واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پيشنويس زندگي
از ديدگاه مكتب تحليل تبادلي، طرح زندگي آدمي از بدو تولد در حال نگاشته شدن است. اين طرح زندگي كه توسط خود كودك نگاشته ميشود، در چهار سالگي به مرحله تصميمگيري توسط كودك درباره خود، ديگران و دنيا ميرسد و تا هفت سالگي جزييات اين طرح زندگي تكميل ميشود. ما در اين مجال قصد داريم درباره ريشه و ماهيت طرح زندگي كه در مكتب تحليل رفتار متقابل به پيشنويس زندگي معروف است، بپردازيم.
پيشنويس زندگي براي اولين بار توسط اريك برن و كلاد اشتاينر در اواسط دهه 1960 بنيان نهاده شد و بعدها توسط نويسندگان ديگر تحليل رفتار متقابل، تحليل و بررسي شد و بسط يافت.
محتواي پيشنويس زندگي
كودك در سالهاي اوليه زندگي خود، براساس شناختي كه از جهان به دست ميآورد، داستاني براي زندگي خود در نظر ميگيرد. اين داستان مانند همه داستانها و افسانههاي ديگر، يك نقطه شروع ، مياني و پاياني دارد. در اين داستان كودكانه، افراد خوب، شرير و ديوصفت، سياهي لشكر و فرعي وجود دارد و هر كدام از اين افراد در اين داستان نقشي برعهده دارند. طرح زندگي ميتواند كمدي، تراژدي، روحافزا يا كسلكننده باشد و ميتواند پايان خوب يا بدي داشته باشد.
اريك برن در كتاب «اصول درمانهاي گروهي» پيشنويس زندگي را «طرح ناخودآگاه زندگي» مينامد و در كتاب «بعد از سلام چه ميگوييد» در يك تعريف كاملتر ميگويد: «طرح زندگي كه در دوران كودكي ريخته شده است، به وسيله والدين تقويت شده و با حوادث بعدي توجيه شده است و بالاترين نمود آن در انتخابهايي است كه شخص در زندگي به عمل ميآورد.»
ساير مكاتب روانشناختي
اين مفهوم كه زندگي بزرگسالي انسان، تحت تأثير دوران كودكي وي قرار دارد، از مفاهيم رايج در دنياي روانشناسي است و بسياري از مكاتب روانشناسي، اصول خود را بر اين مفهوم پايه نهادهاند. طرح پيشنويس زندگي هم يكي از مفاهيمي است كه مستقيماً به اين تأثير دوران كودكي اشاره ميكند. اما در مقايسه با ساير مكاتب، خصوصاً مكتب روان تحليلي چند خصوصيت شاخص و منحصر به فرد دارد كه در ذيل به آنها خواهيم پرداخت:
1) تصميمات پيشنويسي توسط خود كودك گرفته ميشود؛
آنچه اريك برن بر آن تاكيد ميكرد، اهميت نقش فاعلي كودك در طرح پيشنويس زندگي خود وي است و اينكه عوامل بيروني مانند والدين در درجه دوم تاثيرگذاري قرار دارند.
به عبارتي كودك خودش تصميم ميگيرد، البته با يك سري دادههاي احساسي از دنياي بيرون كه در اكثر اوقات منطبق بر واقعيت نيست.
2) پيشنويس زندگي به سرانجامي هدايت ميشود؛
هر پيشنويسي به يك پايان و سرانجام ختم ميشود. همان طور كه اشاره كرديم، كودك براي داستان خود يك پايان هم در نظر ميگيرد و تمام بخشهاي ابتدايي و مياني را طوري طرحريزي ميكند كه به سرانجامي معين ختم شود. در دنياي بزرگسالي اين مفهوم اين گونه نمود پيدا ميكند كه ما با انجام يك سري اعمال و دوري از يك سري افعال ديگر، زمينه را براي رسيدن به سرانجامي از قبل تعيين شده فراهم ميكنيم. به عنوان مثال زني كه در پيشنويس زندگي خود، سرانجامي با عنوان «همه مرا ترك ميكنند.» در ذهن دارد، بالاخره كارهايي ميكند كه همسرش پس از يك دوره معين وي را ترك ميكند. پس ما رفتارهايي از خود نشان ميدهيم كه ما را به سرانجامي از پيش تعيين شده نزديك ميكند.
چرا پيشنويس زندگي را مينويسيم
دنيايي كه كـــودك در آن زندگي ميكند با دنياي بزرگسالي بسيار متفاوت است. آنچه كودك ميبيند و درك ميكند بسيار متفاوت با ماست. هر صداي بلندي يك انفجار مهيب، هر فرد غريبهاي يك هيولاي بزرگ و خطرناك و هر تنها ماندني يك طرد و تنها ماندن تا پايان عمر به نظر ميآيد.
دنياي كودك پر است از فجايع و خطرات قريبالوقوعي كه بايد فكري براي آنها بكند. پس كودك با توجه به اين واقعيتسنجي ناقص خود، يك سري عقايد و افكار درباره دنياي اطراف و خودش ميسازد و دنيا را به وسيله اين افكار، تحليل و بررسي ميكند و در ادامه با توجه به اين تحليلها، تصميماتي درباره دنياي اطراف خود ميگيرد. به عنوان مثال فرض كنيد كودكي در بيمارستان بستري ميشود و تحت عمل جراحي قرار ميگيرد. اين عمل جراحي كه براي زنده ماندن كودك بسيار حياتي است، از نظر كودك يك فاجعه و ظلم بسيار بزرگ است كه در آن مادر، وي را تنها گذاشته و رفته است. خشمي كه كودك از مادر خود در دل دارد، به اين تصميم پيشنويسي ختم ميشود كه «مادر قابل اعتماد نيست» و براساس يك مـــكانيزم هميشگي در اين گونه موارد، به اين تصميم كلي ميرسد كه «زنها قابل اعتماد نيستند.»
