واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: استقبال از احمدي نژاد با موج مكزيكي
هواي تبريز آنقدرها كه ميگفتند و آوازش بلند بود و ما خودمان را پوشانده بوديم سرد نبود! آسمان صاف بود و از اقبال جماعت مهمان آفتاب مطبوعي در حال تابش.
برنا: خانمها كاغذ و قلم به دستي را ديدهاند و مرتب به زبان تركي و گفتن " قزم ... قزم" مي خواهند برايشان نامه بنويسم بعدا دوستان خبرنگار ميگويند كه در سفرهاي استاني خيلي پيش آمده كه مجبور شدند براي بيسوادها نامه بنويسند و يا خودكار و كاغذ بهشان قرض دهند.
يكي يكي وارد مي شوند و كمتر از نيم ساعت همه خبرنگاران و عكاسان و فيلم برداران در پاويون رياست جمهوري جمع شده و دارند با هم احوال پرسي ميكنند. كارتهاي پرواز توزيع و دقايقي بعد درها باز ميشود و همه سوار هواپيما ميشوند. خبرنگاران در جايشان مستقر و منتظر اوج گرفتن مي شوند. اكثرا از پنجره هواپيما محوطه را ديد مي زنند تا از هيچ صحنه اي عقب نمانند. آمدن رئيس جمهور و هيئت همراهش كه متشكل از معاونان و مشاوران است و شروع كار عكاسان كه از پنجره كوچك هواپيما از آنان عكس ميگيرند يعني شروع دور دوم سفر دكتر احمدي نژاد به آذربايجان شرقي.
- هنوز هواپيما كامل نايستاده است كه جماعت خبريِ كاور نارنجي پوشيده و قلم و كاغذ و دوربين به دست آماده باش ايستاده اند تا اولين كساني باشند كه از پله ها پايين ميروند و هيچ اتفاقي را از دست نميدهند. آوردن پله همانا و سرازير شدن جماعت آماده باش به سمت رئيس جمهور و پيوستن به گروه خبري شهرستان و محو شدن ريس جمهور در بين گروه خبري همانا. ديگر در بين حلقه متشكل از استقبال كنندگان و خبرنگاران اثري از رئيس جهمور نيست. تنها از صداي پخش شده از باندي كه خبرنگاران براي بهتر شنديدن سخنان دورش جمع شده اند ميشونيم كه دختركي دارد به رئيس جمهور تبريك خوش آمد و "خوش گلميشن" ميگويد و رئيس جمهور به او " گزل قز ". مادري هم فرزند كوچكش را در آغوش گرفته و به گمانم مي خواهد كودك با رئيس جمهور عكس يادگاري بياندازد؛ احمدي نژاد ابراز نگراني ميكند كه مبادا كودك سرما بخورد.
صفا و مروه خبرنگاران…
- هواي تبريز آنقدرها كه ميگفتند و آوازش بلند بود و ما خودمان را پوشانده بوديم سرد نبود! آسمان صاف بود و از اقبال جماعت مهمان آفتاب مطبوعي در حال تابش. استقبال از همان فرودگاه شروع شده و جماعت از كوچك و بزرگ دارند پياده و سواره به سمت ورزشگاه تختي حركت ميكنند. انگار دارند ميروند مسابقه استقلال و پرسپوليس را تماشا كنند؛ پرچم ايران را دور گردنشان بستند يا از پنجره ماشينها آويزان شدند و پرچم ايران و لااله الله و … را تكان مي دهند و شعار ميدهند كه پنجرهها بسته است و من نميشونم. البته عكاسان و فيلم برداران هم براي ثبت صحنهها همزمان از پنجره ماشينها بيرون آمدند.
جماعت زيادي يكباره از روي چمن اطراف پل زيرگذر به سمت ماشين رئيس جمهور كه گويا يكهو شناسايي اش كرده باشند، ميدوند كه اين دويدن و تند رفتن در طول مسير همچنان از سوي برخي ها ادامه پيدا مي كند. صرف با پيادهها و موتوريها و دوچرخه سوارهاست. ماشين سوارها توي ترافيك استقبال كنندگان گير كرده و به كندي حركت ميكنند. همراه، راهنما يا در اصطلاح فرد "آماده" ( همان كه به دون او ماشين حامل خبرنگار را جايي راه نميدهند) حاضر در ماشين ميگويد مسافت فرودگاه تا ورزشگاه حدود 20 كيلومتر است اما همين طي كردن مصافت كم حدود 2 ساعت براي رئيس طول ميكشد. 13:52 دقيقه به سمت ورزشگاه حركت ميكنيم و چون ما از مسير ديگري ميآييم زودتر به ورزشگاه و جماعتي كه از ظهر منتظر رييس چمهور هستند ميپيونديم اما زمزمه ورود رئيس جمهور و اكيپ همراه كه از مسير استقبال ميآيند ساعت 4:27 دقيقه به گوش ميرسد.
- از همان بتداي ورود موبايلها به گوش خبرنگاران چسبيده است و اتفاقها لحظه به لحظه مخابره ميشود، خبر اهداف سفر رئيس جمهور و استقبال پر شور و … به ورزشگاه كه ميرسيم چون هنوز كارتهاي خبرنگاري به دستمان نرسيده است محافظان براي ورودمان با ترديد مواجه ميشوند. اما تا "آماده" با ماست غمي نداريم. محافظ درب ورودي ميگويد" حاجي اينا كارت ندارند!" و جاجي مي گويد:" كاور كه دارند!!" براي يافتن درب ورودي ورزشگاه كه مختص اكيپ همراه است دو سه بار مي رويم و بر مي گرديم. عكاسي ميگويد "مسير صفا و مروه است…"
يك موج مكزيكي به افتخار احمدي نژاد
- يك پسر و دختر كوچك لباس محلي صورتي با جليقه مشكي پوشيدند. هوا دارد سردتر مي شود و بچه ها ميلرزند. پسربچه همراه با لرزيدن يك تريپ رقص تركي هم ميآيد... دختربچه ريزه ميزه اي هم كه چادر عربب به سر دارد جلوتر از همه استقبال كنندگاني كه توي ورزشگاه ايستادهاند نشسته روي ميلهها تا زير دست و پا له نشود. مادري هم بچه يكي دو سالهاش را بالا گرفته. هماهنگ كنندگان و انتظامات جلوي جمعيت ميچرخند و نامهها را جمع ميكنند.
- قضيه بازي استقلال و پرسپوليس جديتر شده. يگ كروه از پسران اسقبال كننده كاور قرمز پوشيدند و يك گروه ديگر سبز. هماهنگ و ناهماهنگ هرزگاهي موج مكزيكي ميآيند. ريتم دست زدن جماعت و پرچم تكان دادنشان هم با عوض شدن ريتم آهنگها عوض ميشود. ايران ايران كه پخش ميشود جماعت و بيشتر دختر دبيرستانيها سر از پا نميشناسند و بالا و پايين ميپرند.
- جايگاه خبرنگاران به موازات جايگاهي است كه براي رئيس جمهور ترتيب داده اند. البته بين اين دو جايگاه را هم با گوني آبي يا يك چيزي شبيه به آن پوشاندهاند و ما فقط صداي سخنران را ميشنويم و مردم را ميبينيم، همين! البته براي خبرنگاران داشتن صدا براي پوشش خبري كافي است. نديدن رئيس جمهور باعث مي شود نفهمي كه در جايگاه چه اتفاقي ميافتد كه مثلا زمان سخنراني يكي از مسئولان شهرستان گوشه اي ورزشگاه يك باره به هيجان آمده و سوت و كف و دست مي زند و بعد آرام ميگيرد. همين ميشود كه مجبور ميشوم جايگاه خبرنگاران را ترك كنم و بيايم توي جمعيت و جلوي ميلههايي كه براي جلوگيري از هجوم جمعيت كشيدهاند، بايستم.
احمدي نژاد براي جمعيت دست تكان ميدهد و هر وقت ابراز احساسات عدهاي را با حركات دست و سر پاسخ ميدهد، آنها به وجد ميآيند... دختربچه نارنجي پوشي را هم ميدهند بغل رئيس جمهور. دختربچه هم كلي جوگير شده و همراه احمدي نژاد تند تند دست تكان مي دهد تا خسته ميشود.
مدت زيادي نميتوانم كنار جمعيت بايستم. خانمها كاغذ و قلم به دستي را ديده اند و مرتب به زبان تركي و گفتن " قزم ... قزم" مي خواهند برايشان نامه بنويسم. وقت نيست و من هم براي كار ديگري آمدم و فقط خيلي كوتاه ميگويم كه خبرنگارم... يعني دست از سرم برداريد. بعدا دوستان ديگر خبرنگار ميگويند كه در سفرهاي استاني خيلي پيش آمده كه مجبور شدند براي بي سوادها نامه بنويسند و يا خودكار و كاغذ بهشان قرض دهند؛ برميگردم جايگاه.
به داد كفاشان برسيد!
- پلاكادر نارنجي بزرگي در جمع بود كه صنف كفاشان تبريز ضمن خوشامدگويي از رئيس جمهور خواسته بودند جلوي واردات كفش چيني را بگيرد. سخنراني رئيس جمهور شروع ميشود و جمعيت شعار ميدهند " آذربايجان اوياخدي/ انقلابا داياخدي" ... بعد رئيس جمهور جملاتي را به تركي ميگويد و شعر تركي هم مي خواند و كلي باعث شعف و شور تبريزيها ميشود و زدن سوت و كف...
احمدي نژاد به تركي ميگويد( از گفتن عين جملات به تركي معذورم): " از ساعت چند اينجا هستيد؟! يك... دو ... سه... خسته شديد؟... كي خسته است؟... خدا از شما راضي باشه... براي سلامتي خودتون صلوات بفرستيد..." جمعيت هم به تركي جوابش را ميدهند و دشمن تركي را بلند ادا ميكنند و صلوات ميفرستند.
- سخنراني رئيس جمهور شروع شده است و سوز هوا كمي بيشتر شده. برنامه كه كم كم رو به پايان ميرود عده اي ورزشگاه را ترك ميكنند كه بيشتر نوجوانان و پيرزنان ناتوان هستند. دخترهاي نوجوان موقع رفتن دسته جمعي رئيس جمهور را صدا ميكنند و به حالت خداحافظ دست تكان مي دهند. پير زني هم موقع رفتن به حالت دعا و طلب عاقبت به خيري براي رئيس جمهور دست تكان ميدهد و آرام آرام به طرف درب خروجي ميرود.
- بعضي ها گويا محل خروج را يافته و جلوي در تجمع كردند. سخنراني تمام شده است و احمدي نژاد ميخواهد از ورزشگاه خارج شود كه باز عدهاي از خبرنگاران محاصره اش ميكنند. ميخواهم كمي نزديك بروم كه از طرف روابط عمومي رياست جمهوري بهم ياد آوري ميشود كه ماشين خبرنگاران كجاست و يك جورهايي يعني جلوي دست و پا نباش! ماشين رئيس جمهور كه حركت ميكند عده تجمع كرده دنبالش ميدوند.
جمعه 15 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]