آل بويه در عراق عجم، وجود داشتهاند زيرا درست در آغاز دوره سلجوقي كه شيعيان در نهايت ضعف به سر ميبردند، مناقبيان در طبرستان و در بعضي نواحي ديگر ايران، سرگرم كار بودند و در كوي و برزن و بازار قصائدي را در مدح حضرت علي و سائر ائمه اطهارعليهمالسلام ميخواندهاند، (در قرن ششم بيشتر از اشعار قوامي رازي استفاده مينمودند).
مهمترين مأخذي كه ما را از وجود مناقبيان و نحوه كار آنان آگاه ميكند، كتاب "النقض" تاليف عبدالجليل قزويني رازي ميباشد. بنابر اطلاعاتي كه در اين كتاب ارزشمند آمده است، مناقبخوانان، قصيدههاي شيعه را كه در مدح حضرت عليعليه السلام يا ساير ائمه بود، ميخواندند. در اين قصائد علاوه بر ذكر منقبت آل عليعليهمالسلام از بعضي اصول عقائد شيعه نيز سخن گفته ميشد. بر گرد اين مناقبيان، حلقههايي از شيعيان و گاه اهل سنت تشكيل ميشد، و در هر ديار كه شيعيان بودند، محلههاي معيني هم براي اين كار اختصاص يافته بود.
رفتار متعصبان اهل سنت (بيشتر حنفيها) گاهي با اين مناقبيان بسيار شديد بود، چنانكه "دختر ملكشاه سلجوقي" زبان يكي از آنان را به نام "ابوطالب مناقبي" بريد با توجه به اين احوال مناقبيان بيش از دييگر شيعيان در خطر تعرض متعصبان قرار داشتند.
از اواسط قرن پنجم تا اوائل قرن هفتم هجري وضع مناقبخوانان بر همين شيوه بود.شاعران قرن ششم هجري كه درباره حضرت امام حسينعليه السلام اشعاري دارند (به غير از معزي نيشابوري و حكيم سنائي غزنوي كه قبلا معرفي گرديدند) عبارتند از:
مسعود سعد سلمان، عميق بخارائي، اديب صابر ترمذي، سيد حسن غزنوي، امير قوامي رازي; سوزني سمرقندي; رشيد الدين محمد وطواط; فلكي شرواني; اثيرالدين اخسيكتي; انوري ابيوردي; جمال الدين بن عبدالرزاق اصفهاني; كمال الدين بن جمال الدين اصفهاني; خاقاني شرواني; ظهير الدين فاريابي و ابوالمفاخر رازي نمونه اشعار اين شاعران در شمارههاي بعدي ارائه ميگردد.
موضوع قيام امام حسين(ع) از اواسط قرن سوم در ادبيات فارسي وارد شد. البته اوائل به صورت جدي نبود، بلكه در قالب تمثيل ها و استنادها اشاراتي به مقتل امام حسين(ع) و شهداي كربلا داشتند يكي دو قرن بعد در حدود قرن 5 و 6 هجري "سنايي" به طور خاص جزو شعرايي است كه به شهادت امام حسين(ع) اشاره مستقيم دارد. پس از قرن پنجم يعني در زمان "ناصر خسرو" تلويحاً اشاراتي جزيي به موضوع عاشورا و ابا عبدالله شده است اما به طور كامل و جزئي نگر از دوره تيموريان به بعد به اين مسأله پرداخته شده و بعد در دوره صفويه به خاطر مذهب تشيع و تغيير نظام حكومتي و شيوع تفكر شيعه در ايران، گرايش شاعران به سمت عاشورا ديده و ثبت شده است، (حماسه حسيني در ادبيات فارسي، گفتگو با عبدالجبار كاكايي، نشريه خراسان، 27/12/80)
از چهره هايي كه در باب پرداختن به موضوع عاشورا پيش از عهده صفويه شاخص هستند، "ابن حسام" است كه شاعري است كه بيشتر آثارش مربوط به وقايع عاشورا است و پس از آن شعراي فراواني ظهور كردند تا جايي كه در دورهء قاجاريه و بعد از آن ها دفتر شعر در خصوص مسئله عاشورا تدوين شد. اينك به اجمال مواردي را بيان مي داريم:
