تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شوخى مى‏كردند ولى جز حقّ چيزى نمى‏گفتند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833448157




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حماسه حسيني (قسمت دوم و سوم) عوامل اصلي تحريف واقعه كربلا ازنگاه استاد شهيد مطهري(قسمت دوم و سوم)


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: حماسه حسيني (قسمت دوم و سوم) عوامل اصلي تحريف واقعه كربلا ازنگاه استاد شهيد مطهري(قسمت دوم و سوم)
دفتر پژوهش و بررسيهاي خبري:استاد شهيد آيت‏اللّه‏ مرتضي مطهري در كتاب "حماسه حسيني" عوامل اصلي تحريفات تاريخي واقعه كربلا را مورد بررسي قرار داد.


كتاب " حماسه حسيني" مجموعه‏اي است مشتمل بر سخنراني‏ها و يادداشت‏هاي استاد مطهري در باره واقعه كربلا كه قسمت دوم آن در گزارش زير منتشر مي شود.
جلسه دوم : عوامل تحريف
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين باري‏ء الخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علي عبد الله و رسوله و حبيبه و صفيه ، سيدنا و نبينا و مولانا ابي‏القاسم محمد صلي‏ الله عليه و آله و سلم و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم :
« فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه يحرفون الكلم عن‏ مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به ».
گفتيم تحريفاتي در واقعه عاشورا شده است ، چه از نوع تحريف لفظي و چه‏ از نوع تحريف معنوي . و همين تحريفات سبب شده كه اين سند بزرگ تاريخي‏ و اين منبع بزرگ تربيتي براي ما بي‏اثر و يا كم اثر شود، و احيانا در مواقعي اثر معكوس ببخشد. عموم ما وظيفه داريم كه اين سند مقدس را از اين تحريفات كه آن را آلوده كرده است پاك منزه كنيم . امشب درباره عوامل تحريف بحث مي‏كنم و سپس بحث ما در اطراف تحريفات معنوي اين حادثه خواهد بود .
عوامل تحريف:
اين عوامل بر دو قسم است. يك نوع عوامل عمومي است . يعني بطور كلي‏ عواملي وجود دارد كه تواريخ را دچار تحريف مي‏كند ، اختصاص به حادثه‏ عاشورا ندارد . مثلا هميشه اغراض دشمنان، خود ، عاملي است براي اينكه‏ حادثه‏اي را دچار تحريف كند . دشمن براي اينكه به هدف و غرض خود برسد، تغيير و تبديلهايي در متن تاريخ ايجاد و يا توجيه و تفسيرهاي ناروايي از تاريخ مي‏كند و اين نمونه‏هاي زيادي دارد كه نمي‏خواهم در اطراف آنها بحث‏ بكنم ، همين قدر عرض مي‏كنم كه در تحريف حادثه كربلا هم اين عامل دخالت‏ داشته است. يعني دشمنان در صدد تحريف نهضت حسيني برآمدند. و همان‏ طوري كه در دنيا معمول است كه دشمنان ، نهضت هاي مقدس را به افساد و اخلال و تفريق كلمه و ايجاد اختلاف متهم مي‏كنند، حكومت اموي نيز خيلي‏ كوشش كرد براي اينكه نهضت حسيني را چنين رنگي بدهد.
از همان روز اول چنين تبليغاتي شروع شد. مسلم كه به كوفه مي‏آيد، يزيد ضمن ابلاغي كه براي ابن زياد جهت حكومت كوفه صادر مي‏كند،مي‏نويسد: مسلم پسر عقيل به كوفه آمده است و هدفش اخلال و افساد و ايجاد اختلاف در ميان مسلمانان است ! برو و او را سركوب كن . وقتي مسلم گرفتار مي‏شود و او را به دارالاماره ابن زياد مي‏برند ، ابن زياد به مسلم مي‏گويد : پسر عقيل ! چه شد كه آمدي به اين شهر ، مردم وضع مطمئن و آرامي داشتند ، تو آمدي آشوب كردي ، ايجاد اختلاف و فتنه انگيزي كردي ! مسلم هم مردانه جواب داد: اولا آمدن ما به اين شهر ابتدايي نبود. مردم اين شهر از ما دعوت كردند، نامه‏هاي فراوان نوشتند و آن نامه‏ها موجود است . و در آن نامه‏ها نوشته‏اند پدر تو ، زياد ، در سالهايي كه در اينجا حكومت كرده ، نيكان‏ مردم را كشته، بدان را بر نيكان مسلط كرده و انواع ظلمها و اجحافها به‏
مردم كرده است . از ما دعوت كردند براي اينكه عدالت را برقرار كنيم .
ما براي برقراري عدالت آمده‏ايم . و حكومت اموي براي اينكه تحريف معنوي‏ كرده باشد، از اين جور قضايا زياد گفت، ولي تاريخ اسلام تحت تاثير اين‏ تحريف واقع نشد. و شما يك مورخ و صاحبنظر را در دنيا پيدا نمي‏كنيد كه‏ بگويد حسين بن علي العياذ بالله قيام نابجايي كرد ، آمد كلمه مردم را تفريق كند ، اتحاد را از بين ببرد . خير ، دشمن نتوانست در حادثه كربلا
تحريفي ايجاد كند . در حادثه كربلا هر چه تحريف شده ، با كمال تاسف از ناحيه دوستان است.
عامل دوم
عامل دوم تمايل بشر به اسطوره سازي و افسانه‏سازي است و اين در تمام‏ تواريخ دنيا وجود دارد . در بشر ، يك حس قهرمان پرستي هست كه در اثر آن درباره قهرمانهاي ملي و قهرمان هاي ديني افسانه مي‏سازد. بهترين دليلش اين است كه مردم براي نوابغي مثل بوعلي‏
سينا و شيخ بهايي چقدر افسانه جعل كردند! بوعلي سينا بدون شك نابغه‏ بوده و قواي جسمي و روحي او يك جنبه فوق العادگي داشته است. ولي‏ همينها سبب شده مردم براي او افسانه‏ها بسازند. مثلا مي‏گويند بوعلي سينا مردي را از فاصله يك فرسنگي ديد و گفت اين مرد ، نان روغني ، ناني كه‏ چرب است مي‏خورد . گفتند از كجا فهميدي كه نان مي‏خورد و نان او هم چرب‏ است ؟ ! گفت براي اينكه من پشه‏هايي را مي‏بينم كه دور نان او مي‏گردند ،
فهميدم نانش چرب است كه پشه دور آن پرواز مي‏كند ! معلوم است كه اين‏ افسانه است ، آدمي كه پشه را از يك فرسنگي ببيند ، چربي نان را از خود پشه‏ها زودتر مي‏بيند .
يا مي‏گويند بوعلي سينا در مدتي كه در اصفهان تحصيل مي‏كرد، گفت من‏ نيمه‏هاي شب‏كه براي مطالعه برمي‏خيزم ، صداي چكش مسگرهاي كاشان نمي‏گذارد مطالعه كنم . رفتند تجربه كردند ، يك شب دستور دادند مسگرهاي كاشان‏ چكش نزنند ، آن شب را بوعلي گفت آرام خوابيدم و يا آرام مطالعه كردم . معلوم است كه اينها افسانه است .
براي شيخ بهايي چقدر افسانه ساختند. اين جور چيزها اختصاص به حادثه‏ عاشورا ندارد . مردم درباره بوعلي هر چه مي‏گويند ، بگويند ، به كجا ضرر مي‏زند ؟ به هيچ جا . اما افرادي كه شخصيت آنها ، شخصيت پيشوايي است ، قول آنها ، عمل آنها ، قيام آنها ، نهضت آنها سند و حجت‏ است ، نبايد در سخنانشان ، در شخصيتشان ، در تاريخچه‏شان تحريفي واقع شود
. درباره اميرالمؤمنين علي عليه السلام ، ما شيعيان چقدر افسانه گفته‏ايم !
در اينكه علي عليه السلام مرد خارق العاده‏اي بوده و بحثي نيست . در شجاعت علي عليه‏السلام كسي شك ندارد . دوست و دشمن اعتراف دارند كه‏ شجاعت علي عليه السلام شجاعت فوق افراد عادي بوده است . علي عليه السلام‏ در هيچ ميدان جنگي ، با هيچ پهلواني نبرد نكرد مگر اينكه آن پهلوان را كوبيد و بزمين زد. اما مگر افسانه سازها و اسطوره سازها به همين مقدار قناعت كردند ؟ ! ابدا . مثلا گفته‏اند علي عليه السلام در جنگ خيبر با
مرحب خيبري روبرو شد، مرحب چقدر فوق العادگي داشت. مورخين هم‏ نوشته‏اند كه علي در آنجا ضربتش را كه فرود آورد اين مرد را دو نيم كرد ( نمي‏دانم كه اين دو نيم كامل بوده يا نه ) ولي در اينجا يك حرفها ، و يك‏ افسانه‏هايي درست كردند كه دين را خراب مي‏كند . مي‏گويند به جبرئيل وحي‏ شد فورا بزمين برو كه اگر شمشير علي فرود بيايد ، زمين را دو نيم مي‏كند، به گاو و ماهي خواهد رسيد ، بال خود را زير شمشير علي بگير . رفت گرفت‏ ، علي هم شمشيرش را آنچنان فرود آورد كه مرحب دو نيم شد و اگر آن دو نيم را در ترازو مي‏گذاشتند با هم برابر بودند! بال جبرئيل از شمشير علي‏ آسيب ديد و مجروح شد، تا چهل شبانه روز نتوانست به آسمان برود. وقتي‏ كه به آسمان رفت خدا از او سؤال كرد اين چهل روز كجا بودي ؟ خدايا در زمين بودم ، تو به من ماموريت داده بودي . چرا زود برنگشتي ؟ خدايا
شمشير علي كه فرود آمد بالم را مجروح كرد، اين چهل روز مشغول پانسمان بال خودم بودم ! ديگري مي‏گويد شمشير علي آنچنان سريع و نرم آمد كه از فرق مرحب گذشت تا به نمد زين‏
اسب رسيد . علي كه شمشيرش را بيرون كشيد ، خود مرحب هم نفهميد ! گفت‏ علي همه زور تو همين بود ؟ ! ( خيال كرد ضربت كاري نشده است ! ) همه‏ پهلواني تو همين بود ؟ ! علي گفت خودت را حركت بده، مرحب خودش را حركت داد، نصف بدنش از يك طرف افتاد و نصف ديگر از طرف ديگر ! حاجي نوري، اين مرد بزرگ در كتاب لؤلؤ و مرجان ، ضمن انتقاد از جعل‏ اينگونه افسانه‏ها مي‏گويد براي شجاعت حضرت ابوالفضل نوشته‏اند كه او در جنگ صفين ( كه اصلا شركت حضرت هم معلوم نيست ، اگر شركت هم كرده يك‏ بچه پانزده ساله بوده ) مردي را به هوا انداخت ، ديگري را انداخت ، نفر بعدي را ، تا هشتاد نفر ، نفر هشتادم را كه انداخت هنوز نفر اول بزمين‏ نيامده بود ! بعد اولي كه آمد دو نيمش كرد ، دومي نيز همچنين تا نفر آخر ! قسمتي از تحريفاتي كه در حادثه كربلا صورت گرفته معلول حس اسطوره سازي‏
است . اروپائيها مي‏گويند در تاريخ مشرق زمين مبالغه‏ها ، اغراقها زياد است و راست هم مي‏گويند . ملا آقاي دربندي در اسرار الشهاده نوشته است : سواره نظام لشكريان عمر سعد ششصد هزار نفر و پياده نظامشان دور كرور بود و در مجموع يك ميليون و ششصد هزار نفر و همه اهل كوفه بودند ! مگر كوفه‏ چقدر بزرگ بود ؟ كوفه يك شهر تازه ساز بود كه هنوز سي و پنج سال بيشتر از عمر آن نگذشته بود ، چون كوفه را در زمان عمربن خطاب ساختند . اين شهر را عمر دستور داد بسازند براي اينكه لشكريان اسلام در نزديكي ايران مركزي داشته باشند .
در آن وقت معلوم نيست همه جمعيت كوفه آيا به صد هزار نفر مي‏رسيده است‏ يا نه ؟ اينكه يك ميليون و ششصد هزار نفر سپاهي در آن روز جمع بشود و حسين بن علي هم سيصد هزار نفر آنها را بكشد ، با عقل جور در نمي‏آيد. اين‏، قضيه را بكلي از ارزش مي‏اندازد .
گويند كسي در مورد هرات اغراق و مبالغه مي‏كرد و مي‏گفت : هرات يك‏ زماني خيلي بزرگ بود. گفتند : چقدر بزرگ بود ؟ گفت : در يك زمان‏ واحد در هرات بيست و يك هزار احمد يك چشم كله پز وجود داشت . چقدر ما بايد آدم داشته باشيم و چقدر بايد احمد داشته باشيم و چقدر احمد يك‏ چشم داشته باشيم و چقدر احمد يك چشم كله پز داشته باشيم كه بيست و يك‏ هزار احمد يك چشم كله پز وجود داشته باشد !
اين حس اسطوره سازي ، خيلي كارها كرده است . ما نبايد يك سند مقدس‏ را در اختيار افسانه سازها قرار بدهيم « فان فينا اهل البيت في كل خلف‏ عدولا ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تاويل الجاهلين »، ما وظيفه داريم . حال براي هرات هر كس هر چه مي‏خواهد ، بگويد . آيا صحيح است در تاريخ حادثه عاشورا ، حادثه‏اي كه ما دستور داريم هر سال آن‏ را بصورت يك مكتب ، زنده بداريم ، اينهمه افسانه وارد شود ؟ !
عامل سوم
عامل سوم ، يك عامل خصوصي است . اين دو عامل كه عرض كردم يعني غرضها و عداوتهاي دشمنان و حس اسطوره‏سازي و افسانه سازي بشر در تمام تواريخ‏ دنيا هست. ولي در خصوص حادثه عاشورا يك جريان و عامل بالخصوصي هست‏ كه سبب شده است در اين داستان ، جعل واقع شود .
پيشوايان دين از زمان پيغمبر اكرم و ائمه اطهار دستور اكيد و بليغ‏ داده‏اند كه بايد نام حسين بن علي زنده بماند ، بايد مصيبت حسين بن علي‏ هر سال تجديد شود . چرا ؟ اين چه دستوري است در اسلام ، چرا ائمه دين‏ اينهمه به اين موضوع اهتمام داشتند ، و چرا براي زيارت حسين بن علي‏ اينهمه ترغيب و تشويق است ؟ به اين چرا بايد دقت كنيد . ممكن است كسي‏ بگويد براي اينست كه تسلي خاطري براي حضرت زهرا باشد ! آيا اين حرف‏ مسخره نيست ؟ بعد از 1400 سال هنوز حضرت زهرا احتياج به تسليت داشته‏ باشد ، در صورتي كه به نص خود امام حسين و بحكم ضرورت دين ، بعد از شهادت امام حسين ، ايشان و حضرت زهرا نزد يكديگرند . اين چه حرفي است‏ ؟ ! مگر حضرت زهرا بچه است كه بعد از 1400 سال هنوز هم بسر خودش بزند ، گريه كند و ما برويم به ايشان سر سلامتي بدهيم ؟ ! اين حرفهاست كه دين‏ را خراب مي‏كند ! حسين عليه السلام مكتب عملي اسلام را تاسيس
كرد . حسين عليه السلام نمونه عملي قيامهاي اسلامي است . خواستند مكتب‏ حسين زنده بماند، خواستند سالي يك بار حسين با آن نداهاي شيرين و عالي‏و حماسه انگيزش ظهور كند ، فرياد كند : « الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا » خواستند « الموت اولي من ركوب العار »، مرگ از زندگي ننگين بهتر است ، براي هميشه زنده بماند . خواستند « لا اري الموت الا سعادش و الحياش مع‏ الظالمين الا برما » ، براي هميشه زنده بماند . زندگي با ستمكاران‏ براي من خستگي آور است ، مرگ در نظر من جز سعادت چيزي نيست . خواستند آن جمله‏هاي ديگر حسين : « خط الموت علي ولد آدم مخط القلادش علي جيد الفتاش » ، زنده بماند « هيهات منا الذله » زنده بماند .
خواستند صحنه‏هايي از اين قبيل كه حسين عليه السلام مي‏آيد در مقابل سي هزارنفر مي‏ايستد در حالي كه در نهايت شدت از ناحيه خود و خاندان خود گرفتار است و مرد وار ، كه چنين مردي دنيا بخود نديده است مي‏فرمايد:
« الا و ان الدعي ابن الدعي قد ركز بين اثنتين بين السلة »
« و الذلة و هيهات منا الذلة يأبي الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و
حجور طابت و طهرت » ، زنده بماند . مكتب حسين عليه السلام زنده‏ بماند ، تربيت حسيني زنده بماند ، پرتوي از روح حسيني در اين ملت دميده‏ شود و بر آن بتابد . فلسفه‏اش خيلي روشن است .
نگذاريد حادثه عاشورا فراموش شود . حيات شما ، زندگي و انسانيت و شرف شما به اين حادثه بستگي دارد . به اين وسيله مي‏توانيد اسلام را زنده‏ نگهداريد . پس ترغيب كردند كه مجلس عزاي حسيني را زنده نگهداريد و درست است . عزاداري حسين بن علي واقعا فلسفه صحيحي دارد ، فلسفه بسيار بسيار عالي هم دارد . هر چه ما در اين راه كوشش كنيم ، بشرط اينكه هدف‏ اين كار را تشخيص دهيم ، بجاست . اما متاسفانه عده‏اي اين را نشناختند، خيال كردند بدون اينكه مردم را به مكتب حسين آشنا كنند ، به فلسفه قيام‏ حسيني آشنا كنند، مردم را عارف به مقامات حسيني كنند ، همين قدر كه‏ آمدند و نشستند و نفهميده و ندانسته گريه‏اي كردند، كفاره گناهان است.
مرحوم حاجي نوري نكته‏اي را در كتاب " لؤلؤ و مرجان " ذكر كرده است‏ و آن اينكه عده‏اي گفتند موضوع امام حسين و گريه بر او ، ثوابش آنقدر زياد است كه از هر وسيله‏اي براي اين كار مي‏شود استفاده كرد . يك حرفي‏ امروزيها در مكتب " ما كياول " در آورده‏اند كه مي‏گويند هدف وسيله را مباح مي‏كند . هدف خوب باشد ، وسيله هر چه شد ، شد ! اينها هم گفتند ما يك هدف مقدس و منزه داريم و آن گريستن بر امام‏ حسين ( ع ) است كه كار بسيار خوبي است و بايد گريست . به چه وسيله‏ بگريانيم ؟ بهر وسيله كه شد ! هدف كه مقدس است ، وسيله هر چه شد ، شد . اگر تعزيه در آوريم ، يك تعزيه‏هاي اهانت آور ، درست است يا نه ؟
گفتند اشك جاري مي‏شود يا نه ؟ همين قدر كه اشك جاري شود ، اشكال ندارد ! شيپور بزنيم ، طبل بزنيم ، طبل بزنيم معصيت كاري بكنيم ، به بدن مرد لباس زن بپوشانيم ، عروسي قاسم درست كنيم ، جعل كنيم ، تحريف كنيم ، در دستگاه امام حسين اين حرفها مانعي ندارد . دستگاه امام حسين از دستگاه‏ ديگران جداست . در اينجا دروغ گفتن بخشيده است ، جعل كردن ، تحريف‏ كردن ، شبيه سازي ، به تن مرد لباس زن پوشاندن ، بخشيده است . هر گناهي‏ كه اينجا بكنيد ، بخشيده است ، هدف خيلي مقدس است ! در نتيجه افرادي‏
دست به جعل و تحريف اين قضيه زدند كه انسان تعجب مي‏كند!
در ده ، پانزده سال پيش كه به اصفهان رفته بودم، در آنجا مرد بزرگي‏ بود، مرحوم حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي اعلي الله مقامه، خدمت ايشان‏ رفتم و روضه‏اي را كه تازه در جايي شنيده بودم و تا آن وقت نشنيده بودم ، براي ايشان نقل كردم . كسي كه اين روضه را مي‏خواند اتفاقا ترياكي هم بود . اين روضه را خواند و بقدري مردم را گرياند كه حد نداشت . داستان‏ پيرزني را نقل مي‏كرد كه در زمان متوكل مي‏خواست به زيارت امام حسين برود
و آن وقت جلوگيري مي‏كردند و دستها را مي‏بريدند تا اينكه قضيه را به آنجا رساند كه اين زن‏
را بردند و در دريا انداختند . در همان حال اين زن فرياد كرد يا اباالفضل‏ العباس ! وقتي داشت غرق مي‏شد سواري آمد و گفت ركاب اسب مرا بگيرد .
ركابش را گرفت، گفت چرا دستت را دراز نمي‏كني ؟ گفت من دست در بدن‏ ندارم ، كه مردم خيلي گريه كردند .
مرحوم حاج شيخ محمد حسن تاريخچه اين قضيه را اين طور نقل كرد كه يك‏ روز در حدود بازار ، حدود مدرسه صدر ( جريان ، قبل از ايشان اتفاق افتاده‏ و ايشان از اشخاص معتبري نقل كردند ) مجلس روضه‏اي بود كه از بزرگترين‏ مجالس اصفهان بود و حتي مرحوم حاج ملا اسماعيل خواجويي كه از علماء بزرگ‏ اصفهان بود در آنجا شركت داشت . واعظ معروفي مي‏گفت كه من آخرين منبري‏ بودم . منبريهاي ديگر مي‏آمدند و هنر خودشان را براي گرياندن مردم اعمال‏ مي‏كردند . هر كس مي‏آمد روي دست ديگري مي‏زد و بعد از منبر خود مي‏نشست‏ تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببيند ، تا ظهر طول كشيد . ديدم هر كس‏
هر هنري داشت بكار برد ، اشك مردم را گرفت . فكر كردم من چه كنم ؟ همانجا اين قضيه را جعل كردم ، رفتم قصه را گفتم و از همه بالاتر زدم ، عصر همان روز رفتم در مجلس ديگري كه در چارسوق بود ، ديدم آنكه قبل از من منبر رفته همين داستان را مي‏گويد . كم كم در كتابها نوشتند و چاپ هم‏ كردند ! اين موضوع كه دستگاه حسيني ، دستگاه جدايي است و از هر وسيله‏اي‏ براي گرياندن مردم مي‏شود استفاده كرد ، اين توهم و خيال دروغ و غلط ،
عامل بزرگي براي جعل و تحريف شد !
مرحوم حاجي نوري، اين مرد بزرگوار ، استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمي كه‏ حتي بر حاج شيخ عباس ترجيح داشته است به اعتراف خود حاج شيخ عباس و ديگران ، مرد فوق العاده متبحر و با تقوائي است . ايشان اين مطلب را در كتاب خودشان طرح كرده‏اند كه اگر اين حرف درست باشد كه هدف وسيله را مباح مي‏كند ، من اين جور مي‏گويم : يكي از هدفهاي اسلامي ، ادخال سرور در قلب مؤمن است ، يعني انسان كاري كند كه مؤمني خوشحال شود . من براي‏ اينكه مؤمني را خوشحال كنم ، در حضور او غيبت مي‏كنم چون از غيبت خيلي‏ خوشش مي‏آيد ! اگر بگويند مرتكب گناه مي‏شوي ، مي‏گويم خير ، هدفم مقدس‏ است ، من كه غيبت مي‏كنم ، مي‏خواهم او را خوشحال كنم !
مثال ديگري مرحوم حاجي نوري ذكر مي‏كند كه مردي زن بيگانه‏اي را مي‏بوسد . بوسيدن زن نامحرم حرام است، مي‏گوئيم چرا اين كار را انجام دادي ؟ مي‏گويد من ادخال سرور در قلب مؤمن كردم ! در مورد زنا و شراب و لواط هم‏ همين را مي‏توان گفت . اين چه غوغايي است ؟ ! اين چه حرف شريعت خراب‏ كني است؟! اينكه براي گرياندن مردم در سوگ امام حسين (ع)، استفاده‏ كردن از هر وسيله‏اي جايز است ، بخدا قسم برخلاف گفته امام حسين است .
امام حسين ( ع ) ، شهيد كه اسلام بالا برود ، « اشهد انك قد اقمت الصلوه‏ و آتيت الزكوه و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت في الله حق‏ جهاده ». امام حسين ( ع ) كشته شد كه سنن اسلامي ، مقررات اسلامي ، قوانين اسلامي زنده شود ، نه اينكه بهانه‏اي شود.
كه پا روي سنن اسلامي بگذارند. امام حسين ( ع ) را ما بصورت العياذ بالله اسلام خرابكن درآورده‏ايم . امام حسيني كه ما در خيال خودمان درست‏ كرده‏ايم اسلام خرابكن است .
حاجي نوري در كتابش نوشته است يكي از طلاب نجف كه اهل يزد بود ، برايم نقل كرد كه در جواني سفري پياده از راه كوير به خراسان مي‏رفتم . در يكي از دهات نيشاپور مسجدي بود و من چون جايي را نداشتم ، به مسجد رفتم‏ . پيشنماز مسجد آمد و نماز خواند و بعد منبر رفت . در اين بين با كمال‏ تعجب ديدم فراش مسجد مقداري سنگ آورد و تحويل پيشنماز داد . وقتي روضه‏ را شروع كرد ، دستور داد چراغها را خاموش كردند . چراغها كه خاموش شد ،
سنگها را به طرف مستمعين پرتاب كرد كه صداي فرياد مردم بلند شد .
چراغها كه روشن شد ديدم سرهاي مردم مجروح شده است و در حالي كه اشكشان‏ مي‏ريخت از مسجد بيرون رفتند . رفتم نزد پيش نماز و به او گفتم اين چه‏ كاري بود كه كردي ؟ ! گفت من امتحان كرده‏ام كه اين مردم با هيچ روضه‏اي‏ گريه نمي‏كنند . چون گريه كردن بر امام حسين ( ع ) اجر و ثواب زيادي دارد و من ديدم كه راه گرياندن اينها منحصر است به اينكه سنگ به كله‏شان بزنم‏ ، از اين راه اينها را مي‏گريانم ! به قول او هدف وسيله را مباح مي‏كند .
هدف ، گريه بر امام حسين ( ع ) است ولو اينكه يك دامن سنگ به كله‏ مردم بزند . پس اين يك عامل خصوصي در اين قضيه بوده كه در جعلها و تحريفها دخالت داشته است .
انسان وقتي كه در تاريخ سير مي‏كند ، مي‏بيند بر سر اين حادثه چه‏ آورده‏اند ! بخدا قسم حرف حاجي نوري حرف راستي است . مي‏گويد امروز اگر كسي بخواهد بر امام حسين بگريد ، بر اين تحريفها و مسخها بايد بگريد ، بر اين دروغها بايد بگريد .
كتاب معروفي است به نام " روضة الشهداء " كه نويسنده آن ملا حسين‏ كاشفي است . حاجي نوري مي‏گويد اين داستان زعفر جني و عروسي قاسم اول بار در كتاب اين مرد نوشته شده و من اين كتاب را نديده بودم و خيال مي‏كردم‏ در آن يكي دو تا از اين حرفهاست . بعد كه اين كتاب را كه به فارسي هم‏ هست و تقريبا 500 سال پيش تاليف شده است ، . . . ملا حسين مرد ملا و با سوادي بوده و كتابهائي هم دارد و صاحب انوار سهيلي است .
تاريخش را كه مي‏خوانيم معلوم نيست شيعه بوده يا سني و اساسا مرد بوقلمون صفتي بوده است ، بين شيعه‏ها كه مي‏رفته ، خودش را شيعه صددرصد و مسلم معرفي مي‏كرده و بين سنيها كه مي‏رفته خودش را حنفي نشان مي‏داده است‏ . اهل سبزوار است و سبزوار مركز تشيع بوده است و مردم هم متعصب در تشيع . در سبزوار شيعه صددرصد بوده و گاهي كه به هرات مي‏رفته ( شوهر خواهر و يا باجناق عبدالرحمن جامي بوده است ) در آنجا سني بوده و به‏ روش اهل تسنن . واعظ هم بوده ولي تا در سبزوار بود ذكرمصيبت مي‏كرد . و وفاتش در حدود 910 بوده است يعني در اوايل قرن‏دهم يا اواخر قرن‏نهم .
اولين كتابي كه در مرثيه به فارسي نوشته شده، كتاب است كه در پانصد سال پيش نوشته شده است . قبل از اين كتاب، مردم به منابع اصلي مراجعه مي‏كردند . شيخ مفيد رضوان الله عليه "ارشاد" را نوشته است و چقدر متقن نوشته است . ما اگر به " ارشاد " شيخ‏مفيد
خودمان مراجعه كنيم ، احتياج بجاي ديگر نداريم . از اهل‏تسنن ، طبري نوشته‏ ، ابن اثير نوشته ، يعقوبي و ابن عساكر و خوارزمي نوشته‏اند . من نمي‏دانم‏ اين بي‏انصاف چه كرده است ! وقتي كه اين كتاب را خواندم ديدم حتي اسمها جعلي است ! يعني در اصحاب امام حسين ( ع ) اسمهايي را ذكر مي‏كند كه اصلا وجود نداشته‏اند ، در ميان دشمن هم اسمهايي را مي‏گويد كه همه جعلي است. داستانها را بشكل افسانه درآورده است .
اين كتاب چون اولين كتابي است كه بزبان‏فارسي نوشته شد ، لذا مرثيه‏ خوانها كه اغلب بي‏سواد بودند و به كتابهاي عربي مراجعه نمي‏كردند ، همين‏ كتاب را مي‏گرفتند و در مجالس ازرو مي‏خواندند . اينست كه امروز مجالس‏ عزاداري امام حسين ( ع ) را روضه خواني مي‏گوئيم . در زمان امام‏حسين ( ع ) و حضرت صادق (ع) و امام حسن عسكري ( ع ) اصطلاح روضه خواني رايج نبوده و بعد، در زمان سيد مرتضي و خواجه نصيرالدين طوسي هم روضه خواني نمي‏گفته‏اند . از پانصد سال پيش به اين طرف اسمش روضه خواني شده ، روضه خواني يعني‏ خواندن كتاب روضة الشهداء، يعني خواندن همان كتاب دروغ. از وقتي كه اين‏
كتاب بدست مردم افتاد ، كسي تاريخ واقعي امام حسين (ع) را مطالعه نكرد.
در شصت ، هفتاد سال پيش مرحوم ملا آقاي دربندي پيدا شد. تمام حرفهاي‏ روضة الشهداء را باضافه چيزهاي ديگري پيدا كرد و همه را يكجا جمع كرد و كتابي نوشت بنام اسرارالشهاده ، واقعا مطالب اين كتاب انسان را وادار مي‏كند كه به اسلام بگريد.
حاجي نوري مي‏نويسد كه ما در درس حاج شيخ عبدالحسين تهراني بوديم ( كه‏ مرد بسيار بزرگواري بوده است ) و از محضر ايشان استفاده مي‏كرديم كه سيد روضه خواني اهل حله آمد و كتاب مقتلي به ايشان نشان داد كه ايشان ببينند معتبر هست يا نيست ، اين كتاب نه اول داشت و نه آخر فقط در جايي از آن نوشته بود كه فلان ملاي جبل عاملي از شاگردان صاحب‏معالم است . مرحوم‏ حاج شيخ عبدالحسين كتاب را گرفت كه مطالعه كند .
اولا در احوال آن عالم مطالعه كرد ، ديد چنين كتابي به نام او ننوشته‏اند و ثانيا خود كتاب را مطالعه كرد ، ديد مملو از اكاذيب است . به آن سيد گفت اين كتاب همه‏اش دروغ است . مبادا اين كتاب را بيرون بياوري و يا از آن چيزي نقل كني كه جايز نيست، و اساسا اين كتاب نوشته آن‏عالم‏ نيست و مطالبش دروغ است . حاجي نوري مي‏نويسد : همين كتاب دست‏ صاحب اسرارالشهاده افتاد و تمام مطالبش را از اول تا آخر نقل كرد .
حاجي نوري حكايت ديگري را نقل مي‏كند كه تاثرآور است و آن اينكه مردي‏ رفت نزد مرحوم صاحب مقامع گفت ديشب خواب وحشتناكي ديدم . چه خواب ديدي ؟ گفت خواب ديدم با اين دندانهاي خودم‏ گوشتهاي بدن امام حسين عليه السلام را دارم مي‏كنم ! اين مرد عالم لرزيد ،
سرش را پايين انداخت ، مدتي فكر كرد ، گفت شايد تو مرثيه خوان هستي ، گفت بله . فرمود بعد از اين يا اساسا مرثيه خواني را ترك كن ، و يا از كتابهاي معتبر نقل كن . تو با اين دروغهايت گوشت بدن امام حسين (ع) را با دندانهايت مي‏كني ! اين لطف خدا بود كه در اين رؤيا اين را به تو نشان بدهد .
اگر كسي تاريخ عاشورا را بخواند مي‏بيند از زنده‏ترين و مستندترين و از پرمنبع ترين تاريخهاست . مرحوم آخوند خراساني فرموده بود آنها كه بدنبال‏ روضه نشنيده مي‏روند ، بروند روضه‏هاي راست را پيدا كنند كه آنها را احدي‏ نشنيده است . خطبه‏هايي كه امام حسين عليه السلام در مكه و بطور كلي در حجاز ، در كربلا ، در بين راه خوانده ، خطابه‏هايي كه اصحابش خوانده‏اند ، سؤال و جوابهايي كه با حضرت شده ، نامه‏هائي كه ميان ايشان و ديگران‏ مبادله شده ، نامه‏هائي كه ميان خود دشمنان مبادله شده است ، به علاوه‏ اظهارات كساني كه حاضر در واقعه‏عاشورا بوده‏اند ( چه از دشمنان و چه از دوستان ) و اين حادثه را نقل كرده‏اند ، آنها را مطالعه كنند . سه چهار نفر از دوستان امام حسين بودند كه جان بسلامت بردند . از جمله ، غلامي‏ است به نام عقبه بن سمعان كه از مكه همراه امام بود و وقايع نگار لشكر ابا عبدالله بوده است . او در روز عاشورا گرفتار شد و چون گفت غلامم ، آزادش كردند . مرد ديگري است بنام حميد بن مسلم كه از وقايع نگارهاي لشكر عمرسعد بوده است‏. يكي از حاضرين واقعه، شخص امام زين‏العابدين عليه السلام است كه همه‏ قضايا را نقل كرده‏اند . نقطه ابهامي در تاريخ امام‏حسين وجود ندارد.
متاسفانه حاجي‏نوري يك داستان جعلي و تحريفي درباره امام زين‏العابدين‏ عليه السلام نقل مي‏كند . مي‏گويد در روز عاشورا وقتي كه براي اباعبدالله‏ ياوري باقي نماند ، حضرت براي خداحافظي به خيمه امام زين‏العابدين‏ عليه‏السلام رفتند . حضرت امام زين‏العابدين عليه السلام فرمود : پدرجان ! كار شما و اين مردم به كجا كشيد ؟ ( يعني تا آن وقت امام زين‏العابدين‏ بي‏خبر بوده است ) ! فرمود : پسر جان به جنگ كشيد . امام زين‏العابدين‏ فرمود حبيب‏بن‏مظاهر چطور شد ؟ فرمود: قتل . زهيربن‏القين چطور شد ؟ قتل . بريربن‏خضير چطور شد ؟ قتل . هر كس از اصحاب را كه اسم برد، فرمود كشته‏ شد . بعد بني‏هاشم را پرسيد ، قاسم‏بن‏حسن چطور شد؟ برادرم علي‏اكبر چطور شد؟ بر عمويم ابوالفضل چه شد ؟ . قتل اين ، جعل است ، دروغ است . امام‏ زين‏العابدين كه العياذ بالله آنقدر مريض و بيهوش نبوده كه نفهمد چه‏ گذشته است . تاريخ مي‏نويسد حتي در همان حال امام حركت كرد و فرمود عمه‏ ! عصاي مرا با يك شمشير بياور . يكي از كساني كه حاضر در واقعه بوده و آن را نقل كرده است ، شخص امام زين‏العابدين عليه السلام است . پس توبه كنيم ، واقعا بايد توبه كنيم به خاطر اين جنايت و خيانتي كه نسبت به ابا عبدالله الحسين عليه السلام و اصحاب و ياران و خاندانش‏ مرتكب مي‏شويم ، همه افتخارات اينها را از بين مي‏بريم . توبه كنيم و بعد ، از اين مكتب‏تربيتي استفاده كنيم .
چه كم‏وكسري در زندگي عباس‏بن علي آن طور كه مقاتل معتبر نوشته‏اند وجود دارد ؟ اگر نبود براي ابوالفضل مگر همين يك افتخار ، كسي با او كاري‏ نداشت ، غير از امام‏حسين ( ع ) با هيچ كس كاري نداشتند . امام‏حسين ( ع‏ ) هم فرمود اينها فقط به من كار دارند و اگر مرا بكشند ، به هيچ كس‏ ديگري كار ندارند . وقتي كه شمربن‏ذي الجوشن مي‏خواست از كوفه به طرف‏ كربلا حركت كند ، يكي از حضاري كه در آنجا بود ، به ابن‏زياد اظهار كرد كه‏ بعضي از خويشاوندان مادري ما همراه حسين‏بن‏علي هستند ، خواهش مي‏كنم‏ امان‏نامه‏اي براي آنها بنويس . ابن‏زياد هم نوشت . شمر در يك فاصله‏دور ، از قبيله‏اي بود كه قبيله ام‏البنين با آنها نسبت داشتند . اين پيام را در عصرتاسوعا شخص او آورد . اين مرد پليد آمد كنار خيمه حسين‏بن علي‏ عليه‏السلام و فريادش را بلند كرد : اين بنوا اختنا خواهرزادگان ما كجا هستند ؟ ابوالفضل عليه‏السلام در حضور اباعبدالله عليه‏السلام نشسته بود ، برادرانش همه آنجا بودند ، يك كلمه جواب ندادند تا امام فرمود:« اجيبوه و ان كان فاسقا »جوابش را بدهيد هر چند آدم فاسقي است .
آقا كه اجازه داد، جواب دادند . گفتند: تقول ، چه مي‏گوئي ؟ مژده‏اي براي شما آورده‏ام ، بشارتي براي شما آورده‏ام .
براي شما از اميرعبيدالله امان آورده‏ام ، شما آزاديد ، اگر الان برويد ، جان بسلامت مي‏بريد . گفتند خدا ترا لعنت كند و اميرت ابن‏زياد و آن‏ امان‏نامه‏اي كه آورده‏اي . ما امام خودمان ، برادر خودمان را رها كنيم به‏ موجب اينكه تامين داريم ؟ !
در شب عاشورا ، اول كسي كه اعلام ياري نسبت به اباعبدالله كرد ، برادر روز عاشورا مي‏شود ، بنابر يكي از دو روايت ابوالفضل جلو مي‏آيد، عرض‏ مي‏كند برادرجان به من هم اجازه بفرمائيد ، اين سينه من تنگ شده است ، ديگر طاقت نمي آورم ، مي‏خواهم هر چه زودتر جان خودم را فداي شما كنم .
من نمي‏دانم روي چه مصلحتي امام جواب حضرت‏ابوالفضل را چنين داد، خود اباعبدالله بهتر مي‏دانست . فرمود برادرم حال كه مي‏خواهي بروي ، برو بلكه‏ بتواني مقداري آب براي فرزندان من بياوري . لقب "سقا"، آب‏آور ، قبلا به حضرت ابوالفضل داده شده بود ، چون يك نوبت يا دو نوبت ديگر در شبهاي پيش ابوالفضل تواسنته بود برود صف دشمن را بشكافد و براي اطفال‏ اباعبدالله آب بياورد . اين‏جور نيست كه سه شبانه‏روز آب نخورده باشند ، نه ، سه شبانه روز بود كه ممنوع بودند ، ولي در اين خلال توانستند يكي‏ دوبار از جمله در شب‏عاشورا آب تهيه كنند ، حتي غسل كردند ، بدنهاي‏ خودشان را شستشو دادند . ابوالفضل فرمود چشم . ببينيد چقدر منظره باشكوهي‏ است ، چقدر عظمت است ، چقدر شجاعت است ، چقدر دلاوري است ، چقدر انسانيت است ، چقدر شرف است ، چقدر معرفت و فداكاري است ؟ ! يك‏تنه‏ خودش را به جمعيت مي‏زند . مجموع كساني را كه دور آب را گرفته بودند چهارهزار نفر نوشته‏اند . وارد شريعه فرات شد ، اسب را داخل آب برد ( اين را همه نوشته‏اند ) . اول مشكي را كه همراه دارد پر از آب مي‏كند و به‏ دوش مي‏گيرد . تشنه است ، هوا گرم است ، جنگيده است . همان طور كه‏ سوار است و آب تا زيرشكم اسب را فرا گرفته است ، دست زير آب مي‏برد ، مقداري آب با دو دستش تا نزديك لبهاي‏مقدسش مي‏آورد . آنهائي كه از دور ناظر بوده‏اند ، گفته‏اند اندكي تامل كرد ، بعد ديديم آب‏نخورده بيرون آمد ، آبها را روي‏ آب ريخت . كسي نفهميد كه چرا ابوالفضل در آنجا آب نياشاميد ؟ ! اما وقتي كه بيرون آمد رجزي خواند كه در اين رجز ، مخاطب ، خودش بود نه‏ ديگران . از اين رجز فهميدند چرا آب نياشاميد: يا نفس من بعد الحسين هوني فبعده لا كنت ان تكوني هذا الحسين شارب المنون
و تشربين بارد المعين و الله ما هذا فعال ديني و لا فعال صادق‏اليقين
اي نفس ابوالفضل ! مي‏خواهم بعد از حسين زنده نماني . حسين شربت مرگ‏ مي‏نوشد ، حسين در كنار خيمه‏ها با لب‏تشنه ايستاده باشد و تو آب بياشامي‏ ؟ ! پس مردانگي كجا رفت ، شرف كجا رفت ، مواسات و همدلي كجا رفت ؟
مگر حسين امام تو نيست ، مگر تو ماموم او نيستي ، مگر تو تابع او نيستي‏ ؟ !
هذا الحسين شارب المنون و تشربين بارد المعين هيهات ! هرگز دين من چنين اجازه‏اي به من نمي‏دهد ، هرگز وفاي من چنين‏ اجازه‏اي به من نمي‏دهد . ابوالفضل مسير خود را در برگشتن عوض كرد . از داخل نخلستانها آمد . قبلا از راه مستقيم آمده بود . چون مي‏دانست همراه‏ خودش امانت گرانبهايي دارد ، راه خود را عوض كرد و تمام همتش اين بود كه آب را به سلامت برساند ، بخدا قسم اگر دست راست مرا ببريد من دست از دامن حسين بر نمي‏دارم ، طولي نكشيد كه رجز عوض شد: يا نفس لا تخشي من الكفار و ابشري برحمة الجبار مع النبي السيد المختار قد قطعوا ببغيهم يسري، در اين رجز فهماند كه دست چپش هم بريده شده است . نوشته‏اند با آن‏ هنر و فروسيتي كه داشت ، به هر زحمت بود مشك آب را چرخاند و خودش را روي آن انداخت . من نمي‏گويم چه حادثه‏اي پيش آمد ، چون خيلي جانسوز است‏ . در شب تاسوعا معمول است كه ذكر مصيبت اين‏مردبزرگ مي‏شود .
اين را هم عرض كنم كه ام‏البنين مادر حضرت‏ابوالفضل در حادثه كربلا زنده‏ بود ولي در كربلا نبود ، در مدينه بود . به او خبر دادند كه در حادثه كربلا هر چهار پسر تو شهيد شدند . اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع مي‏آمد و براي‏ فرزندان خودش نوحه‏سرايي مي‏كرد نوشته‏اند نوحه‏سرايي اين زن آنقدر دردناك‏ بود كه هر كس مي‏آمد.
گريه مي‏كرد، حتي مروان‏حكم كه از دشمن‏ترين دشمنان بود . در نوحه‏سرايي خود، گاهي همه فرزندانش و گاهي ارشد آنها را بالخصوص ياد مي‏كرد . ابوالفضل‏، هم از نظر سني و هم از نظر كمالات روحي و جسمي ارشد فرزندانش بود . من‏ يكي از اين دو مرثيه‏اي را كه از اين زن بخاطر دارم براي شما مي‏خوانم .
اين مادر داغدار در آن مرثيه‏هاي جانسوز خودش ( بطور كلي عربها مرثيه را خيلي جانسوز مي‏خوانند ) اين جور مي‏خواند : يا من راي العباس كر علي جماهير النقد و وره من ابناء حيدر كل ليث‏ ذي لبد انبئت ان ابني اصيب براسه مقطوع يد ويلي علي شبلي امال براسه ضرب‏
العمد، لو كان سيفك في يديك لمادني منه احد
اي چشم‏ناظر ، اي چشمي كه در كربلا بودي و آن مناظر را مي‏ديدي ، اي كسي‏ كه آن لحظه را تماشا كردي كه شير بچه من ابوالفضل از جلو و شير بچه‏گان‏ ديگر من از پشت سرش بر اين جماعت پست حمله برده بودند ، براي من‏ قضيه‏اي نقل كرده‏اند ، نمي‏دانم راست است يا دروغ ؟ گفته‏اند در وقتي كه‏ دستهاي بچه من بريده بود ، عمود آهنين بر فرق فرزند عزيز من وارد شد ، آيا راست است ؟ ! ويلي علي شبلي امال براسه ضرب العمد بعد مي‏گويد، ابوالفضل ! فرزند عزيزم ، من خودم مي‏دانم ، اگر دست مي‏داشتي مردي در جهان نبود كه با تو روبرو شود . اينكه آنها چنين جسارتي كردند براي اين بود كه دستهاي تو از بدن‏
بريده شده بود.
لا حول ولا قوش الا بالله العلي العظيم و صلي الله علي محمد و آله‏ الطاهرين
 پنجشنبه 12 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1325]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن