تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837945447
جنبش دانشجويي در گفتگو با محمود احمدي نژاد نماد دانشجويان ما آنهايي هستند كه در هويزه زير تانكها له شدند
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جنبش دانشجويي در گفتگو با محمود احمدي نژاد نماد دانشجويان ما آنهايي هستند كه در هويزه زير تانكها له شدند
خبرگزاري فارس:عدالت يك پايهاش برخورد با مفاسد و جلوگيري از انباشته شدن ثروتهاي مفت و جلوگيري از عدم اولويت بنديهاي صحيح در برنامه ريزيهايي كشور است.اگر جنبش دانشجويي با اين موارد برخورد داشته باشد امنيت ملي ما تقويت ميشود.
آنچه خواهيد خواند گفتگويي است مفصل و خواندني با دكتر محمود احمدي نژاد، در زمستان سال 1381 كه در دفتر كار ايشان در دانشكده عمران دانشگاه علم و صنعت انجام گرفته است.آن روز ها تا رسيدن وي به جايگاه رياست جمهوري،كمي بيش از سه سال باقي بود و او در آخرين سال هاي دولت موسوم به «اصلاحات» ، به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه علم و صنعت به درس و بحث علمي اشتغال داشت.اما همان ايام نيز همه مي دانستند كه روي ديوار اتاق كار دكتر احمدي نژاد آين جمله مي درخشد:«الملك يبقي مع الكفر ولا يبقي مع الظلم»:
*سوال: فكر ميكنم براي شرع بحث اگر از تعريف جنبش دانشجويي شروع كنيم خوب باشد . ما در تعريف جنبش دانشجويي ميبينيم كه تشكلها و محفلهاي دانشجويي وجود دارند. آيا اينها همان جنبش دانشجويي هستند؟ اگر نه،اسمشان چيست و چه ارتباطي با جنبش دارند؟ به عبارت ديگر اين عكسالعملهاي خودجوش و خوداندوخته دانشجوها را ميگويند جنبش دانشجويي يا نه يك حركت سازماندهي شده است كه يك پشتوانه فكري دارد، چه بسا باز به نوعي نزديك بشويم به يك تشكل دانشجويي درست است؟
*احمدي نژاد: بسم الله الرحمن الرحيم.ببينيد دو عنصر وقتي كنار هم قرار ميگيرند يك تحركات و فعاليتهايي شكل ميگيرد كه تا حالا به نامهاي مختلفي نامگذاري شده است. يك عنصر، عنصر جوان است. معمولا جوان مظهر نشاط و شادابي و آرمانگرايي و عدم رضايت به وضع موجود و تلاش براي پيشرفت و تعالي،آمادگي براي ايثار و سرمايهگذاري كردن روي اهداف، عدم تعلقات مخادي و اين قبيل ويژگيهاست. محيط دانشگاه هم يك محيط آزاد است؛ محل تعاطي افكار و انديشهها و اطلاعات و جريان آزاد افكار و اطلاعات دوران دانشجويي براي جوان علاوه بر اين كه در معرض افكار و انديشههاست يك دوران فراغت از مسئوليتهاي خانوادگي هم هست. خوب به طور طبيعي اينجا حركات و فعاليتهايي شكل ميگيرد.اين واژه جنبش دانشجويي واژه جديدي است. ما قبلا حركتي تحت عنوان يك حركت مستقل از ديگران به عنوان جنبش دانشجويي نداشتيم. اتفاقا كساني هم كه امروز واژه جنبش دانشجويي را مطرح مي كنند، آن بخش از حركتها دانشجويي كه متكي به جريانات سياسي بيرون است، به عنوان جنبش دانشجويي به رسميت ميشناسند. بقيه فعاليتها را خيلي اهميت نميدهند . در صورتي كه اگر ما اسمش را حركت دانشجويي يا فعاليت دانشجويي يا سير بيداري دانشجويي بگذاريم، تقريبا همه فعاليتهاي دانشجويي را در بر ميگيرد. فعاليتهاي دانشجويي وجوه مختلفي دارد: وجوه فرهنگي، وجوه سياسي، وجوه اجتماعي، اما فعلا آن چيزي كه بيشتر مد نظر گروهها و تحليلگران سياسي قرار گرفته است، وجوه سياسي حركت دانشجويي است. بالاخره يك نسل و يك قشر آيندهساز است. هم مديران آينده از بين اين قشر بيرون ميآيند، هم تحركات دانشجويي به لحاظ آن ويژگيهايي كه عرض كردم و به لحاظ پوشش نام دانشگاه كه يك نام معتبري است معمولا در محيط سياسي تاثير گذارتر است.
* وقتي ميگوييم جنبش،يك بار معنايي خاصي در پي دارد يعني بيشتر متمايل است به سمت فعاليتهاي سياسي.در صورت امكان بيشتر توضيح بدهيد.
*احمدي نژاد:من فكر ميكنم بعضيها حركت دانشجويي را صرفا در موضع ضديت با نظام و اپوزيسيون ميپسندند يا تعريف ميكنند. اين به اعتقاد من يك امر انحرافي است. حركت دانشجويي يك حركت طبقاتي يا داراي منافع قشري نيست؛ چرا كه اگر اين ويژگيها را داشته باشد قطعا از تاثيرگذاري خودش خارج ميشود. ميشود يك حركت صنفي . ما به اين نميگوييم حركت دانشجويي يا جنبش دانشجويي.جنبش دانشجويي آن بخشي از حركتهاي دانشجويي است كه مهمترين مسائل كشور را مد نظر قرار ميدهد و آرمانهاي ملي را تعقيب ميكند. ما به اين ميگوييم حركت دانشجويي يا جنبش دانشجويي.حالا در دانشگاه گروههايي شكل ميگيرند و خلي كارها ميكنند.ما هم اصلا به آنها توجهي نداريم. چرا كه در محيط سياسي و اجتماعي تاثيرگذار نيستند. ما در دانشگاهها گروههاي صنفي هم داريم؛ اما صرفا مسائل صنفي دانشجويي ، از قبيل وضعيت آموزش و غذا و خوابگاه و رفاه را دنبال ميكند. اينها جنبش دانشجويي نيستند.
* از اين جهت جنبش دانشجويي ايران با جنبش دانشجويي كشورهاي ديگر متفاوت است يعني خيلي از آنها خواستههاي صنفي داشتهاند و چه بسا بعضيها مطرح ميكنند كه جنبش دانشجويي ايران هم در ابتداي شكلگيري به هر حال خواستههاي صنفي داشته.
