تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831593200




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بخش ششم/بررسي نسبت اساطير‌الاولين با آيات قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بخش ششم/بررسي نسبت اساطير‌الاولين با آيات قرآن
گروه خبرنگاران افتخاري / احمد صالحي نژاد: به كسانى كه به وجود افسانه و يا خرافه و تخيلات در قرآن معتقدند، مى‏گوئيم: ادعاى شما كه مراد از اساطير همان قصه‏هاى قرآن است صحيح نيست، پس در قرآن افسانه وجود دارد سخنى بى‏پايه است.
تاكنون پنج قسمت از اين مقاله را مطالعه كرديد، نويسنده در قسمت‌هاي قبلي به بررسي مفاهيم اساطير در لغت و اصطلاح، انواع و اقسام اساطير، انديشه قائلين به افسانه بودن قرآن در دوره معاصر پرداخت. اكنون قسمت ششم اين مقاله از نظرتان مي‌گذرد.
قسمت قبلي مقاله را اين‌جا بخوانيد!

سوره قلم آيه 15 «اذا تتلى عليه آياتنا قال اساطير الاولين‏» از سوره‌هاى مكى است و در جهت توصيف برخوردهاى مشركان با رسول خدا(ص) تهمت‌هاى آنان را بر مى‏شمرد، تمامى آن‌ها را رد مى‏كند و سرانجام شومى براى آن‌ها پيش‏بينى مى‏كند. در آيه 15 و مجموعه آيات قبل و بعد از آن خصوصيات يكى از مخالفان رسول خدا(ص) را بيان مى‌كند.

(گفته شده كه اين شخص وليد بن مغيرة از مخالفان سرسخت پيامبر(ص) و داراى مال و فرزند بسيار بود، آيات سوره مدثر ـ ذرنى ومن خلقت وحيدا و جعلت له مالا ممدودا و بنين شهودا ـ نيز در مورد او نازل شده است. (برخى از مفسران هم نضربن حارث كلدى را نام برده‏اند، لكن آيات با وليدبن مغيرة بيشتر تطبيق دارد.) واژه اساطير در اين سوره هم در مقابل تمامى آيات الهى به كار برده شده است نه در خصوص قصه‏هاى قرآن.

سوره مطففين آيه 13 «اذا تتلى عليه آياتنا قال اساطير الاولين‏» از سوره‏هاى مكى و مدنى است، برخى آن‌را مكى دانسته‏اند. علامه طباطبائى مى‏گويد: نظر صحيح‌تر آن است كه آيات آغازين سوره كه در رابطه با وعده عذاب به كم‏فروشان است، در مدينه نازل شده است و بقيه آيات تا آخر سوره، هم با سياق آيات مكى و هم مدنى مطابقت دارد. در اين سوره سخن از سرانجام كفار و منحرفان از حق و حقيقت و مجازات اخروى آن‌ها و سرانجام نيك مؤمنان و نيكان راه يافته و نعمت‌هاى بى‏پايان الهى، براى آن‌ها است.

آيه 13 همچون سوره قلم، با مجموعه آيات قبل و بعد در جهت وصف حال تكذيب‌كنندگان به توحيد، وحى، نبوت و قيامت است كه خداوند مى‏فرمايد: واى (ويل) در آن روز بر تكذيب‌كنندگان. آنان‌كه به روز دين (قيامت) تكذيب مى‏كردند و تكذيب نمى‏كردند بدان مگر هر تجاوزگر گنهكارى. آن‌گاه خداوند مى‏فرمايد: هر گاه خوانده شود بر او آيات (قرآن) ما گويد افسانه‏هاى پوچ و باطل پيشينيان است. نه چنين است‏، بلكه چيره گشته بر دل‌هاى ايشان، آن‌چه را كه خود فراهم مى‏كردند.

واژه اساطير در اين سوره نيز به جهت تكذيب دين و قيامت و آيات الهى به كار رفته است و باز هم مى‏بينيم سخنى از قصه‏هاى افسانه‏اى نيست. حال كه بررسى آيات به پايان رسيد اين نكته روشن شد كه واژه اساطير از سوى مشركان مكه به‌عنوان حربه‏اى عليه پيامبر(ص) در جهت رد دعاوى آن حضرت به كار رفته است. مشركان با پخش اين انديشه در ميان جامعه كه آن‌چه محمد(ص) به‌عنوان وحى و كلام خدا مى‏آورد، باطل است و سخنان پوچ و افسانه‏اى است كه در امت‌هاى پيشين بوده است و او از كتاب‌هاى آن‌ها گرفته و به خدا نسبت مى‏دهد، تلاش در بازداشتن مردم از گرايش به اسلام داشتند.

اين حربه در آغاز وحى به‌صورت نسبى (از ساير اتهام‌ها) بيشتر تأثير گذاشت، زيرا به ظاهر مشابهت‌هايى ميان كلامى كه رسول خدا(ص) مى‏آورد با آن‌چه مردم به‌صورت جسته و گريخته از كتاب‌هاى مقدس و يا بزرگان قوم شنيده بودند ديده مى‏شد. به همين جهت و بدون دقت و مقايسه صحيح، اين تهمت كه محمد(ص) از آن‌ها اقتباس كرده است. مورد پذيرش قرار گرفت.

امروز هم برخى از مستشرقان به همان راه رفته‏اند، اما با مرور زمان و توجه بيشتر به اين حقيقت واقف شدند كه اين كلمات قرآن نمى‏تواند از جانب خود محمد(ص) باشد، زيرا او است و همچنين نمى‏تواند برگرفته از كتاب‌هاى مقدس باشد، چون اولا در بيان هدف تفاوت زيادى دارد و ثانيا اگر چنين باشد براى همه مخصوصا علما و اهل كتاب بايد اين توانايى باشد كه مانند كلمات محمد(ص) قرآن بياورند، چرا كسى را توان آن نيست كه به مقابله برخيزد و چند آيه مانند آيات قرآن بياورد؟

اين سؤال و ده‌ها سؤال ديگر كه پاسخى براى آن نبود موجب شد كه مردم در تبليغات مشركان عليه رسول‏الله ترديد كنند و روز به روز هجوم بيشترى براى يافتن حقيقت و ايمان به رسول خدا(ص) داشته باشند.

ما به احمد خلف‌الله و كسانى كه به وجود افسانه و يا خرافه و تخيلات در قرآن معتقدند، مى‏گوئيم: ادعاى شما كه مراد از اساطير همان قصه‏هاى قرآن است صحيح نيست. بنابراين دليل شما بر اين‌كه چون مشركان از روى اعتقاد مسلم و با شناخت كامل نسبت افسانه به قصه‏هاى قرآن داده‏اند، پس در قرآن افسانه وجود دارد سخنى بى‏پايه است و با اين آيات چنين مطلبى ثابت نمى‏شود، مگر آن‌كه شما هم، چون مشركان بپذيريد كه اصول دعوت رسول خدا(ص) از توحيد، نبوت، وحى، برانگيخته شدن مردگان، قيامت، حساب، جزاء و... تماما بر پايه افسانه استوار است، چون مشركان از روى اعتقاد مسلم و خدشه‌ناپذير اين نسبت را به اسلام و رسول‏الله(ص) مى‏دادند.

قطعا شما چنين سخنى را نخواهيد گفت، زيرا انكار ضرورى‏ترين و بديهى‏ترين اصول اعتقادى اسلام است. لكن مشركان و كافران در عصر نزول وحى چنين مقصدى را تعقيب مى‏كردند، لذا خداوند، براى آن‌ها مجازاتى سنگين و شديد در نظر گرفته است، آن‌ها را تهديد فرموده است كه اگر دست از لجاجت و دشمنى با رسول خدا(ص) و دين برندارند و به حق نگرايند با شديدترين شكنجه‏ها در قيامت مجازات شوند.

پاسخ سوم: شما از كجا دانستيد كه مشركان از روى اعتقاد مسلم و خدشه‏ناپذير به افسانه‏بودن قصه‏هاى - قرآن - نظرداده‏اند؟ تا براى ادعاى خود، آن را دليل قرار دهيد؟ مگر مشركان همان‌ها نبودند كه سركرده آن‌ها (وليد بن مغيرة) در انجمن قريش گفت: سخنانى كه محمد آورده است، نه شعر است و نه سحر، نه كهانت است و نه جنون ... (والله ان لقوله لحلاوة و ان اصله لعذق و ان فرعه لجناة) به‌‌خدا قسم سخن او را شيرينى خاصى است و ريشه‏اى عميق و استوار دارد و شاخ و برگى گسترده و نيكو. (51)

مگر عتبة‏بن ربيعة از دشمنان سرسخت پيامبر(ص) و اسلام از سران قريش نيست كه پس از گفت‌و‌گو با پيامبر(ص) و پيشنهاد مال فراوان، سيادت و آقايى قريش، ملك و سلطنت و ... پيامبر بر او آيات قرآن (سوره فصلت) را مى‏خواند و او چنان مجذوب مى‏شود كه وقتى برمى‏گردد و نزد همفكرانش، آن‌ها مى‏گويند، به‌خدا قسم ابوالوليد (عتبة‏بن ربيعة) با چهره‏اى كه رفت ‏بر نمى‏گردد. هنگامى كه از او پرسيدند از محمد(ص) چه ديدى و شنيدى مى‏گويد: من كلامى شنيدم كه هرگز مانند او را نشنيده‏ام، به‌خدا قسم نه شعر است و نه سحر و نه كهانت.

اى گروه قريش از من اطاعت كنيد و بمن واگذاريد آن چه شنيده‏ام و رها كنيد اين مرد (محمد(ص) را در آن چه كه هست و از او كناره گيريد به‌خدا قسم هر آئينه براى سخن اوست كه من شنيدم. خبرى بزرگ كه اگر عرب بر او غالب شود كفايت كرده است. ‏شما را دفع او به‌وسيله غير و اگر او بر عرب پيروز شود، پس پادشاهى او پادشاهى شما است عزت او عزت شما است و سعادتمندترين مردم شما خواهيد بود. (52)

مگر «نضر بن حارث بن علقمة بن كلدة» يكى از همان سردمداران شرك نبود (كه به نقل از بعضى مفسران و مورخان در مسجدالحرام به جاى پيامبر(ص) مى‏نشست و براى گمراه كردن مردم افسانه‏هاى باستانى ايران را نقل مى‏كرد و مى‏گفت من از محمد(ص) افسانه‏هاى بهترى دارم.

او به‌همراه ساير قريشيان روزى با پيامبر(ص) گفت‌و‌گو كردند و از او چيزهايى برخلاف عقل و منطق خواستند، پيامبر(ص) جواب رد داد و فرمود: من براى اين امور مبعوث نشده‏ام.

ابوجهل تصميم گرفت در روز بعد سنگ بزرگى را در حالت ‏سجده بر سر محمد(ص) فرود آورد، مردم فراوانى در مسجدالحرام جمع شدند، ابوجهل سنگ را برداشته نزديك پيامبر(ص) آمد، لكن ناگهان در حاليكه وحشت زده بود و دست‌هايش بر سنگ خشك شده بود، سنگ را دور انداخت.

‏به او گفتند: اى اباالحكم چه شد كه چنين مضطربى؟ گفت وقتى نزديك محمد شدم شتر نرى را ديدم كه مانند سر و گردن و دندان او تا كنون شترى را هرگز نديده‏ام، به سوى من آمد تا مرا بخورد كه مرا وحشت گرفت. در اين هنگام نضربن حارث از جاى بلند شد و گفت: اى قريشيان، بخدا قسم بر شما امرى فرود آمده كه هرگز براى شما چاره‏اى نيست. محمد در ميان شما جوانى بود كه بيش از همه از او راضى بوديد، او راستگوترين و امين‏ترين افراد شما بود تا علائم پيرى را در او ديديد (سفيد شد موهاى شقيقه او) و براى شما آورد آن‌چه را كه آورده است.

گفتيد ساحر است، نه به‌خدا قسم او ساحر نيست، ما ساحران را ديده‏ايم و دميدن و گره زدن آن‌ها را نيز مشاهده كرده‏ايم. گفتيد كاهن است. نه به‌خدا قسم او كاهن نيست، هر آئينه كاهنان و حركات آن‌ها را ديده‏ايم و كلمات مسجع آن‌ها را شنيده‏ايم و گفتيد شاعر است. نه به‌خدا قسم او شاعر نيست، هر آئينه ما شعر را ديده‏ايم و همه گونه‏هاى آن‌را شنيده‏ايم، شعر غنائى و ترنمى و شعر حماسى و رجزى و گفتيد مجنون است، نه به‌خدا قسم او مجنون نيست، هر آئينه ما جنون را ديده‏ايم پس نه از نوع گرفتگى نفس است (غشوه و بيهوشى) و نه از نوع وسوسه و انديشه‏هاى بد (توسط جن) و نه از نوع ديوانگى. اى گروه قريش بنگريد در موقعيت‏خود، همانا به‌خدا قسم بر شما امرى بزرگ نازل شده‏ ‌است. (53)

و دهها مورد از اعتراف‌هاى آن‌ها كه در كتاب‌هاى تاريخ و سيره آمده است، يا مگر اين سران قريش نبودند كه مخفيانه و در تاريكى شب به خانه محمد(ص) مى‏آمدند تا كلمات جان‌فزا و روح‌بخش او را بشنوند. آيا اين كلمات و آيه‏ها (قرآن) افسانه‏هايى بوده كه پيامبر(ص) از كتاب‌هاى پيشينيان گرفته است و اين قدر جاذبه داشته كه سران شرك و كفر رابه سوى خود كشانده و آن‌ها را مجذوب ساخته‏است؟

اين افسانه‏ها كه به اعتقاد مشركان در كتابهاى - مقدس - پيشينيان بوده است، و ديگران همچون ورقة بن نوفل، حداد، يسار، جبر، عامر و ... در جامعه مى‏خواندند، و محمد هم از آنها گرفته است (به اعتقاد مشركان و مستشرقان) چگونه است كه چرا مشركان به سراغ منبع اصلى (علماء مسيحيت ويا يهوديت) نرفتند تا از آنها اين كلمات روح‏افزا را بشنوند؟

بلى تمام اين چراها در اين حقيقت پاسخ مى‏يابد كه آن‌ها آيات وحى را مى‏شنيدند و براى آن حقيقتى مى‏ديدند كه گريزى از آن نداشتند، فطرت آن‌ها حكم به تسليم مى‏كرد، لذا بر دل آن‌ها اثر مى‏گذاشت و مجذوبشان مى‏ساخت، لكن هنگامى كه به دنياى خود متوجه مى‏شدند و سيادت، شهرت، مال و شهوات را در نظر مى‏آوردند، از پذيرش و پيروى حق باز مى‏ماندند. بنابراين نسبت افسانه به قرآن نه تنها از روى اعتقاد نبوده است، بلكه از روى سياست‏هاى شيطانى و براى بازداشتن مردم از شنيدن كلام پر جاذبه وحى الهى مطرح مى‏شد.*

ادامه دارد ... .

*پي‌نوشت‌ها:

51) سيره ابن‏هشام ج 1 ص 306.

52) همان منبع، ص 330.

53) سيره ابن‌هشام ج‏1 ص‏336
 يکشنبه 26 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن