واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: انديشه - وقايع نگاري و شرح حال نويسي تحريفشده
انديشه - وقايع نگاري و شرح حال نويسي تحريفشده
علي تحصيلي:ميگويند ارسطو تاريخ را علم نقل بيطرفانه وقايع جزيي ميدانست. در حالي كه روانشناسان در سراسر قرن بيستم روي ادراك و حافظه دست به تحقيق و پژوهش زدند، امروزه اومبرتواكو تاريخ را دستمايه رمان نويسي قرار ميدهد و تلويحاً يا صراحتا تاريخ را معجون غريبي از تخيل، ساختدهي و واقعيتها ميداند.
براي علاقهمندان به تاريخ، كاوش در كنه حقايق تاريخي از مهمترين انگيزهها براي مطالعه محسوب ميشود. بديهي است كه اصولاً يك فكر، يك رويداد رفتاري يا يك اثر هنري را با مطالعه تاريخ آن بهتر ميتوان فهميد. هر چه قدر يك رويداد مهيجتر و حساستر باشد، انسان به همان اندازه براي درك شفافتر آن راغبتر است. جوينده حقايق تاريخي در اولين گامها با تأسف ميبيند كه منابع، گزارشهاي متفاوتي را ارائه ميدهند. مفاهيم مورد استفاده، چشمانداز و زاويه ديد، سليقهها و ارزشها به مثابه فيلترهاي شناختي چنان تغييري در صورت بندي رويداد ايجاد ميكنند كه از ثبات موضوعي چيزي نميماند تا خواننده را از سردرگمي برهاند و حتي بر ابهام آن افزوده ميشود. در اينجا، فرد وجود شرح حالهاي مرتبط با يك رويداد را مغتنم مييابد. فرد ميانديشد، «چه چيزي از اين مستندتر؟»
شرح حال نويسان، به ويژه كساني كه در خلق رويدادهاي اجتماعي، فكري، رفتاري، علمي و هنري به نوعي دست داشتهاند، در اين رابطه وقايعي را از نزديك لمس كردهاند يا شاهد ماجرايي بودهاند و در بيوگرافي خود به آن پرداختهاند، همواره مورد توجه و گاه در كانون توجه بودهاند. اما چه بسيارند شرح حالهايي كه كمك چنداني به درك چند و چون قضيه نميكنند؛ چرا؟ جانبداري در شرح رويدادهاي تاريخي – اجتماعي پذيرفتني است. قضاوت ناب ميسر نيست. اما اين همه سهل انگاريها، بيدقتيها و خطاهاي غيرعمدي را چگونه ميتوان تفسير كرد؟ (دروغ پراكني و فريب كاري در نوشتار حاضر مدنظر نيست). در دعاوي حقوقي و جزايي نيز به گزارش فردي كه شاهد يك ماجراي مورد منازعه بوده است با تأكيد بر زمان و مكان و بازسازي جزييات، توجه ميشود. در واقع شهادت دادن در دعاوي حقوقي و جزايي از سابقهاي بسيار طولاني برخوردار است. با اين حال استفاده از آن محدود است. از آنجايي كه آراء و نظرات گوناگوني در خصوص يك رويداد واحد ارائه ميشود و در نتيجه هر گونه خطا در يادآوري ميتواند به كيفيت شهادت دادن لطمه وارد آورد و به زيان يكي از طرفين دعاوي تمام شود، از قديم الايام توجه به گزارش افراد شاهد ماجرا با تأمل بسيار صورت ميگرفته است.
قضات با تجربه درمييافتند كه فرد گواه گاه قادر نيست تمام حقيقت را منتقل كند. آنها به تجربه درك ميكردند كه موضوع فراتر از صادق و درستكار بودن گواه است. تأييد ميكردند كه گواه از روي عمد نميخواهد دروغ بگويد. منتها تا همين چند دهه قبل مطالعات سيستماتيك روي اين موضوع صورت نميگرفت. در اغلب موارد، گزارشهاي تحريف آميز رويدادها را به عامي بودن افراد نسبت ميدادند. احساس ميكردند كه گواه در معاني لغات و يا در انتقال معاني دچار اشتباه ميشود، واقعه را قلب ميكند و حقيقت را در ابهام ميگذارد. افراد دانا و خردمند نظر ميدادند كه چون حواس خطا و اشتباه دارد، بنابراين نميتوان بر آن اطمينان نمود و حافظه قادر نيست آنچه را كه درك شده، تمام و كمال به خاطر آورد. گذشتگان حتي به تجربه ميدانستند كه يك گواه يا گزارشگر گاه كل ماجرا را از نو ميسازد. سعي ميكند مابين حوادثي كه به خاطر ميآورد، روابط منطقي ايجاد نمايد و جزييات را طوري به هم پيوند زند تا از ابهام آن بكاهد. ناخواسته يا ندانسته پارهاي از حوادث را خفيفتر يا شديدتر از اصل آن جلوه ميدهد تا خاطرهاش را قابل فهم سازد. تازه از چند دهه اخير است كه مطالعه و تعيين كيفيت خاطرات بر اساس فرضيه پردازي و به گونهاي نظاممند صورت ميگيرد.
