واضح آرشیو وب فارسی:قدس: نگاهي به جايگاه غدير خم در ادبيات فارسي؛ يا علي نام تو بردم، نه غمي ماند و نه همي...
ديوان شعراي شيعي و سني لبريز از اوصاف حضرت علي(ع) در حادثه غدير است. هركدام از اين شعرا با سروده هايشان، اظهار ادب و ارادت خود را به ساحت حضرت علي بيان نموده اند كه به تعدادي از آنها اشاره مي كنيم:
1- عطار نيشابوري
شيخ فريد الدين ابو حامد محمد، ملقب به عطار نيشابوري مي نويسد:
گفت پيغمبر به ياران سخن
پيك رب العالمين آمد به من
گفت حيدر را خدا اين تحفه داد
بر همه خلق جهان فضلش نهاد
گشت داخل از يقين زوج بتول
در ولايت با خداوند و رسول
2- قاآني شيرازي
وي از شعراي شهير و توانمند قرن سيزدهم هجري - عصر قاجاريه - است كه در مدح حضرت امير چنين مي سرايد:
رستگاري جو تا در حشر گردي رستگار
رستگاري چيست؟ در دل مهر حيدر داشتن
همچو احمد پاي تا سر گوش بايد شد تو را
تا تواني امتثال حكم داور داشتن
ذات حيدر افسر لولاك را زيبد گهر
تاج را نتوان شبه بر جاي گوهر داشتن
3- سنايي غزنوي
وي حكيمي توانا با انديشه هاي بسيار والاي عرفاني و انساني بود كه قصيده اي غرا با 186 بيت در وصف و منزلت زوج بتول و ابن عم رسول سروده است كه به بخشي از آن اشاره مي كنيم:
مر نبي را وصي و هم داماد
جان پيغمبر از جمالش شاد
نايب مصطفي به روز غدير
كرده در شرع، مر او را به امير
خوانده در دل و ملك، مختارش
هم در علم و هم علمدارش
4- شهريار تبريزي
سيد محمد حسين شهريار تبريزي از شاعران بنام آذربايجان شرقي (تبريز) است كه در شاعري استعداد درخشاني داشت. در سراسر اشعار وي، احساس، عشق و شيفتگي به اهل بيت(ع) موج مي زند. سروده معروف و شيرين او كه به يمن كلام معصوم به وي الهام شده، برگ زريني در كارنامه زندگي اوست:
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
وي در وصف امام شهيدش چنين سروده است:
يا علي نام تو بردم، نه غمي ماند و نه همي
گوئيا هيچ، نه همي به دلم بوده نه غمي
5- حكيم ناصر خسرو
وي از جمله شعرايي بود كه در شعر خويش به جلالت و مقام علوي آن حضرت در واقعه غدير خم پرداخت. مرحوم بديع الزمان فروزانفر در توصيف او مي نويسد: «به شاعري نظر نداشت و به لحاظ نشر دعوت و نفوذ عقيدت شعر مي گفت.»
بهار دل دوستدار علي
هميشه پر است از نگار علي
علي از تبار رسول است و نبي
مگر شيعت حق تبار علي
شريعت كجا يافت نصرت مگر
ز بازوي خنجر گزار علي
عشق به اميرالمؤمنين در جان ناصر خسرو، شعله اي بر افروخته بود كه به او حيات و هستي و اميد مي داد و او را به تحرك و تكاپو وا مي داشت:
تن گور توست، خشم مگير از حديث من
زيرا كه خشم گير نباشد سخن پذير
بهتر رهي بگير كه دو راه پيش توست
سوي بينه راه طلب كن يكي خفير
بنگر كه خلق را به كه داد و چگونه گفت
روزي كه خطبه كرد نبي بر سر غدير
دست علي گرفت و بدو داد جاي خويش
گر دست او گرفت، از دست او مگير
6- مولوي بلخي
مولانا جلال الدين، محمد بن بهاءالدين، محمد بلخي مولوي، مشهور به رومي و ملاي روم از ديگر شعرايي است كه در اقاليم عشق به ساحت مقدس اميرالمؤمنين وارد شده و عرض ادب نموده است .
راز بگشا اي علي مرتضي
اي پس از سوء القضا، حسن القضا
چون تو بابي آن مدينه علم را
تو شعاعي آفتاب حلم را
مولوي از حضرت امير و فرزندانش در مثنوي و ديوان كبير خود، موسوم به «ديوان شمس » كه در فراق عارف بزرگ (شمس تبريزي) سروده است، به تفصيل سخن سرايي نموده و با احترام سروده است:
از علي آموز اخلاص عمل
شير حق را دان منزه از دغل
اي علي كه جمله عقل و ديده اي
شمه اي واگو از آن چه ديده اي
در مروت ابر موسايي به تيه
كآمد از وي خوان و نان بي شبيه
حسن ختام اين دست نوشته را با شعري از حسان بن ثابت - كه خود در روز غدير خم در محضر رسول خدا حضور داشت و از آن حضرت تمنا نمود تا اجازه دهد كه او اين واقعه را به شعر درآورد و حضرت نيز موافقت نمود - به پايان مي بريم
ينادينهم يوم الغدير نبيهم
بخم فاسمع بالرسول مناديا
فقال: من مولاكم و نبيكم ؟
فقالو: و او يبدوا هناك التعاميا
الهك مولانا و انت بينا
وام تلق منا في الولايه عاصيا
فقال له: قم يا علي، فانني
رضيتك من بعدي اماما، و هاديا
فمن كنت مولاه، فهذا وليه
پس از سرودن اين شعر در برابر خيل جمعيتي كه در اطراف رسول خدا و اميرالمؤمنين گرد آمده بودند، همگان با «بخ بخ لك يا علي » گفتن به محضر حضرت امير، به او شاد باش گفتند و از اين تاريخ، غدير خم هم در عرصه شعر و شعرا وارد گرديد.
سه شنبه 26 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]