الف. يكي از اين شعراء "محتشم كاشاني" است كه همه با آثار او در خصوص عاشورا و امام حسين(ع) آشنا هستند. او يكي از مهمترين و معروفترين شعراي دوره صفوي بود كه اشعاري در باب تذكار اهل بيت سروده و در اين سبك شهرت يافته است به طوري كه مي توان او را معروفترين شاعر مرثيه گوي ايران دانست، مرثيه دوازده بندي او تا به امروز لطف خود را كه ناشي از صفا و صداقت حقيقي آن است، حفظ كرده است:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است؟ باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است؟
ب. صباحي بيگدلي شاعر سده دوازدهم، اوايل سده سيزدهم هجري و معاصر امراي زنديه بود كه تركيب بندي به تقليد از كليم ساخته است كه در سوگ و مرثيه امام حسين(ع) است:
افتاد شامگه به كنار افق نگران خور چون سربريده از اين طشت، واژگون
گفتم محرم است و نمود از شفق هلال ون ناخني كه غمزده آلايدش ز خون
(همان، صص 69، 70 و 71)
ج. ملك الشعراء محمدتقي بهار شاعر دوره مشروطيت نيز در رثاي سيد الشهداء داد سخن داده و گفته است:
اي فلك، آل علي را از وطن آواره كردي ز آن سخن در كربلا شان بردي و بيچاره كردي
تاختي از وادي اين غزالان حرم را پس اسير پنجه گرگان آدمخوار كردي...
(همان، ص 116، 117)
د. سيد محمدحسين شهريار شاعر بزرگ معاصر كه شيفته و دلباخته اهل بيت و ائمه اظهار بود، بارها در رثاي امام حسين(ع) و شهداي كربلا شعر سروده و به درد گريسته است. استاد شهريار غزلي دارد تحت عنوان "كاروان كربلا" كه مطلع آن بدين گونه است:
شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين(ع) روي دل با كاروان كربلا دارد حسين(ع)
دشمنانش بي امان و دوستانش بي وفا با كدامين سركند، مشكل دو تا دارد حسين(ع)
(ديوان اشعار شهريار، انتشارات زرين و نگاه، چاپ هفتم، 1371، ج 1، ص 98)
پرداختن به آثار منظوم و منثور ادب فارسي كه در موضوع شخصيت و نهضت امام حسين(ع) نگارش يافته منجر به اطاله كلام مي شود. لذا مطالعه منابع ذيل در اين زمينه رهگشاست:
1. پيشينه مرثيه سرايي عاشورا در ادبيات فارسي، مجله بصائر، سال سوم، شماره 24.
2. جايگاه شعر در تبيين فرهنگ عاشورا، نشريه ره توشه راهيان نور، ويژه محرم الحرام، نشر دفتر تبليغات اسلامي، 1375.
3. مرثيه پردازي در ادبيات فارسي، نشريه سروش، نشر صدا و سيما، 1360، ش 132.
4. نگاهي به انقلاب كربلا در ادب فارسي، منصور يارويسي، نشريه اطلاعات 22/1/81.
عاشورا، قبل از قيام مقدس حسينى(ع)، نام يك روز بود; اما امروز ديگر عاشورا نام يك مقطع زمانى نيست، نام يك فرهنگ است. عاشورا امروز ديگر يك حادثه نيست، يك مكتب فكرى و يك نظام سياسى و يك مجموعه فكرى، فرهنگى، اخلاقى، سياسى و جهادى است.
برگزارى مراسم عاشورا، در ميان انديشمندان، هرگز يك عادت نبوده و نيست. احياى عاشورا در فرهنگ تشيع يك عبادت بزرگ اجتماعى، يك مانور عظيم الهى - سياسى و حركتى حساب شده در جهت نمايش ولايت و برائت امت اسلامى است و اينجاست كه گريستن و گرياندن ارج مىيابد و مفهوم پيدا مىكند.
