تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816374019
شبهاي پنج هزار درهمي دبي انتظار چه كساني را ميكشد؟
واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: شبهاي پنج هزار درهمي دبي انتظار چه كساني را ميكشد؟
حرف هايش به زبان انگليسي است و انگار قصد فروش ماشين دارد كه اينگونه نرخ و رنگ و مدل مي گويد. اما او يك واسطه است واسطه اي براي تن فروشي! ..."از هر كجاي دنيا كه بخواهي دارم. آفريقا، چين، هند، خاور ميانه. از شبي هزار درهم تا پنج هزار درهم بستگي دارد كه كدامش را بخواهي اگر مي خواهي آدرس بدهم؟"
باشگاه جواني برنا/ مجيد سلطاني-روزانه بسياري از ايراني ها براي تفريح و به اصطلاح خوش گذراني به دبي سفر ميكنند. اين شهر براي ايراني ها تبديل به بهشتي جذاب، در قاب تبليغات، شده است. تبليغاتي كه كساني را كه به آن سفر نكرده اند مجاب مي كند، كوچكترين مشكلي براي آنها در اين شهر قابل تصور نيست. اما به محض ورود كاملا بر عكس آن قضيه رخ مي دهد و پرده هاي پر زرق و برق تبليغات هزاره سومي كناره رفته و اين شهر خود را با تمام زشتي ها و زيبايي هايش نشان مي دهد... گزارش اول برنا را از دبي بخوانيد. و اما گزارش دوم...
انگار آمدهاي پاكستان!
دماي هواي دبي واقعا طاقت فرساست اين دما در تابستان آنقدر زياد مي شود كه بجاي بهشت دقيقا تصور مي كني كه در جهنم راه مي روي اين گرما را وقتي از تاكسي پياده مي شوي بهتر مي توان احساس كرد. گرماي هوا يكطرف و رطوبت طرف ديگر. بدجوري ناي توريست ها را مي گيرد اين هوا.خوب تا الان كه براي ما اين بهشت تنها در مقابل كولرهاي گازي تاكسي و هتل خلاصه شده است...
با ديدن فضاي برهوت محوطه فرودگاه تنها توجيه اين است كه اينجا بيرون شهر است و پس از وارد شدن به شهر كاملا معادله عوض خواهد شد. اما مثل اينكه خبري از تغييرات نيست. شرجي بودن هوا از يك طرف و نبود تاكسي و عدم امكانات حمل نقل از طرف ديگر، حسابي مسافران را كلافه كرده است. بالاخره با كلي اين پا و آن پا كردن و حرص خوردن تاكسي پيدا مي شود. اولين مقصد هتل است...
آمارها مي گويند كه در دبي بيش از 400 هتل و هتل آپارتمان مشغول به فعاليت اند. البته طبق همين آمارها هزينه يك شب اقامت در دبي بين 100 درهم تا 6000 درهم متغير است كه براي بسياري چندان مقرون به صرفه نيست. بنابراين از همين جا مسير بسياري از مسافران عوض مي شود و آنهايي كه وضع مالي بسيار خوبي دارند مي روند به سمت هتل هاي پنج ستاره اي مثل برج العرب( Burj Al Arab))، شرايتون جميرا (Sheraton Jumeirah Resort & Towers) ، حيات ريجنسي ( Hyatt Regency Hotel) و...اما براي بقيه تعداد ستاره ها بستگي به اجازه جيب شان دارد...
تمام كارمندان هتل هندي هستند و بنظر مي رسد اينجا تفاوتي با سفر به هندوستان و بنگلادش و پاكستان ندارد سر تاسر اين شهر پر است از كارگران و كارمنداني كه از اين كشورها براي قصد ماندن در بهشت شهر و ديار خود را رها كرده اند...
بازار داغ اجناس ايراني در دبي!