اين مفهوم در دنياي بزرگسالي سرنوشت روابط عاطفي وي را تعيين ميكند. نكته قابل توجه اين است كه تصميمات كودكي براساس هيجانات و احساسات خام گرفته ميشوند و رنگ و بوي عقلاني ندارند و ردپاي عقل سليم و منطق بزرگسالي در آنها به چشم نميخورد و كودك با اين اطلاعات غلط درباره نيات و اعمال و پديدهها، نسبت به تصميمگيري و تعميم آنها اقدام ميكند. پس در كل بايد گفت تصميمات پيشنويسي بهترين روش براي كودك است تا براي دنياي پرآشوب و پرمخاطرهاي كه در آن زندگي ميكند تدابيري بينديشد.
تحريف واقعيتها
همان طور كه پيشتر از قول اريك برن عنوان كرديم وي در مورد پيشنويس زندگي ميگفت: «با حوادث بعدي توجيه ميشود...». اين توجيه در حقيقت فرايندي است كه براي تاييد پيشنويس زندگي انجام ميشود. انسان چه در كودكي و چه بزرگسالي در بررسي واقعيت طوري به تحليل و تفسير ميپردازد كه ديدگاه وي درباره جهان يا همان پيشنويس زندگيش مورد تهديد واقع نشود و تاييد شود. به عنوان مثال در مورد فردي با ديدگاه «زنها قابل اعتماد نيستند»، در هر واقعهاي تحليل و تفسيري انجام ميشود كه در نهايت اين ديدگاه وي را تاييد كند. به عبارتي براي تاييد ديدگاه بياعتمادي، فرد شواهد و مداركي بيپايه جمع ميكند كه البته از نظر خودش كاملاً درست است.
طبقهبندي
براساس محتوا، سه نوع پيشنويس تعريف شده است:
1) برنده و موفق
2) بازنده
3) غيربرنده يا معمولي
برنده و موفق
از نظرگاه اريك برن، كسي كه پيشنويس برنده و موفق دارد، به اهداف موردنظر خود ميرسد. نكته بسيار مهم اين است كه فقط وقتي عنوان برنده و موفق قابل استفاده است كه فرد با آرامش و شادكامي به اهداف خود برسد. اگر شما يك ميليونر هستيد تنها زماني عنوان برنده به شما اطلاق ميشود كه شادكام و خوشبخت باشيد و خودتان نيز در مورد خود و موفقيتهايتان احساس خوبي داشته باشيد.
بازنده
به عكس مفهوم برنده، بازنده شخصي است كه به اهداف خود نميرسد. به عنوان مثال فردي كه تصميم به ثروتمند شدن ميگيرد و در نهايت از فقر سر درميآورد، يك بازنده است. بازنده ديگري هم داريم كه ثروتمند شده است ولي شادكام و خوشبخت نيست و دچار انواع صدمات جسمي و روحي شده است.
پس از نظر برن موفق و برنده بودن بايد بسيار دقيق تعيين شود. اگر شما در كودكي تصميمي پيشنويسي با ايـن عنوان بگيريد كه «من معمولاً شكست ميخورم » ، رسيدن به اين تصميم پيشنويسي، صدمات جسمي و روحي زيادي براي شما به همراه ميآورد.
غيربرنده و معمولي
افرادي هم هستند كه در زندگي راهي حاشيهاي را انتخاب ميكنند و خود را به خطر و دردسر نمياندازند. آنها بسيار محتاطاند، خود را درگير هيچ مسألهاي نميكنند و هميشه در حاشيه زندگي ميكنند.
مثل كارمندي كه سي سال بدون وقفه در بخش جانبي ادارهاي كار ميكند و بدون هيچ تغيير و پيشرفت چشمگيري بيسرو صدا بازنشسته ميشود و به كنج خانهاش برميگردد و مدام ميگويد اگر شانس و فرصت مناسب بود، من حتماً موفق ميشدم.
توجه به اين نكته الزامي است كه بايد در طبقهبنديهاي بالا احتياط لازم را به عمل آورد. بايد دقت كنيم كه اين طبقهبنديها نسبي است و براي هر فرد متفاوت است و برنده و بازنده بودن را بايد اغلب در هدفهايي كه فرد انتخاب ميكند و در احساسي كه فرد درباره محتواي زندگيش دارد جستجو كرد. اغلب پيشنويسهايي كه ما انتخاب ميكنيم، تركيبي از سه نوع بالاست. به عنوان مثال فردي كه تصميم گرفته در زمينه فكري موفق، در زمينه بدني منفعل و در زمينه عاطفي بازنده بزرگي باشد.
پيشنويس زندگي در خارج از حيطه آگاهي ما قرار دارد و ما در بزرگسالي از فرايند تشكيل آن در كودكي بيخبريم و هيچ خاطرهاي از آن نداريم. اما اين دليل بر تغييرناپذيري پيشنويسها نيست. شما با شناخت طرحهاي پيشنويسي خود به وسيله خودتان يا با كمك روانشناس تحليل رفتار متقابل ميتوانيد نسبت به تغيير آنها اقدام كنيد. وجود پيشنويسهاي برنده و موفق در زندگي ميتواند كيفيت و سرنوشت زندگي شما را به كلي دگرگون كند.
شنبه 7 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]