تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838114085




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

استراليا به روايت «باز لورمان»يك وسترن كمال‌گرا در سرزمين‌هاى ناشناخته


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: استراليا به روايت «باز لورمان»يك وسترن كمال‌گرا در سرزمين‌هاى ناشناخته
جان هورن - فرشيد عطايى - لس آنجلس تايمز/ 23نوامبر- شناخته شده‌ترين ستاره‌هاى درام كابويى استراليا، نيكول كيدمن و هيو جكمن هستند. ولى تقريبا دو سال پيش در يكى از روز‌هاى ماه دسامبر، در حالى كه كيدمن داشت در تپه‌هايى بر فراز شهر سيدنى از خلاقيت لورمان حرف مى‌زد، تمام توجه اين كارگردان و نويسنده استراليايى روى بازيگرى متمركز شده كه اهميتش به اندازه ديگر اعضاى گروه است: يك پسرك 10 ساله بومى ‌استراليا كه تاكنون در هيچ فيلمى ‌بازى نكرده بود. فيلم جديد لورمان به اندازه عنوان سنگينش، بلندپروازانه است. استراليا نمايانگر تركيبى غيرعادى از تئاتر مدرن و تشديد يافته او است كه شايد بهترين نمونه آن را بتوان در آخرين فيلم او؛ يعنى فيلم موزيكال «مولن روژ» (2001) و همچنين فيلم‌هاى حماسى كلاسيك تاريخى متعلق به كتب قديم، مثل «به درون آفريقا»، «بر باد رفته» و «لورنس عربستان» ديد؛ سه فيلمى‌كه لورمان اغلب به آنها اشاره مى‌كند. در هم آميختن سبك‌هاى فيلمسازى به ظاهر متناقض اين سه فيلم – فيلم‌هايى كه از يك طرف پرتلاطم هستند و از طرف ديگر رسمى‌ و آرام – تنها هدف لورمان نبود، هرچند كه اين كار خود به چالشى دلهره‌آور تبديل شد. او از طرفى مى‌خواست اتفاقاتى را كه در دهه‌هاى اخير در تاريخ نه چندان شرافتمندانه كشور خود رخ داده بود در قالب يك فيلم درام بيان كند؛ منظور، يكى از درگيرى‌هاى اصلى در كشور استرالياست كه طى آن دولت وقت استراليا تلاش مى‌كرده كودكان دورگه (نصف بومى ‌استراليا و نصف سفيدپوست) را از والدينشان جدا كند و اين تلاش مذبوحانه تحت عنوان «نسل دزديده شده» جهت سفيدتر كردن جمعيت ساكن استراليا بوده است!

در فيلم استراليا، اسم پسرك دورگه «نولا» است. در واقع همين پسرك است كه باعث ايجاد پيوند بين كابوى اسب سوار داستان (هيو جكمن) و سارا اشلى (نيكول كيدمن) مى‌شود. (سارا اشلى يك بانوى اشراف‌زاده انگليسى است كه به استراليا سفر كرده تا هم از شوهرش خبر بگيرد و هم از گاودارى در حال نابودى‌شان.) لورمان در همان روز اشاره شده در اواخر سال 2006 مى‌دانست كه آيا فيلمش به لحاظ عاطفى موفق خواهد شد يا خير. نولا نه تنها بايد كابوى و ليدى اشلى را به هم برساند، بلكه بايد تماشاگر را نيز جذب فيلم كند. كارگردان و بازيگر‌ياب‌هاى فيلمش از ميان نزديك به يك هزار نامزد اميدوار در شهر بسيار كوچك «بروم» در غرب استراليا، براندن والترز را انتخاب كردند. براندن والترز براى ديدار نهايى به همراه پدر و مادرش به محل كار باز لورمان رفت. لورمان هم در آن روز براى پسرك و پدر و مادرش توضيح داد كه چه برنامه‌هايى براى او دارد و از برنامه كارى‌اى صحبت كرد كه در آن قرار بود به همراه كيدمن موشك‌هاى پلاستيكى شليك كند و در كنار يانوى لورمان آواز بخواند. لورمان گفت: «براندن قرار است كمى ‌بازى بكند و كمى ‌هم كار‌هاى جدى انجام بدهد. ولى اول بايد ببينيم آيا مى‌توانيم يك سال آينده را در كنار هم بگذرانيم؟ هنوز هم در پايان هفته بايد از خودمان بپرسيم: «آيا اين كار درستى است؟» وقتى والترز و پدر و مادرش از آنجا رفتند، لورمان از انتخاب خود مطمئن بود، ولى از طرفى هم مى‌دانست كه اين موضوع چقدر مهم است: «آيا مناسب فيلم هست؟ آيا مناسب داستان‌هاست؟ آيا مناسب آنهاست؟» سرانجام معلوم شد كه به كارگيرى والترز از جمله راحت‌ترين تصميم‌هاى پيش روى باز لورمان است. توليد فيلم نهايتا طبق برنامه‌ريزى‌هاى پيش‌بينى شده انجام نمى‌شود و پروژه طولانى‌تر مى‌شود و همين موجب مى‌شود كيدمن فرصت بازى در يك پروژه سينمايى ديگر به نام «خواننده» (The Reader از توليدات شركت برادران واينستاين) را كه اقتباسى از رمان «برنارد شلينك» است، از دست بدهد. تاخير در ساخت (كه خود دلايل مختلف داشت، از جمله نامناسب بودن شرايط جوى و يا اينكه لورمان بخش‌هاى زيادى از فيلم را فيلمبردارى مى‌كرده) باعث مى‌شد تا به آتش روابط توام با بدعنقى بين لورمان و شركت فيلمسازى «فوكس» دامن بزند (شركت فوكس تهيه‌كننده فيلم «مولن روژ» هم بود.) وقتى فيلمبردارى اصلى به پايان رسيد، لورمان در فكر فريم بندى‌هاى نهايى و همچنين سرنوشت يكى از شخصيت‌هاى اصلى فيلمش بود. با اينكه فيلم استراليا بيش از 100 ميليون دلار هزينه برداشت، سازندگان آن مجبور شدند براى كاهش هزينه‌ها مدت زمان فيلمبردارى آن را كمتر كنند و پس از كلى جر و بحث با شركت فوكس بر سر اين موضوع كه اين فيلم به جور گوساله‌هايى نياز دارد، چند صد گوساله را خريدند و سپس به مزايده گذاشتند. درست چند روز مانده به اكران برنامه‌ريزى شده فيلم، لورمان هنوز داشت روى آن كار مى‌كرد. لورمان كه يك كمال‌گراى خستگى‌ناپذير است (همسر طراح صحنه‌اش كاترين مارتين هم با او همكارى مى‌كرد)، صحنه‌اى را به فيلم اضافه مى‌كرد و صحنه‌اى را در جاى ديگر حذف مى‌كرد، موسيقى‌هاى جديد اضافه مى‌كرد و در اين ضمن شركت فوكس جواب تقاضا‌هاى بى‌شمار براى نمايش فيلمى‌ را مى‌داد كه هنوز در اختيار نداشت! لورمان نسخه طولانى‌تر و ناكاملى از فيلم خود را اوايل امسال در «ميناپوليس» به نمايش گذاشت و وقتى ديد تماشاگران آمريكايي، فيلم وسترنى را كه ماجراى آن در سرزمين‌هاى ناشناخته خارجى مى‌گذرد، پس نزده‌اند، خيالش راحت شد. همانطور كه بدبين‌هاى اوليه، فيلم قبلى او (مولن روژ) را پس زده بودند، لورمان اين بار هم مى‌دانست كه بدبين‌ها نگران مناظر كشور استراليا براى يك فيلم وسترن هستند. مى‌گويد: «وقتى داشتم مولن روژ را مى‌ساختم آدم‌هاى خيلى خيلى باهوش به من مى‌گفتند كه مردم اصلا و ابدا به تماشاى اين فيلم نخواهند رفت.» ولى لورمان در عين حال ابراز نگرانى مى‌كرد. مسئولان شركت فوكس كه سال غم‌انگيزى را پشت سر گذاشته، خيلى زياد به موفقيت در گيشه و نيز جلب نظر مثبت منتقدان نياز دارند. اين در حالى است كه فيلم استراليا رقباى سر‌سختى را در اين فصل پيش رو دارد، از جمله «مورد عجيب و غريب بنجامين بوتون» ساخته ديويد فينچر، سلامداگ ميليونر ساخته دنى بويل، و مسير انقلاب ساخته سام مندز. لورمان مى‌گويد: «ريسك كار، مبهوت كننده است.»

تپه‌هايى براى يك فيلم حماسى تاريخي

اين فيلم قرار نبود فيلم بعدى باز لورمان باشد و باز قرار نبود هيو جكمن در آن بازى كند. از ديد لورمان و مارتين، «مولن روژ» فصل پايانى آن چيزى بود كه آنها آن را سه گانه «پرده سرخ» مى‌خواندند؛ فيلم‌هايى بسيار سبك‌دار كه بيشتر بر روى تئاترگونگى تاكيد مى‌كردند تا ناتوراليسم روزمره. اين سه فيلم (يكى Strictly Ballroom محصول 1992 و ديگرى «رومئو + ژوليت» محصول 1996) اسم باز لورمان را به عنوان يك فيلمساز شاخص و متمايز تثبيت كردند. او به همراه همسرش مارتين، نازك طبعى آشكار خود را هم به اپرا بردند و هم در تبليغات ادكلن از آن استفاده كردند. لورمان پس از ساخت مولن روژ داشت مقدمات ساخت فيلم «اسكندر كبير» را فراهم مى‌كرد؛ اسكندر كبير قرار بود اولين فيلم از سرى فيلم‌هاى حماسى تاريخى باشد كه براى ساختشان برنامه‌ريزى شده بود. او حتى براى به كارگيرى لئوناردو دى كاپريو ستاره فيلم «رومئو + ژوليت» وارد صحبت با اين بازيگر هم شده بود، ولى دست بر قضا همانطور كه اين روز‌ها اين اتفاق زياد رخ مى‌دهد، يك نفر ديگر درست در همان زمان، فيلم مشابهى داشت مى‌ساخت! لورمان ماه‌ها براى ساخت فيلم اسكندر كبير وقت صرف كرده بود، ولى وقتى اليور استون ساخت فيلم اسكندر خود را آغاز كرد، لورمان ديگر چاره‌اى جز عقب‌نشينى نداشت. ولى باز دقيقا ناتمام ماندن پروژه اسكندر نبود كه باعث شد استراليا را بسازد. بلكه برعكس، ساخت استراليا از آنجا آغاز شد كه او و مارتين با هم تشكيل خانواده دادند. اين زن و شوهر ميانسال (لورمان 46 ساله است و مارتين 43 ساله) مثل خيلى از پدر و مادر‌هاى ميانسال كه پس از كسب موفقيت در حرفه‌شان صاحب فرزند مى‌شوند، پس از اينكه دخترشان ليلى (Lily) در سال 2003 به دنيا آمد در مورد اولويت‌هاى زندگى خود يك بازنگرى انجام دادند. لورمان مى‌گويد: «داستان فيلم اسكندر غم‌انگيز بود؛ اينكه زياد هرگز كافى نيست. در آن زمان احساس كردم دوست دارم يك فيلم حماسى خانوادگى بسازم و اين البته ژانرى بود كه من به اين راحتى‌ها آن را انتخاب نمى‌كردم چون اين ژانر آنقدر كه بايد ماجرا جويانه به نظر نمى‌رسيد. انگيزه واقعى ساخت فيلم استراليا موقعى در من به وجود آمد كه در پاريس بوديم؛ ما در سيدني، لندن، نيويورك و پاريس زندگى كرده بوديم و حالا يك دختر كوچولو داشتيم و پسر كوچولوى ما ويل هم قرار است به زودى به دنيا بيايد؛ بچه‌هاى ما كى هستند؟ اهل كجا هستند؟ آيا آنها استراليايى هستند؟ من در مورد كشورم چگونه فكر مى‌كنم؟ درباره نسل دزديده شده چگونه فكر مى‌كنم؟ مى‌خواستم با روايت كردن اين داستان عاشقانه عظيم، جواب اين سوال‌ها را بدهم. لورمان پس از آنكه داستان اصلى فيلم را كه درباره يك زن و مرد تنها در بيابان بود، به صورت قلم‌انداز مشخص كرد براى نوشتن فيلمنامه استراليا با چهار نويسنده متفاوت مشورت كرد. در حالى كه تمام شخصيت‌هاى اين فيلم خيالى هستند، داستان دهه 1940 اين فيلم بر اساس تحقيقات فراوانى كه انجام شده، از جمله در مورد بمب باران داروين توسط ژاپنى‌ها كه چندان معروف نيست، نوشته شده است. كابوى و ليدى اشلى در ابتدا با هم كشمكش‌هاى رمانتيك دارند. كابوى دوست دارد تنها باشد و ليدى اشلى هم به اسب‌ها و مد لباس عشق مى‌ورزد، ولى آنها به واسطه شرايطى كه تحت كنترل آنها نيست با هم ارتباط پيدا مى‌كنند. وقتى ليدى اشلى از انگلستان به استراليا مى‌رود، كابوى او را به دامپرورى‌اى كه شوهر اشلى مالك آن است مى‌برد، ولى درست لحظه‌اى كه آن دو به آنجا