معمولا سفر فرصتي است تا انسان بدور از دغدغه و مشكلات شهري مثل ترافيك كه حسابي روي اعصاب قدم مي زند روزهايي را در آرامش سر كند. اما ترافيك در دبي هم دست از سر كسي برنمي دارد.
مقصد بعدي "انصارمال" است.فروشگاهي معروف كه اكثر مسافران دبي حتما يك سري به آن مي زنند. نماي بيروني اش را از داخل تاكسي ورانداز مي كنم. از بيرون كه جاي مطلوبي نيست...
انگار فروشگاه "رفاه" يا "شهروند" خودمان است با اين تفاوت كه پنج طبقه است با پله هاي برقي طويل. غرفه هاي فروش بيشتر به افرادي از كشورهاي ايران، روس ، هند و چين تعلق دارد. يكي از بزرگترين غرفه ها محصولات خوراكي ايراني است. نكته جالب اين است كه خورشت هاي ايراني هم در آن يافت مي شود. البته ظاهرشان كمي متفاوت است و به نظر تازه نمي رسند و احتمالا وقتي از داخل كنسرو خارج شود اصلا نبايد انتظار داشت بوي قرمه سبزي بدهد. به هرحال قصد ما خريد آب معدني بود كه مارك هاي متفاوتي داشت و فرانسوي آن از همه گرانتر بود اما با اين پول بايد به اماراتي اش قناعت كرد.
بسياري از آنهايي كه رهسپار دبي مي شوند هنگام برگشت كوله باري از اجناسي كه قطعا نوع بهترش در ايران وجود دارد، دنبال خود مي كشند در صورتي كه ابتدا به اين مسئله فكر نمي كنند كه واقعا بسياري از اجناس در دبي به مراتب گرانتر و بي كيفيت تر از ايران اند. به عنوان مثال قيمت يك زير پوش مردانه به پول خودمان حدود 24 هزار تومان است كه فروشنده علت گران بودنش را جنس ترك آن مي داند. اما هر چه هست خيلي گران تر از آن چيزي است كه نشان ميدهد. اين اجناس با قيمت هايشان دست و پاي آدم را حسابي براي خريد مي بندد.
دبي از جمله جاهايي است كه ايراني ها زياد به آن سفر مي كنند بنابراين ديدن آنها در فروشگاه ها و شنيدن حرف هايي كه به زبان فارسي بين هم رد بدل مي كنند، مسئله عجيبي نيست.
در طبقه همكف فروشگاه "انصار مال" در كنار صندلي هايي كه با انداختن يك درهم توريست ها را ماساژ مي دهد يك زوج جوان با لهجه جنوبي مشغول صحبت اند. مرد بسيار خسته بنظر مي رسد. بر روي صندلي ماساژ مينشيند و معلوم است مشتري پرو پاقرص اين صندلي هاست. وقتي مي پرسم به شما خوش گذشت ميگويد:" ما تازه ازدواج كرديم و با اصرار همسرم به دبي آمديم تا اين لحظه كه چيز متفاوتي با ايران نديديم. در سبد خريدشان تنها دو عدد آب معدني و چهار عدد آب ميوه وجود دارد و به قول خودش همه اينها را در ايران هم مي توان خريد… "
از مشروبات غير الكلي تا ...
"ديشب رفتيم تور كشتي (نفري 200 درهم) جايت خالي بود از شام و نوشيدني الكلي و غير الكلي! گرفته تا موزيك و بزن و برقص ... ساعت 8 و نيم شب سوار كشتي شديم و ساعت 12 و نيم برگشتيم هتل ... خيلي خوش گذشت!"
يك جوان ايراني در حالي كه مشغول خريد است گزارش سفرش را براي شخصي بازگو مي كند. آنقدر به او خوش گذشته است كه بارها تاكيد مي كند باز هم مي آيم. از تعريف هايش مي شود فهميد كه اينجا براي او بهشت است. بهشتي كه براي امثال من تا الان همچنان در مقابل كولر بودن معنا شده است.
قبل ار سفر شنيده بودم كه در مناطق مختلف دبي ديسكوهايي وجود دارد كه پاتوق افرادي است كه براي كسب درآمد به هر كاري تن مي دهند و بسياري از افرادي هم كه به دبي سفر مي كنند براي لذت بردن از كار(!)همين افراد است.
يكي از دوستان قبل از سفر مي گفت:" بايد به چشم ببيني كه حتي در هتل ها هم آشكارا بساط روسپيگري پهن مي كنند و افراد دنبال مشتري اند. البته در بيشتر مواقع اين كار توسط واسطه ها انجام مي شود كه در جاهاي مختلف شهر پرسه مي زنند و مشتري پيدا مي كنند..."
تن فروشي جرم است ولي سود تجاري چه ميشود؟!
اگر چه بنا بر مقررات كشور امارات متحده عربي، تن فروشي دست كم سه ماه زندان دارد و پليس اين كشور موظف است تا با روسپي گري مبارزه كند ولي در خيابان ها و ديسكوها به ندرت ديده مي شود كه يك مامور پليس با زناني كه آشكارا يا تلويحي به تن فروشي مي پردازند برخورد كند. شايد منافع اقتصادي به مراتب مهمتر از اين مسائل باشد.
حدودا 30 ساله است و چهره اش به جوانان هندي شباهت زيادي دارد. روي صندلي كناري ام در محل استراحت فروشگاه نشسته است و به آرامي سخن مي گويد. انگار نمي خواهد كسي حرفهايش را بشنود. كنجكاو مي شوم. حرف هايش به زبان انگليسي است و انگار قصد فروش ماشين دارد كه اينگونه نرخ و رنگ و مدل مي گويد اما او يك واسطه است واسطه اي براي تن فروشي!
"از هر كجاي دنيا كه بخواهي دارم. آفريقا، چين، هند، خاور ميانه. از شبي هزار درهم تا پنج هزار درهم بستگي دارد كه كدامش را بخواهي اگر مي خواهي آدرس بدهم ؟"
فضاي چندش آور ديشب محوطه هتل، حرف هاي دوستان قبل از سفر و مكالمه تلفني اين مرد، معادله اي را برايم مي چيند كه جوابش معلوم و مشخص است. حال اين شهر افسانه اي(!) در نظرم به بازار بورسي تبديل شده است كه شماري فروشنده و خريدار براي چانه زني بر سر قيمت تن(!) به آنجا پناه آورده اند...
بهشت پديدار مي شود؛ البته از نوع مصنوعي و در آكواريوم
استخر هتل صبح هاي زود بسيار آرامتر از هميشه است حداقل مي شود ساعتي در آن تن را به آب زد و هواي شرجي را به فراموشي سپرد. آسمان دوبي بالاي سر است هر چند دقيقه هواپيمايي از بالاي سر عبور مي كند و براي نشستن به سمت فرودگاه مي رود. واقعا چه كسي مي داند چه سودي همراه اين هواپيماها كه تا پايان سال 2007 حدود 15 ميليون گردشگر خارجي به دبي آوردند وارد اين شهر شده است؟
هوا هنوز گرم و طاقت فرسا است اما انگار آدم به هوا هم عادت مي كند "امارات مال" مقصد بعدي است. قبلا تعريف "امارات مال" را شنيده بودم. دروازه ورودي آن شبيه شهر بازي است. مملو از اسباب بازي كه هر آدم بزرگي را وسوسه مي كند به سمتش برود چه برسد به بچه ها. شايد مي شد به آنجا بهشت بچه ها گفت.
يك زوج ايراني در حال پوشيدن لباس زمستاني بودند وسط اين گرما و كاپشن؟ بله براي پيست اسكي آماده مي شدند البته هنگام ورود به پيست بايد كارت يا مجوزي مبني بر اينكه اسكي را بلد هستيد نشان داد در غير اينصورت بايد به سمت جايگاه رفته و از پشت شيشه جماعتي كه خوشحال و خندان اسكي مي كنند نگاه كرده و چيك چيك از آنها عكس بگيريد.