*احمدي نژاد: جنبش دانشجويي به اين مفهوم در همه جاي دنيا مطرح نيست.در كشورهاي غربي كه فضاي دانشگاهي اصلا مستهيل در حركت عمومي دولت و نظام حاكم است. يعني در مطالبات آن دانشجويان، يك مولفههاي رو به جلوي آرمانخواهي مشاهده نميكنيم در بعضي كشورها اين حركت را ميبينيم. عمدتا در كشورهاي اسلامي و يك مقدار كشورهاي تحت سلطه، حركات دانشجويان همراه با آرمانهاي ملي است. يك موقعي هست مطالبات صنفي بهانهاي و پوششي براي پيگيري مطالبات سياسي است. ديگر ما اسم آن را نميگذاريم حركت صنفي، آن حركت سياسي است. قبل از پيروزي انقلاب در دانشگاهها، دانشجوها يك مدت زيادي تلاش كردند مثلا اجازه نظارت بر غذا و غذاخوري را به دست آوردند. اين در آن شرايط خفقان نظام استبدادي و وابسته، بيشتر يك پيروزي سياسي بود تا صنفي. همه هم اين را ميفهميدند. واقعا يك مطالبه صنفي محض نبود؛اما خيلي فعاليتها هم بود و حالا هم هست و كاملا صنفي است. بچهها بالاخره ميخواهند كلاسشان منظمتر باشد ، تعاملشان با اساتيد و با مقررات آموزشي دانشگاه و غيره تعريف شدهتر باشد. مثل خوابگاهشان، غذاشان ، سرويس رفت و آمدشان، زمان واحدگيري شان، حذفشان و نقصشان و دهها مساله ديگر ...؛ اينها كاملا مسائل صنفي است.به همين خاطر ما در دانشگاهها شوراهاي صنفي داريم. شوراهاي صنفي صرفا مسائل صنفي را تعقيب ميكنند. اينها هم طبق مقررات و هم طبق چارچوبي كه خودشان پذيرفتند ، به دنبال مسائل سياسي و اجتماعي نيستند.
*يك مقدار هم پيشينه جنبش دانشجويي در ايران را بررسي كنيم، آن زمان كه شكل گرفت و زمينهاي براي پيروزي انقلاب اسلامي شد.
*احمدي نژاد: قبل از آن اجازه بدهيد يك مقدمهاي عرض بكنم. بالاخره حركت دانشجويي تحت تاثير چندين عامل بسيار مهم است. يك عامل، خود دانشگاه است. جهتگيريهاي دانشگاه، اهداف دانشگاه، معيارهاي ارزشيابي و ارزشگذاري در دانشگاه، متون درسي دانشگاه، مقررات و قوانين حاكم بر دانشگاه، اساتيد ، فرهنگ اساتيد، اخلاق اساتيد، جهگيريهاي اساتيد، گروههاي موجود در دانشگاه، اين يك بخش از عوامل است. عواملي كه بر ميگردد به خود دانشگاه. همه اينها اثر دارد كه من اگر بخواهم باز كنم خودش يك بحث مستقلي است. بالاخره اگر جهتگيري دانشگاه به سمت توليد مدرك باشد، روي رفتار و حركت و جهتگيريهاي كلي حركت دانشجويي اثر ميگذارد. اگر به دنبال علم باشد، اگر به دنبال استقلال باشد، اگر به دنبال قطع وابستگي باشد، اگر به دنبال تربيت عناصر شجاع و نترس و نوآور و مبتكر باشد، يا اگر نه به دنبال آدمهاي مصرفي دنباله رو و تابع باشد، اينها بالاخره در ساختار دانشگاه اثر دارد. مثلا در مورد مديريت دانشگاه ، يك مدير فرهنگي است، هزينهها و پشتيباني ها و تداركات را هدايت ميكند به سمت مسائل فرهنگي؛ يك مدير سياسي است امكانات را ميبرد به سمت مسائل سياسي، يك مدير اصلا جناحي و گروهي است و فقط از آن زاويه هدايت ميكند، اين عامل اول؛ يعني وضعيت دانشگاه كه همه اجزايش بر روي جنبش تاثير ميگذارد. عامل دوم عامل احزاب و گروهها است. به دلايل مختلف در طول تاريخ حركت دانشجويي، يكي از مهمترين كانونهاي توجه و سرمايهگذاري احزاب و گروهها، دانشگاهها بودند. به دليل تاثيرگذاري بيشتر، امكان فعاليت بازتر و نيز كم هزينهتر بودن فعاليت سياسي در دانشگاه، احزاب روي دانشگاهها سرمايهگذاري كردند. قبل از سال 1320 حزب توده تقريبا حاكم مطلق بود تا حدود سال 1330 ، بعد، يواش يواش جريانات ملي آمدند، بعد هم جريانات مذهبي وارد شدند. تا ميرسيم به فاصله بين دهه 30 تا 40 ، ما در فضاي دانشجويي تقريبا يك ركودي داريم كه مربوط به فضاي عمومي كشور بعد از كودتا است. بعد از سال 40 دو سه تا جريان كاملا مشخص در دانشگاه وجود دارد، جريان مذهبي به تبعيت از حضرت امام آرام آرام پايگاههاس خودش را در دانشگاهها پيدا و تقويت كرد.
احزاب ماركسيست كه اصلا ايدههاي ماركسيستي داشتند و گروهها و احزاب التقاطي هم فعال بودند. يك طيفي هم از ملي گراها و ليبرالها، جريانات چشبيده و هم مرز با جريانات ماركسيستي ، التقاط ماركسيستي و التقاط ليبرالي، اينها نقطه اصلي فعاليتها و سرمايهگذاريهاشان در دانشگاه بود. به دليل خفقان ناشي از استبداد حاكم تا حدود سال 54 و 55، مجموعه اين جريانات يك اشتراك مسير و يك اشتراك روش و اشتراك حوزه فعاليت داشتند.
خواستگاهشان شايد واحد نبود ، ولي جهتگيريهايشان واحد بود. بالاخره هم مقابل يك حكومت فاسد بسيار خشن وابسته قرار داشتند. خوب در اين شرايط هر كس به اين حكومت ضربه ميزد، مورد حمايت قرار ميگرفت. خيلي مرزبندي رقابتي يا تقابلي بين اينها وجود نداشت. بعد از آن ماجراهاي سال 53 و 54 و حركت ماركسيستها كه در سازمان منافقين به اصطلاح استحاله ايدئولوژيك كردند و آن بيانيه تغيير مواضع و اين حرفها، يك مرزبندي مشخصي بين جريان مذهبي به طور عام و جريان ماركسيستي پيدا شد. اين ادامه داشت تا نزديكيهاي انقلاب . نزديكيهاي انقلاب، هم در جريان ماركسيستي انشعابات و مرزبنديهاي جديد به وجود آمد و هم در جريان مذهبي. مذهبيهايي كه در جهت اسلام ناب و امام و انقلاب اسلامي بودند ، از جريانات مذهبي التقاطي جدا شدند. اين جور مرزبندي نزديك پيروزي انقلاب ايجاد شد.
*چرا عموم جنبش دانشجويي، پيروي از امام و جريان مذهبي را انتخاب كردند؟
*احمدي نژاد:اجازه بدهيد من اين قسمت را تمام كنم، بعد پاسخ شما را بدهم. در طول اين مدت، در محيط دانشجويي احزاب و گروههاي سياسي بيرون همواره تاثيرگذار بودند.
