تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838094815




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت‌و‌گو با جلال ذوالفنون نوازنده سه تارهدف ما در موسيقى فرهنگ سازى است


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفت‌و‌گو با جلال ذوالفنون نوازنده سه تارهدف ما در موسيقى فرهنگ سازى است
محمود توسليان جلال ذوالفنون در سال در آباده متولد شد. در كودكى با خانواده به تهران آمد، تار پدر و ويلن برادرش او را با موسيقى آشنا كرد و از 10‌سالگى به سه تار پرداخت. براى ادامه موسيقى به هنرستان موسيقى ملى رفت، در آنجا سه تار چندان مورد استفاده نبود و او اجبارا تار را برگزيد، با سازهاى ديگر چون ويلن نيز آشنا شد و آن را نزد برادرش محمود ذوالفنون آموخت و در اين حال سه تار را همچنان مى‌نواخت. در هنرستان از رهنمودهاى مرحوم موسى خان معروفى در زمينه تكنيك سه تار برخوردار گشت و به اين ترتيب هشت سال آموزش وى در هنرستان به فراگيرى سه تار، تار و ويلن گذشت. همزمان با تاسيس رشته موسيقى دانشكده هنرهاى زيبا به آنجا راه يافت و با چهره‌هاى شاخص موسيقى ايران نظير مرحوم نورعلى خان برومند و دكتر داريوش صفوت آشنا شد. اين آشنايى به وى امكانى داد تا شناخت تازه‌اى از موسيقى اصيل و امكانات وسيع سه تار به دست آورد. از اين زمان بود كه وى تمركز و توجه خود را بر آموختن و گسترش اين ساز معطوف ساخت. در ادامه راه از روش‌هاى اساتيدى چون مرحوم صبا و مرحوم ارسلان خان درگاهى و همچنين راهنمايى‌هاى ارزنده دكتر صفوت بهره فراوان يافت. پس از اتمام دانشكده در همان جا و نيز مركز حفظ واشاعه موسيقى ملى به تدريس سه تار پرداخت. حضور در اين مركز موهبت كسب فيض از محضر اساتيدى چون سعيد هرمزى و يوسف فروتن را برايش به همراه داشت. پس از انقلاب ذوالفنون در چند حيطه تاثير گذار بود، ابتدا آشنا ساختن عموم مردم با ساز در قالب همكارى‌هايى كه با شهرام ناظرى و برخى ديگر از هنرمندان داشت كه اوج آن انتشار آلبوم گل صدبرگ و آتش در نيستان با شهرام ناظرى و آلبوم‌از نگاه ياران با صداى صديق تعريف بود. برخى از آثار ذوالفنون همانند پرواز و پرنيان به صورت آلبوم تكنوازى سه تار نيز منتشر شده‌اند. حيطه ديگر،‌تدوين كتابى براى آموزش سه تار به جوانان علاقه‌مند به موسيقى اصيل ايرانى و ساز سه تار بود كه تاليف وى در اين زمينه سهمى‌جدى در فراگير ساختن اين ساز ايفا كرد. از ذوالفنون كتاب «گل صدبرگ» كه مجموعه‌اى از نوشته‌ها و خاطراتش درباره موسيقى است به بازار كتاب راه يافته است.

تعريف شما از موسيقى يك تعريف كلى است كه در جايى نوشته بوديد موسيقى عبارت است از ملودي،كلام و ريتم. چرا اينقدر كلى صحبت كرديد؟

شما اشاره كرده‌ايد به صحبتى كه من در مصاحبه‌هاى قبلى داشتم و همانطورى كه گفتيد اين تعريف در همه جاى دنيا هست. منتها علتى كه اين مسئله را مطرح كرديم اين بود كه در موسيقى سنتى ما نقش كلام مقدارى زياد است.

پس با اين وجود طبيعى است كه ملودى هم به همان اندازه اهميت دارد.چون اين دو به شكل خاصى با يكديگر در ارتباط متقابل هستند و طبيعى‌تر اينكه در اين ميان نقش ريتم كمرنگ تر از 2 عنصر ديگر است.

بله. البته ريتم داريم اما مورد استفاده قرار نگرفته است. يكى از كارهايى كه ما بايد انجام بدهيم، اين است كه از ريتم‌هاى مختلفى كه در مناطق مختلف سرزمينمان هست، استفاده كنيم. البته اخيرا جوانان تحصيلكرده موسيقي، استفاده‌هاى خوبى از اين ريتم‌ها مى‌كنند. يكى ديگر از كارهايى كه بايد بكنيم اين است كه مخاطبمان را به موسيقى بدون كلام عادت بدهيم يا اگر هم نتوانست عادت كند لااقل كانال شنيدارى موسيقى‌اش، كلام نباشد. الان بيش‌تر مخاطبان، موسيقى را از طريق كلام مى‌شناسند و مى‌شنوند. ما اگر بتوانيم كارى كنيم كه نقش كلام مقدارى منطقى‌تر شود و مخاطبان از موسيقى بدون كلام هم بهره بگيرند، خيلى خوب است.

اين موضوع در موسيقى ما خيلى بغرنج است و سال‌هاست كه محل بحث و گاه مجادله است. مگر نمى‌توان با حضور خواننده محورى به مقولاتى مثل ريتم پرداخت؟البته نبايد فراموش كنيم كه موسيقى ما به نوعى ادامه سنت ادبى و كلامى‌ماست.

اگر بخواهيم ريشه‌يابى كنيم كه ريشه‌هايش مشخص است، منتها مرور زمان ايجاب مى‌كند كه تغييراتى هم انجام شود. انگيزه‌هاى اين وضعيت كه الان هست، روشن است. موسيقى ما طى صدها سال تحريم شد، بعد فرهنگ‌دوستان گفتند موسيقى را ببريم در دل كلام، يعنى آن را آوازى كنيم. موسيقى ما صدها سال آوازى بود و اين داستان تا اين اواخر يعنى پنجاه، شصت سال يا صد سال پيش ادامه داشت. در اين سال‌ها مربيان آواز كسانى بودند كه در دسته‌هاى مذهبى شركت مى‌كردند و بيش‌تر نوحه و مناجات مى‌خواندند و اينطور شد كه موسيقى ما آوازى شد. حتى من معتقدم كه يكى از دلايل گسترش شعر در ايران به دليل همين قضيه بود. چون وقتى كه آواز متداول شد، به تبع آن شعر هم آمد. شعر هم كه نمى‌تواند تكرارى باشد و اينطورى ضرورت ايجاب مى‌كرد كه به سمت توليد و استفاده اشعار جديد بروند.

البته اين خواننده محورى يا خواننده سالارى در بسيارى از نقاط جهان وجود دارد.

بله. در سال‌هاى اخير اينطورى شده. اشكالى ندارد اما در موسيقى ما طورى شده كه كانال شنيدارى موسيقى كلام است و بس. اين باعث مى‌شود كه تحرك موسيقى مقدارى كم شود و ارتباط هنرمند با مخاطب مشكل ‌شود.

شما مى‌خواهيد موسيقى بدون كلام كار كنيد در حالى كه در پايين‌ترين حد، مى‌توانيم در نظر بگيريم كه آواز و صداى خواننده به اندازه يك ساز، در يك گروه جايگاه داشته باشد اما شما مى‌خواهيد آن را كلا حذف كنيد.

كى گفتم مى‌خواهيم حذف كنيم. گفتم مى‌خواهيم كارى كنيم كه كلام كانال شنيدن موسيقى قرار نگيرد.

چون فكر مى‌كنيد صداى خواننده موقعيتى فراتر پيدا كرده است؟

بله. چون موقعيت آن خيلى فراتر رفته است. در حد يك ساز باشد كه قابل قبول است، اما حالا شده است كانال شنيدن موسيقي. يعنى يك نفر مى‌گويد: يك آهنگ قشنگ بود كه فلان خواننده خوانده بود. الان برايتان مى‌گويم آها. يادم آمد. «دلم برات مى‌تپه» يعنى به جاى آهنگ، كلام را مطرح مى‌كند و از آهنگ خبرى نيست.

اين مسئله چند وجه دارد. يك وقت است كه اين تصميم شما برمى‌گردد به اينكه به عنوان يك موزيسين مى‌خواهيد بگوييد خود موسيقى جايگاه ويژه‌اى دارد و مى‌تواند به تنهايى تاثير مطلوب بگذارد اما يك وقت ديگر است كه شما مسئله‌تان اين نيست و اين تصميم و نگاه شما مثلا برمى‌گردد به اخلاقياتى كه خوانندگان دارند...

نه اين مسئله‌اى نيست. مسئله اين است كه وقتى كانال شنيدارى موسيقي، كلام شد، موسيقى‌سازى عقب مى‌ماند و من بيش‌تر با اين مسئله مشكل دارم.

در همان مقاله كه يك جمله از آن در اول بحث ما آمد گفته بوديد كه ما در ملودى مشكلى نداريم در حالى كه خيلى‌ها معتقدند به عينه مى‌بينيم كه در موسيقى ما فقر ملودى وجود دارد.

نه. ملودى زياد داريم. روى آنها كار نشده است. يكى از منابع ملودى و ريتم موسيقى فولكلور ماست كه از آن خيلى كم استفاده شده است.

نوآورى و سنت يكى از مباحثى است كه به فراخور دنياى معاصر مطرح است. موسيقى ايرانى در حال حاضر با اين پديده چگونه دست و پنجه نرم مى‌كند؟

دگرگونى و نوآورى امرى طبيعى است كه در تمام زمينه‌هاى هستى جريان دارد و انسان را نيز از آن گريزى نيست. اين تجديد وضعيت چنان سريع و پى‌در پى صورت مى‌گيرد كه در اكثر مواقع براى ما قابل درك نيست، چه كسى مى‌پذيرد كه قلبى كه در سينه دارد قلب هفته قبل نباشد و يا هر عضوى از اعضاى بدن و يا هر جزئى از اجزاى هستي؟ بزرگان و متفكرين تمثيل‌هاى گوناگونى در اين زمينه آورده‌اند مولانا اين دگرگونى سريع را به گردى دايره وارشيئى نورانى تشبيه مى‌كند كه در اثر حركت سريع به شكل دايره‌اى ساكن به نظر مى‌رسد و يا در تكنولوژى امروز مثلا در صنعت سينما جابه جايى سريع فريم‌هاى فيلم تصويرى پيوسته را در پرده سينما جلوه‌گر مى‌كند. ولى از اين دگرگونى طبيعى و فلسفى كه بگذريم به يك نوع تجديد و دگرگونى ديگر مى‌رسيم كه با ريتمى‌ملايم‌تر صورت مى‌گيرد و درك آن براى ما ميسر است، اين تفسير و دگرگونى كه در هنر، صنعت و بسيارى از شئون زندگى اجتماعى جريان دارد تقريبا شبيه تفسير صحنه در سينماست. تاريخ تحول هنر داستانى است مفصل كه در اين گفت‌و‌گو جاى آن نيست ولى من در كتاب «گل صد‌برگ»به طور مفصل به شرح آن پرداخته‌ام، در اينجا نگاه ما بيش‌تر به سوى تحولات در موسيقى ايرانى است.

