واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: اين مردان عاشق نبرد محمدرسول الله(ص)
براي تثبيت جبهه ي طريق القدس، نيروهاي تحت امر قرارگاه عملياتي غرب نزاجا به فرماندهي سرهنگ علي اصغر جمالي و سپاه منطقه ي 7 كشوري به فرماندهي محمّد بروجردي، اجراي دو تك پشتيباني در جبهه هاي سر پل ذهاب - گيلان غرب و مريوان - پاوه را در دستور كار خويش قرار دادند.ازآنجاكه اجراي تك پشتيباني درمنطقه(مريوان-پاوه)موسوم به محمدرسول الله(ص)سبب گرديدتاتيپ27محمدرسول الله(ص)تشكيل گرددلذا ضمن بازگشايي پرونده ي]اين[ عمليات زمستاني در جبهه ي كوهستاني مريوان - پاوه، مهم ترين سرخط ها و دستاوردهاي اين نبرد شورانگيز كوهستاني را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهيم.
در وهله ي اول، بايد چهره هاي شاخص و شخصيت هاي كليدي دخيل در شكل گيري و هدايت اين نخستين نبرد مشترك رزم آوران سپاه مريوان و پاوه را شناخت تا بدانيم سوابق رزمي ايشان چه بوده و از چه ويژگي هاي شخصيتي يي برخوردار بوده اند.
طي فرآيند بازخواني اسناد و مدارك بر جاي مانده از عمليات محمّد رسول الله(ص)، همچنين با توجه به گواهي شهود بازمانده ي اين نبرد، فهرست زير، اسامي زمينه سازان، طراحان و مديران اصلي سپاهي اين مصاف - از نخستين مراحل طرح ريزي تا واپسين دقايق اجراي آن - است:
- محمّد بروجردي؛ فرمانده سپاه منطقه ي هفت كشوري
- ناصر كاظمي؛ فرمانده سپاه استان كردستان
- احمد متوسّليان؛ فرمانده سپاه مريوان
- جواد اكبري؛ جانشين فرماندهي سپاه مريوان
- محمّدابراهيم همّت؛ فرمانده سپاه پاوه
- حميد قاضي؛ جانشين فرماندهي سپاه پاوه
- عباس كريمي؛ مسؤول واحد اطلاعات عمليات سپاه مريوان
- سعيد قاسمي؛ جانشين واحد اطلاعات عمليات سپاه مريوان
- محمود مرادي؛ مسؤول واحد اطلاعات عمليات سپاه پاوه
- حميد ثابتي؛ جانشين اطلاعات عمليات سپاه پاوه
- علي اصغر رنجبران و حسن زماني؛ اعضاي تيم ويژه ي شناسايي منطقه ي عمومي «شنام - شينگادور»
- محمود شريفي و حمدالله ايزدي؛ اعضاي تيم ويژه ي شناسايي منطقه ي عمومي «شمشي - غرب نوسود»
- حسين قجه اي؛ فرمانده گردان ادغامي سپاه مريوان در محور «پنج قله - بياره»
- رزاق (رضا) چراغي؛ معاون گردان ادغامي سپاه مريوان در محور «پنج قله - بياره»
- محمّد عبدي؛ فرمانده گردان ادغامي سپاه مريوان در محور «پنج قله - طويله»
- علي فرجي؛ معاون گردان ادغامي سپاه مريوان در محور «پنج قله - طويله»
- اسماعيل قهرماني؛ فرمانده گردان ادغامي سپاه پاوه در محور «شمشي - طويله»
- عليرضا ابراهيمي؛ مسؤول محور شمشي سپاه پاوه
- عليرضا ناهيدي؛ مهندس سيّديوسف كابلي و محسن نوراني؛ اعضاي «تيم هدايت آتش» منطقه ي عملياتي محمّد رسول الله(ص) مستقر در «ديدگاه عمّار» (شمال پنج قله؛ شامل دره تاريك و قله ي جانبازان).
- محمّد تقي پكوك و جواد متقيان، مسؤولين واحد ميني كاتيوشاي سپاه مريوان مستقر در شرق محور پنج قله (جاده ي كمانجير).
- عباس برقي و برادر احمدي؛ مسؤولين واحد خمپاره انداز سپاه مريوان در منطقه ي عمّار
- برادر نوروزي و حسن خليلي؛ مسؤولين واحد خمپاره انداز سپاه پاوه
- محمّدحسن ترابيان؛ مسؤول واحد تفنگ 106 م.م. سپاه پاوه
- تقي رستگار مقدم؛ مسؤول واحد آموزش و تاكتيك سپاه مريوان
- علي ميركياني؛ مسؤول واحد تداركات و پشتيباني سپاه مريوان
- مجتبي صالحي پور؛ مسؤول واحد تداركات و پشتيباني سپاه پاوه
- محمّدحسين مردي ممقاني و مجتبي عسكري؛ مسؤولين واحد بهداري رزمي سپاه مريوان.
در ميان اسامي فوق، سيماي دو تن، از برجستگي بيشتري برخوردار است: احمد متوسّليان و محمّدابراهيم همّت كه نقش محوري و اساسي در سير حوادث و رخدادهاي مطرح شده در اين كتاب ايفا كرده اند.
اندكي تأمل بر ساختار شخصيتي اين دو و مداقه اي بر رخدادهايي كه منجر به همبستگي نظري و عملي ايشان در فرماندهي نبرد محمّد رسول الله(ص) و متعاقب آن، تأسيس تيپ 27 در زمستان 1360 شد، ضروري به نظر مي رسد. شهيد مهندس سيديوسف كابلي درباره ي شخصيت احمد متوسّليان مي گويد:
... ايشان چهره اي است كه هنوز ناشناخته مانده است. احمد متوسّليان دانشجوي رشته مهندسي الكترونيك در دانشگاه علم و صنعت تهران بود؛ اما درس و دانشگاه را به خاطر نجات كردستان و مسايل مبتلا به انقلاب اسلامي رها كرد و به جبهه غرب آمد. ايشان در اوايل خرداد 1359 به همراه يك گروه سي - چهل نفره، از سنندج كه تقريباً صد و بيست كيلومتر با شهرستان مريوان فاصله دارد، به مريوان هلي برن شدند و با يك درگيري برق آسا، اين شهر را آزاد كردند.
در آن ايام، مريوان، كانون تجمع عناصر مسلّح ضد انقلاب بود و نيروهاي ارتش عراق هم در نزديكي اين شهر مرزي مستقر شده بودند. وقتي كه ما در پاييز 1359 از طرف سپاه تهران به جبهه ي مريوان اعزام شديم، در بدو ورود، آنچه كه در وصف ايشان (متوسّليان) شنيديم، صرف نظر از قاطعيت در امر جنگ، قدرت روحي و صلابت ايمانش بود. يكي از شعارهاي او اين بود كه حتي شب ها اگر ما غفلت كنيم و آسوده بخوابيم، مرتكب گناه شده ايم؛ چون برادرهاي عزيز ما در همان لحظات در جبهه هاي خرّمشهر و جنوب دارند مظلومانه به دست دژخيمان متجاوز كشته مي شوند و حالا كه ما اين فرصت طلايي را به دست آورده ايم كه در جبهه باشيم، بهترين موقعيت برايمان فراهم شده تا نقش خودمان را در دفاع از اين انقلاب ايفا كنيم. او براي برادران رزمنده اي كه در جبهه مريوان بودند و در آن ايام سن و سالي هم نداشتند، علاوه بر فرماندهي مقتدر، پدري دلسوز بود كه با كنش مخلصانه و منش پرصلابت خودش، به آنها خط مي داد و براي شكل گيري شخصيت رزمي بچه ها به آنان كمك مي كرد.
يكي از معاونين ايشان، رضا چراغي بود كه بعدها مسؤوليت فرماندهي لشكر 27 را به عهده گرفت و در همين مقام، در عمليات والفجر يك، به شهادت رسيد. شهيداني چون رضا چراغي، عليرضا ناهيدي و حسين قجه اي، همگي فرماندهاني بودند كه نوع زندگي و ساختار وجودي ايشان، براي ما و تمامي مؤمنين به مكتب اسلام، در حكم اسوه ي حسنه بود؛ ولي بايد همين جا بگويم كه تمامي اين عزيزان، خط سير زندگي جهادي خودشان را از احمد متوسّليان گرفته بودند... در كردستان گاهي مي شد كه بچه ها بعد از سه شبانه روز جنگ سخت در كوه هاي سر به فلك كشيده ي نوار مرزي و به اسارت گرفتن نيروهاي ضد انقلاب، به مريوان برمي گشتند؛ در حالي كه واقعاً خسته بودند. تنها چيزي كه خستگي را از وجودشان زايل مي كرد، مشاهده ي لبخند رضايت «برادر احمد» بود؛ يا فرضاً دستي كه او از سر محبت و برادري بر سر ايشان مي كشيد.
شهيد عبّاس كريمي نيز ارزيابي خويش از وجوه شخصيتي محمّد ابراهيم همّت را اين سان بيان مي كند:
... همّت براي ما فرمانده و مولا بود... زبانمان قاصر است از اين كه درباره ي همّت سخن بگوييم. تاريخ از نوشتن و ثبت سجاياي اين فرمانده دلسوز عاجز است. او شاگرد مخلص، مقلد و پيرو امام بود. قبل از انقلاب نيز سابقه مبارزه داشت و از ابتداي پيروزي انقلاب، از ديار و كاشانه ي خود به سوي كردستان هجرت كرد.
اگر بخواهيم درباره ي اين مرد سخن بگوييم، بايد به پاوه و كردستان برويم و از مردمان مظلوم آنجا بپرسيم كه همّت كه بود؟!
درباره ي مسأله كردستان بارها شنيدم كه مي گفت: «مردم كردستان، مردمي ستم كشيده اند؛ مردماني كه دو هزار و پانصد سال زير يوغ استبداد و استكبار بوده اند و ما بايد آنها را از چنگ نامردمان نجات دهيم.»
همّت براي نجات آنها، همه چيز خودش را فدا كرد و به كردستان رفت. وقتي از او درباره ي مهمترين ويژگي زندگي اش سؤال مي كرديم، جواب مي داد: «زندگي من توأم است با جنگ. زندگي انسان، يك مبارزه ي دايمي است و مبارزه هم يعني جنگ!»
او همواره به فرماندهان زيردست خود تأكيد مي كرد كه برويد در قلب بسيجي ها جاي بگيريد. خود او، مصداق بارز عمل به اين سفارش محسوب مي شد. همّت، عاشقي سرگشته، در پي وصل معشوق بود.
صرف نظر از مجاورت دو حوزه ي استحفاظي سپاه مريوان و سپاه پاوه در جبهه هاي غرب و مشاركت ادواري احمد متوسّليان و محمّدابراهيم همّت در جلسات شوراي فرماندهي سپاه منطقه ي هفت در كرمانشاه، مهم ترين عاملي كه در افزايش شناخت متقابل و شكل گيري رابطه اي برادرانه و مستحكم ميان اين دو تن تأثير نهاد، سفر مشترك آنان به عربستان در پاييز 1360، براي شركت در مناسك حج بود.
امر گزينش و اعزام فرماندهان سپاه در جبهه هاي غرب به سفر حج، زير نظر سردار محمّد بروجردي انجام مي گرفت. از آنجا كه ايشان به عنوان فرمانده سپاه منطقه ي هفت كشوري، مناطق سپاه در استان هاي آذربايجان غربي، كردستان، كرمانشاهان، ايلام و همدان را سرپرستي مي كرد، مسئوليت انتخاب كادرهاي سپاه جهت اعزام به سفر حج را عهده دار شد و شماري از شاگردان خويش را براي عزيمت به اين سفر مقدس برگزيد. از جمله ي اين برگزيدگان، احمد متوسّليان، محمّدابراهيم همّت و مهندس محمود شهبازي دستجردي - فرمانده سپاه استان همدان و جبهه «قراويز» در محور مياني سرپل ذهاب - بودند.
دوشنبه 2 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]