عاشوراى حسينى "سيستم دفاعى اسلام ناب محمدى"(ص) در طول قرون و اعصار است. عاشوراى حسينى درخشانترين نمونه معروفگرايى و منكرستيزى در پهنه زمان و زمين است. عاشوراى حسينى بلندترين فرياد بشريت مظلوم در برابر سپاه ابليس و استكبار جهانى است. و قله عشق و عرفان انسان نسبتبه مقام اقدس ربوبى است. عاشورا نمايشگاه جاويد ارزشها و ضدارزشها در ساحل فرات است; نمايشگاهى كه بينندگان آن سرانجام به يكى از دو صف مىپيوندند و هر سال و هر روز بر سطح و سقف نمايشگاه مىافزايند.
عاشورا فرياد دفاع هميشگى از مظلومان و مستضعفان زمان و زمين و اعلام جهاد جاويد عليه كفر و نفاق و جهل و استثمار و قلدرى است. عاشورا دانشگاه عشق و عرفان و حماسه است. در اين دانشگاه انسان مىآموزد كه چگونه به خدا عشق ورزد، چگونه بدون سلاح بجنگد و چگونه در اوج غربتحماسه آزادى بسرايد. عاشورا سمبل قيام در برابر ارتداد و ارتجاع مكتبى است; ارتجاع از اسلام ناب محمدى(ص) و بازگشت از عدالت علوى و ترديد و توقف در اجراى قوانين قرآنى.
عاشورا سد استوار حسينى(ع) براى جلوگيرى از يورش ياجوج و ماجوج غربى و شرقى به ميهن بزرگ اسلامى است. عاشوراى حسينى كشتى نجات امت محمد(ص) در برار توفان جهل و ترس و استعمار خارجى و استبداد داخلى است.
عاشورا حسينى چتر معنويت دين و امت در برابر بازگشت دوباره نظامهاى سياسى و اقتصادى و اهداف و آرمانهاى جاهليت قديم و نوين است.
عاشوراى حسينى ادعانامه پاسداران ايمان و عدالت و آزادى عليه مرفهاى بىدرد و متجاوزان به حقوق اجتماعى و فروغلتيدگان در لجنزار تشريفات و اسراف و ابتذال فرهنگى است.
عاشورا جلوهگاه قدرتطلبى و رقابتسياسى و پيامد افزونخواهى اردوى حسينى نيست; عاشورا قيامى براى احياى مجدد آيين محمدى و حاكميت فرمان خدا در گستره گيتى، اصلاح اوضاع نابسامان بلاد اسلامى، ايجاد امنيتبراى جامعه مظلوم بشرى و اجراى احكام الهى است.
عاشورا جريانى مربوط به گذشته نيست; پايگاه ثبتنام سيدالشهدا از همه زنان و مردان مؤمن و فداكار براى پيوستن به سپاه پاسداران ارزشها و ارتش آزادىبخش ملتهاى مظلوم است.
عاشورا غريو غيرت همه جوانان بهشتى بر سر استعمارگران سياسى و يغماگران اقتصادى است; سرور جوانان بهشت وقتى به نقد عملكرد عالمان سازشكار مىپردازد، فرياد برمىآورد:
فاسلمتم الضعفاء فى ايديهم، فمن بين مستعبد مقهور و بين مستضعف على معيشته مقلوب.
ضعيفان را در دست ظالمان رها كرديد، برخى به بردگى كشيده شدند و آزادىشان سلب شد و برخى در تنگناى معيشت و فشار اقتصادى قرار گرفتند.
عاشورا فرياد عزتگرايى و ذلتگرايى همه عاشوراييان تاريخ است كه هيهات منا الذله. عاشورا احياى فرهنگ شهادتطلبى و شهيدپرورى است كه: مرحبا بالقتل فى سبيل الله.
عاشورا مكتب "عمل به تكليف" و اميد به خداست، كه:
ارجو ان يكون خيرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا.
عاشورا عميقترين و گوياترين رهنمود حسينى(ع) به نهضتهاى اسلامى است; رهنمودى كه نشان مىدهد براى ايجاد تزلزل و تحول در حكومتهايى كه نقاب اسلام بر چهره مىزنند و از مشاوران مسيحى و صهيونيستى دستور مىگيرند; چه بايد كرد.
عاشورا درس احياى سنت نبوى، عدالت علوى و صبر سبز مجتبوى و فرياد سرخ حسينى است. عاشورا مركز افشاى ياران شيطان، نقطه مركزى سربازى براى جبهه حق، پايگاه تمرين شهامت و شجاعت، آموزشگاه مقابله با محاصره اقتصادى و نظامى، مدرس تحليل عرفانى آفرينش، آموزگار درس ولايت و حمايت از رهبرى الهى، محراب شهادت و مقتل رضا به قضاى ربوبى است.
آرى قلم از ترسيم آثار، اهداف و سيماى عاشورا ناتوان است و انسان از همه ابعاد آن حماسه نور بىخبر. تنها خدا مىداند عاشورا چه كرده است و چه مىكند و چه خواهد كرد. قلم را به دستشعر مىسپاريم و اين مقاله را با سلام به آستان قدس سيدالشهدا پايان مىبخشم:
بزرگ مشعل راه خداست عاشورا درفش رهبرى تودههاست عاشورا سپيده سحر بامداد آزادى است بهار باغ شهادت پس از زمستانها "نه" بزرگ زمان شعر شهر استقلال اذان عشق براى حضور انسانها نداى عصمت انسان عاصى از بيداد هجوم موج عدالتبه قصد استبداد غريو ناله مظلوم بر سر جلاد حماسهساز هزاران چو پانزده خرداد طنين رعد ستمسوز آسمان دين خزان زندگى ظلم در بسيط زمين نهيب خشم دليران سرزمين يقين لهيب آتش ايمان به خرمن بىدين تبلور سخن وحى در حريم چرا دراى حركت واماندگان قافلهها نسيم روحفزاى فسردگان راه سروش هاتف غيبى به گوش انسانها تجلى تبر آهنين ابراهيم(ع) معلم سحر و لطف روحبخش نسيم سرود سرخ شهيدان زنده تاريخ فروغ جاودانه خورشيد از جديد و قديم شعار نهضت انسان در آستان خداست كمال جذبه انسان به بوستان خداست وضوى سرخ براى نماز پرغوغا عصاره سحر سبز در شب يلداست
از خدا مي خواهيم همه ما را توفيق دهد تا در راه او برويم و خدمت همه خدمتگزاران او را از هر نوعي قبول بفرمايد.
السلام على الحسين و على على بنالحسينو على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين
منابع :
1 ) حماسه حسيني در ادبيات فارسي، گفتگو با عبدالجبار كاكايي، نشريه خراسان، 27/12/80.
2 ) چند مرثيه از شاعران پارسي گو، دكتر ابوالقاسم رادفر، انتشارات اميركبير، چاپ اول 1365، ص 57.
3 ) همان، صص 69، 70 و 71.
4 ) همان، ص 116، 117.
5 ) ديوان اشعار شهريار، انتشارات زرين و نگاه، چاپ هفتم، 1371، ج 1، ص 98.
تاثير نهضت امام حسين عليه السلام بر ادب فارسي فراوان است كه خوانندگان مي توانند به اين منابع مراجعه نمايند:
* پيشينه مرثيه سرايي عاشورا در ادبيات فارسي، مجله بصائر، سال سوم، شماره 24.
* جايگاه شعر در تبيين فرهنگ عاشورا، نشريه ره توشه راهيان نور، ويژه محرم الحرام، نشر دفتر تبليغات اسلامي، 1375.
* مرثيه پردازي در ادبيات فارسي، نشريه سروش، نشر صدا و سيما، 1360، ش 132.
* نگاهي به انقلاب كربلا در ادب فارسي، منصور يارويسي، نشريه اطلاعات 22/1/81.
(چند مرثيه از شاعران پارسي گو، دكتر ابوالقاسم رادفر، انتشارات اميركبير، چاپ اول 1365، ص 57)
يکشنبه 15 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]
-
گوناگون
پربازدیدترینها