عامل ديگري كه در جبنش اثر داشته و دارد، خود انقلاب اسلامي است. امام بيشترين تحرك و بيشترين تحول را در محيط هاي دانشجويي به وجود آورد و بزرگترين حركتها ماندگار را آفريد. در تاريخ دانشگاه خصوصا سال 40 به بعد كه امام حركت كرد، نقاط برجسته حركت دانشجويي در پيوند با حركت انقلاب اسلامي و مذهبي است. علتش هم كاملا روشن است. بالاخره ماركسيستها تجربهشان را در نهضت ملي شدن نفت نشان دادند.
جريان مليگرايي هم بالاخره تجربهاش را پس داد. من نميخواهم وارد بحث نهضت ملي شدن و سازشها و همكاريها و غيره شوم ، نه جريان ماركسيستي و نه جريان ملي گرايي ظرفيت پاسخگويي به مطالبات آرماني ملت ايران را نداشت.
ماركسيستها كه اصلا دنبال ايجاد يك جامعه بسته و وابسته بودند. ملت ما هم كه نميخواست از زير بار آمريكا در بيايد و برود زير بار شوروي ياچين يا جاي ديگر.ين كه اصلا خيلي سخيف بود. اتفاقا مردم خيلي خوف داشتند از اين كه فاز ماركسيستي بر كشور حاكم شود.شاه و آمريكاييها هم شعارهاي ماركسيستي را به طور غير مستقيم تقويت ميكردند، چرا كه بهانه خوبي براي سركوب نهضت اسلامي دستشان ميداد و خيلي از نيروهاي مذهبي را با طراحيهايي متهم مي كردند به اين كه اينها ماركسيستند. حتي از آن كودتايي كه در سازمان منافقين اتفاق افتاد، ساواك حداكثر بهرهبرداري را كرد؛ براي اين كه نيروهاي مذهبي را بكوبد و بگويد اينها ماركسيستند، يا ماركسيست اسلامياند. مردم را بترساند كه به جريان نهضت حضرت امام نپيوندند. جريان ليبرالي هم كه ادعاي مبارهز داشت. آنها نهايت خواستهشان اين بود كه شاه را در قالب نظام شاهنشاهي تعديل كنند.به شاه بگويند آقا شما سلطنت كن ، حكومت نكن. تا روزهاي آخر پيروزي انقلاب هم اين حرف را ميزدند و حتي دفاعشان از شاپور بختيار هم در همين قالب بود. طبيعي بود كه اينها نسل جديدي كه در معرض افكار بلند امام قرار گرفته و آرمانهاي بلندي كه ريشه در تاريخ ملت ما دارد را ارضا نميكنند. بيش از 1200 سال، نسل به نسل آمده، پخته شده،تقويت شده و چند بار هم ملت ما در دوره آل بويه آمده يك آزمايش كرده، در دوره صفويه آمده مزهاش را چشيده، بعد جنبش تنباكو، نهضت مشروطه، نهضت ملي بالاخره صيقل خورده و صيقل خورده تا رسيده به نهضت امام. مثلا روزهاي انقلاب دانشجويان طرفداران امام، شعارهايشان اينها بود: نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي، استقلال آزادي جمهوري اسلامي. گروههاي ماركسيستي چي ميگفتند، آنها ميگفتند:نان، مسكن، حكومت زحمت كشان، شما اين ده تا شعار را كنار هم بگذاريد،ببينيد براي يك انسان آزاد و فرهيخته، كدام يك از اينها جاذبه دارد و كدام يك از اين شعارها با فرهنگ و خواستهاي ما پيوند برقرار ميكند؟ طبيعي است كه شعار نه شرقي نه غربي، خيلي شعار بالايي است، نان، مسكن، حكومت زحمتكشان در مقابل آن شعارهاي بلند، يك شعار بسيار كهنه و پاييني است.
حركت حضرت امام هم عامل بسيار مهمي در فعاليتهاي دانشجويي است. خصوصا بعد از سال 42 كه حضرت امام نهضت خودشان را آشكار كردند، تقريبا نقاط اوج حركت دانشجويي توسط جرياناتي به وجود آمد كه متعهد به خط امام و مكتب فكري امام بودند يا جريانات اسلام ناب كه در دانشگاهها حضور داشتند، در طول 16 ، 17 سال تا پيروزي انقلاب و بعد از پيروزي انقلاب تا امروز، ما هيچ حركت برجسته ماندگاري از گروههاي ماركسيست مطلقا نميبينيم، از گروه هاي التقاطي هم نميبينيم، بلكه عكسش را ميبينيم ، خيانتهايي كه جريانات التقاطي و ماركسيست به كشور كردند ، بالاخره بخش عمدهاي از آن دانشجويان بود.
مديريت آموزش عالي خصوصا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كه روابط دولت و ملت از آن حالت تضاد قبل از انقلاب به حالت تفاهم و اعتماد تبديل شد، در محيطهاي دانشجويي خيلي تاثيرگذار بود. عامل ديگري كه در حركت دانشجويي اثر دارد،عامل مديريت آموزش عالي است. اگر نگرش وزارت علوم. يك نگرش جناحي كوتاه و محدود حزبي بود،آشفتگي به وجود آورده، اما اگر نگرش آن بلند و ملي و آرمان خواهانه بود، به رشد حركت دانشجويي كمك كرده است. عامل موثر ديگر در دانشگاه و فضاي دانشجويي، جريان سلطه و استعمار است.محور فعاليتهاي نظام سلطه و استعمار نو روي نيروي انساني و نخبگان و به طور طبيعي دانشگاهها تاثير ميگذارد. بالاخره براي اين طراحي كردند، سيصد سال هم تجربه دارند و كار كردند. چه در تربيت نيروي انساني و استادها، چه در تدوين منابع درسي، چه در جهتگيريها و هدايتهاي عمومي، اينها با برنامه ميآيند و سرمايه گذاري ميكنند و تاثير ميگذارند.
مجموعه اين عوامل دو نوع نگرش و دو رويكرد را در حركت دانشجويي شكل داده است.
يكي نگرش ابزاري است كه رويكرد ابزاري دارد و يكي نگرش اصالت دادن حقيقي و ارزش مداري است. اين دو تا در طول چهار سال اخير كاركردهاي خودشان را داشتهاند.گرچه تا حدود سال 54 مجموعه جريانات داشنجويي يك نقاط اشتراكي داشتند و با هم كار ميكردند.
خيلي فعاليتهايشان حتي مشترك بود؛ اما از آن موقع بالاخره مرزبندي بين جريان ماركسيستي و مذهبي مشخص شد و نزديكيهاي پيروزي انقلاب در جريان ماركسيستي انشعاباتي اتفاق افتاد. در جريان مذهبي هم جريان التقاطي - چه ماركسيستش و چه ليبرالش - از جريان اصيلي مذهبي منفك شد و جدا شد.اين دو تا نگرش و دو تا رويكرد دو نوع عملكرد متفاوت در دانشگاه داشتند.باز تاكيد ميكنم نقاط برجسته حركت دانشجويي متعلق به جرياني است كه به دنبال امام بوده. اگر ما سيزده آبان را يك نقطه برجسته ميدانيم،يا 16 دي هويزه ، انقلاب فرهنگي ،نهادهايي مثل جهاد و سپاه و جنگ و جبهه و بيش از سه هزار شهيد دانشجو مايه افتخار ما هستند، همه اينها متعلق به آن جريان مذهبي است كه به دنبال امام بوده است.بعضيها هستند كه اصرار دارند به طور عام حركت دانشجويي را مقدس جلوه دهند و تقديس كنند. اين هيچ پايه و مبنايي ندارد. به چه دليل؟ حالا جالب است آنها باز حركتهاي اسلامي و مذهبي را هم جزو جريان دانشجويي به حساب نميآورند. آن حركتي را حركت دانشجويي و مقدس و تابو ميپندارند كه دنبال خودشان باشد.نگرش ابزاري فقط به دنبال انرژي عظيم و عنوان دانشگاه و دانشجوست، يك مثال برايتان بزنم بد نيست. مثالها را بزنم ببينيد واقعا نگرش ابزاري چه بلاهايي تا حالا سر دانشجو و دانشگاه آورده و هنوز هم جزو خطراتي است كه دانشگاه را تهديد ميكند. ما دوستاني داشتيم كه هم دوره ما بودند البته من قبل از سال 54 كه وارد دانشگاه شوم با محيطهاي دانشجويي ارتباط داشتم. از سال 54 هم كه دانشجو شدم، دوستان هم درهاي داشتيم كه در دوران مبارزه با هم فعاليت ميكرديم.
بعد انقلاب پيروز شد.بعضي از اينها به سازمان منافقين و گروههاي التقاطي پيوستند. با يكي از اين آقايان در جلسهاي صحبت ميكرديم.او مدعي بود كه حضرت امام معصوم نيست و چون معصوم نيست لزومي به تبعيت از ايشان نداريم. ما به ايشان عرض
كرديم(!) كه امام يك شخصيتي است كه بيش از شصت سال خودسازي و عبادت و رياضت و مطالعه داشته و اسلامشناس قطعي درجه يك و آدم آزمايش پس داده، شجاع، در متن مبارزه و در مرزهاي عصمت است. خب اگر ما از ايشان تبعيت نكنيم به طريق اول نبايد از مركزيت سازمان شما هم تبعيت كنيم. چون مركز سازمان شما نه تنها هيچ كدام از اين ويژگيها را ندارد، بلكه عكسش را هم آشكارا در خودش دارد. ايشان پذيرفت و گفت حرفتان درست است من اين منطق را ميپذيرم. بعد از ايشان خواهش كرديم اين ارتباط قطع نشود. گفتيم حالا بالاخره كه شما رفتيد توي اين سازمان، ماهي، پانزده روزي يك بار ما يك نشست داشته باشيم، شما سوالاتت را بپرس ما هم بپرسيم، بالاخره ارتباط داشته باشيم. ايشان گفت: نه اينجا را ديگر من نميتوانم. دسترو مركزيت سازمان هست كه با اينها تماس نداشته باشيد. اينها ارتجاعي هستند و ذهن شما را تحت تأثير قرار ميدهند. يادم است همان موقع گفيم خب اگر نميخواهي ارتباط داشته باشي اشكالي ندارد ولي يكسري كتابهايي هستند اين كتابها را بخوانيد. جالب است همان موقع گفت كه نه سازمان دستور داده نه تنها ارتباط نداشته باشيد بلكه كتابهاي امثال آقاي مطهري و اينها را هم نبايد بخوانيد. چون افكار آنها ارتجاعي است و شما را تحت تأثير قرار ميدهد. ببينيد نگرش ابزاري چه جور آن را بزك كرده و آمده در ذهن يك دانشجو و نخبه جا انداخته و به طرو كامل و دربست دارد از او استفاده ميكند.
از همين سازمان منافقين هم برايتان مثال بزنم. در دانشگاه ما يك جواني بود به نام قاسمعلي هدايتي كليشادي. اين يك دانشجوي جواني بود كار ميكرد درس ميخواند و مادر پيرش را هم نگهداري ميكرد. سرپرست خانواده بود. در روابط بين انجمن اسلامي دانشجوياني كه پيرو خط امام و اسلام ناب بودند و دانشجويان طرفدار سازمان منافقين، اختلاف نظري پيش آمد. يك گروهي را مأمور كردند كه اظهارنظر كند ايشان را هم به عنوان حكم مرضي الطرفين تعيين كردند. ايشان رفت برسي كرد بالاخره حق را به آنها نداد. حالا دقت كنيد. همين موضوع باعث شد كه سال شصت آمدند ايشان را در خانهاش دم افطار پيش مادرش كشتند به رگبار بستند. به دليل اينكه آن روز به نفع آنها رأي نداد. چه كساني او را كشتند؟ يك عده دانشجو. بسياري از حوادث جنايت بار را يك عده دانشجويي كه عضو گروههاي سياسي بودند انجام دادند. هفت تير را كي به وجود آورد؟ يك گروه دانشجويي. يك دانشجو كه عضو دانشجويان طرفدار سازمان منافقين بودبمب را گذاشت. شهيد مطهري را كي شهيد كرد؟ يك دانشجو تيم دانشجويي بودند اصلا طرفدار گروه فرقان بودند. يك گروه التقاطي. شهيد مفتح را كي كشت؟ همينها. شهيد قاضي را كي؟ همينها. اصلا سازمان منافقين نخست وزير را شهيد كرد و مردم كوچه و بازار را از بچه و بقال و سبزي فروش و روحاني و كاسب ودانشجو به رگبار بست. توي همين دانشگاه دانشجوياني داريم كه به دست گروههاي دانشجويي سازمان منافقين ترور شدند. ببينيد كساني كه خيلي مدعي منطق و گفتگو و اين حرفها بودند اما از لحاظ منطق حريف يك دانشجو نميشدند. بالاخره مسلسل دست ميگرفتند. تازه اينها مسلسل هم نداشتند آدمهاي توي خيابان دارد راه ميرود ميآيند به رگبار ميبندند. تقديس حركت دانشجويي به طور دربست يا به طور خاص؛ گروههاي دانشجويي كه دربست در خدمت احزاب بيروني هستند اين به نظر من خودش يك فريب بزرگ است چنين چيزي واقعيت ندارد.
* چه جوري ميشود بين حركتهاي اصيل دانشجويي با حركتهايي كه احيانا خاستگاه غيردانشجويي دارند يا تحت تأثير يك گروه يا جريان خاص سياسي هستند تمايز قائل شد؟
*احمدي نژاد:از چند چيز مي شود اين تمايز را به دست آورد. اول ارتباطات؛ بالاخره در دانشگاه قاطبه اين دانشجويان مي دانند كه اين مجموعه يا اين افراد به كجا وصلند. دوم از رفتار آ»ها حركت دانشجويي ظرفيت رفتارهاي حزبي را ندارد. احزاب يك مركزيت مستمر ثابت هم فكر و سازمان يافته دارند هدفشان هم كسب قدرت است اگر ديديم يك گروه دانشجويي اين پز يا آن جهت يري خاصي را كه به خودش گرفته كاملا حزبي است خب ميتوانيم آن را تطبيق بدهيم با احزاب مختلف و فوري متوجه شويم كه اين با كدام حزب هماهنگ است. يعني تطبيق مواضع.