مسئله عينيت در تاريخ به مناقشات بسياري دامن زده است. رعايت عينيت در كار مورخ و يا شرح حال نويس به اين معناست كه نظر شخصي در تشريح وقايع راه نيابد و ماوقع به گونهاي فارغ از هر گونه ذهنيتي بازنمايي شود. آمال هر قضاوتي آن است كه خود را از دام قضاوت ارزشي و احساسي برهاند و به اصطلاح واقعگرايانه باشد. موضوع در وهله اول اين گونه مينمايد، رويدادي كه در گذشته به وقوع پيوسته، كيفيتي تغيير ناپذير و تثبيت شده يافته است. آنچه كه روي داده است، دقيقاً به اين معناست كه عينيت يافته و ويژگيهايي دارد. لذا كار مورخ و شرح حال نويس تنها و تنها احياي گذشته و بازنمايي بي كم و كاست آن است. انسان با اين مقدمه چيني به سادگي نتيجه ميگيرد: اصولاً چه جاي تغيير واقعيت يا دخل و تصرف در آن است؟ در چنين مواردي به منظور حصول اطمينان، دنبال روايتگري ميگرديم كه از سلامت نفس برخوردار باشد، از اصل موضوع چيزي نكاهد و چيزي به واقعيت مشاهده شده نيفزايد تا مگر تصويري مطابق با اصل از واقعه بازنمايد. بر بستر چنين تصوراتي، چنانچه شرح ماجرا از زبان يكي از افراد معتمد و دخيل در آن جاري شود يا توسط قلم وي تشريح شود، گرايش داريم تا ديگر ترديدي روا نداريم و آن گفته يا نوشته را عين حقيقت ماجرا بدانيم. لذا تصور ميكنيم، كافيست كه به شرح حال نگاشته شده معتبري مراجعه نماييم. به همين منوال، وقتي ذهنيت ما به مفهوم دستيابي به «واقعيت ناب» ميدان دهد، از اين پس رمان نويس معتبر، نقاش معتبر و مورخ معتبر جستوجو ميكنيم، تا بدون غرض ورزي و به دور از مواضع شخصي، واقعيات را به ما بازنمايد. در حالي كه «واقعيت» چيز ديگري را نشان ميدهد.
هنگامي كه شاعران، رمان نويسها و اخلاق گرايان واقعهاي را روايت ميكنند، آن را از صافي ارزشهاي مورد قبول خود ميگذرانند و با اين كار باعث ميشوند تا ما دنيا را اين گونه ببينيم. اصولاً آيا اين كه فردي بخواهد و اراده كند، به صرف داشتن قصد و نيتي خوب، شرح حالي واقعگرايانه و عاري از حب و بغض به تحرير درآورد، كافيست؟ اين كه فردي ادعا كند، بيهيچ غرضي ميخواهد به تاريخ و گذشته نگاه كند، واقعاً يك ادعاي آنچناني است. آيا وجود چنين آدمي كه اصولاً گوشه چشمي نه به سياست، نه به اخلاق و نه به ساحت زيبايي شناختي زندگي روزمره داشته است و در ضمن به تاريخ هم علاقهمند باشد، كمي عجيب نيست؟ در واقع، اين نگاه ارزشي است كه باعث توجه به يك رويداد ميشود. اگر فيلتر ارزشگذاري نبود، چگونه شرح حال نويس به رويدادي اهميت ميدهد و آن را قابل ضبط ميداند؟ به واقع تعريفي انتزاعي و بدون دخل و تصرف، از واقعيت و عينيت وجود ندارد. توصيف يا بازنمايي يك واقعيت بيروني پيش از آنكه متأثر از يك فهم ثابت از واقعيت بيروني باشد، به مثابه تفسيري است كه تحتتأثير عوامل اثرگذار گوناگون قرار ميگيرد. در رابطه با تحريف توصيف عيني واقعيات كاملاً عيان و بارز، ويلسون (1968)، Wilson به آزمايش جالبي دست زده است: ويلسون به منظور انجام يك آزمايش تجربي، يك سخنراني براي 5 گروه ده نفري از دانشجويان در يك سالن كنفرانس ترتيب داد. يك هفته پس از انجام سخنراني به هر گروه جداگانه، يك برگه نظرخواهي ارائه شد كه در همه سؤالات يكسان بود ولي فرد سخنران براي هر گروه به طور متفاوتي معرفي شده بود: استاد ممتاز يك دانشگاه مشهور – سخنران ارشد – سخنران – معلم – دانشجو؛ در بين چندين سؤال در برگه نظرخواهي، تنها سؤالي كه مربوط به ميزان قد فرد سخنران ميشد، در فرضيه آزمايشي پژوهشگر نقش تعيين كننده داشت. نتايج آزمايش خيره كننده بود: دانشجوياني كه تصور ميكردند، سخنران يك استاد دانشگاه است، نسبت به گروهي ديگر از دانشجوياني كه در برگههاي نظرخواهي آنها، فرد سخنران يك دانشجوي معمولي معرفي شده بود، قد سخنران را به طور متوسط 6 سانتيمتر بلندتر تخمين زدند. در اين آزمايش واقعيت با ميزان عينيت پذيري بالا دستخوش تحريف قرار گرفت.
يکشنبه 3 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 758]