موسيقى ايران مانند هر پديده ديگر اجتماعى تحولاتى را پشت سر گذاشته كه يكى از نقاط عطف اين تحول را مى‌توان ورود رسم‌الخط بين‌المللى دانست در دانشگاه دارالفنون در دوران قاجاريه كه پيامد كلى آن آكادميك شدن موسيقى ايران بود كه ادامه آن‌را نيز شاهد هستيم. اين تحول مثبت و سازنده مستقيما در رابطه با موسيقى سنتى ما نبوده بلكه بيش‌تر زبان جهانى موسيقى را شامل مى‌شود كه البته موسيقى ما را هم تا حدودى در پى مى‌گيرد، ولى تحولى كه مستقيما در جهت موسيقى ايرانى مى‌توان از آن نام برد و در موسيقى به دانشگاه تهران است (1343 شمسي) و به دنبال آن ايجاد مركز حفظ و اشاعه موسيقى ايران كه در اين تحول چون دو جنبه سنت و علم موسيقى مورد نظر بوده لذا حاصل آن تعدادى موسيقيدان تحصيلكرده و آگاه است كه هم سنت را مى‌شناسند و هم با موسيقى جهان آشنايى دارند. اين تحول پيامدهاى مثبت و غير‌مثبتى را به همراه داشت كه ذكر همه آنها در اين مقاله نمى‌گنجد ولى آنچه در اينجا قابل ذكر است اين‌‌كه در اين روند سنت موسيقى ايرانى يكپارچه دچار سردرگمى‌شد و اين ابهام همچنان در ذهن جوانان ما باقى است. به طورى‌كه امروز جوانى كه پا به عرصه هنر موسيقى مى‌گذارد يا كلا از سنت آن بى‌خبر است و يا نحوه بهره‌بردارى از آن‌را نمى‌داند كه اين هر دو و حتى يكى از آنها مى‌تواند مانعى در راه بهره‌گيرى از سنت در جهت سازندگى امروز موسيقى باشد.

جايگاه سنت در اين ميان چيست؟

سنت‌ها چون جاى پاى نياكان ما هستند و ارزش فرهنگى و قومى‌آن بر كسى پوشيده نيست آشنايى با سنت و شناخت آن مى‌تواند پلى باشد براى ارتباط فرهنگ و بينش با نسل‌هاى ديگر سنت يك ذهنيت تاريخى است و تقليد مستقيم از آن براى بهره‌گيرى در آثار جديد رجعت به گذشته به حساب مى‌آيد. اگر حرف جديدى مرا گفتن نيست و در رابطه با نسل امروز و فردا تفكر مشخصى وجود ندارد خلق اثر جديد بى‌معنى مى‌شود و اين نكته قابل ذكر است كه مطلب جديد و حرف تازه يك موضوع است و حركت جديد و تكنيك جديد موضوعى ديگر. راهى را كه هر روز از مبدأ تا مقصد پياده طى مى‌كنيم اگر يك‌روز براى تنوع با اتومبيل و يا مثلا دوچرخه طى شود چون مقصد همان است در حقيقت كار تازه‌اى صورت نگرفته در حالى كه حركت جديد در آن وجود دارد.در خلق و ارائه يك اثر جديد هنرى نه سنت‌ها مستقيما نقش دارند و نه تكنيك‌ها بلكه در اينجا هدف و مقصد مى‌تواند تعيين كننده باشد.هرگاه صحبت از نوآورى مى‌شود به ياد اين مطلب زيباى فرهادفخر‌الدينى مى‌افتم كه به هنر جويان كلاس آهنگسازى خود گفته بود: من اين قواعد و اصول را در آهنگسازى به شما ياد مى‌دهم به اميد اينكه روزى به مرحله‌اى برسيد كه آنها را به سويى گذاشته و به پيروى از توانايى‌هاى خلاق خود از نتايج آن بهره بگيريد و نه مستقيما قواعد و اصول را الگو قرار دهيد. بهره‌گيرى درست از سنت‌ها مانند به كارگيرى الفبا در ادبيات است كه در فضاى سنتى خود ترتيب و تدوينى خاص دارد و اين همان اصولى است كه در مراحل ابتدايى مى‌آموزيم كه مثلا حرف ب بعد از حرف الف و پ بعد از ب قرار مى‌گيرد ولى زمانى كه از ين مرحله گذشتيم و مى‌‌خواهيم نامه‌اى به دوست خود بنويسيم چون حرفى براى گفتن داريم ترتيب و تدوين حروف براساس مكنونات قلبى ما صورت مى‌گيرد نه براساس سنت.

