تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816504502
شاهنامه، خورشيد ادب جهان
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شاهنامه، خورشيد ادب جهان
حكيم ابوالقاسم فردوسي طوسي، بزرگترين حماسهسراي تاريخ ايران و يكي از برجستهترين شاعران جهان شمرده ميشود. زادگاه اين شاعر بزرگ دهكده «باژ» يا «باز» از طابران طوس است و دولتشاه سمرقندي او را از مردم دهكده «رزان» ميداند. خانواده فردوسي بنا بر نوشته نظامي عروضي «از دهاقين طوس» و صاحب ثروت و آب و ملك بودهاند اما اين توانگري و مكنت در طي ساليان دراز به تهيدستي گراييد و در روزگار پيري، شاعر ارزشمند با تنگدستي و نياز به سر ميبرده است. فردوسي در خانوادهاي از دودمانهاي نژاد ايراني و از رده دهگانان بوده گرچه همه ايرانيان، مهر به ميهن، فرهنگ و زبان خويش دارند اما در خاندانهاي دهگانان آيينها و روشهاي زندگي ناب ايراني بندارتر بود و فردوسي در چنين خانداني نگاهباني خويش را به بهترين روي از فرهنگ ايراني با منطق و فلسفه ويژه خود به سرانجام رسانيد.
بزرگترين حماسه ايراني و يكي از چند اثر كوه آساي ادبي جهان شاهنامه فردوسي است. داستانهاي حماسي، روايات تاريخي و افسانههاي ما در پيش از اسلام در كتابهاي بسياري پراكنده بود كه از جمله آنها بايد از كارنامه اردشير بابكان، يادگار زرير، بهرام چوبين، داستان رستم و اسفنديار، داستان پيران ويسه، كتاب پيكار، پندنامه بزرگمهر، اندرز خسرو پسر قباد (انوشيروان)، ماديگان شطرنج، آييننامه و گاهنامه را نام برد. اما برتر و جامعتر از همه آنها «خداينامه» است كه كارنامه شاهان ايران كهن بوده است و تأليف آن را در زمان خسروپرويز دانستهاند و در مقدمه شاهنامه بايسنقري آمده است كه يزدگرد شهريار، دهقان دانشوري را به تكميل آن مأمور ساخت.
فردوسي را بايد پيشرو كساني شمرد كه به افتخارات ايران كهن جان داده و عظمت آن را آشكار ساخته است. او مظهر وطن پرستي و ايراندوستي واقعي است كه در اين بيت ميتوان تمام اين زوايا را دريافت كرد.
همه سربه سر تن به كشتن دهيم
از آن به كه كشور به دشمن دهيم
از طرف ديگر او را ميتوان حافظ تاريخ ايران كهن دانست. مطالعه منابع عربي دوره اسلامي و آثار باقيمانده از روزگاران پيش از اسلام نشان ميدهد كه بسياري از روايات شاهنامه درست مطابق خداينامههاي پيشينيان است و حكيم توس در نقل آنها كمال امانت را مراعات كرده است.
نكته ديگر كه نبايد از آن غافل بود اين است كه در اين اثر گرانبهاي، فردوسي رسوم و آداب و شيوه زندگي مردم ايران كهن را به نقل از منابع قديم، آورده است و به اين ترتيب ميتوان بسياري از آن رسوم را از طريق مطالعه شاهنامه دريافت كرد و به عبارت ديگر شاهنامه ماخذي براي جامعهشناسي تاريخي است. يكي از بزرگترين امتيازهاي فردوسي ايمان به اصول اخلاقي است. فردوسي هرگز لفظ ركيك و سخن ناپسند در كتاب خود نياورده و همين امر باعث شده است كه هجونامه محمود غزنوي را بسياري از دانشمندان مجعول بدانند. اندرزهاي گرانبهاي او گاه با چنان بيان مؤثري سروده شده است كه خواننده نميتواند خود را از تأثير آن بر كنار دارد.
فردوسي در وصف منظرهها و نمايش پردههاي مختلف رزم و بزم بر بسياري از شاعران زبان پارسي برتري دارد. در وصفهاي او سادگي، دقت و لطافت بيان با هم آميخته است. بنا بر تحقيق «هانري ماسه» فرانسوي در سراسر شاهنامه بيش از دويست وپنجاه قطعه توصيف وجود دارد كه اغلب آنها بديع و دلكش است.
فردوسي را نبايد تنها حماسهسرا شمرد. او در عينحال كه بدين شيوه شهرت دارد، سخنوري است كه در تغزل و رشتههاي ديگر شعر نيز ميتوان او را با بزرگان آن فنون قياس كرد.