مى‌رسند، مى‌بينند كه او را به قتل رسانده‌اند. اين قتل احتمالا بخشى از يك توطئه از سوى بارون كينگ كارنى (برايان براون) و نوچه‌اش نيل فلچر (ديويد ونهام) است چون آنها مى‌خواهند بازار دامپرورى را در انحصار خودشان در بياورند. كابوى و ليدى اشلى در حالى كه در وسط يك ناكجا قرار دارند، تصميم مى‌گيرند 1500 گوساله خود را از ميان آن دشت‌هاى خالى و زمخت عبور بدهند و به داروين ببرند. لورمان كه در شهر بسيار كوچكى در نيو ساوث ويلز بزرگ شده (پدرش در اين شهر صاحب يك پمپ بنزين و سالن سينما بود) مى‌گويد: اولين تجربه‌اى كه من در كودكى در زمينه تماشاى فيلم سينمايى داشتم و حسابى من را از خود بى‌خود كرد فيلم لورنس عربستان بود. من با تماشاى اين فيلم تحت تاثير مناظر وسيعى كه در آن نشان داده مى‌شد، قرار گرفته بودم؛ در چنين فيلم‌هايى از مناظر براى تأكيد هر چه بيشتر بر عواطف موجود در داستان، استفاده مى‌شود. گروه قر و قاطى‌اى كه هدايت گله گوساله‌ها را در فيلم استراليا بر عهده دارد متشكل از نولا و چندين نفر از ديگر استراليايى‌هاى بومى ‌است و كارنى و فلچر هم سعى مى‌كنند با خرابكارى‌هايشان اجازه ندهند آنها پايشان به داروين برسد. وقتى دولت به دنبال نولا مى‌آيد، كابوى و ليدى اشلى بايد به فكر رابطه شخصى خود باشند. آيا آنها تشكيل خانواده داده‌اند؟ آيا آن دو حاضرند به خاطر يكديگر و نولا ازخودگذشتگى كنند؟ آيا زخم‌هاى عاطفى آنها آمادگى ترميم را دارد؟ لورمان در ابتدا هث لجر را كه اوايل امسال به دليل مصرف بيش از حد مواد مخدر درگذشت، براى ايفاى نقش كابوى در نظر گرفته بود، ولى بعد به اين نتيجه رسيد كه لجر براى اين نقش جوان است. مسئولان شركت فوكس، براد پيت را به عنوان ستاره فيلم پيشنهاد كردند؛ لورمان، راسل كرو را مى‌خواست، ولى اين بازيگر وقتى ديد كه دستمزد او را كم كرده‌اند دست رد به سينه لورمان زد؛ او اين جمله معروف را هم گفت: من براى استوديو‌هاى بزرگ كار خيريه انجام نمى‌دهم. جكمن در ابتدا براى بازى در نقش فلچر انتخاب شده بود. از آنجايى كه سرى فيلم‌هاى مردان ناشناخته اين بازيگر استراليايى موفقيت بزرگى را براى شركت فوكس به همراه داشت، مسئولان اين شركت از انتخاب او توسط لورمان به عنوان بازيگر نقش اصلى حمايت كردند. با مشخص شدن بازيگران نقش‌هاى اصلي، لورمان و گروهش حالا بايد مشخص مى‌كردند چگونه داستان گسترده و عظيمى‌را كه در اختيار داشتند به فيلم تبديل كنند؛ داستانى كه در آن صحنه‌هاى رم وجود دارد، صحنه بمب باران داروين، هفته‌ها فيلمبردارى در مناطق پرت و دور افتاده كه چندين كيلومتر با نزديك‌ترين شهر فاصله داشت، و شرايط جوى كه هم زيبا بود و هم بى‌رحم و كينه‌توز. جي. مك براون تهيه كننده استراليا كه زمان توليد و بودجه ساخت را تا يك سوم كاهش داد، مى‌گويد: باز كه باشد هر نفس او به معنى يك ايده نو است. لورمان كمك كرد تا دولت استراليا متقاعد شود كه باز پرداخت توليد محلى فيلم را تا 40 درصد افزايش دهد، ولى حتى اين مقدار هم كافى نبود. براون مى‌گويد: بنابراين بايد راهى را پيدا مى‌كرديد كه فيلم از طريق آن بتواند مدام رشد و تغيير كند. چند ماه قبل از شروع فيلمبرداري، براون در سيدنى بود و داشت براى فيلم گاو خريدارى مى‌كرد. فيلم استراليا به گوساله‌هايى با شاخ‌هاى كوتاه نياز داشت، گوساله‌هايى كه نه تنها مناسب سال‌هاى دهه 1940 بودند بلكه وحشى‌تر هم بودند. براون مى‌گويد: هر روز يك مسئله جديد پيش مى‌آيد؛ يك چيز جديدى كه تاكنون آن را انجام نداده‌ايد يا حتى به آن فكر نكرده‌ايد.

نشان بده و بگو!

فيلم‌هاى لورمان شايد به طرز قابل تشخيصى به خود او تعلق داشته باشند، ولى او با كمال ميل با ديگران همكارى مى‌كند؛ شيولر ويس دستيار شخصى كارگردان در نوشتن متن ترانه فيلم كه التون جان اجرايش كرده، همكارى داشته و آن روحيه همه براى يكى در اواخر سال 2006 در استوديوى فوكس محسوس بود. چند هفته پيش از آغاز ساخت فيلم، لورمان و مارتين بيش از 100 نفر از اعضاى دست اندركار فيلم، از دوزندگان كلاه گرفته تا حسابدار‌ها را دعوت كردند تا در جلسه نشان بده و بگو شركت كنند و آنها نيز ديدگاه‌هاى خود در مورد فيلم را بيان كردند. سكوى غار مانندى كه جلسه در آن برگزار مى‌شد، پر از طرح‌هاى مربوط به سر صحنه و طرح‌هاى قلم‌انداز لباس بازيگران و عكس‌هاى مربوط به لوكيشن بود. لورمان كه يك شلوار مخمل كبريتى سبز و يك پيراهن مردانه سفيد و يك كراوات كوچك پوشيده بود، سعى داشت همه حاضران را براى برنامه‌اى كه پيش رو داشتند، آماده كند. او سرشار از انرژى است و مى‌خواهد براى همه توضيح بدهد كه وقتى در بين كابو‌هاى واقعى بوده چگونه احساس وصله ناجور بودن مى‌كرده! او مى‌گويد: كار سختى خواهد بود، چون فيلم آرزو‌هاى بلندپروازانه‌اى در سر دارد. تك تك افرادى كه در اين اتاق حاضرند وظيفه دارند مستقيما در ساخت فيلم به بهترين نحو ممكن همكارى كنند. اگر بتوانيم ذره‌اى زيبايى را در برابر ديدگان جهانيان قرار بدهيم، كار ارزشمندى انجام داده‌ايم. برايان براون تحت تاثير چيز‌هايى قرار گرفته بود كه در آن جلسه ديده بود، ولى مى‌دانست ساخت چنين فيلمى كار راحتى نخواهد بود. اين بازيگر سينما گفت: فيلم بسيار بزرگى به نظر مى‌رسد، ولى ساخت آن 10 سال زمان مى‌برد. به نظر لورمان كه هنوز براى پروژه بعدى‌اش تصميم نگرفته، پروژه استراليا خيلى طولانى بود. تاخير‌هاى او در تحويل به موقع فيلم موضوع داغ‌ هاليوود بود. مى‌گويد: مصيبت همه جا دنبالم بود. استيون دالدرى كارگردان دو ماه منتظر نيكول كيدمن ماند تا او پس از پايان بازى‌اش در فيلم استراليا بتواند در اقتباس او از رمان خواننده بازى كند، ولى وقتى ديد كه كيدمن در اواخر ساخت فيلم باردار شده، مجبور شد از كيت وينسلت (Winslet) به جاى او استفاده كند. لورمان وقتى در نمايش‌هاى آزمايشى فيلمش بازخورد‌هاى متناقضى از بينندگان فيلمش دريافت كرد، درمانده بود كه آيا كابوى در انتهاى فيلم زنده بماند يا بميرد. لورمان در مورد ساخت فيلم مى‌گويد: انگار ساخت اين فيلم تمامى‌و پايان نداشت؛ همه چيز سخت و دشوار بود. واقعا سخت بود كه هر روز صبح از خواب بيدار شوى و رهبرى يك گروه را برعهده داشته باشى و كارى كنى كه همه روحيه‌شان بالا باشد. ولى لورمان در عين حال گفت پيامى ‌كه فيلم قرار است براى تماشاگر داشته باشد، عاملى بوده كه به او براى ادامه كار انگيزه مى‌داده است. او مى‌گويد خيلى خوشحال است از اينكه مى‌بيند فيلمش كه يكى از موضوعات آن درباره آدم‌هاى دورگه است در حالى براى اكران آماده مى‌شود كه همين چند هفته پيش يك فرد دو رگه به عنوان رئيس جمهور ايالات متحده برگزيده شد. لورمان مى‌گويد: فيلم استراليا نهايتا درباره خانواده است، ولى از اين خانواده هسته‌اى نه. و خانواده يعنى كسانى كه شما دوستشان داريد و آنها هم شما را دوست دارند. اين فيلم در همين مورد است؛ اينكه در اين دوره و زمانه ما به واسطه عشق دور هم جمع مى‌شويم.
 يکشنبه 10 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن