واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: هويت جنبش دانشجويى در ايران
مهدي جمشيدي
1- نخستين مقوله اي كه در راستاي تأمل پيرامون هويت جنبش دانشجويي در ايران بايد مطرح شود، شناخت معني هويت و عوامل سازنده آن است. هويت در علوم انساني در بردارنده صفت يا صفاتي است كه انسان به خود نسبت مي دهد و براساس آن ها؛ خودش، جامعه، تاريخ و كليت هستي را تفسير و معنا مي كند. بدين ترتيب، هويت داراي كاركرد «معنابخشي» به زندگي فردي و جمعي انسان هاست. هويت، ارزش ها و جهان بيني خاصي را مي آفريند و به نگاه و كنش فرد يا گروه، زوايه و جهت مي دهد.
عوامل سازنده هويت يا همان منشأهاي انتزاع صفت يا صفاتي كه انسان يا يك گروه به خود نسبت مي دهد، متعدد هستند. در قلمرو جنبش دانشجويي، ساخته و پرداخته شدن هويت مي تواند بر محور عوامل و زمينه هاي زير صورت بپذيرد:
الف- هويت ملي، مانند جنبش دانشجويي ايران.
ب- هويت قومي- نژادي، مانند جنبش دانشجويان ترك يا كرد.
ج- هويت مذهبي- فرقه اي، مانند جنبش دانشجويان مسلمان.
د- هويت جنسي، مانند جنبش دانشجويان فمينيست.
هـ- هويت سياسي- حزبي، مانند جنبش دانشجويان اصلاح طلب.
در واقع، بر مبناي گونه ها و شقوق هويتي، شكاف هاي مختلف در درون جنبش دانشجويي پديدار مي شود.
2- الگوها و ارزش هاي حاكم بر كنش هاي فردي يا جمعي، از تكيه بر يك يا چند عامل از عوامل هويت ساز مذكور برمي خيزد؛ چرا كه هويت براساس كاركرد معنا بخشي اش، به كنش انسان سمت و سو مي دهد. در اينجا بايد به بررسي اين مسئله پرداخت كه كنش هاي فردي يا جمعي مي بايد بر حول كدام عامل يا عوامل هويت آفرين، سامان يابد و تعريف شود؟! آيا جنبش دانشجويي بايد بر روي هويت هاي قومي تأكيد كند و بر اين مبنا، چند پاره شود؛ يا بايد هويت هاي سياسي را به عنوان محور چند گونگي برگزيرند؛ و يا به آميزه اي از چند پاره هويتي روي آورد؟
برمبناي «جهان بيني اسلامي»، هويت انسان بايد بر محور «فطرت الهي» انسان به عنوان يك زمينه دروني و «تشريع الهي» (دين) به عنوان يك زمينه بيروني شكل بگيرد.
مهم ترين پرسش هاي هويت ساز عبارتند از: من كيستم؟ از كجا آمده امد؟ به كجا مي روم؟ چه بايد بكنم؟ و... پاسخ حقيقي و راستين اين پرسش هاي سرنوشت ساز و هويت آفرين، تنها در معارف و تعاليم اسلامي آمده است. ساير هويت ها، هويت هايي عرفي و سكولاريستي هستند كه در واقع، انسانيت انسان را مسخ كرده و مانعي در مسير تعالي و تكاملي او محسوب مي شوند. اسلام در قالب يك ايدئولوژي جامع و فراگير، مي تواند هم هويت فردي براي انسان بيافريند و هم هويت جمعي براي جامعه.
از سوي ديگر، اسلام از طريق شكل دهي به هويت افراد، گروه ها و جوامع، به مطالبات و آرمان هاي آن ها نيز شكل مي دهد. به عنوان مثال، چنانچه جنبش دانشجويي هويتي اسلامي يابد، سمت گيري و مطالبات آن نيز رنگ و لعاب اسلامي خواهد يافت. بر اين اساس، ديگر جنبش دانشجويي بر آرمان هاي انحرافي و التقاطي و يكسويه، تمركز نخواهد كرد.
بنابراين، اسلام هرگز «تكثرگرايي هويتي» را نمي پذيرد و هويت يابي را به فرايند ديالكتيك تاريخي و تاثير عوامل فرهنگي و اجتماعي وانمي گذارد، بلكه مي كوشد تا فرد و جامعه در مسير هويت يابي الهي و ديني قرار گيرد. در قرآن كريم، بسياري از هويت ها انكار و رد شده اند. از اين رو، در اين كتاب شريف به دوگانه هايي برمي خوريم كه يكي مصداق «حق» و ديگري مصداق «باطل» هستند: كفر و ايمان، شرك و توحيد، تعصب قوم گرايانه عربي و تقواي الهي و... قرآن كريم، هر دو سوي اين هويت هاي فرهنگي را علي السويه و يكسان نمي انگارد! براين اساس، رسالت انبياء الهي را هويت سازي در عرصه اجتماع بشري بر مبناي «ايمان به خدا» و «عمل صالح» تعريف مي كند و به ساير هويت هاي ساختگي ملي، قومي، خرافي، جنسي، نژادي و... بهايي نمي دهد.
بنابراين، اولا همه انواع هويت هايي كه فرد يا گروه مي تواند كسب كند، از نظر ارزش و اعتبار و حقيقي بودن، يكسان و برابر نيستند و بهره مساوي از حق و حقيقت نبرده اند؛ ثانيا هويت سازي بر مبناي يك ايدئولوژي واقع گرا و الهي، مذموم نيست، زيرا پيامبران الهي در پي چنين برنامه اي بوده اند.
3-در دوران پس از انقلاب اسلامي، جنبش دانشجويي، گفتمان هاي هويتي مختلفي را پشت سر نهاده است. در اوايل انقلاب در اوج پروژه انقلاب فرهنگي، دانشگاه ها در مسير «هويت يابي اسلامي» قرار گرفتند اما به دليل فقدان نگرش بلندمدت و عميق در اين پروژه، ديري نپاييد كه دانشگاه ها و جنبش دانشجويي در اوايل دهه هفتاد، اندك اندك تغيير مسير داده و تحت تاثير تعاليم روشنفكران و احزاب غرب گرا، به سوي «ليبرال دموكراسي» و مفاهيم و گزاره هاي برخاسته از آن معطوف شد. در امتداد اين دگرگوني، «امت اسلامي»، «تداوم راه امام خميني»، «جهاد و شهادت»، «استكبار ستيزي»، «عدالت خواهي»، «توجه به خدا»، «ولايت فقيه»، «حقانيت مطلق اسلام»، و... كه عناصر هسته اي هويت اسلامي جنبش دانشجويي را در دهه شصت تشكيل مي دادند، به تدريج جاي خود را به «همراهي با دنياي مدرن»، «تجديدنظر در اصول انقلاب»، «گفت و گو و نفي خشونت»، «دموكراسي»، «آزاديخواهي»، «حقوق شهروندي»، «جمهوريت سكولار»، «تكثرگرايي سياسي و فرهنگي»، «جامعه مدني» و... دادند. متاسفانه ريشه دواندن اين مولفه ها و مفاهيم عرفي در گفتمان جنبش دانشجويي سبب گرديده كه با وجود سپري شدن دوران حاكميت گفتمان هاي سازندگي و اصلاحات، همچنان مقولات مذكور در عمق يا سطح گفتمان هاي دانشجويي حضور داشته باشند. در شرايط سياسي و فرهنگي كنوني و به خصوص حضور گفتماني اسلامي- انقلابي در كانون حاكميت سياسي، شايسته است جنبش دانشجويي در اين فرصت تاريخي، به «باز تعريف هويت خويش» بپردازد و فضاي دانشگاه را بر مبناي «تفكر و ايدئولوژي اسلامي»، قالب بندي كند.
شنبه 7 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]