فردوسي ابرمرد ايراني، با مهر به ميهن، فرهنگ نياكاني ايران را جاودانه ساخت و با سختكوشيهاي بسيار به نگاهباني چراغ پر روشناي فرهنگ ايراني كمر بست و زندگي، دارايي و فرزند بر سر آرمان خويش نهاد و مانند خورشيدي در آسمان فرهنگ ايراني راهبر رهروان نيكي و راستي شد.
شاهنامه با همه پيچيدگيهاي خويش آساننمايي ويژهاي دارد كه هر ايراني را دلداده فردوسي، ايران و نياكانمان ميكند، شاهنامه، خورشيد آسمان ادب جهان و قطرهاي از درياي بيكران فرهنگ ايراني است.
شاهنامه نيز مانند شاهكارهاي ديگر، بيشك داراي برجستگيهاي بسياري بوده كه در ميان نوشتارهاي بيمرز گيتي، برترين شاهكار حماسهاي مردمان گيتي ناميده شده است. اين برجستگي از زبان، درون مايه، دانش دروني و فرهنگ والاي آفرينندگان شاهنامه بنمايه ميگيرد.
شاهنامه در دوراني كهن و دراز ساخته و پرداخته و در زمان ساسانيان گردآوري و به دست رادمرد فرهنگ باشكوه ايراني، به سرود درآمده است؛ پس داراي پيچيدگيهاي فراوان در زمينه اسطورههاي ديني، ميهني و همچنين باورمنديهاي بومي و اقليمي است.
با اين ويژگيهاي برجسته از اين شاعر بزرگ ايراني و به مناسبت هزار و صد و پنجاهمين سال تولد فردوسي، شهر كتاب مركزي مجموعه درسگفتارهايي را درباره فردوسي با حضور شاهنامهپژوهان برجسته برگزار كرد و هر جلسه با موضوعي نو به بررسي زواياي مختلف حكيم توس پرداخت كه اين جلسات با استقبال بسياري از اساتيد، پژوهشگران، فردوسيشناسان و... مواجه شده است. اين برنامهها از شبكه چهار سيما نيم روز هر پنجشنبه پخش ميشود و افرادي كه در شهرهاي مختلف ايران زندگي ميكنند و دسترسي به اين جلسات ندارند ميتوانند از طريق رسانهها اين برنامه پربار را پيگيري كنند. اين درسگفتارها از هفته اول ديماه سال 1386 آغاز شد و به طور مداوم هر چهارشنبه ميزبان شاهنامهپژوهان و علاقهمندان به شاهنامه بود و تا ارديبهشت سال 1388 ادامه خواهد داشت.
نخستين مجموعه اين درسگفتارها با سخنراني دكتر فتحالله مجتبايي، شاهنامهپژوه ارزنده كشور با موضوع «شاهنامه، استمرار فرهنگ ايراني» آغاز شد. وي مواريث فرهنگي را در دنيا استثنايي قلمداد كرد و اين مسأله به دليل گستره بسيار بزرگ ايران و فرهنگ ايراني است كه از مرزهاي چين تا دامنه كوههاي قفقاز و از سواحل دجله و فرات فراتر رفته است و در طول دوران اسلامي اين مناطق يا با فرهنگ ايران ارتباط داشته و يا تحتالشعاع فرهنگ ايراني قرار داشته است.
مجتبايي معتقد است كه فردوسي خاصيت ويژهاي دارد زيرا اين شاعر بزرگ با بود و نبود ايران و هويت ملي ايرانيان سروكار دارد. فردوسي تاريخ ما را زنده و رابطه ما را با گذشته محكم كرد و بين ايران پيش از اسلام و ايران بعد از اسلام پيوند داد والا ما نيز مثل اقوام ديگر هويت ملي و فرهنگي خويش را فراموش ميكرديم.
دومين مجموعه درسگفتارهايي درباره فردوسي با سخنراني دكتر سعيد حميديان استاد دانشگاه علامه طباطبايي و شاهنامهپژوه برگزار شد. وي به «خصلت كنايي شاهنامه، راز فرازها و فرودها» پرداخت. اين شاهنامهپژوه ويژگي خاصي را در شاهنامه بيان كرد و اين ويژگي خاص را خصلت كنايي در شاهنامه ناميد. مراد وي از خصلت كنايي اين بود كه آيا ميتوان بعضي قسمتهاي شاهنامه را بدون ذكر رويداد ديگري تداعي كرد. او همچنين معتقد بود كه وجه كنايههاي شگرف و عميقي در شاهنامه وجود ندارد و نسبت به رويدادهاي تاريخي در روزگار فردوسي مطرح شده است. كساني كه با شاهنامه انس داشته باشند ميدانند كه يافتن نمونههايي كار سختي نيست. حتي ميتوان در اشعار نظامي بيتي يافت كه بدون هيچ قرينهاي در مقابل يك گزينه از اشعار فردوسي قرار گرفته باشد.
حميديان معتقد است شاهنامه تداعيهاي بسياري دارد و يك نوع اثر نوستالژيك است و بناي غم غربت در آن به روشني آشكار است. فردوسي همنشين غم غربت است و به زمانهاي دور كه زمان شكوه و عزت ايراني بوده است مربوط ميشود. فردوسي در سده چهارم زاده شده و بايد وي را از آن دوره ساماني دانست و سبك آن حماسي است اما هنگامي كه بحث نوستالژيك مطرح ميشود. اصل و ريشه مطرح است و يك رويدادي كنايتي همراه آن دوره ديگر پيش ميآيد. فردوسي در مورد سرايش شاهنامه ابياتي دارد كه نوستالژيك است و غم غربت دارد.
سومين مجموعه درسگفتارهايي درباره فردوسي به شرح و تفسير «داستان سياوش» اختصاص داشت كه با سخنراني دكتر قدمعلي سرامي شاهنامهپژوه برگزار شد.
وي گفت كه شاهنامه كاري نوآورانه است و يكي از شيوههاي بازگشت به گذشته را به تصوير ميكشد و فردوسي در به روايت درآوردن داستان سياوش لازم ديده كه مقدمه كوتاهي در ابتداي آن بياورد. فردوسي از سرودن اين داستان بسيار لذت برده و نكته قابل توجه در اين داستان قهرماني است كه چهره نخست داستان را دارد؛ موجودي كه نماد مظلوميت است.
وي بيان كرد كه كار اصلي فردوسي آراستن داستانهاست. تمام شاهنامه از مقوله بازآفريني به معني بازنويسي به شيوه شاعران خاص خود به وجود آمده است. فردوسي قهرمانان شاهنامه را نيافريده است بلكه در روايت دهقانان خراسان زمين كه به پادشاه ساساني نقل كردهاند شاهنامه بهوجود آمده است. اين مسأله هم نقد ادبي است و هم بحث روانشناسي را دربردارد.
دكتر منوچهر صانعيدرهبيدي، استاد دانشگاه شهيد بهشتي در چهارمين مجموعه درسگفتارهايي درباره فردوسي درباره «فضايل انساني در شاهنامه» سخن گفت و فضايل اخلاقي، ايراني و انساني در شاهنامه فردوسي را به روشني آشكار دانست كه افتخار هر ايراني است و ما شادمانيم كه چنين اثري در تاريخ ايران منتشر شده و از روحيه ايراني برخوردار است.
وي معتقد است كه گوهر انسانيت و اخلاق انساني در رفتار عقلاني يا خردورزي او آشكار ميشود. خرد، گوهر انسان و وجه امتياز او از هر موجود غيرانساني است. عمل خردورزانه، عمل شجاعانه است و شجاعت به عنوان كردار خردمندانه، پايه آموزشهاي شاهنامه فردوسي است.
دكتر غلامحسين ابراهيميديناني نيز در نشست «در ستايش فردوسي» كه به مناسبت روز فردوسي در شهركتاب مركزي برگزار شد، درباره «فردوسي و سهروردي» سخن گفت و يادآور شد كه اسطوره و حماسه فردوسي، كم از تاريخ ندارد زيرا حقايق را بيان كرده و دورهاي از تاريخ بشريت را كه در اين سرزمين روي داده، مطرح كرده است. پادشاهاني كه فردوسي در شاهنامه به تصوير ميكشند، ديكتاتور نيستند بلكه از فرهايزدي بهرهمندند، سايه حق و نور خدا هستند. وي معتقد است رستم كه پهلوان همه داستانهاي فردوسي است، به هيچ قدرتي وابسته نيست، بلكه خودش است. همچنين كدام تراژدي هموزن داستان رستم و سهراب است. رستم يك جوانمرد بهشمار ميرود و اين فتوت، يك مكتب انسانيت است. فردوسي حماسهسرايي است كه يكي از مهمترين حماسههاي كل جهان را سروده است؛ از اين رو شاهنامه كتاب جاودانه سراسر تاريخ است.
دكتر اصغر دادبه نيز در نشست «در ستايش فردوسي» درباره «عجم زنده كردم بدين پارسي» سخن گفت و يادآور شد كه اين مرد بزرگ 30 سال رنج برد تا توانست واژه عجم را كه عربهاي افراطي در آن روزگار به ما نسبت داده بودند زنده كند.
وي معتقد است كه عوامل گوناگوني در ساختن هويت ملي اثر گذارند اما زبان فارسي نقش نخست را ايفا ميكند و شاهنامه فردوسي به زبان فارسي سروده شده و هويتساز مليت ما بهشمار ميرود.
دادبه براين باور است كه هويت را ميتوان به مثلث تشبيه كرد كه يك ضلع آن زبان و ادب، ضلع ديگر تاريخ و اسطوره و ضلع بعدي فلسفه و جهانبيني است و هر ملتي كه اصالت دارد زبان ملي، تاريخ ملي، اسطورههاي ملي و فلسفه ملي نيز دارد.
دكتر ميرجلالالدين كزازي شاهنامهپژوه در پنجمين مجموعه درسگفتارهايي درباره فردوسي به بررسي داستان «رستم و سهراب» پرداخت و گفت كه تراژدي كشتهشدن پسر ناشناس به دست پدر در ادبيات جهان كم نيست، اما به نظر پژوهندگان و صاحبنظران، داستان رستم و سهراب از آثار بيمانند ادبيات جهان است. در داستان رستم و سهراب كه نزديك 1058 بيت است، خواننده به قلههاي سربلند و گسترده سخن پارسي نزديكتر ميشود.
وي معتقد است كه هر كس شاهنامه فردوسي را گرامي بدارد ما هيچ گماني نخواهيم داشت كه دوستدار و باورمند فرهنگ ايران و تاريخ گرانسنگ و بشكوه و نازشخيز اين سرزمين است. شاهنامه نامه منش و فرهنگ ايران است. هيچ شاهكار ادبي را نميشناسيم كه شايسته نامي چنين نازآلود باشد. ايران سرزمين شاهكارهاست و هيچ سرزميني در جهان به اندازه ايران زمين و فرهنگ ايراني شاهكار ادبي پديد نياورده است. تنها شاهكاري كه ميتوانيم آنرا نامه فرهنگ و منش ايراني بدانيم شاهنامه است. زيرا شاهنامه اگر نميبود به شيوهاي شگفت در سپيده دم ادب پارسي پديد نميآمد و آن ديگر شاهكارها نيز پديدار نميشدند. شاهنامه سرچشمهاي است كه جويبارهاي گوناگون از آن روان شده است. همه آنچه ما در نزد ديگر و سالاران سترگ پارسي ميبينيم ريشه در شاهنامه دارند.
ششمين مجموعه درسگفتارهايي درباره فردوسي در شهركتاب مركزي به بررسي «درونمايههاي اساطيري شاهنامه» اختصاص داشت و دكتر ابوالقاسم اسماعيلپور درباره اسطورههاي پيشدادي شاهنامه سخن گفت. رئيس پژوهشكده زبانشناسي، كتيبهها و گويش سازمان ميراث فرهنگي معتقد است كه اسطوره در ادب فارسي ريشهاي ژرف و پردامنه دارد. داستانهاي شاهنامه از پيشداديان تا كيانيان و تا پايان كيخسرو بنيادي اساطيري دارند. بدينگونه كه تقسيم سه هزاره سهگانه در اسطوره آفرينش ايراني در شاهنامه به سه هزاره مستقل بدل شده است. هزاره نخست از كيومرث تا جمشيد، هزاره دوم پادشاهي ضحاك و هزاره سوم از فريدون تا كيخسرو را دربرميگيرد.
هزاره نخست نمودگار آغاز پادشاهي و آيين، هزاره دوم نمودگار تهاجم اهريمني و هزاره سوم نمودگار رهايي هرمزدي است كه به دست كيخسرو به ثمر ميرسد.
وي بيان كرد كه مهمترين موضوع شاهنامه تجلي اسطوره و اساطير كهن ايراني است كه بايد مورد توجه عميق قرار گيرد. تجلي اسطوره در شاهنامه به زيباترين وجه خود را نشان ميدهد. در آثار هنري، نقاشي و حتي در معماري ميتوان تجلي اسطوره را مشاهده كرد. بازتاب اساطير كهن در شاهنامه شناخت كهن الگوهاست. اگر ما به شناخت اسطوره در شاهنامه توجه كنيم ميتوانيم با استفاده از كهن الگوها ايراني اصيل را بشناسيم. كهن الگوها در شاهنامه كاملاً مستتر است و با خواندن شاهنامه و ديدگاههاي اسطوره به الگوهاي رفتاري ايرانيان دست مييابيم.