همه ماركهاي معروف قلابي اينجا جمعاند
لازم به سوال كردن نبود از تبليغات متعدد و تابلوهاي بزرگ تبليغاتي ميتوانستم راه را پيدا كنم. " امارات مال" جايي است پر از لباس هايي زيبا با مارك هاي معتبر. كاملا مشخص است كه شركت هاي آمريكايي بيشترين حمايت را از دبي مي كنند. در راهروي "امارات مال" تمام مارك هاي معتبر به چشم مي خورد.
"نايك"، "آديداس"، "ليوايز"و... البته هيچ كدام اصل نيستند همه با نام هاي چيني و ويتنامي يا سنگاپوري تزيين شده اند. البته تمام اجناس مذكور را مي توان از مغازه هاي تهران خريداري كرد آنه م با قيمت مناسب تر. به عنوان مثال كاپشن نايك در دوبي 150 هزار تومان است اما همين كاپشن در تهران 120 هزار تومان است.
فروشگاه Virgin يكي از معروفترين فروشگاه هاي فيلم و CD در دنيا هم اينجاست. اين فروشگاه يكي از بهترين و مناسب ترين فضاها را به موسيقي هاي ايراني اختصاص داده است البته نسخه اصلي سي دي هاي بازي هم در اين فروشگاه يافت ميشود كه براي خريد، قيمت هاي واقعا گزافي را بايد متحمل شوي...
بازي رنگ ها و مغازه هاي گران قيمت و شيك. تنها كساني به اينجا مي آيند كه توان خريد داشته باشند. بعد دو ساعت محسور فضاي جذاب شدن مقصد بعدي "سيتي سنتر " است مكاني كه در تبليغات شهر دبي جايگاه ويژه اي دارد.
بوي عطري كه به مذاق بد سليقهها هم خوش نميآيد
در "سيتي سنتر" و "امارات مال" مراكزي براي تبديل كردن پول وجود دارد كه تنها پول ايران را تبديل نمي كنند يعني شما اگر در دوبي 10 ميليون تومان هم داشته باشيد انگار چيزي نداريد. در حالي كه ايران جرو كشورهايي است كه سالانه تعداد بي شماري توريست از آن به سمت دبي رهسپار مي شدند. اين هم نوعي بي احترامي است كه همچنان كام مسافراني همچون مرا تلخ نگه مي دارد.
بوي عطر هاي تند در تمام فضاي سيتي سنتر پيچيده است. از ظاهر و نوع آن مي شود فهميد كه مخصوص خود اعراب است و هيچ آدم خوش سليقه اي و البته كج سليقه اي چنين عطري را نميخرد. "مجسمه دو شتر" در حالي كه سر خود را تكان مي دهد از هر كجاي سيتي سنتر قابل رويت است. شايد با اين علامت به مسافرين و مشتري ها خوش آمد مي گويد.
معمولا افراد براي ديدن به مراكز خريد دبي مي آيند تا خريدن. البته اين مكان ها براي آنهايي كه پول دارند بسيار جالب است و براي آنهايي هم كه پول ندارند تبديل به آكواريمي مي شود كه بايد تنها آن را تماشا كنند. البته شايد با حسرت!
صداي اذان به گوش ميرسيد شب شده است اما گرما همچنان توان راه رفتن را مي گيرد فردا آخرين روز اين سفر است و من هنوز در انتظار ديدن بهشت بسر مي برم...
ادامه دارد..
***
در باشگاه جواني برنا ثبت نام كنيد: [email protected]
جمعه 1 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برنا نيوز]
[مشاهده در: www.bornanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 617]
-
گوناگون
پربازدیدترینها