يك دورهاي بود كه فلان روزنامه وابسته به فلان حزب صبح سرمقالهاي مي نوشت و همان مقاله دستور كار بعضي از گروههاي دانشجويي مي شد. خيلي راحت مي شد تطبيق داد. نحوه پشتيباني هم يك معيار بسيار مهم ديگري در جهت گيريها و آرمانهاي حركت دانشجويي است. باوجود نوسانات و پستيها و بلنديها و گرايشات متنوع و بعضا متضادي كه در فعاليت هاي دانشجويي بوده همواره دو سه تا عنصر در صدر مطالبات و آرمان هاي دانشجويي بوده است يا بهتر است بگوييم دو سه تا ويژگي.
يك ويژگي اسكتبار ستيزي و دوم عدالت طلبي. اصلا اگر ما اين دوتا ويژگي را بگيريم اصلا چيزي از حركت دانشجويي باقي نمي ماند. امروز چرا شانزده آذر را تكريم مي كنيم؟ دو تا دليل داشت. يكي ضديت با نظام سلطه آمريكا و انگليس يكي هم ضديت با نظام سلطنت وابسته به نظام سلطه. خب اگر اين دوتا را از شانزده آذر برداريد ديگر چيزي برايش باقي نمي ماند. ديگر دنبال چي هستند؟ البته توجه داشته باشيد كه اين دو تا ويژگي اتفاقا در مسائل عمومي كشور هم مطرح بوده. در شصت سال اخير يك محور مطالبات مردم ما رهايي از اين نظام سلطه يا به تعبير ديگر استكبارستيزي بود. طبيعي است آن دانشجوي آگاهي كه از متن ملت بلند شده و دنبال منافع ملي است بايد اين آرمان را در صدر آرمانهاي خودش قرار بدهد.
دوم عدالت طلبي است. عدالت طلبي در واقع زمينهساز گسترش ارزشها و آرمانهاي ديگر است. عدالت اگر نباشد اصلا ازادي مفهوم پيدا نميكند. مردم سالاري مفهوم پيدا نميكند. وقتي قلههاي ثروت و رانتهاي بزرگ در اختيار عده خاصي قرار ميگيرد كه اتفاقا سياستمدار هم هستند ديگر جايي براي رشد ديگران و اظهارنظر آزاد و مشاركت آزاد و حقيقي باقي نمي گذارد. اگر هم باشد چنين چيزي او را از بين خواهد برد. بنابراين مفهوم عدالت هم اهميت دارد. نظام سياسب قبل از انقلاب كه سر تا پايش ظلم بود بعد از انقلاب هم بالاخره در برنامهريزيها، ارتباطات گروهي، عدم شايسته سالاريها، عزل و نصبها و توزيع فرصتها، گروههايي بودند كه يا رابطهاي و حزبي و فاميلي يا به خاطر منافع شخصي عمل كردند و ميكنند. اگر دانشجو جلو اينها نايستد بقيه شعارها ديگر پوچ است. گروهي كه با يك معادله واهي، مثل تراكم، صدها ميليارد تومان پول را جابهجا ميكند خب با اين پول ميتواند دهها رسانه و روزنامه و حزب و شعار و ركن چهارم و ركن هشتم و همه چيز درست بكند. ديگر جايي براي عناصر با استعداد و دلسوز مستقل باقي نميماند. جالب است بدانيم كه اين دوتا عنصر يا ويژگي در حركت دانشجويي آنقدر مهم بوده كه در طول حركت دانشجويي شصت سال اخير حتي گروههاي دانشجويي كه وابسته به احزاب بيگانه بودند هم آن را شعار خود ميكردند دقت ميفرماييد؟ اينها هم براي اينكه بتوانند در محيط دانشجويي پايگاه داشته باشند و تنفس كنند و فعاليت داشته باشند اين دوتا شعار را سر ميدادند. يعني شما يك گروه دانشجويي پيدا نميكنيد كه حركت دانشجويي بكند و مدعي جنبش باشد واين دوتا شعار را سر ندهد. اگر ما ببينيم گروههاي دانشجويي و فعاليتهاي دانشجويي هست ولي از اين آرمانها فاصله گرفته يا خداي ناكرده نقطه مقابل آن قرار گرفته است، ميفهميم كه عوامل ديگري داخل شده چرا كه دانشجو به لحاظ جوان بودنش به طور طبيعي ضد نظام سلطه است و به طور طبيعي عدالتخواه است. حالا ميبينيم يك گروهي پيدا شدند به نام دانشجو و دانشگاه يك كسي كه دستاندازي كرده به بيتالمال كه در همه نظامهاي دنيا اين محكوم است؛ (حتي در نظامات دنيا براي اينكه مردم را فريب بدهند يك كسي كه از سربرگ اداري براي كار حزبي استفاده كرده است استعفا ميدهد عذرخواهي مي كند مطرودش مي كنند براي اينكه بتوانند پايههاي نظام خودشان را حفظ بكنند) اما ميبينيم يك گروه دانشجويي پيدا ميشود از يك كسي كه رسما پشت تريبون اعلام ميكند من از بيت المال بر دم ب حزبم كمك كردم از او قهرمان مي سازند. خب ما فوري مي فهميم كه اين يك حركت دانشجويي نيست تحميل به فضاي دانشجويي است و لو بازيگرهايش يك عده دانشجو باشند.
*جنابعالي در بين فرمايشاتتان پاسخ را از جهاتي فرموديد منتهي چون اين مسئله يك مسئله مطرحي است آن را اين طوري طرح مي كنيم كه تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مشخص است به هر حال جنبش دانشجويي و حركت دانشجويي چي بود و شما فرموديد كه حتي از اين بحث جهت گيري مشترك هم داشتند (با اينكه خواسته هاي متفاوت داشتند) كه اهم آن سرنگوني رژيم پهلوي و جايگزيني يك نظام مردمي بود. حالا بعد از انقلاب و با تأسيس جمهوري اسلامي جنبش دانشجويي چه خواستگاهي دارد؟ ايا لزوما باز بايد در جايگاه اپوزيسيون قرار بگيرد تا اين جنبش زنده باشد يا نه؟ با توجه به اينكه خيلي ها ميگويند جنبش دانشجويي محصول جامعه بسته است و يا در صورتي مي تواند دوام داشته باشد كه لزوما مخالف نظام باشد و همراه نظام نباشد. جنابعالي اشاره كرديد كه جنبش دانشجويي در اثر همان خواستگاهي كه در طول اين 60سال داشته حتي بعد از انقلاب هم داراي يك حركت فعال بوده و در صحنه حضور داشته است اگر مي شود اين رايك مقدار بيشتر توضيح بدهيد.
*احمدي نژاد:آن نگرش ابزاري و رويكرد ابزاري به حركت دانشجويي اصرار دارد كه حركت دانشجويي را در نقطه مقابل نظام حفظ كند اين يك چيزي به ارث مانده از گروههاي ماركسيست و التقاطي است ما ميبينيم بعد از انقلاب جريانات ماركسيست كلا و التقاطيون نوعا در مقابل نظام قرار گرفتند به خاطر زياده طلبيهايشان و آن ويژگيهايي كه داشتند بالاخره كارشان به جنگ مسلحانه و پناه بردن به دشمن و همكاري با دشمن كشيد. اينها به تبع خواستههاي خودشان بخشي از جريانات دانشجويي را هم در نقطه مقابل نظام قرار دارند. متأسفانه جريان التقاط در كشور ما همچنان ادامه دارد كه يكي از پشتيبانان و پايگاههاي نگرش ابزاري به فضاي دانشجويي است. آنها حركت دانشجويي را زماني مفيد مي بينند كه در نقطه مقابل نظام تعريف بشود. بنابراين دستور كاري كه به حركت دانشجويي ميدهند مقابله با كليت نظام است. در صورتي كه حركت دانشجويي به عنوان چشم بيدار مردم و نبض تپنده و قشر فعال و پويا و اميد آفرين است. وقتي كه در معادلات جهاني يك ملتي انقلاب مي كند در مقابل نظام سلطه مي ايستد پيروز ميشود استقلالش را به دست ميآورد و به عنوان تنها كشور حقيقتا آزاد و مستقل مورد بغض و كينه همه جنايتكاران و مستكبرين عالم قرار مي گيرد دانشجوي آگاه و زمان شناس ديگر نقطه مقابل نظام مردمي نيست. دوستان و دشمنان اين انقلاب همه اذعان دارند كه در طول بيست و سه چهار سال كشور ما از جنبههاي مختلف داراي مردميترين نظام بوده است. هم به لحاظ ميزان پشتيبانيها و مشاركتهاي سياسي مردم در بالاترين سطح ممكن بوده يعني تأييدات مردم از نظام و هم به لحاظ آمادگي مردم براي فداكاري در راه دفاع از اين نظام. كجاي دنيا داشتيم كه ميليونها نفر آماده باشند جان خودشان را براي نظام فدا كنند؟ مردمي تر از اين سراغ نداريم. از رهبرش رئيس جمهورهايش، مسئولان عاليرتبهاش، متن مردم از دل مردم با مردم محبوب ما نداريم هيچ جاي دنيا. خوب وقتي يك نظام اين طوري درست شده موضع ما در مقابل اين نظام چيست؟
من فكر ميكنم موضع ما موضع يك مسلمان آگاه و پيش روست. حالا وظيفه مسلمان چيست؟ وظيفه مسلمان حمايت از يك نظام مردمي اسلامي با حفظ موضع امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح گري است. اصلاح گري در چارچوب منطق و فرهنگ و آيين پذيرفته شده مردم و نظام و اين اتفاقا مي تواند كاركردهاي خيلي خوبي داشته باشد حركت سيزده آبان در نقطه مقابل نظام بود يا تعيين نظام؟ اتفاقا شكوفايي اش موقعي بود كه امام آمد و قضيه را تأييد كرد. انقلاب فرهنگي همين طور تأسيس سپاه، جهاد، جنگ، فعاليتهايي كه توي اختراعات واكتشافات و غيره همه اش تعامل مثبت با مركزيت نظام است كه دانشجو را آزاد و بالنده و رو به جلو مي خواهد و اصرار دارد كه دانشجو در صحنه باشد و سياسي باشد. بنابراين اين را بايد تعريف كنيم. متأسفانه گروه هاي زيادهخواه و التقاطي به واسطه پشتيانيها و سازماندهي و منابع عظيمي كه دستشان هست و قدرت رسانه اي و تبليغي كه دارند سعي ميكنند اين ويژگي را به محيط دانشگاه تحميل كنند كه ما به گروهي ميگوييم جنبش دانشجويي كه ضد نظام است. اين تعريف غلط است. كي چنين چيزي را گفته و كي گفته حالا چون نظام جمهوري اسلامي تثبيت شده ديگر دانشجو هيچ نقش پيشتازي ندارد.
من عرض كردم عدالتخواهي و استكبار ستيزي. امروز بايد توجه داشتهباشيم كه اصلا حفظ استقلال و دست يابي به استقلال نهاي و حقيقي جز با محو نظام سلطه امكانپذير نيست. چون نظام سلطه ماهيتش به گونه اي است كه هيچ نوع استقلالي را نمي پذيرد. هيچ نوع نظام مردمي حقيقي را نمي پذيرد. چون نظام سلطه به سلطه و چپاولگري زنده است. اگر اين شبكه سلطه يك جايش سوراخ شود و در يك گوشهاي نقش شود ادبيات و اصول سلطه به هم مي ريزد. اصول سلطه مي گويد آقا من نژاد برترم همه بايد خودشان را در نسبت با من تعريف كنند اگر كسي خارج از معادلات تعريف شده نظام سلطه آمد و براي خودش فضاي تنفسي باز كرد اين در حكم مرگ نظام سلطه است و طبيعتا چنين چيزي را برنميتابد. خوب ما اگر آزادي حقيق مي خواهيم آزادي حقيقي در يك مبارزه مستمر است اگر مردم سالاري مي خواهيم لازمه اش عدالت طلبي است.
عدالت اگر نباشد اصلا مردمسالاري حرف مفت است. از بين خواهد رفت. حتي در قوي ترين نظام هيا مردمسالار دنيا اگر عدالت نباشد يعني تزويع برابر فرصتها جلوگيري از تشكيل قله هاي ثروت، جلوگيري از پيوند باندهاي قدرت و ثروت و زمينه سازي براي بروز استعدادها و شكوفايي استعدادها و غيره. اگر اين نباشد اصلا ديگر مردمسالاري يك دروغ محض است. امروز در كجاي دنيا مردمسالاري داريم؟ شبكه هاي رسانه اي متكي به باندها و احزاب قدرت و ثروت همه حكومتها را در دنيا تخته كرده اند. يك نظام مردمي حقيقي هست خودشان هم اقرار ميكنند. اين راحتي دوست و دشمن ولو با كينه و با بغض مي گويند بالاخره اين نظام پايگاه هايش مردمي است. امروز مهمترين رسالت جنبش دانشجويي عدالتخواهي است. البته يك روز مهمترين آرمان دانشجويي حفظ سرزمين بود. جنگ و دفاع از سرزمين.بهترين دانشجويان ما در هويزه زير تانكها له شدند. اينها نماد دانشجو هستند بيش از سه هزار تا دانشجو در هويزه شهيد شدند. چقدردانشجوها به اقصي نقاط اين كشور براي ساختن كشور و رفع محروميت رفتند و فداشدند؟ حتي كشته شدند. در كردستان چقدر جوانهاي ما آب كشيدند راه كشيدند محروميت زدايي كردند و در راه بسط عدالت تلاش كردند و بعد هم شهيد شدند؟
امروز در شرايطي هستيم كه الحمدالله جنگ نيست. بالاخره دفاع از سرزمين به آن مفهوم نيست. امروز بحث عدالت محور اصلي است و اتفاقا در اينجا زمينه براي پيشتازي نوآفريني و ابتكار بسيار زياد است و غير از دانشجو هم نميتواند همانطور كه ديديم مقام معظم رهبري به اعتقاد من قوي ترين و عميق ترين خطابشان را خطاب به حركت وجنبش دانشجويي ابراز فرمودند با محوريت عدالت خواهي.
*رابطه اين نوع حركتها با امنيت ملي چگونه است؟ چون به هر حال همين حركت هم به اين شكل ممكن است يك جاهايي با امنيت ملي در تعارض باشد يا حداقل يك عدهاي سعي كنند اين را در تعارض نشان دهند. خودهمين عدالتخواهي و به خطر انداختن منافع كساني كه به ره حال دارند از موقعيتشان سوءاستفاده ميكنند. همين طور بحث مفاسد اقتصادي يك بحث جدي است كه مقام معظم رهبري هم اشاره كردند. اگر قرار باشد دانشجوها در دانشگاههاي ما فعال شوند و به مبارزه با مفاسد اقتصادي كمك كنند قطعا يك جاهايي ممكن است كه اين حركت يا با امنيت ملي در تعارض باشد يا يك عدهاي سعي كنند كه اين را در تعارض نشان بدهند. در واقع اين حركت چه چارچوبي ميتواند داشته باشد كه امنيت ملي به خطر نيفتد؟
*احمدي نژاد:قبل از آن اجازه دهيد كه من يك اشاره ضروري داشته باشم. وقتي ما اين دوتا عنصر را به عنوان عنصر محوري حركت دانشجويي تعريف ميكنيم به اين معنا نيست كه دانشجويان در زمينه علمآموزي، تخصص، توليد علم، رفع نيازها، استقلال علمي و غيره مسئوليت ندارند. ما آنها را مسلم گرفتيم و حالا داريم وجوه سياسياش را بحث ميكنيم اما اينكه ميفرماييد مرزها كجاست و ممكن است بعضيها اين را خلاف امنيت ملي تلقي كنند من ميخواهم برگرديم به بنياد سياسي نظام حكومت اسلامي. نظام امامت هنوزكاملا شناخته شده نيست. اصلا نظام امامت شيعي كه ما به عنوان مترقي ترين نظام اداري و حكومتي مي شناسيم يك نظام پوياست. امام شخصي است كه با بيشترين سرعت و دقت رو به جلو حركت ميكند و متناسب با امكانات و شرايط و توانمنديهاي جامعه فضا را براي تحرك و پوياي باز ميكند تا اقشار مختلف استعدادهايشان شكوفا شود و حركت كنند. اين يك ويژگي كه برمي گردد به امام. ويژگي دوم نظام امامت اين است كه اصلا نظم امامت بدون تلاش مستمر و همه جانبه متن مردم اصلا محقق نميشود. اگر هم محقق شود داوم پيدا نميكند. اين فرق ميكند با ساير نظامهاي دموكراسي يا غيردموكراسي. اصلا نظام اسلامي چون هدفش عدالت و معنويت و رشد انسانهاست بايد با مشاركت مستمر آحاد مردم باشد. به همين خاطر ميبينيد كه ديگر امر به معروف و نهي از منكر مثل نماز، بر همه و در همه جا و در هر شرايطي واجب است. ميگويد و من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم. كسي كه هر روز به فكر مسائل مهم مسلمانها نباشد و به امور مسلمين اهتمام نكند از دايره اسلام بيرون ميشود. يعني شرط امت بودن اين است كه نسبت به همه مسائل اهتمام داشته باشد يا ميگويد «كلكم راع و كلكم مسئول» حل مسائل اجتماعي و سياسي و تلاش براي ارتقاي جامعه اسلامي و رسيدن به آرمانها اصلا به تنهايي محقق نميشود. امكان ندارد شما يك امام حق عادل در نقطه اوج داشته باشي اما تنها. بعد انتظار داشته باشيد كه نظام حقيقي اسلامي محقق شود. اين هرگز نميشود امام و امت با هم هستند. خوب وقتي ما يك چنين چيزي داريم ديگر آن بحثها خود به خود مفهومي پيدا نميكنند. اتفاقا در طول اين چهل سال اخير هم نقطههاي اوج ما در پيوند بين حركت دانشجويي و امام اتفاق افتاده است. امام جامعه، فضاها را باز ميكند ميدانها را باز ميكند و ميگويد بياييد. اتفاقا در اين چهل سال هر چقدر ما دويديم به آن مرزهايي كه امام تعيين كردند نرسيديم. امروز پرچمدار مبارزه با مفاسد امام جامعه است. اين خيلي زيباست. شما هيچ حكومتي را پيدا نميكنيد كه رهبر جامعه يعني نقطه اوج جامعه خودش بگويد اين اشكالات در ساختارهاي اداري هست و شما بياييد كمك كنيد تا حل شود. اصلا نيست همه لاپوشاني ميكنند ماست مالي ميكنند. ولي نظام اسلامي اين نيست نظام اسلامي دنبال اينهاست و امام پيشتاز در اينها. اصلا فضايي كه رهبري باز كردند چقدر بايد بدويم؟ اين كه بعضيها ممكن است بگويند كه مخالف امنيت ملي است تا امنيت ملي را چي تعريف كنيم و چه كسي تعريف كند؟ بله. حكومت شاه هم ميگفت با من مبارزه نكنيد. اگر مبارزه كنيد ايران ايرانستان ميشود. امنيت ملي وتماميت ارضيتان به خطر ميافتد. باندهاي قدرت با تبليغات و با نفوذ تلاش ميكنند كه مواضع فساد كه آنها متكي بر آن هستند و ارتزاق ميكنند افشا نشود.
يك نكته جالب هم برايتان بگويم به اعتقاد من در سالهاي اخير باندهاي متحد در قدرت و ثروت آمدهاند و با فضاسازي و سازماندهي دارند خودشان را به فضاي دانشجويي تحميل ميكنند آرمانها و اولويتهايي براي حركت دانشجويي تعريف ميكنند كه اصلا نه آرمان است نه اولويت. عمدهاش با هدف تخريب رقيب و بعد در امان ماندن خودشان است، يعني در فضاي كاملا سياسي. حركت دانشجويي را سركار ميگذارند بخشهايي از حركت دانشجويي را مي فرستند دنبال نخود سياه بعد خودشان با ارتباطات اداري ميليارد ميليارد جمع ميكنند براي گسترش و بسط و ادامه حضورشان در حاكميت رهبري در عدالت طلبي مرزي مشخص نكردند تا آخر. در مبارزه با مفاسد هم مرزي مشخص نكردند. اتفاقا وقتي امنيت ملي ما كه متكي بر اعتماد مردم به نظام است با مفاسد برخورد ميكند تقويت ميشود. اگر برخورد نشود تضعيف مي شود چه طور يك نظام ميتواند بر بي عدالتي يا رانت خواري يا امتياز طلبيهاي ويژه دوام بياورد؟ اصلا امكان ندارد. نظام بر اساس عدالت داوم مي آورد. عدالت يك پايهاش برخورد با مفاسد و جلوگيري از انباشته شدن ثروتهاي مفت و جلوگيري از عدم اولويت بنديهاي صحيح در برنامه ريزيهايي كشور است. پول كشور را ببرند يك جاهايي خرج كنند كه اصلا اولويت نيست. استعدادها و نيازهاي اصلي كشور معطل ماندهاند. اتفاقا اگر جنبش دانشجويي با اين موارد برخورد داشته باشد امنيت ملي ما تقويت ميشود.
*فرض كنيد اگر جنبش دانشجويي بخواهد به اين سمت حركت كند شما چه روشهايي را پيشنهاد ميكنيد؟ اگر جنبش دانشجويي ما بخواهد
فعال شود، چه راهكارهايي را بايد در اين حركت مدنظر خودش قرار دهد؟
*احمدي نژاد:اول يك نكته كلي را عرض كنم، بعد چند تا پيشنهاد هم به نظرم ميرسد كه ميگويم. حركت دانشجويي در پيوند با يك امام حق، يك راه بيشتر ندارد، آن هم اين كه در فضاي امامت حركت كند. احزاب و گروهها نشان دادند در شصت سال اخير، فقط بهرهبرداري ابزاري از حركت دانشجويي ميكنند و وقتي بهرهبرداري تمام شد به محض اين كه مجموعههاي دانشجويي كوچكترين سوالي را به خود اين احزاب نسبت بدهند، بايكوت ميشوند و تحت فشار قرار ميگيرند. اين يك حرفي است كه دانشجويان دها و علامتهاي متعددي از آن ميبينند. تنها جايي كه به مقتضاي ماهيتش و وظيفهاش و رسالتهايش به دنبال رشد انسانها و كمال انسانها و تحقق آرمانهاي حقيقي انسانهاست نظام امامت و امام است. اگر در دنيا با اينهايي كه مدعي جمهوريت و دموكراسي محض هستند، بحث كنيم اعتقاد ما اين است كه بالاترين سطح مشاركت حقيقي مردم، در نظام امامت است. بالاترين سطح احترام به حقوق مردم و اصالت مردم، در نظام امامت است؛ حالا در هر شرايطي ساز و كارهايش متفاوت است. يك روز رايگيري است و يك روز تجمعات است. هر روز اين ساز و كارها ممكن است پيشرفت كند. حركت دانجشويي هرگاه در اين فضاي ملكوتي قرار گرفته، نقاط اوج آفريده و هرگاه از اين جدا شده، صرفا به جريانات سياسي و تشكلها پيوسته است، معمولا هم يا به انحراف رفته است يا منجر به سرخوردگي و ركود شده است. بنابراين اگر حقيقتا دنبال يك شكوفايي عظيم هستيم، بايد اين رابطه را تعريف كنيم و اين فضا را بشناسيم.
باز اين را تاكيد ميكنم، ببينيد هيچ كس به اندازه امام و مقام رهبري از دانشجويان نخواسته كه سياسي باشند، در همه امور كشور وارد شوند و اظهارنظر كنند. حتي گروههاي سياسي و احزاب هميشه در يك زاويه بسته فعاليتها را بر ميتابند. ميگويند آقا در اين محدوده هر قدر كه دلت ميخواهد جلو برو؛ اما به محض اين كه پايش را بگذارد آن طرف، يا ميگويند حرف مفت است يا بنشين سر جايت يا گوشش را ميپيچانند و طردش ميكنند، بالاخره تر تيبش را ميدهند. نكته دوم اين كه حركت دانشجويي امروز بايد يك بار ديگر تعريف شود، البته نه اين كه استنباط شو همه دانشجويان تحت تاثير اين فضاها قرار گرفتهاند! نه. خوشبختانه اكثر دانشجويان و دانشگاهيان ما اين مسايل را خوب ميفهمند و خوب تنظيم ميكنند. گرچه ممكن است خيلي بروز و ظهور بيروني نداشته باشند، اما منظور من آن بخش هايي است كه به هر دليل بروز و ظهور بيرونيشان بيشتر است، حالا به واسطه تقويتها يا حمايتهايي كه از بيرون ميشوند. ما بايد باز بياييم و حركت خودمان را تعريف كنيم. در يك نظام مظلومي كه صدها مشكل در داخل دارد و در چالش تاريخي با نظام استكباري ماهيتا سلطهطلب و چپاولگر است، بايد نقش خودمان را تعريف كنيم. در اينجا نبايد بي تفاوت باشيم. بدون مبارزه با اين نظام سلطه، اصلا حقوق انسانها مفهوم پيدا نمي كند. باز بايد ارتباط خودمان را با احزاب سياسي تعريف كنيم. نبايد دانشگاه به باشگاه مجاني احزاب سياسي تبديل شود. اگر كساني هستند كه دوست دارند عضو گروههاي سياسي يا شعبهاي از گروههاي سياسي باشند، اين تابلو را وادار كنيم نصب كنند. اقا ما عضو فلان حزبيم. اينها دانشجو هستند فعاليت هم ميكنند؛ ان شاءالله فعاليتشان هم مثبت است من نفي نميكنم، اما اين يك حركت دانشجويي نيست. حركت دانشجويي بايد ارتباطش را با مديريت و آموزش عالي مشخص كند.
امروز آموزش عالي وابسته به يك حزب و گروه است، همه امكانات را هم بسيج كرده كه منافع آن حزب را تامين كند، ممكن است فردا يك حزب ديگري بيايد.
خب حركت دانشجويي بايد تاثيرپذيري خودش را از اين تحميلات به حداقل برساند. در ضمن حركت دانشجويي بايد مراقب نفوذي ها باشد. ببينيد حركت دانشجويي همان مقدار كه ارزشمند و عزيز و تاثيرگذار است، به همان ميزان هم آفتپذير است. بالاخره ميآيند و روي دانشگاه سرمايه گذاري ميكنند. من يادم است، اولي كه دفتر تحكيم تشكيل شده بود و ما شوراي اول تحكيم بوديم و چهار نفر به عنوان نمايندگان كل دانشگاههاي كشور رفتيم خدمت حضرت امام كه گزارش را بدهيم.
ايشان يك سخنراني كردند؛ بيش از نيمي از آن سخنراني مربوط به اين است كه مراقب نفوذيها باشي.
مراقب باشيد دشمن سرمايهگذاري ميكند. دو سال بعدش ديگر دو سوم صحبتهايشان راجع به اهميت حفاظت از حريم فعاليتهاي دانشجويي در مقابل نفوذيهاي دشمن است. اينها را خيلي بايد مراقب باشيم. حركت دانشجويي بايد يك مقدار تاريخ معاصر را مطاله كند. اين جريانات سياسي كه فعالند همه عقبه دارند، اينها در موقع انقلاب موضعگيري داشتند در مقابل شاپور بختيار، در مقابل شاه، در مقابل هفده شهريور، در مقابل شعارهاي مردم، در مقابل جريان تجزيهطلبي، در مقابل كودتاها، در مقابل ترورها، در مقابل جنگ تحميلي و غيره. اينها امروز يك دفعه كه متولد نشدند. اگر ما شناسنامهشان را ندانيم ممكن است فريب بخوريم. آقاي مسعود رجوي كه بچه شيرخوار و �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]
-
گوناگون
پربازدیدترینها