واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - سیدعلیمیرفتاح در سایت خبری، تحلیلی تابناک دیدم که عکس یکی از هنر پیشههای تلویزیون را انداختهاند که دارد از دست رئیس سازمان صدا و سیما، جایزه میگیرد. ظاهراً این خانم که در نقشش، در یکی از همین نود شبیهای تلویزیون، چادر به سر میکرده، سر ذوق آمده بوده و در یکی از برنامههای تلویزیونی هم با همان چادر مشکی حاضر شده و در مصاحبهاش گفته بوده که: «من با چادر عجین شدم و از چادر جدا نمیشوم.» توی این عکس و خیلی از عکسهای این خانم محترم که این روزها به دلیل مقبولیت عامه سریال، روی جلد و داخل مجلات چاپ میشوند، از چادر خبری نیست و مثل خیلی از بانوان و شبیه خیلی از هنرپیشههای زن، مانتو پوشیدهاند و روسری سر کردهاند. طنز نویس تابناک البته خوش ذوقی کرده و وقتی دیده که برخلاف گفته بازیگر، عجین بودن با چادر و جدا نشدن از آن فراموش شده، حرف توی دهان ضرغامی گذاشته که: «متأسفانه، از موقعی که با پونه گشتید منحرف شدید...» اینکه طنزپرداز تابناک بانمک است یا نه، مهم نیست؛ این طنز ما را بخنداند یا نخنداند بحث دیگری است، اما به نظرم دو نکته در این تصویر و طنز نهفته است که باید دربارهشان صحبت کنیم. نکته دوم را اول میگویم. چادر سر نکردن، به معنای انحراف نیست و شوخی و جدی نباید از این حرفها زد. بر همین مبنا دلیلی هم ندارد که شخصیت مثبت قصه الزاما چادری یا ریشو باشد. اینها را باید به اقتضائات قصه سپرد نه اینکه کودکانه تصور کرد که چون مردم از هنرپیشهها الگو میگیرند، پس الزاماً باید آنها را در درجات بالای اخلاقی قرار داد و لباسهای ارزشی تنشان کرد. بالاخره این خانم تا آخر عمر که قرار نیست نقش خجسته را بازی کند، در فیلمهای قبلی و بعدیاش مثل صدها هنرپیشه دیگر مجبور است نقشهایی را به عهده بگیرد که احیانا بد و پلید و ضد قهرمان باشد.این نکته البته خیلی بدیهی است، اما ظاهراً مدیران تلویزیون به این بدیهیات وقعی نمینهند و از دیدن هنرپیشههایی که در غیر فیلم چادر به سر میکنند ذوق زده میشوند و از شنیدن این عبارت که «من با چادر عجینم...» ذوقزدهتر میشوند و این جمله را مثل یک تعهد اخلاقی از رسانه ملی پخش میکنند. نکته اول که به نظرم مهمتر از دومی است این است که اصولاً چرا و به چه دلیلی فکر میکنیم که هنرپیشهها الگو هستند و مردم از آنها پیروی میکنند. این تلقی نه تنها عوامانه است، بلکه معمولاً ما را دچار مشکل میکند و برای همه -از جمله خود هنرپیشه- دردسر ساز میشود. این بانوی بزرگوار را عرض نمیکنم، عرضم کلی است. مثلاً اگر امروز بازیگری آمد و آنچه را دوست داشتیم بر زبان راند و باب میل مدیران حرف زد و به الگوی رفتاری پسندیده بدل شد، اگر خدایی نکرده، فردایش فیلم عروسی و مهمانیاشدر آمد -که تا به حال کم در نیامده- یا تصاویری مغایر با گفتهاش منتشر شد -که تا به حال کم منتشر نشده- و اگر حرفی زد که مغایر نظر ما و مصلحت مردم بود -که این هم کم پیش نیامده- آن وقت چه باید بکنیم؟ مدیران را به هر چه میپرستند قسم میدهم که اینقدر کودکانه درباره الگوسازی و فرهنگسازی فکر نکنند. وقتی فوتبالیستی را میآورید که باب میلتان حرف بزند و وقتی فردایش فوتبالیست را با جنس قاچاق توی گمرک میگیرید، وقتی بازیگر را میآورید که اندرزهای اخلاقی دهد و بعد نیروی انتظامی آن بزرگوار را به از مهمانی بیرون میکشد و به وزرا میبرد و... پس چه مرضی است که با دست خودمان الگویی درست کنیم که به بادی هم بند نیست. به نظرم ما زیادی هنرپیشهها و قهرمانان ورزشی را جدی میگیریم. اینها جز در صفحه سینما و تلویزیون و زمین بازی و تشک مبارزه، مردمان فوق العاده عادی و معمولی هستند که خود از روی دست نسخههای اریجینال لباس میپوشند و آرایش میکنند و... از آنها الگوی یک شبه نسازید. از اینها که بگذریم دلم نمیآید که هنرپیشه محترم را مخاطب سخن حافظ قرار ندهم و به آن بزرگوار یادآور نشوم که «بگذر زعهد سست و سخنهای سخت خویش».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 503]