ابوالفضل خطيبي شاهنامهپژوه و عضو گروه فرهنگنويسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي در هفتمين درسگفتار درباره فردوسي به بررسي داستان «بيژن و منيژه» پرداخت. بيژن و منيژه يكي از داستانهاي جذاب و كهن زبان فارسي است كه اصل و منشأ آن به حماسه پارتيان ميرسد و تأثيرات بسياري در ادبيات فارسي بر جاي گذاشته است. داستان بيژن و منيژه تنها در شاهنامه فردوسي آمده و شخصيت اصلي را در داستان ايفا ميكنند، افرادي نظير افراسياب، رستم و كيخسرو نيز از شخصيتهاي ديگر اين داستان بهشمار ميآيند.
در شاهنامه چند جنگ اتفاق ميافتد كه بيژن نقش اساسي در آن داشته است. ابتدا جنگي كه بين بيژن و فرود (پسر سياوش) صورت ميگيرد و جنگ ديگر اينكه بيژن دلاور داوطلب ميشود تا درفش كاوياني را كه نزد تورانيان به اسارت برده شده برهاند. داستان بيژن و منيژه، حماسه عاشقانه است كه در حماسه ملي نمود مييابد، از اين رو منشأ داستان بيژن و منيژه در زمان كيخسرو ريشه داشته و در بخش اساطيري و كيانيان قرار ميگيرد.
ديرينگي داستان بيژن و منيژه مانند ويس و رامين به زمان اشكانيان ميرسد، روايات اشكاني وارد حماسه ملي ميشوند و ميبينيم كه بدنه اصلي شاهنامه از خداينامهها و اوستا نشأت گرفته است. در طول تاريخ روايات مختلفي به اوستا افزوده ميشود و مهمترين آن روايات حماسه پارتيان است. بخش ديگر آن حماسهها مربوط به رستم و خاندان اوست كه در سيستان مستقر ميشوند و روايات حماسي سكاها با روايات ايراني درميآميزد.
هشتمين مجموعه از درسگفتارهاي درباره فردوسي به «نگرههاي ادبي فردوسي» اختصاص داشت كه با سخنراني دكتر مهدي محبتي، استاد دانشگاه برگزار شد. وي معتقد است كه فردوسي مانند هر متفكري مبناهايي را پايه اصلي جهانشناسي خود قرار داده است كه بر اساس اين مبناها يعني دين و ايمان، خرد و دانش نظريههاي بلند خود را پايهريزي كرده است.
هر عقيده و ايدئولوژي كه بر مبناي دانش نباشد از نظر فردوسي كارساز نيست، ايمان و دين، خرد و دانش در نگاه فردوسي مانند نور و چراغي است كه اگر نباشد انسان راه به جايي نخواهد برد.
علم و دانش نخستين و مهمترين مبناي فكري فردوسي است و خرد كه نتيجه دانشگرايانه است بيشترين بار تأكيدي را در شاهنامه فردوسي دارد. انسان در اين هستي بايد پشتوانهاي داشته باشد كه اين پشتوانه ايمان، دين، دانش، خرد و عشق است و انساني كه بيپشتوانه است نميتواند شاهكار خلق كند. تمام شاهكارها محصول عشق و ايمان است كسي كه عاشق نباشد نميتواند شاهكاري كه فردوسي خلق كرد، بيافريند.
فردوسي نگرههاي خود را درباره ادبيات و اثر ادبي در شاهنامه آورده است، مهمترين ركن نگره ادبي فردوسي فهم اين مسأله است كه آيا يك اثر ادبي از ساحت ادبي برخوردار است يا از اجزاي پراكنده شكل گرفته است. براي فهم نگرههاي ادبي فردوسي توجه به ظرايف لازم است زيرا شاهنامه تنها محصول ذهني فردوسي نيست بلكه شاهنامه تمام زندگي فردوسي است كه به صورت كتاب درآمده و مهمترين كليد شاهنامه توجه به ساختار آن است. گام نخست براي شناخت فردوسي خود شاهنامه است و هيچ چيز بالاتر از خود شاهنامه نيست، گام دوم نام فردوسي به عنوان يك انسان خوشنام است كه در فرهنگ پهلواني مهمترين مسأله نام انسان است كه به نيكي ياد شود از اين رو فردوسي از طريق شاهنامه تولد دوباره كرده است.
دكتر محمدتقي راشدمحصل، استاد فرهنگ و زبانهاي باستاني در نهمين مجموعه از درس گفتارهاي فردوسي به بررسي داستان «رستم و شغاد» پرداخت و گفت كه داستان رستم و شغاد در شاهنامه استاد توس، پايان زندگي قهرمان بزرگ حماسه جاودان فردوسي و فرجام بخش پهلواني است و يكي از گيراترين و دلنشينترين بخش شاهنامه به شمار ميرود. هنگامي كه رستم از شاهنامه برود، كلام فردوسي، فضاي حاكم بر داستانها و شكوه سخن فردوسي رنگي ديگر ميگيرد. اينها عواملي هستند كه صحنهآرايي داستان شاهنامه را عوض ميكند، فردوسي را غمي فراميگيرد و از اين روست كه در آغاز آن داستان از تنگحالي و اندوه سخن ميگويد و كوتاه بيان ميكند و زمينه را براي بيان مرگ رستم آماده ميسازد. اندوه از مقدمه داستان آشكار است و بيحوصلگي شاعر احساس كردني است، اما نفوذ غم در خواننده ديده نميشود بلكه بيارزشي جهان، گذرايي زمان و بدعهدي روزگار بيشتر آشكار است.
مرگ رستم نيز مانند زندگاني او حماسي است. رستم همراه با اسب باوفايش رخش، در چاهي پر از نيزه و خنجر كه نابرادري او، شغاد بر سر راه او كنده بود، ميافتد و پيش از آنكه بميرد، شغاد را با يك تير به درختي در فراز چاه ميدوزد. داستان رستم و شغاد 348 بيت از شاهنامه را در برميگيرد و يكي از جذابترين و گيراترين بخش از شاهنامه فردوسي به شمار ميرود. به خوبي ميتوان دريافت كه مقدمه داستان رستم و شغاد از دروني دردمند و پراندوه برميخيزد. از اين روست كه سخت كوتاه است؛ گويي گوينده ميخواهد به عنوان يك رويداد آن را به قلم آورد. راوي داستان، خود از خاندان رستم است و نژادش به سام نريمان ميرسد و نه تنها راوي است بلكه راوي روايتهاي رستمي نيز هست و زباني نغز و دلي آكنده از خرد دارد.
دهمين مجموعه از درسگفتارهاي درباره فردوسي به «مفهومشناسي حكمت در شاهنامه فردوسي» اختصاص داشت كه با سخنراني دكتر حسن بلخاري برگزار شد. وي بيان كرد، حكمتي كه در شاهنامه تجلي دارد، مصداق آن بوذرجمهر حكيم و جاماسب است؛ همان حكمت شرقي كه مبنايي گستردهتر از يك نظام فلسفي دارد و در رساله اخوانالصفا نيز به آن اشاره شده است.
رئيس پژوهشكده هنر فرهنگستان هنر، يادآور شد كه شاهنامه نسبت مستقيم با فلسفه ايران باستان دارد و در انديشه حكمايي چون بوذرجمهر و جاماسب بروز كرده و حكمت و فلسفه را به شكل زيبايي به تصوير كشيده است. به صراحت ميتوان گفت كه شاهنامه كتاب فلسفه نيست، زيرا از ماهيت وجود و مراتب وجود بر ماهيت، سخن به ميان نرفته است و از مسايلي همچون كثرت، وحدت، بسيط و مركب به نحوي در ساحت شاهنامه خبري نيست. بحث حكماي فلسفي، تشكيك نور و مراتب نور است و شيخ بزرگ اشراق آن را در حكمت اشراق بروز كرده است و در شاهنامه نيز مصداق آن را در بوذرجمهر حكيم مشاهده ميكنيم.
يازدهمين مجموعه از درسگفتارهاي درباره فردوسي به «سيماي زن در شاهنامه» اختصاص داشت كه با سخنراني دكتر محمدرضا قنبري، شاهنامهپژوه برگزار شد و بيان كرد كه بسياري از قهرمانان و شخصيتهاي شاهنامه زنان هستند كه به رشادت، شجاعت و پادشاهي شناخته شدهاند از اين روي ديدگاه فردوسي به زنان شاهنامه جنسيتي نيست بلكه شخصيتي است كه آزرم، شرم و وفاداري را در پي دارند. آنجايي كه از شخصيت قصه ناستودگي، پليدي و زشتي ميبيند فردوسي زبان به شكوه ميگشايد حال ميخواهد سودابه، سياوش، رستم و يا تهمينه باشد.
بررسي سيماي زن در شاهنامه تنها با توجه به وضعيت زنان در فرهنگ و ادب ايران امكانپذير خواهد بود زيرا ديدگاه شاعران، وضعيت حاكم بر جامعه را مطرح ميكند. زن در شاهنامه فردوسي دو گونه مطرح ميشود گاهي از رشادتها، وفاداريها و خردمنديهاي او سخن به ميان ميآيد و گاه تفكرات حاكم بر جامعه در جاي جاي شاهنامه سايه افكنده است، اگر نگاه منفي نسبت به زن در شاهنامه مطرح ميشود حتما شاعر براي بيان آن شأن نزول را رعايت كرده است.
دوازدهمين مجموعه درسگفتارهايي درباره فردوسي به موضوع «طنز در شاهنامه فردوسي» اختصاص داشت و استاد منوچهر احترامي در اينباره سخن گفت. وي معتقد است كه بزرگنماييها، زمينه را براي ايجاد طنز آماده ميكند و بعضي از اغراقگوييها و بزرگنماييها در شاهنامه فردوسي با ظرافت بيان شده و براي خواننده شاهنامه بسيار لذتبخش و آرامشبخش است. در طنز بيشتر دنبال لطيفه هستيم و اين مسأله كارهاي نمايشي را دربرميگيرد و مخاطب با غافلگيري مواجه ميشود.
وي بيان كرد كه فردوسي در شاهنامه طنزهاي بسياري را مطرح كرده است، ولي اين طنز تفاوت بسياري با طنزهاي حافظ و سعدي دارد. طنز فردوسي برخلاف آن چيزي است كه سعدي و حافظ مطرح كردهاند و به نوعي در زندگي مردم سير ميكنند. فردوسي از ابتدا ابيات محدودي از زندگي خود ميگويد كه واقعيتر و غير افسانهايتر به نظر ميرسد و زندگي معمولي و عادي بهشمار ميآيد و در اينجا فردوسي ديگر آن فردوسي حماسهسراي رستم و سهراب و رستم و اسفنديار نيست و بيشتر، گزارشگر است.
دكتر سجاد آيدنلو در سيزدهمين مجموعه از درس گفتارهاي فردوسي با عنوان «گفتار اندر هفتخوان رستم» گفت كه هفتخوان، داستانهاي روايتگونه و منشوري از هند و اروپايي است كه خاستگاه اصلي آن از هند و اروپا منشا گرفته ولي گاهي غير هند و اروپايي است و مشهورترين مصاديق آن در روايات ايراني و در هفتخوان رستم مشاهده ميشود. داستانهاي هفتخوان يا چندخوان در ادب فارسي مطرح ميشود و پهلوان يا پهلوانزادهاي براي رسيدن به جايي يا رهانيدن كساني از بند بايد مراحل و دشواريهايي را پشت سر بگذارد.
در هفتخوان مضمون را بنمايه اساطيري هفت يا چند خوان مينامند كه مشهورترين آن دو داستان هفتخوان رستم و هفتخوان اسفنديار است. محققان و ايرانيان در اين زمينه اختلاف دارند كه هفتخوان اسفنديار تقليدي از هفتخوان رستم تلقي ميشود يا نه. اسفنديار در آيين زرتشتي و آيين مذهبي، فردي مطلوب بهشمار ميرود و موبدان براي اينكه اسفنديار پهلوان دستكم از رستم نداشته باشد، به تقليد از وي براي پهلوان دين خود داستان هفتخوان در نظر گرفتهاند. عدهاي نيز معتقدند داستان هفتخوان رستم به تقليد از اسفنديار ساخته شده ولي زمينه مقبول در اين هفتخوانها اين است كه هر دو داستان را اصيل بپنداريم نه اينكه بگوييم ديگري از آن تقليد كرده است.
دكتر حسن بلخاري در چهاردهمين مجموعه از درس گفتارهاي فردوسي با عنوان «معرفتشناسي هنر در شاهنامه» گفت كه هنر به معناي مطلق آن در گستره متون اوستايي، پهلوي و شاهنامه آمده و اين واژه، هويت ايراني دارد از اين روي شاهنامه نيز مدخل ورود ما به هنر است اما مقصد بهشمار نميرود. ما بايد ببينيم كه شاهنامه هنر را در كدامين فرهنگ مطرح ميكند، آن فرهنگ را بيابيم و هنر را در آن فرهنگ بررسي كنيم.
شاهنامه فردوسي ماهيت توليدي ندارد؛ بلكه ماهيت بازتابي دارد متني كه معناي رايجي داشته و در جايجاي آن ردپاي حضرت فردوسي ديده ميشود براي واژه هنر در فرهنگهاي مختلف كلمات بسياري بيان شده است، صناعت يا صنعت و فن از جمله اين واژهها بهشمار ميروند. تاجيكها به جاي هنر از صنعت استفاده ميكنند و عربها فن را بهكار ميگيرند. ابنسينا صنعت را بهكار ميبرد و حافظ از فن و هنر ياد ميكند كه معادل معنايي آن است. هنر هويت ايراني، اوستايي و پهلوي دارد از اين رو هنر دچار تطور شده و نسبت مستقيم با هنري دارد كه امروزه از آن استفاده ميكنيم.
در متون اوستايي و پهلوي واژههايي يافت ميشوند كه به هنر برميگردد. موسيقي در دورههاي كهن و در شاهنامه به مصداقهاي خاصي از هنر اطلاق ميشود اما امروزه هنر معادل فضيلت نيست و دايره معنايي آن تنگتر شده است.
دكتر مجيد سرمدي، عضو هيات علمي دانشگاه پيام نور، در پانزدهمين نشست درس گفتارهاي درباره فردوسي با عنوان «فرامرز در شاهنامه و فرامرزنامه» گفت كه فرامرز، فرزند رستم و فرامرزنامه حكايت ماجراها و دليريهاي او و يكي از منظومههاي تاريخي حماسي بعد از شاهنامه بهشمار ميآيد كه از چند حيث ممتاز و زمان سروده شدن آن به حماسه بزرگ فردوسي نزديك است.
وي معتقد است كه فرامرز در روايات، تاريخ و شاهنامه نام يكي از پسران رستم است كه در شاهنامه، او پهلوان سپاه ايران بهشمار ميآيد و در سپاهي كه رستم به كينخواهي سياوش آراسته، پيشرو سپاه رستم بوده و سرانجام به دست بهمن پسر اسفنديار كشته ميشود. فرامرزنامه يكي از منظومههاي حماسي بعد از شاهنامه است كه از چند حيث ممتاز و زمان سروده شدن آن به حماسه بزرگ فردوسي نزديك است.
اين استاد دانشگاه بيان كرد كه فرامرز در ادبيات حماسي و پهلواني كمرنگ مانده ولي در ديگر كتابهاي پهلواني و يا داستانهاي الحاقي شاهنامه مانند «برزونامه» آمده كه در آن يكي از كارهاي مشهور او نبرد به جاي رستم با برزو پسر سهراب بوده است. شاعر فرامرزنامه خود را مريد و شاگرد و غلام فردوسي مينامد و مانند فردوسي از دهقانان بوده است. از فرامرزنامه، دو نسخه شناخته شده در دسترس داريم كه هر دو منتخبي از اين كتاب بهشمار ميآيد، يكي نسخه كتابخانه پاريس (1173ه.ق) و ديگر نسخه موزه بريتانيا (1019 ه.ق) كه نسخه تصحيح شده فعلي، 1594 بيت دارد و بر اساس اين دو نسخه گردآوري شده است.
سيد ضياءالدين ترابي، شاعر و منتقد، در شانزدهمين نشست درس گفتارهايي درباره فردوسي «بررسي داستان بهرام چوبينه» پرداخت. وي بيان كرد كه داستان بهرام چوبينه، از داستانهاي جذاب و عبرتآموز شاهنامه است كه فردوسي در آن حقايقي را درباره سلسله اشكاني مطرح ميكند كه پيش از آن ساسانيان اين حقايق را از تاريخ ايران پاك كردهاند. اين داستان از نظر اهميت تاريخي و نيز از نظر نشان دادن وضعيت اجتماعي و آغاز افول دولت ساساني، خواندني و شگفتانگيز است.
وي معتقد است كه بهرام چوبينه، از نژاد پارتيان، سرداري بزرگ بود كه پس از تحقير از سوي هرمزد و شورش عليه او، در زمان خسروپرويز چند ماهي بر تخت سلطنت مينشيند تا اينكه خسروپرويز، روم را به كمك ميطلبد و با كمك سپاه روم، سلطنت از دست رفته را بازمييابد. اين داستان جذابيتهاي خاصي دارد و نشان ميدهد ساسانيان با روي كار آمدن، تحريف تاريخي در اين دوره بهوجود آوردهاند. زيرا هنگامي كه ساسانيان روي كار آمدند كتيبههاي اشكاني را از بين بردند تا نامي از آنها باقي نماند.
آناهيد خزير
جمعه 13 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 386]
-
گوناگون
پربازدیدترینها