من فكر مى‌كنم كسانى كه روى موضوع سنت تكيه مى‌كنند بيشتر روى نكات مثبت گذشتگان نظر دارند مثل پيام روشن و ارزنده و تكنيك خوب كه البته اين شرايط براى هر اثر هنرى در هر زمان ضرورى است ولى الگو‌بردارى از آثار گذشته بديهى است كه كارى بى‌فايده است. در مورد موسيقى بايد گفت مثلا نوازندگى به شيوه 50 سال قبل ارزشى براى نسل امروز ندارد نه از نظر هنرى و نه از نظر تاريخي.از نظر هنرى تحولاتى كه نسبت به 50 سال قبل در كليه شئون اجتماعى به وجود آمده پذيراى بيان 50 سال قبل نيست و از نظر تاريخى بيش‌تر بازسازى تاريخ تنها در موارد خاص و به عنوان يادآورى ارزش پيدا مى‌كند و نه براى هميشه. بسيارى از آثار هنرى گذشته چه در موسيقى و چه در معمارى و ادبيات در طول زمان ارزش هنرى خود را همچنان حفظ كرده‌اند و باز هم نمى‌توان گفت كه اعتبار و ارزش هنرى اين آثار مى‌تواند مجوزى باشد براى الگو قرار دادن آنها در آثار امروزى ولى از روح اين آثار مى‌توان در خلق آثار جديد الهام گرفت مثل تناسب‌ها و زيبايى‌هايى كه مرور زمان در آنها تاثير گذار نيست و با روح زيبا‌شناسى ذهن انسان در رابطه است. در موسيقى ايران به لحاظ ماجراهاى تاريخى آن و محدوديت‌ها و محروميت‌هاى ناروا كه با آن مواجه بوده است نكات مبهم و قابل بحث بسيارى وجود دارد كه به يارى انديشمندان و صاحبنظران و به مرور زمان بايد سعى كنيم تا پاسخ اين ابهامات را بيابيم.

بى شك شما يكى از تاثير‌گذارترين موزيسين‌هاى بعد از انقلاب هستيد كه با نگرشى متفاوت در دهه 60 يك پارادايم به وجود آورديد و اين پارادايم براى علاقه‌مندان شيوه شما به يك نوستالژى تبديل شد. اما در سال‌هاى اخير ما شاهد تغيير مواضع و رويكردهاى شما نسبت به دهه 60 بوديم.يكى از اين تغييرها اجرا در عرصه موسيقى تلفيقى بوده است.

هدف ما در موسيقى فرهنگ‌سازى است اگرچه تغييرات هميشه تبعاتى را هم به دنبال دارند.در حال حاضر تكيه زيادى روى برخى افراد و جريان‌ها مى‌شود كه من نام آن را بت‌سازى مى‌گذارم. مى‌خواهيم اين جريان و بت‌سازى را بشكنيم و بين موسيقى سنتى و غيرسنتى رابطه به وجود بياوريم تا اذهان براى شناخت انواع موسيقى آماده‌تر شود، چرا كه معتقدم دو نوع موسيقى بيشتر نداريم : موسيقى خوب و بد و تقسيمات ديگر نقش چندانى ايفا نمى‌كنند. موسيقى خوب پيام عاطفى – انسانى به همراه دارد و ماندگار است اما موسيقى بد بى خاصيت و براى ذهن مضر.در تلفيق نوع‌ساز مهم نيست، مهم ذهنيت افرادى است كه آن را ارائه مى‌كنند.

با اين وجود قصد داريد اين تجربه را در كنار موسيقى سنتى ادامه دهيد يا يكى را كنار بگذاريد؟

اجراى سنتى جاى خود را دارد و سى دى جديدى در اين زمينه دارم كه به زودى به بازار مى‌آيد، معتقدم اثرى كه به دست مردم مى‌دهيم در حال حاضر بسته بندى درستى ندارد.در حالى كه بايد سى دي، با تفكر طراحى شود تا براى مخاطب قابل پذيرش باشد.

به نكته بسيار خوبى اشاره كرديد كه از آن با عنوان كواليتى ياد مى‌كنند كه بى شك بسته بندى يكى از اركان اين كواليتى يا كيفيت كلى اثر ارائه شده است.

كالايى كه مى‌خريد بايد جلد، طراحى و بسته‌بندى داشته باشد تا مخاطب آن را راحت بپذيرد و برايش قابل قبول باشد تا محتوايش را بهتر درك كند.درست كه محتوا همان است اما نوع ارائه خيلى از نظرات را تامين مى‌كند.

شما يكى از مدرسان برجسته سه‌تار و رديف موسيقى ايرانى هستيد و به تبع اين موضوع شاگردان زيادى داريد.آيا آنها از اينكه استادشان موسيقى رديف دستگاهى به آنها آموزش مى‌دهد اما خودش در زمينه ديگرى مثل موسيقى تلفيقى هم كار مى‌كند دچار چالش و تناقض نمى‌شوند؟

اين تجربه ذاتى است و افراد در ذهن خود بايد به آن برسند. اگر توانمندى ذهنى وجود داشته باشد اين فعاليت نياز به آموزش ندارد، من مانند استاد زبان انگليسى هستم، او در كلاس با شاگردانش انگليسى حرف مى‌زند، در حالى كه زبانش بيرون از كلاس فارسى است. هنرمند بايد به دريافت ذهنى برسد.علاقه و عشق و ذهن نوآورانه داشته باشد. در حالى كه اين مقوله در جامعه ما باب نيست. كسانى كه در دهه پنجاه ساز مى‌زدند تكنيك بسيار بالايى داشتند ولى هيچ حركت نوآورانه اى ازآنها ديده نمى‌شد و حتى با هر حركتى مخالفت مى‌كردند.

براساس چه نيازى به موسيقى تلفيقى روى آورديد؟آيا در موسيقى ما اين احتياج وجود دارد يا اينكه نياز مخاطب آن را به موسيقى تحميل كرده است؟

نسل قديم تكيه زياد از حد روى سنت دارند و نسل جديد ما بر مدرنيسم. ما سعى كرديم اين دو را باهم آشتى دهيم. ضمن اينكه موسيقى ايران نياز به تنوع و حركت دارد و تلفيق يكى از راه‌هايى است كه از نظر رنگ آميزى ظاهري، تنوع و حركتى نو در موسيقى به وجود مى‌آورد. در حالى كه مخاطب هم به آن نياز دارد.مخاطبى كه هميشه مى‌گويد موسيقى ايرانى بى حال است، وقتى نغمه دشتى را به شكل ديگرى با گيتار و پيانو مى‌شنود، برايش موسيقى تازگى پيدا مى‌كند.

به نظر شما چگونه مى‌توان در مسير تغييرات مخاطب را باخود همراه كرد؟

به موازات تحولات فرهنگى و اجتماعى كه در جامعه ما جارى است جاى آن است كه در زمينة موسيقى سنتى نيز تجديدنظرى بشود تا اين موسيقى انشاءالله جنبة جوان پسند و جهان‌پسند پيدا كند، چرا اين موضوع از جهت تغييرات و تحولات فرهنگى كه در پيش داريم بسيار مهم و قابل تامل است.در اين زمينه بنده نظرياتى دارم كه در كنسرت‌هاى جشنواره بازگو كرده‌ام و خوشبختانه مورد تائيد و استقبال هنر دوستان و فرهنگ دوستان قرار گرفته.براى ايجاد تحول و بهبود در امور فرهنگى برخلاف تحولات صنعتى كوشش يك جانبه كافى نيست چون فرهنگ و هنر موضوعى است كه مستقيما با ذهنيت مخاطب در ارتباط است، لذا براى ايجاد تغيير و تحول كوشش اهل هنر از يك سو و تجديدنظر و تغيير بينش مخاطب از سوى ديگر لازم است يعنى اهل فن بايد خط بدهند و مخاطبين هم به سهم خود همكارى و همگامى‌داشته باشند تا نتيجه مطلوب حاصل شود.عوامل تغيير و تحول را بنده خيلى روشن بازگو كرده‌ام و در خيلى از جوامع منعكس شده در اينجا نيز مجددا يادآور مى‌شوم كه موسيقى سنتى ما از سه عامل اصلى تشكيل شده ريتم، ملودى و كلام در مورد ملودى مشكل نداريم چون موسيقى ما به گونه اى است كه از نظر ملودى خوشبختانه بسيار پربار و اين يكى از سرمايه‌هاى ارزشمند موسيقى ما است آنچه بايد تغير كند ريتم و كلام است و بخصوص بايد در نظر داشته باشيم كه در ارتباط بين‌المللى از طريق موسيقى اولين عامل مشترك ريتم است كه در موسيقى سنتى ما متاسفانه از ريتم‌هاى متنوع و زيبايى كه در گوشه و كنار سرزمين خودمان داريم استفاده كافى و آگاهانه نشده و در مورد كلام بايد بگوييم بر عكس ريتم، حجم زيادى را به خود اختصاص داده در حدى كه در خيلى از موارد پيام موسيقى را تحت‌الشعاع خود قرار مى‌دهد.البته همانطور كه بنده در موقعيت‌هاى مختلف يادآور شده‌ام ما در موسيقى مواردى را داريم كه در آنجا كلام نقش اساسى دارد مانند سرود‌هايى كه حالت حماسى دارد و حاوى آرمان‌هاى ملى و اعتقادى است و در اين آثار تاكيد روى كلام و شعر امرى است طبيعى و اتفاقا در فضاى جمهورى اسلامى‌نمونه‌هاى بسيار زيبا و پرشكوهى در اين زمينه داريم كه حاصل ذوق شاعران و آهنگ سازان ماست و جا دارد كه در اينجا از فرصت استفاده كرده و از كار آنها قدردانى شود ولى از اين مورد كه بگذريم، در جايى كه موسيقى اصيل ايرانى با پيام تاريخى و فرهنگى و عرفانى خود مطرح است جاى آن است كه استفاده از كلام بسيار لطيف و ماهرانه و با معياريابى هنرى خود صورت گيرد به طورى كه پيام موسيقى گم نشود چون وقتى كه حجم كلام زياد از حد شد توجه شنونده به كلام بدنبال آن به گوينده كلام يعنى خواننده و بعد به قدرت حنجره معطوف گرديده و به مرور معيارهايى براى شنونده موسيقى پيدا مى‌شود كه هيچ ربطى به هنر ندارد.و بيشتر جنبه فيزيولوژيكى دارد تا جنبه هنري.اينجاست كه لزوم همكارى و همگامى‌شنونده با هنرمند احساس مى‌شود يعنى مخاطب لازم است كه معيارهاى ذهنى خود را تربيت كند تا قدرت حنجره را معيار هنر قرار ندهد البته قدرت حنجره موهبتى است طبيعى و خيلى هم جالب و مانند چشم توانا و بازوى توانا و قدبلند و هر موهبت طبيعى ديگر در جاى خود مى‌تواند مفيد و جالب باشد ولى در فضاى موسيقى سنتى با ظرائف و لطافت وخصوصياتى كه ذكر آن رفت حنجره توانا نمى‌تواند نقشى داشته باشد چنانكه ما هم در كار گروهى خود اجراهايى كه در طى جشنواره داشتيم در بخش آواز معيارهاى هنرى را بكار گرفته بوديم نه معيارهاى فيزيولوژى چون در زمينة ريتم هم تجديد نظرى انجام گرفته بود در مجموع فضاى جذاب و پربارى به وجود آمده بود و بى‌شك استقبال جوانان و فرهنگ دوستان نيز از همين بابت بوده است به هر حال شور و هيجان و استقبال بى‌سابقة شنوندگان موسيقى در اين برنامه‌ها ما را تشويق مى‌كند كه بيش از پيش اين راه را دنبال كنيم.
 دوشنبه 4 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن