واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: شخصيت و ويژگيهاي تلاوت قرآن مصطفي اسماعيل به روايت «محمدتقي مروت»
گروه فعاليتهاي قرآني: اولين اقدامم پس از ورود به مصر سعي در يافتن مصطفي اسماعيل بود و خوشبختانه اولين شب اقامتم در مصر افتخار حضور در يكي از مجالس او را داشتم.
در بخش نخست گفتوگوي «محمدتقي مروت» از پيشكسوتان و قاريان بينالمللي قرآن كريم با خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا) درباره شخصيت و ويژگيهاي تلاوت قرآن «مصطفي اسماعيل» خوانديم كه وي درباره اولين ملاقات خود با استاد «مصطفي اسماعيل» گفت: در سال 1346 هجري شمسي كه ايران براي نخستين بار براي شركت در مسابقات بينالمللي مالزي دعوت شده بود به اين كشور اعزام شدم، در آنجا بود كه براي اولين بار صوت ملكوتي اين بزرگوار هنگامي كه امامت نماز جمعه در مسجد «مرديكا» در كوالالامپور را برعهده داشت شنيدم، قبل از آنكه چهره وي را نيز ديده باشم.
وي افزود: صدا و نحوه تلاوت عرفاني اين استاد ذهن و جان و وجودم را تسخير كرد به نحوي كه تصميم گرفتم از آن لحظه به بعد در صورت فراهم بودن شرايط براي تقليد از اين استاد از وي تقليد كنم.
اين كارشناس فن تلاوت قرآن كريم تصريح كرد:پس از بازگشتم به ايران درصدد آن برآمدم تا به هر نحوي كه باشد ردپاي تلاوتهاي استاد مصطفي اسماعيل را به دست آورم و سرانجام به مصداق آيه شريفه «من جاهد فينا لنهدينهم سبلنا» دريافتم كه راديو قاهره هفتهاي يك بار تلاوتهاي استوديويي اين استاد را پخش ميكند و لذا به منظور شنيدن و استفاده از آنها يك راديوي ترانزيستوري تهيه كرده و شبهاي شنبه به پشت بام خانهمان كه سه طبقه بود ميرفتم تا بتوانم موجهاي قويتر و صداي بهتري را دريافت كنم و به ياد دارم در يكي از اين شبها شيخ تلاوت خود را ازآيه «إن الله فالق الحب و النوي» سوره مباركه «الانعام» آغاز كرد و من چنان به تلاوت آن شب ايشان دقت داشتم كه تمامي نيم ساعت تلاوت را از نظر الحان و مقامات به طور كامل حفظ كرده و غالباً آن را به تقليد از وي ميخواندم و بدين ترتيب ارتباطم با مرحوم شيخ مصطفي به طور غيابي بود تا زماني كه موفق شدم وي را در مصر ملاقات كنم.
بخش نخست اين مصاحبه را اينجا بخوانيد!
در ادامه اين گفتوگو «مروت» درباره ملاقات خود با مصطفي اسماعيل در مصر گفت: اولين اقدامم پس از ورود به مصر سعي در يافتن مصطفي اسماعيل بود و خوشبختانه اولين شب اقامتم در مصر افتخار حضور در يكي از مجالس او را داشتم و باور نميكردم كه من هماكنون روياروي شيخ مصطفي اسماعيل، اين شخصيت عظيم قرآني نشسته و به آيات الهي كه با صوت ملكوتي او تلاوت ميشد گوش ميدهم.
وي افزود: پس از ابراز ارادت خود به وي، همان شب اين استاد به من اجازه داد هر زمان كه مايل باشم به حضور وي برسم و من نيز از اين اجازه حسن استفاده را كرده و اغلب يا در مجالس تلاوتش و يا در منزلش به خدمتش ميرسيدم و در ضمن اين استاد به محافظ شخصي خود «فتحي» كه مردي ورزشكار و تنومند بود سفارش كرده بود تا هر وقت به محافل وي وارد ميشوم جاي خود را ــ كه هميشه در كنار خود شيخ بود ــ به من واگذار كند.
اين كارشناس قرآني كشورمان تصريح كرد: حتي مرا به محافلي كه قرار بود تلاوت وي به طور زنده از راديو پخش شود، با خود ميبرد و در جايگاه مرتفع مخصوصي كه ويژه قاريان براي جلوگيري از نزديك شدن مردم به قاري ساخته بودند، ميبرد و در كنار خود مينشاند.
وي ادامه داد: به طور اتفاقي يكي از اين محافلي كه شيخ در آن سوره «قاف» را از آيه «وأزلفت الجنة للمتقين غير بعيد» تا آخر سوره تلاوت ميكرد و من نيز در كنار او نشسته بودم و مرتب در فواصل ميان آيات صلوات ميفرستادم را استاد سيد «محسن موسويبلده» به هنگام پخش مستقيم آن ضبط كرد و سپس جريان را به بنده اطلاع داد.
مروت با يادآوري خاطرهاي عنوان كرد: مصطفي اسماعيل و همسرش «فاطمه» دو بار به ما افتخار داده و دعوت ما را براي صرف غذا در منزلمان پذيرا شدند و اتفاقأ از غذاهاي ايراني بسيار خوششان آمده بود.
وي افزود: متقابلاً من و خانواده را چند بار در قاهره و يك بار نيز به مسقط الرأس، روستاي با صفاي «ميت غزال» در نزديكي شهر مذهبي «طنطا» دعوت كردند و راننده خود را براي بردن ما را از قاهره به ميت غزال فرستادند.
اين قاري بينالمللي يادآور شد: در آن روز موضوع بامزهاي اتفاق افتاد كه بسيار شنيدني است، قضيه از اين قرار بود كه پس از ورود ما، شيخ به يكي از كارگزارانش دستور داد كه روستا و املاك خود را به ما نشان دهد و آن شخص وسيله نقليهاي كه شبيه به درشكه بود با يك چتر كه از آن براي جلوگيري از گرماي شديد آفتاب استفاده ميكنند را آورد تا به وسيله آن از بخشهاي مختلف آن روستاي زيبا ديدن كنيم. از جمله جاهائي كه از آن ديدن كرديم باغ ميوهاي بود متعلق به شيخ داراي ميوههاي متنوع و گرمسيري و در ميان ميوهها ميوهاي بود شبيه به گلابي كه به آن گوافة (جوافة) ميگويند، اين ميوه داراي طعم بسيار دلپذيري است و ما قبلاً نيز بارها در قاهره از آن ميوه خورده بوديم ولي تا آن روز طعم واقعي آن را نچشيده بوديم.
وي ادامه داد: اين يك حقيقت است كه چيدن ميوه تازه از درخت و تناول آن در زير همان درخت به مراتب از خريدن آن از بازار و سپس خوردن آن بسيار گوارا و دلچسبتر است و لذا در آن روز اختيار خود را از دست دادم و در تناول آن ميوه زيادهروي كردم تا جايي كه ديگر جائي براي غذا باقي نمانده بود.
اين يار و همنشين استاد مصطفي اسماعيل خاطره شيرين خود را اينگونه ادامه ميدهد: مصيبت من زماني آغاز شد كه استاد مصطفي اسماعيل ما را براي صرف غذا به سفره دعوت كرد و وقتي من آن غذاهاي متنوع و اشتهابرانگيز موجود در سفره را ديدم از كرده خود يعني گوافهخوري زياد به شدت پشيمان شدم.
مروت افزود: مصطفي اسماعيل كه متوجه دست نبردن من به آن همه غذاهاي لذيذ شده بود پرسيد: «مابتأكلش ليه يا شيخ محمد؟» ما تبقاش بخيل! يعني شيخ محمد چرا غذا نميخوري؟ بخيل نباش، من در جواب دست بر روي شكمم گذاشته و گفتم: البركة في الجوافة الحلوة بتاعتكم يا مولانا! يعني آقاي ما، از بركت گوافههاي خوشمزه شما ديگر جائي براي غذا باقي نمانده است، مصطفي اسماعيل خندهاي كرد و سپس يك تكه از گوشت پرندهاي كه گويا غاز بود به من داد و گفت: كُل الحته دي اللي قلبك حيحبها، يعني اين تكه گوشت را بخور كه حتماً خوشت خواهد آمد و من هم با خوردن آن تكه غاز متبرك شده اشتهايم دوباره تحريك شد و به غذا خوردن مشغول شدم.
اين كارشناس قرآني كشورمان گفت: خداوند متعال اين انسان والا، سخاوتمند، وارسته، مردمدوست، خدوم و مورد احترام همگان، بيپيرايه و مهربان را به حق كلام مجيدش ببخشد و بيامرزد، مصطفي اسماعيل كعبه قرآني قاريان و عاشقان وحي الهي در سراسر جهان بود و اغلب هرگاه در محضر وي حضور داشتم، شاهد بودم مسلماناني را كه از نقاط مختلف جهان براي ديدن مصر و زيارت عتبات مقدسات آن و اهرام به مصر ميآمدند و به ملاقات مصطفي اسماعيل نيز نائل ميشدند و از او بسيار كسب فيض ميكردند و او نيز با خوشروئي تمام و سخاوتمندانه از آنان پذيرائي ميكرد.
مروت تأكيد كرد: با وجود شخصيتهائي مانند مرحوم «محمود خليلالحصري» شيخ القراء و رئيس كميته تصحيح مصاحف و رئيس رابطه قراء جهان و قارياني چون مرحوم «عبدالباسط محمد عبدالصمد» كه تا امروز آوازه و شهرتش عالمگير است، شيخ مصطفي اسماعيل قطب و محور قاريان قرآن و مشكلگشاي آنان بود و همگي به وي اعتماد داشته و براي نظرش احترام ويژهاي قائل بودند و داوريهاي او را با دل و جان پذيرا بودند و بوسهزدن بر دستانش را افتخاري بزرگ براي خود ميدانستند.
وي عنوان كرد: روزي در منزل استاد مصطفي اسماعيل بودم كه استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد» كه در آن زمان من را خوب ميشناخت وارد شد و پس از سلام و عليك به سوي مصطفي آمد و استاد نيز بهپا خواست و به پيشواز او رفت و شيخ عبدالباسط دست وي را با نوعي تواضع و احترام بوسيد و مصطفي اسماعيل نيز صورت او را با مهرباني مانند فرزند خود بوسيد، اين صحنه براي من بسيار شگفتانگيز بود كه چقدر صفا و صميميت و احترام متقابل در ميان اين بزرگواران وجود دارد.
ادامه دارد...
سه شنبه 10 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]